Discoverکتابخانه گلها
کتابخانه گلها

کتابخانه گلها

Author: حسین

Subscribed: 360Played: 19,958
Share

Description

تنها هدف این کانال دسترسی راحت و بدون محدودیت همه علاقه مندان به بایگانی ارزشمند رادیو گلها است
تلگرام و اینستاگرام @GolhaLib
120 Episodes
Reverse
ماه مراد

ماه مراد

2022-11-1124:166

#گلهای_تازهبرنامه شماره 55#ایرج#حافظ#فرهنگ_شریف#امیرناصر_افتتاح#آذر_پژوهشهمای اوج سعادت به دام ما افتداگر تو را گذری بر مقام ما افتدحباب وار براندازم از نشاط کلاهاگر ز روی تو عکسی به جام ما افتدشبی که ماه مراد از افق شود طالعبود که پرتو نوری به بام ما افتدبه بارگاه تو چون باد را نباشد بارکی اتفاق مجال سلام ما افتدچو جان فدای لبش شد خیال می بستمکه قطره ای ز زلالش به کام ما افتدخیال زلف تو گفتا که جان وسیله مسازکز این شکار فراوان به دام ما افتدبه ناامیدی از این در مرو بزن فالیبود که قرعه دولت به نام ما افتدز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظنسیم گلشن جان در مشام ما افتد
ناز لیلی

ناز لیلی

2022-08-2627:447

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 539#گلپایگانی#الهه#طبیب_اصفهانی#ایرج_دهقان#عبید_زاکانی#همای_شیرازی#حسین_منزوی#مجید_نجاحی#امیرناصر_افتتاح#امیری_فیروزکوهی#همایون_خرم#آذر_پژوهشجفا مکن که جفا رسم دلربایی نیستجدا مشو که مرا طاقت جدایی نیستوفا نمودن و برگشتن و جفا کردنطریق یاری و آیین دلربایی نیستدلم ز دوری هر بی وفا چرا سوزدچرا شرار محبت همی مرا سوزدچه آتشی است جدایی که پاره های دلمز هر شراره گرمش جدا جدا سوزدبرای خلق خدا هرچه سوختیم چون شمعنیافتیم کسی را که بهر ما سوزدبی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیستغم دل با که توان گفت که دلداری نیستشب به بالین من خسته به غیر از غم دوستز آشنایان کهن یار و پرستاری نیستشکست عهد من و گفت هرچه بود گذشتبه گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشتبهار بود و تو بودی و عشق بود و امیدبهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشتغمت در نهانخانه دل نشیندبه نازی که لیلی به محمل نشیندبه دنبال محمل چنان زار گریمکه از گریه ام ناقه در گل نشیندپی ناقه اش افتم آهسته ترسمغباری به دامان محمل نشیندمرنجان دلم را که این مرغ وحشیز بامی که برخاست مشکل نشیندای غنچه دمیده من یک دهن بخندخورشید من ستاره من باغ من بخندافسرده خنده بر لب گل پیش روی توای خرمن شکوفه و گل ای چمن بخندای پوی گرم تر از رقص گل برقصای خوب روی خوب تر از نسترن بخندتا خون نور در رگ شبهای من دودیک لحظه ای سپیده سیمین بدن بخند
دولت نوروز

دولت نوروز

2022-07-0828:324

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 370#حافظ#رهی_معیری#سعدی#شیدا#نورالدین_ثابت_ایمانی#علینقی_وزیری#عبدالوهاب_شهیدی#پوران#روح_الله_خالقی#جواد_معروفیعلم دولت نوروز به صحرا برخاسترحمت لشکر سرما ز سر ما برخاستموسم نغمه چنگ است که در بزم سبوبلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاستمن ندانستم از اول که تو بی مهر و وفاییعهد نابستن از آن به که ببندی و نپاییمردمان منع کنندم که چرا دل به تو دادمباید اول به تو گفتن که چنین خوب چراییحلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیباناین توانم که بیایم به محلت به گداییگفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویمچه بگویم که غم از دل برود چون تو بیاییای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانهما کجاییم در این بحر تفکر تو کجاییمطرب مجلس بساز زمزمه عودخادم ایوان بساز مجمره عودروز گلستان و نوبهار چه خسبیخیز مگر پر کنی دامن مقصودبه دور لاله قدح گیر و بی ریا می باشبه بوی گل نفسی همدم صبا می باشچو غنچه گرچه فروبستگی ست کار جهانتو هم چو باد بهاری گره گشا مباشمرید طاعت بیگانگان مشو حافظولی معاشر رندان پارسا می باشروان پرور بود خرم بهاریکه گیری پای سروی دست یاریاگر یاری نداری لاله رخساربود یکسان به چشمت لاله و خارچمن بی همنشین زندان جان استصفای بوستان از دوستان استغمی بر سایه جانان نداریاگر جانان نداری جان نداریبهار عاشقان رخسار یار استکه هرجا نوگلی باشد بهار استگل آمد و صفای بهار آوردساقی بیا که مستی به کار آوردخوشتر ز می که در روزگار آوردمستی را ببین جوان جهان رادل برده ام ز دست دلارامیدیوانه دل ندید از جهان کامیساقی بیا که با آتشین جامیروشن کنی دل عاشقان را
خلوت گزیده

