Discoverخط سفید جاده
خط سفید جاده

خط سفید جاده

Author: Mohammad Tajeran محمد تاجران

Subscribed: 1,694Played: 103,058
Share

Description

این پادکست، سفرنامه من، محمد تاجران، از سفر دور دنیا با دوچرخه‌ام است.

گزارش های یک مسافر که سالهاست داره دورنیا با دوچرخه اش سفر میکنه و درخت میکاره و با کودکان در مورد اهمیت درختان صحبت میکنه.

طبیعت‌دوستی که عاشق محیط‌زیسته خودش در حال آموختن و آموختن و آموختنه و تازه داره سفر کردن رو بعد از ۱۰۴۰۰۰ کیلومتر و ۶۰ تا کشور و کاشتن ۴۰۰۰ درخت در ۲۵۰ مدرسه مختلف دنیا یاد میگیره.

وبسایت : www.weneedtrees.com
توییتر : www.twitter.com/tajeran
اینستاگرام : www.instagram.com/mohammad.tajeran
دستنوشته ها : https://bikaraneha.blogspot.com/
پی پال : https://www.paypal.com/paypalme/mohammadtajeran
قهوه ای که مهمون میشه کرد www.coffeete.ir/MohammadTajeran
****************************************************
.بی انتهائی جاده همیشه مرا مجذوب خود ساخته است
انتهای غریبی که بر امتداد جاده استوار است چنان مرا به به خود میکشد که همچنان خواهان رفتنم .... رفتن رفتن به بی انتهائی جاده و این آغاز سفر است
بازتاب نور بر نشانه های راهنما آنان را نمایان میسازد . لحظه ای نور خاموش می گردد
.همه جا سیاه است . سیاه سیاه و دیگر هیچ نشانه ای دیده نمیگردد
از کنار روستائی گذر میکنیم
چراغهای خانه ها روشن است ایوانهای رو به جاده شان با نوری که از میان آنها آویزان است از دور نمایان است
سفره ای نانی وحضوری گرم
اما من فقط امشب آن را دیده ام ودیگر نیز نخواهم دید
باز تاریکی و سیاهی شب و بازتاب نور بر نشانه ها
خطوطی پیوسته که گاهی ونقطع می گردند امتداد راه است . پیوسته و گاهی منقطع
...گوئی در آن دور دستها خطوط دیگر همیشه پیوسته اند . اما آنجا که دیگر جاده ای نیست راهی نیست نشانه ای نیست خطی نیست
انتهای جاده میپیچد و در دل کوه گم میشود و من همچنان در حرکتم در امتداد جاده
***********************************
404 Episodes
Reverse
نقطه عطفی در سفر و زندگی
در کلمبیا روستاهای زیادی هستن که از زمان کلنی های اسپانیا به چا موندن.
توی شهر تونخا کنار میدون وایساده رودم که میگل بهم نزدیک شد و کمی حرف زدیم. مسیری رو بهم پیشنهاد داد و منم اون مسیرو انتخاب کردم و بعد از ۲-۳ روز بهش پیام دادم تشکر کنم و اون منو دعوت کرد خونش و این شد که چند روزی مهمانش شدم.
توی جاده های زیبای کلمبیا در حال رکاب زدن ام.
من بالاخره وارد کلمبیا شدم و در آستانه سفر و جستجو در این کشور زیبا هستم.
یه گفتگوی متفاوت با دوستم اوروس
روزهایی در خلوت و سکوت
من بایستی برمیگشتم به سائوپائولو به انتظار ویزای اکوادور.خیلی ژولانی شده بود فرایند ویزا و واقعا حوصله ام سر رفته ولی چاره ای هم‌نیست و بایستی مثل یه بچه گربه پشت در منتظر بشینم تا لحظه ای در باز بشه و بپرم بیرون
وقتی رسیدم به اوباتوبا، به دوستم پیام دادم و اون هم گفت که برم و توی کلبه جنگلی اون اقامت کنم. یه جایی وسط جنگل کنار یک رودخونه هیجان انگیز و زیبا. بهترین جایی که میشد روزهای بارونی رو‌به انتظار نشست تا تموم بشن و خورشید دوباره خودشو‌نشون بده
شهر کامپو دو‌ژوردائو یک شهر واقعا جذابه تو استان سائوپائولو، یه بافت اروپایی در ارتفاع حدود ۱۸۰۰ متر که کمک کرده آب و هوایی بسیار دل انگیز داشته باشه و‌مم واقعا خوشحال بودم که دوباره به اون ارتفاع رفته بودم و از هوای مطبوع ک‌هستان داشتم لذت میبردم.
 من از سائوپائولو زدم بیرون تا خودم رو کنی سرگرم کنم. خسته کننده شده بود برام موندن توی شهر و از طرفی مجبور بودم بمونم و این فرصت مغتنم لود تا زمانم رو‌کمی صرف کاری کنم که دوست دارم.
این روزها همه ما توی هر گوشه دنیا غمگینیم از آنچه داره به سر سرزمیمنمون میاد. روزهای سختیه و من هم این گوشه دنیا حوصله هیچ کاریو ندارم
قسمت 389"  "

قسمت 389" "