خلوت گزیده

2022-06-1726:482

#برگ_سبزبرنامه شماره 183#ایرج#حافظ#عراقی#فرصت_شیرازی#علی_تجویدی#امیرناصر_افتتاح#فرهنگ_شریف#روشنکچشم بگشا که جلوه دلداربه تجلی ست از در و دیواراین تماشا چو بنگری گوییلیس فی الدار غیره دیاربا آنکه کس ز آتش عشقت چو ما نسوختبر ما دلت نسوخت ندانم چرا نسوختجز آهنین دل تو که دارد توان و تابدیگر دلی نماند که بر حال ما نسوختبس عاشقان که خویش چو پروانه سوختندکس غیر ما و شمع ز سر تا به پا نسوختاین آتشی که در دل من از هوای توستکی برگرفت شعله که مرغ هوا نسوختدر نی نوای عشق چو مطرب نمود سازاز حیرتم که نی ز چه از این نوا نسوختفرصت ز لعل نوش تو آب بقا نیافتتا در محبت تو به نار بلا نسوختکنون که بار خزان فرش لعل فام کشیدخوش آنکه در صف مستان نشست و جام کشیددلم که جام نگون داشت سالها چو حبابدیدی که موج شراب از چه سان به دام کشیدخزان در آمدن آن سوار حاضر بودکه در رهش ورق زر به احترام کشیدفلک بداد مرادم چنان که دل میخواستبه هر سر مویم صد انتقام کشیدهزار جرعه سیر است در پیاله عشقخوش آن حریف که این باده را تمام کشیدخلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خدایآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت استای مدعی برو که مرا با تو کار نیستاحباب حاضرند به اعدا چه حاجت استمحتاج جنگ نیست گرت قصد خون ماستچون رخت از آن توست به یغما چه حاجت استهزار جرعه سیر است در پیاله عشقخوش آن حریف که این باده را تمام کشیدزیبد که ز درگاهت نومید نگردد بازآن کس که به امیدی در خاک درت افتداین هم برگ سبزی بود تحفه درویشعلی نگهدار شما
دوران عشق

دوران عشق

2022-04-2229:142

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 152#مرضیه#حافظ#سعدی#عراقی#فروغی_بسطامی#معینی_کرمانشاهی#علی_تجویدی#روشنکمن مست می عشقم هوشیار نخواهم شدوز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شدچون ساخته دردم در حلقه نیاراممچون سوخته عشقم در نار نخواهم شدبه دست غم گرفتارم بیا ای یار دستم گیربه رنج دل سزاوارم مرا مگذار دستم گیرهمیشه گرد کوی تو همی گردم به بوی توندیدم رنگ روی تو از آنم زار دستم گیرچو کردی حلقه در گوشم مکن آزار و نفروشممکن جانا فراموشم ز من یاد آر و دستم گیرنیابم در جهان یاری نبینم غیر غمخواریندارم هیچ دلداری تویی دلدار دستم گیرشنیدی آه و فریادم ندادی از کرم دادمکنون کز پا درافتادم مرا بردار و دستم گیرخوشتر از دوران عشق ایام نیستبامداد عاشقان را شام نیستتا نسوزد برنیاید بوی عودپخته داند کین سخن با خام نیستمستی از من پرس و شور عاشقیاو کجا داند که درد آشام نیستنبودم اگر من كجا بود این بخت سیاهم              نبودی اگر تو هدر می شد این اشک و آهمغمم را تو دانی تو هستی پناهمچو هجرانت دیدم ز هر كس پرسیدم     نشانت چو گم كرده راهیبه اشکت پروردم به بارت آوردم       كه جز من یاری را نبینی نخواهینتابد در بزمم نه مهری نه ماهی                                                   ندانم چه دارم گناهینگاهی بر من كن                      فدای چشمانت شود این دو چشمم الهیدارم به تو پندی یاراارزان مفروشی ما راكه در روزگاری عزیز آید خواری                              چو افتاده یوسف به چاهیگر همه خلق جهان مستی ما دانستندگو بدانند که مستیم خدا می داند⏬ بایگانی فایل ها (https://mega.nz/#F!NKxEWQ7T!Fw2WaxiXp3OFSdqwAXtteQ)📢 کانال تلگرام📸 (https://t.me/GolhaLib) اینستاگرام🎧 (https://www.instagram.com/golhalib) پادکست (https://castbox.fm/channel/id2005639?country=us)💳 حمایت (http://hamibash.com/golhalib)@GolhaLib
سعدی

سعدی

2022-04-0144:467

#گلهای_جاویدانبرنامه شماره 156#عبدالوهاب_شهیدی#حسین_قوامی#سعدی#محمد_شیرخدا#امیر_ناصر_افتتاح#جلیل_شهناز#احمد_عبادی#حسن_کسایی#پرویز_یاحقی#آذر_پژوهش#روشنکبه چه کار آیدت ز گل طبقیاز گلستان من ببر ورقیگل همین پنج روز و شش باشدوین گلستان همیشه خوش باشدخفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خارچون نتواند کشید دست در آغوش یارگر دگری را شکیب هست ز دیدار دوستمن نتوانم گرفت بر سر آتش قرارگر تو ز ما فارغی ما به تو مستظهریمور تو ز ما بی نیاز ما به تو امیدوارما سپر انداختیم گردن تسلیم پیشگر بکشی حاکمی ور بدهی زینهارسعدی اگر داغ عشق در تو موثر شودفخر بود بنده را داغ خداوندگارپیش رویت دگران صورت بر دیوارندنه چنین صورت و معنی که تو داری دارندتا گل روی تو دیدم همه گلها خارندتا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارندانکه گویند به عمری شب قدری باشدمگر آنست که با دوست با پایان آرندنه من از دست نگارین تو محرومم و بسکه به شمشیر غمت کشته چو من بسیارندعجب از چشم تو دارم که شبانش تا صبحخواب میگیرد و شهری ز غمت بیدارندسعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنیباغ طبعت همه مرغان شکر گفتارندمن ندانستم از اول که تو بی مهر و وفاییعهد نابستن از آن به که ببندی و نپاییدوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادمباید اول به تو گفتن که چنین خوب چراییپرده بردار که بیگانه خود این روی نبیندتو بزرگی و در آینه کوچک ننماییعشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامتهمه سهل است تحمل نکنم بار جداییروز صحرا و سماع است و لب جوی و تماشادر همه شهر دلی نیست که دیگر برباییشمع را باید از این خانه برون بردن و کشتنتا به همسانه بگوید که تو در خانه ماییعیبی نباشد از تو که بر ما جفا رودمجنون از آستانه لیلی کجا رودگر من فدای جان توگردم دریغ نیستبسیار سر که بر سر مهر و وفا رودحیف آیدم که پای همی بر زمین نهیکین پای لایق است که بر چشم ما رودای آشنای کوی محبت صبور باشبیداد نیکوان همه بر آشنا رودسعدی به در نمیکنی از سر هوای دوستدر پات لازم است که خار جفا رود
خلوت گزیده

خلوت گزیده

2022-03-2526:261

#برگ_سبزبرنامه شماره 176#ایرج#حافظ#عطار#عراقی#جامی#همای_شیرازی#همای_تبریزی#حبیب_الله_بدیعی#امیرناصر_افتتاح#احمد_عبادی#روشنکچشم بگشا که جلوه دلداربه تجلی ست از در و دیواراین تماشا چو بنگری گوییلیس فی الدار غیره دیارعاشقی کیست به جان بنده جانان بودنگر لبش جان طلبد دادن و خندان بودنروی بنمای که صاحبنطران مشتاقندتا به کی زیر نقاب از همه پنهان بودنهر نشان کز خون دل بر دامن چاک من استپیش اهل دل دلیل دامن پاک من استدم به دم ای غنچه رعنا مخند از گریه امکاین چمن را عاقلان از چشم نمناک من استای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدندوری نمی تواند پیوند ما بریدنموقوف التفاتیم که کی رسد اجازتاز دوست یک اشارت از ما به سر دویدنخلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خداکاخر دمی بپرس که مارا چه حاجت استای مدعی برو که مرا با تو کار نیستاحباب حاضرند به اعدا چه حاجت استزیبد که ز درگاهت نومید نگردد بازآن کس که به امیدی بر خاک درت افتد
آهنین دل

آهنین دل

2022-01-1427:431

#یک_شاخه_گلبرنامه شماره 219#گلپایگانی#سعدی#فرصت_شیرازی#مولوی#حسین_یاحقی#احمد_عبادی#فرهنگ_شریف#آذر_پژوهشرو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شبگرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کنعشرت خوش است و بر طرف جوی خوشتر استمی بر سماع بلبل خوشگوی خوشتر استروی از جمال دوست به صحرا مکن که رویدر روی همنشین وفاجوی خوشتر استسعدی جفا نبرده چه دانی تو قدر یارتحصیل کام دل به تکاپوی خوشتر استبا آنکه کس ز آتش عشقت چو ما نسوختبر ما دلت نسوخت ندانم چرا نسوختجز آهنین دل تو که دارد توان و تابدیگر دلی نماند که بر حال ما نسوختبس عاشقان که خویش چو پروانه سوختندکس غیر ما و شمع ز سر تا به پا نسوختدر نی نوای عشق چو مطرب نمود و سازدر حیرتم که نی ز چه از این نوا نسوخت
بیداد

بیداد

2021-12-1023:238

#گلهای_تازهبرنامه شماره 37#شجریان#هوشنگ_ابتهاج#فرهنگ_شریف#آذر_پژوهشفتنه چشم تو چندان پی بیداد گرفتکه شکیب دل من دامن فریاد گرفتآنکه آیینه صبح و قدح لاله شکستخاک شب در دهن سوسن آزاد گرفتآه از شوخی چشم تو که خونریز فلکدید این شیوه مردم کشی و یاد گرفتمنم و شمع دل سوخته یا رب مددیکه دگرباره شب آشفته شد و باد گرفتشعرم از ناله عشاق غم انگیزتر استداد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفتسایه ما کشته عشقیم که این شیرین کارمصلحت را مدد از تیشه فرهاد گرفت
نسیم گل

نسیم گل

2021-12-0328:044

#یک_شاخه_گلبرنامه شماره 400#فیروزه_امیر_معز#صفای_اصفهانی#غمام_همدانی#پژمان_بختیار#سعدی#امیر_ناصر_فتاح#پرویز_یاحقی  تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را در این دیده در آیید و ببینید خدا را خدا در دل سودا زدگانست بجویید مجویید زمین را و مپویید سما را حجاب رخ مقصود من و ما شمایید شمایید مبینید من و ما و شما را صفا را نتوان دید که در خانه ی فقرست در این خانه بیایید و ببینید صفا را در بهشت به رویم شد است باز امشبکه آمدی زدرم با هزار ناز امشبقیامتم زتو برخواست کاشکی می شدبسان روز قیامت روز قیامت شبم دراز امشبشبم به روی تو روز است کاشکی نشودبیا و با من بی خانمان بسازاگر چه لایق قدر تو نیست منزل من بیا و با من بی خانمان بساز امشب  به ولایت حق به ولای علیکه عیان شده حق، ز لقای علیبه خدای علی، که گدای علیز جهان گذرد، به هوای علیسر و جان جهان، به فدای علیتو فرشته بام و سرای منیتو صفاده عشق و وفای منیتو نمد زن شور و صفای منیتو بقا، تو دلیل بقای منیتو فروغ جمال خدای منیتو نو ا گر هستی ما شده ایتو دلیل وجود خدا شده ایعجبا عجبا که چه رها شده ایتو که معبد عشق و صفای منیتو فروغ جمال خدای منیتو موید ختم رسل شده ایدو جهان شده جزء و توکل شده ایهمه گل، همه نکهت گل شده ایتو صفا ده باغ و سرای منیتو فروغ جمال خدای منینه ثناگر عزت ذات توامکه چو آینه محو صفات توامبه کرشمه حسن تو، مات توامتو فزون ز محیط و ثنای منیتو فروغ جمال خدای منیبه ولایت حق، به ولای علیکه عیان شده حق ز لقای علیبه خدای علی که گدای علیز جهان گذرد به هوای علیسر و جان جهان به فدای علی هر صبحدم نسیم گل از بوستان تستالحان بلبل از نفس دوستان توستهر شاهدی که در نظر به دلبریدر دل نیافت راه که آنجا مکان توستهرگز نشان زچشمه کوثر شنیده ای کورا نشانی از دهن بی نشان توستاز رشک افتاب جمالت بر آسمان هر ماه، هر ماه، ماه دیدم چون ابروان توستگفتند مهمانی عشاق می کنیسعدی، به بوسه ای زلبت میهمان توست 
آتش سوزان

آتش سوزان

2021-09-2430:222

#گلهای_تازهبرنامه شماره 71#شجریان#سیما_بینا#سعدی#سیمین_بهبهانی#فرزان_سلیم#حبیب_الله_بدیعی#منصور_صارمی#فخری_نیکزاد#جواد_معروفیتو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستیمرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستیبنای مهر نمودی که پایدار نماندمرا به بند ببستی خود از کمند بجستیدلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودتبه احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستیگرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیراندوای درد من اول که بی گناه بخستیهر آن کست که ببیند روا بود که بگویدکه من بهشت بدیدم به راستی و درستیگرت کسی بپرستد ملامتش نکنم منتو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستیعجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالدکه عشق موجب شوق است و خمر علت مستینشانده ای به گوشه خاموشی مراسپرده ای به دست فراموشی مرادوباره چون گذشته ها بیابه خاطر خدا بیا بیادگر آغوش گرمت نمی جوید مراچنین بیگانه با من چرا گشتی چرامن تا می دانم گر بنگریمنشناسی گویی من دیگریمدر چشمت بودم نقش سیهیاکنون تصویر ناباوریمخالی از من شد پیمانه امدیگر با مستی بیگانه امدارم در خاطر خود عشق من و گذشته های مندریا دریا به خدا جلوه کند دلم برای مندر بزم خلوت خود بار دگر شبی مرا بخوانشاید خاموشی شب بشکند از صدای پای منهنوزت میپرستم اما باور نداریمنم شمعی که دیگر خاموشم میگذارینشدی آگه به خدا که هنوزت منتظرمبه من آنگه میگذری که نمیبینی اثریدگر آغوش گرمت نمیجوید مراچنین بیگانه با من چرا گشتی چرا
شکایت

شکایت

2021-08-0626:41

#یک_شاخه_گلبرنامه شماره 459#ایرج#سعدی#اوحدی_مراغه_ای#عفت_قاجار#علاالدوله_سمنانی#بزرگ_لشگری#کمره_ای_فراهانی#احمد_عبادی#فیروزه_امیرمعزهست در شهر محبت تازه هادر کتاب دوستی شیرازه هاغیر عشقم هیچ در تقریر نهدل ز یاد عشق هرگز سیر نهتشنگان را نیست لذت جز در آبخستگان را نیست راحت جز به خواباین ذوق و سماع ما مجازی نبوداین وجد که حال ماست بازی نبودبا بی خردان بگو که ای بی خبرانبیهوده سخن به این درازی نبودبه غیر ذکر تو من دم زنم، خدا نکندز آستان توام حق، دمی جدا نکندلب تو عهدی دارد که بوسه ام ندهدبه عهد خویش لب لعل تو وفا نکنداگر به غیر تو چیز دگر دلم خواهدخدای در دو جهان حاجتش روا نکندعلاالدوله در این عالم و در آن عالمز دست دامن عشق تورا رها نکندصد خانه اگر به طاعت آباد کنیبه زان نبود که خاطری شاد کنیگر بنده کنی به لطف آزادی رابهتر که هزار بنده آزاد کنیبگذار تا مقابل روی تو بگذریمدزدیده در شمایل خوب تو بنگریمشوق است در جدایی و جور است در نظرهم جور به که طاقت شوقت نیاوریماز دشمنان برند شکایت به دوستانچون دوست دشمن است شکایت کجا بریمآمد نهفته در برم از جان نهفته ترروی هزار مرتبه از گل شکفته ترامشب چراغ بزم که بودی که بوده ایاز چشم شب نخفته ی من شب نخفته ترمکن آزار من ای شوخ سمتکار مکنرحم کن رحم خدا را مکن این کار مکنمانده از قافله بیمار غم و جان بر لبساربانا نفسی صبر کن و بار مکنرفته بودم که کشم دامن و ترک تو کنمعشق در دامنم آویخت که زنهار مکنآن سیه چرده که خلقی نگرانند او راخوبرویان جهان بنده به جانند او رادامنش پاک ز عار است و تنش پاک ز عیبپاکبازان جهان بنده از آنند او رانیست بی مصلحتی دوری او از سر منبرمیدم ز برش تا نرمانند او راقیمت قامت او را من بی دل دانمورنه این یک دو سه افسرده چه دانند او راای که گشت اوحدی از بهر تو بدنام جهانبنده ی توست به هر نام که خوانند او را
دوران عشق

دوران عشق

2021-07-2329:473

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 152 ب#مرضیه#سعدی#شاه_نعمت_الله_ولی#عراقی#معینی_کرمانشاهی#ابوالحسن_صبا#لطف_الله_مجد#روشنکمن مست می عشقم هشیار نخواهم شدوز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شدچون ساخته دردم در حلقه نیاراممچون سوخته عشقم در نار نخواهم شدبه دست غم گرفتارم بیا ای یار دستم گیربه رنج دل سزاوارم مرا مگذار دستم گیرهمیشه گرد کوی تو همی گردم به بوی توندیدم رنگ و روی تو از آنم زار دستم گیرچو کردی حلقه در گوشم مکن آزار و مفروشممکن جانا فراموشم ز من یاد آر و دستم گیرنیابم در جهان یاری نبینم غیر غمخواریندارم هیچ دلداری تویی دلدار دستم گیرشنیدی آه و فریادم ندادی از کرم دادمکنون کز پا درافتادم مرا بردار و دستم گیرخوشتر از دوران عشق ایام نیستبامداد عاشقان را شام نیستتا نسوزد برنیاید بوی عودپخته داند کین سخن با خام نیستمستی از من پرس و شور عاشقیاو کجا داند که دردآشام نیستنبودم اگر من کجا بود بخت سیاهمنبودی اگر تو هدر میشد این اشک و آهمغمم را تو دانی تو هستی پناهمچو هجرانت دیدم ز هرکس پرسیدمنشانت چو گم کرده راهیبه اشکت پروردم به بارت آوردمکه جز من یاری را نبینی نخواهینتابد در بزمم نه مهری نه ماهینگاهی بر من کنفدای چشمانت شود این دو چشمم الهیدارم به تو پندی یاراارزان مفروشی ما راکه در روزگاری عزیز آید خواریچو افتاده یوسف به چاهیگر همه خلق جهان مستی ما دانستندگو بدانند که مستیم خدا میداند
خانه عشق

خانه عشق

2021-07-0228:111

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 495#هایده#پرویز_وکیلی#وقار_شیرازی#موید_ثابتی_مشهدی#ابوالقاسم_لاهوتی_کرمانشاهی#فرهنگ_شریف#علی_تجویدی#پژمان_بختیاری#آذر_پژوهشبه بهار می طلب کن منشین به کار دیگرکه بسی امید باید که رسد بهار دیگربشمر غنیمت ارزان که رسی به روزگاریکا خطا بود نشستن پی روزگار دیگرنمیدانم نمیخواهم بدانم که ساز کهنه عشقم شکستهنمیخوام بدانم در نگاهم غروب غربت صحرا نشستهخانه عشق من اکنون بی تو رنگ غم گرفتهمحفل پرشور من از دوری ات ماتم گرفتهمن تو را هر نیمه شب محزون و خاموشبا دو چشم مات و غمگین جستجو کردمهمچو یک دیوانه غمگین به یادتکوچه های آشنا را زیر و رو کردمتا به چشم خویش دیدم هرچه بود از هم گسستهسایه سرد جدایی در میان ما نشستهدل مگو با من که او دیوانه ای بوددر میان سینه ام بیگانه ای بودبر تو نفرین ای دل من ای دل بی حاصل منمن ز دست تو چنین افسرده گشتماز همه خلق جهان بیگانه گشتمخسته ام دیوانه دل زین بی قراریمن ندارم طاقت دیوانه داریشکسته خاطر و آزرده جان و خسته تنمکسی مباد چنین زار و مبتلا که منمبلای جان من این عقل مصلحت بین استبیار باده که غافل کند ز خویشتنمچو شمع آتش سوزان درون جان دارمببین به روشنی فکر و گرمی سخنمدر شعله آن شمع که افروخته بودمای کاش که پروانه صفت سوخته بودمنقشی ز وفا نیست در این مرحله یاربمن درس وفا را ز که اموخته بودمافسوس که روشنگر بزم دگران شدشمعی که ز سوز جگر افروخته بودمآن کو به تمنای تو رسوای جهان گشتای آفت هستی من دلسوخته بودمیکرنگی و تسلیم و صفا را همه ای عشقدر سینه به سودای تو اندوخته بودماز این دل داد من بستان خدایاز دستش تا به کی گویم خدا دلبه تاری گردنش را بسته زلفتفقیر و عاجز و بی دست و پا دل
یاد ایام

یاد ایام

2021-06-2525:064

#گلهای_تازهبرنامه شماره 65#شجریان#رهی_معیری#کامران_داروغه#جلیل_شهناز#امیر_ناصر_افتتاح#فخری_نیکزادیاد ایامی که در گلشن فغانی داشتمدر میان لاله و گل آشیانی داشتمگرد آن شمع طرب میسوختم پروانه وارپای آن سرو روان اشک روانی داشتمآتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بودعشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتمچون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهیچون غبار از شکر سر بر آستانی داشتمدر خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بوددر زمین با ماه و پروین آسمانی داشتمدرد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه منداشتم آرام تا آرام جانی داشتمبلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموشنغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
بهار نورسیده

بهار نورسیده

2021-06-1827:554

#گلهای_رنگارنگ برنامه شماره 500#حمیرا#بیژن_ترقی#عماد_خراسانی #جواد_معروفی #پرویز_یاحقی#مجید_نجاحی#جهانگیر_ملک #روشنکیارب این مرغ بهشتی ز گلستان که بوداین به رخ تازه تر از لاله ز بستان که بوداز شمیم نفسش خانه عبیرآگین شدیارب این غالیه بو شمع شبستان که بودای بهار نورسیده سبزه های نودمیدهای چمن ای لاله ای گل ای غزالان رمیدهآن بهار هستی ام کو مایه سرمستی ام کوای نسیم ای پیک صحرا آن امید هستی ام کوای بهشتی مرغ گلشن آن بهشتی روی من کوای شما وحشی غزالان خوش نگه آهوی من کوآن بهار هستی ام کو مایه سرمستی ام کونوبهاری بود و ما از میان شاخه هادر جستجوی هم سر میکشیدیمدشت و صحرا بود و ما همچنان پروانه هااز دامن گل ها پر می کشیدیمپای هر زیبا گلی در سایه هر گلبنی بنشسته بودیمفارغ از رنج زمان دور از همه بیگانگانتنها به هم دلبسته بودیمبا عالم دلبستگی پیوسته بودیمدلم آشفته آن مایه ناز است هنوزمرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوزجان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسیددل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوزگرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشقیار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوزگرچه هر لحظه مدد میدهدم چشم پرآبدل سودازده در سوز وگداز است هنوزهمه خفتند به غیر از من و پروانه و شمعقصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوزگرچه رفتی ز دلم حسرت روی تو نرفتدر این خانه به امید تو باز است هنوزاین چه سوداست عمادا که تو در سر داریاین چه سوزیست که در پرده ساز است هنوز
#گلهای_رنگارنگ برنامه شماره 444#الفت#صائب_تبریزی#شریف_تبریزی#رعدی_آذرخشی#ایرج#فرهاد#پوران#جواد_معروفی #منصور_صارمی#سیدمحمد_میرنقیبی #حبیب_الله_بدیعیهرکه را دیدم به راز عشق محرم ساختمخویش را در عاشقی رسوای عالم ساختمآنچه دل را بیم آن میسوخت درد هجر بودآخر از ناسازی گردون به آن هم ساختمبختم اگر یاری کند با من مددکاری کندیار دل آزارم دگر کمتر دل آزاری کندای از غمت رسوا دلم دیدی چه کردی با دلمچون موج اگر بی طاقتم در عاشقی دریا دلمچشمم به راه چشم سیاهی شاید که او را بیند به راهیتا از لبت شد جدا لبم با ناله شد آشنا لبمدور از لبانت چو جام می از گریه امشب لبالبمدل بی تو آرامی ندارد از بوسه ات کامی نداردافسونگری کم کن که هستی آغاز و انجامی نداردسر مینهم بر دامن شب آرم فغان از سینه بر لبمدهوشم از چشمان تو دارم سر پیمان توخواهم به روز آرم شبی در سایه مژگان تویک چشم زدن وقت می ناب نداریمتا شیشه به بالین نبود خواب نداریمدر روز حریفان دگر باده کشانندماییم که می در شب مهتاب نداریمرفتی ز پیش دیده و بر جان نشسته ایدر خاطرم چو اشک به دامان نشسته ایاز ما چه دیده ای که به صد سود همچو شمعخندان میان بزم حریفان نشسته ایای اشک هرچه ریزمت از دیده زیر پابینم که باز بر سر مژگان نشسته ایتا رخت به خلوتگه اسرار کشیدیمصد پرده بر آیینه پندار کشیدیمبار غم هستی که گران بود چو کوهیبا عشق تو چون مرغ گرانبار کشیدیم
ماه عالم آرا

ماه عالم آرا

2021-05-2826:592

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 555#الهه#گلپایگانی#عماد_خراسانی#آذر_بیگدلی#اختر_مازندرانی#ابوسعید_ابوالخیر#سیدمحمد_میرنقیبی#نظام_وفا_کاشانی#امیر_ناصر_افتتاح#علی_تجویدی#فرهنگ_شریف#فیروزه_امیرمعزدوشم به اهل بزم سر گفتگو نبودمن در خمار بودم و می در سبو نبودپرسید در دل تو ندانم چه آرزوستغافل که در دلم بجز او آرزو نبودقاصد بگو ز دوریت آذر سپرد جانور گوید از منش گله ای بود گو نبودنه بتابد به شام من ماهی نه بخت همراهیدر این بیابان ماندم سرگردان فتادم از پا بی سامان نه كسی می رسد به فریادم نه می كند شادمفروغ شمعی گریان و لرزان ز كلبه های دهقانانچو تو دادی بر بادم همه بردند از یادمبه شرار غمم تو نشاندی به جهان جنون تو كشاندیچو از دیار آشنایی راهی دگر مرا به بر نخواندیمنم اكنون در این صحرا من و این شام جان فرسامن و یك دم دل و صد غوغابه جز صدای قلب من كه می تپد به یاد دلبربه گوش من نمی رسد در این میان صدای دیگر دلا مرو چنین از دست كه روزن امیدی هست نه بتابد به شام من ماهی نه بخت همراهیدر این بیابان ماندم سرگردان فتادم از پا بی ساماننه باغ و نه بستان و چمن میخواهمنه سرو و گل و نه یاسمن میخواهمخواهم ز خدای خویش کنجی که در آنمن باشم و آن کسی که من میخواهمای روی تو ماه عالم آرای همهوصل تو شب و روز تمنای همهگر با دگران به ز منی وای به منگر با همه کس همچو منی وای همهای آرزوی گمشده مهمان کیستی؟درد منی بگو که درمان کیستیدامان من ز اشک ندامت پر آتش استای نوگل شکفته به دامان کیستیمن همنشین درد و غم و رنج و حسرتمای آرزوی گمشده مهمان کیستینگرفته هنوز برگ عیشیافسوس بهار من خزان شدآن نیم نفس که با تو بودمسرمایه عمر جاودان شد
بلای من

بلای من

2021-05-2147:191

#گلهای_رنگارنگبرنامه شماره 385#مولوی#باباطاهر#رهی_معیری#سعدی#پوران#عبدالوهاب_شهیدی#حسین_قوامی#امیر_ناصر_افتتاح#علی_تجویدی#جلیل_شهناز#جواد_معروفی#جهانگیر_ملک#آذر_پژوهشنوای منی بینوای توامبلای منی مبتلای توامنه همزبانی نه همنوایی تا به او گویم ز عشقت حکایتینه مهربانی نه چاره سازی تا کنم از سوز پنهان شکایتینوای منی بینوای توام بلای منی مبتلای توامشور و مستی تویی نور هستی توییمنم غباری به کوی توسرود منی چنگ و عود منیوجود منی تار و پود منیجام و ساقی تویی عشق باقی توییمنم که مستم به بوی تومن که در دام هلاک افتاده اممن که چون اشکی به خاک افتاده امعاشقی دیوانه ای افسرده جانمبی دلی بی حاصلی بی آشیانممن کی ام دردآشنایی بی نصیبی بی نواییهرشب افسانه ای دارد دل دیوانه ی منبشنو ای مرغ شب راز من و افسانه مندل زودباورم را به کرشمه ای ربودیچو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودیبه هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از مامن و دل همان که بودیم و تو آن نهی که بودیمن از آن کشم ندامت که تورا نیازمودمتو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودیهزاران غم به دل اندوته دیرمبه سینه آتشی افروته دیرمبه یک آه سحرگاه از دل تنگهزاران مدعی را سوته دیرمبی تو اشکم ز مژگان تر آییبی تو نخل امدیم بی بر آییبی تو در کنج تنهایی همه روزنشینم تا که عمرم بر سر آییدلم بی وصل تو شادی مبینمبه غیر از محنت و زاری مبینمخراب آباد دل بی مقدم دوستالهی هرگز آبادی مبینمای دل شکایت ها مکن تا نشنود دلدار منای دل نمیترسی مگر از "یا رب" بسیار منای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون مننشنیده ای شب تا سحر آن ناله ای زار منچون لطف دیدم رای تو افتادم اندر پای توگفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار منچون شمع نیمه جان به هوای تو سوختیمبا گریه ساختیم و به پای تو سوختیماشکی که ریختیم به یاد تو ریختیمعمری که سوختیم برای تو سوختیمپروانه سوخت یک شب و آسود جان اوما عمرها ز داغ جفای تو سوختیمدیشب که یار انجمن افروز غیر بودای شمع تا سپیده به جای تو سوختیمکوتاه کن حکایت شبهای غم رهیکز برق آه و سوز نوای تو سوختیمچون است حال بستان ای باد نوبهاریکز بلبلان برامد فریاد بی قراریگل نسبتی ندارد با روی دلفریبتتو در میان گلها چون گل میان خاریهر درد را که بینی درمان و چاره ای هستدرمان درد سعدی با دوست سازگاری
بار هجران

بار هجران

2021-05-1428:521

#برگ_سبزبرنامه شماره 233#عبدالوهاب_شهیدی #سعدی#هلالی_جغتایی#خواجوی_کرمانی#اصغر_بهاری#امیر_ناصر_افتتاح #جلیل_شهناز #روشنکآخر از غیب دری بر رخ ما بگشایددگران گر نگشایند خدا بگشایدبر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزیدیارب این غنچه پژمرده کجا بگشایدنگشاید دل ما تا نگشایی خم زلفرلف خود را بگشا تا دل ما بگشایدمیکشم آه که بگشا رخ گلگون امااین گلی نیست که از باد صبا بگشایدای لبت باده فروش و دل من باده پرستجانم از جام می عشق تو دیوانه و مستهرکه چون ماه نو انگشت نما شد در شهرهمچو ابروی تو در باده پرستان پیوستتو مپندار که از خود خبرم هست که نیستیا دلم بسته زلف سیهت نیست که هستانچنان در دل تنگم زده ای خیمه انسکه کسی را نبود جز تو در او جای نشستهمه را کار شراب است و مرا کار خرابهمه را باده به دست است و مرا باد به دستشیوه چشم تو تا باده فروشی باشدنتوان گفت که خواجو که مشو باده پرستآنرا که غمی چون غم ما نیست چه داندکز شوق توام دیده چه شب می گذراندوقت است گر از پای درایم که همه عمرباری نکشیدم که به هجران تو ماندسوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرسکاحوال دل سوختگان سوخته داندما بی تو به دل برنزدیم آب صبوریدر آتش سوزنده صبوری که تواندترسم که نمانم من از این درد و دریغاکاندر دل من حسرت روی تو بماندزنهار که چون میگذری بر دل مجروحوز وی خبری نیست که چون میگذراندبخت این نکند با من سرگشته که یک روزهمخانه من باشی و همسایه ندانددر حسرت آنم که سر و مال به یکباردر دامنش افشانم و دامن نفشاندسعدی تو در این بند بمیری و نداندفریاد بکن یا بکشد یا برهاندخورده ام از بس که بر تن سنگ هر بیگانه ایهمچو آتش در میان سنگ دارم خانه ایباادب بنشین به می خوردن در این گلشن که هستهر نسیمی روح مستی هر گلی پیمانه ای
loading
Comments (37)

farzad ra

چه عکسی بی ربطی

May 13th
Reply

farzad ra

عالی

May 13th
Reply

شهریار درطلوعی

چرا عکس‌ ایشان(ح‌قاسم)؟ ایشان نه در هنگام شهادت جوان بودند نه واقعاً در گفتار و رفتارشان میتوان‌ انگیزه‌ی وطنی پیدا کرد همین یک‌دونه عکس به من میگه اینجا حرفهایی زده میشه که سالیان سال است یک‌طرفه از هر رسانه‌ی مجاز داخلی تکرار میشه ببخشید که گوش نکرده چنین‌ کامنتی گذاشتم قصد بی‌احترامی ندارم فقط میخواهم بدونم گوش کنم یا نکنم؟

Feb 12th
Reply

Musavi Sh

بسیار عالی است

Dec 29th
Reply

Lover

این پادکست رو خواهشا ادامه بدید و از تولیدش بسیار سپاسگزارم عالیه

Nov 12th
Reply

Ali Mokhtari

مجموعه خوبیه دستتون درد نکنه ولی با امکانات امروزی میشه کیفیت صدا را خیلی بهبود بخشید. موفق باشید

Jun 7th
Reply

hossein fahimi zadeh

🌹🌷🌹🌷🌹🎀🎀🌷🌹🌷🌹🌷

Feb 3rd
Reply

Mahhhish

حس میکنم رفتم به دهه ی 30و 40😍😅

Dec 20th
Reply

Mahhhish

:)))))

Dec 20th
Reply

کامران دلاوری

دستگاه دشتی، شاهکارمحمودی خوانساری

Apr 10th
Reply (1)

Kaveh

بسیار عالی ... لطفا با انرژی به انتشار اپیزودها ادامه بدین ... موفق باشید 😍

Oct 27th
Reply (4)

babak babaki

تشکر از امکان ارزشمند شما به مخاطبیتن

Nov 20th
Reply

babak babaki

شمع انجمن شما همیشه روشن باشد این دعای من است برای همه دوست داران ادب وهنر. بابکی

Nov 14th
Reply (1)

babak babaki

بسیار متشکرم از این امکان ارزشمند به همه شما ارزوی توفیق روز افزون دارم بابکی

Nov 14th
Reply (1)

hosein

کانال تلگرام کتابخانه گلها را هم دنبال کنید @golhaLib

Aug 20th
Reply (2)

بانو فرزانه

سلام خدا خیرتون بده مدتی بود به دنبال این رادیوی ارزشمند بودم.

Jun 3rd
Reply (1)

Parsa5790

باسلام وخسته نباشید لطف کنید اطلاعات برنامه هاونوازندگان و دستگاههای اجرا شده را نیز قید کنید،سپاس بیکران🌹🌹🌹🌹

Mar 2nd
Reply (3)

saeed langari

سلام سه هفته س پادکست شما مشکل داره

Oct 7th
Reply (2)

جیمی جون Jam

روش انتخاب چجوریه؟

Apr 4th
Reply (3)
loading