2025-07-1622:214

بعدا اضافه میشه
جلوی چادرم نشسته م و منتظرم که خشک بشه و راه بیفتم . احتمالا امشب آخرین شب کمپ زدنم تو شیلی باشه .چون باید فردا خودم رو به سانتیاگو برسونم و تکلیف خودم رو مشخص کنم که میتونم برم ایران یا نه .اگه هزینه بلیط جور بشه میرم ایران و گرنه باید برم برزیل .در ادامه گزارش قبلی، بعد از چند روزی که خونه اولگا بودم ..
این گزارش رو از خونه اولگا و رائول دوستان آرژانتینی م در نوکول تقدیمتون می کنم . هفتصد کیلومتری به سمت جنوب سانتیاگو اومدم تا مقداری از شلوغی و هیاهوی فضای شهری دور باشم و چند روزی رو سپری کنم تا وضعیت ویزا و ادامه سفرم مشخص بشه چون ده روز از ویزام بیشتر نمونده و هنوز مشخص نیست که کجا باید 
دوسه روز هست که به سانتیاگو رسیده م و یه آپارتمان اجاره کرده م و درحال استراحت و بازیابی خودم هستم و بقیه مسیرم رو مدیریت و طراحی می کنم .بعد از گزارش قبلی به جاده زدم هرروز تا غروب دوچرخه سواری می کرد م و صبح ها دیرتر راه می افتادم تا استراحت کنم و از فضای اطراف لذت ببرم و بعد راه بیفتم ...
در ساحل اقیانوس آرام جنوبی توی چادرم نشسته م و امواج بزرگ اقیانوس رو تماشا می کنم و از نشستن زیر آفتاب دل انگیز لذت می برم .در این مدتی که گزارش نداده م در حال دوچرخه‌سواری بودم و...
این گزارش رو نه از زیر چادر که از روی دوچرخه و در حال رکاب زدن پر می کنم و باینکه من تو گزارش دادن متکلم وحده هستم ولی همیشه حضورتون رو تجربه می کنم . مسیرم خیلی از دریا دور نیست و بعضی جاها دوسه کیلومتر با دریا فاصله دارم .مسیرم اتوبان هست و چیز خاصی نداره و فقط پر ماشین و ترافیک هست و مثل پاتوگونیا شگفت انگیز و پر از آب و رود خونه نیست و به راحتی در همه جا در دسترسی به آب نیست و به نظرم این تفاوت قشنگه ..
قرار بود این گزارش رو از ایران تقدیمتون کنم ولی شرایط فراهم نشد به همین دلیل هنوز در شیلی هستم ؛ به سمت شمال حرکت می کنم و اینجاها خشک و بیابانی و به سمت کویر هست و دیگه از رودخونه و سرسبزی خبری نیست . برنامه ذهنیم این بود که برای نوروز میرم ایران و فکر می کردم مثل همیشه همه چیز جور میشه .....
"چند روزی سفر با ماشین " کمی بیشتر ازدو هفته هست که یه ماشین کرایه کرده م . به کارترواوسترال جاده جنوبی رفتم و باز کمی اونجا رو دیدم هنوز از اونجا دل نکنده بودم .امروز به سمت سانتیاگو می رم و فردا ماشین رو تحویل می دم و به شکل نرمال زندگیم بر می گردم باید دنبال مدیریت شرایط ویزا باشم تا بعد از یک سال برگردم ایران .چند روزی که با ماشین بودم زندگی وسفرم خیلی متفاوت بود و محدویتم خیلی کمتر از دوچرخه بود  ...
loading
Comments (640)

Amin mohseni

درود بر شما ،ما که از گزارش‌های سفر شما لذت میبریم،امید که همیشه دلت شاد باشه

Oct 5th
Reply

Shahnam Samimi

سلام و عرض خسته نباشید تو صحبتهات همیشه دو تا تکیه کلام داری که باک زندگیمو پر از بنزین میکنه برای ادامه دادن یکی وقتی میگی «گپ زدیم» یکی هم وقتی به خودت نهیب میزنی «هی محمد» زندگی یه چیز بی ارزشه که با همین گپ زدنها و به خود اومدن ها ارزش ادامه دادن پیدا میکنه پس : هی محمد تا میتونی گپ بزن و ادامه بده ✌️👏✌️👏

Oct 3rd
Reply

Morteza Firoozi

عالی دمت گرم محمدجان متشکر از اینکه زندگی دل انگیز خود را به اشتراک میگذاری لذت بردم

Oct 2nd
Reply

Omid Hosseinkhani

محمد تاجران از امتداد خط سفید زندگی😍

Sep 30th
Reply

Soran

محمد این پُست درست نیست چون همون گزارش ۱۴۰ رو دوباره پست کردی نمیدونمم میتونی گزارش درستشو جایگزینش کنی یا نه

Sep 30th
Reply

Farzad Mirzakhani

من هم فکر میکنم هیچوقت نمیتونم سی سال ساعت ۷ صبح برم سرکار و ساعت ۴ عصر برگردم

Sep 29th
Reply

Matin

مرسی محمد از حرفهای خوبت

Sep 28th
Reply

Ehsun

چشم انتظار گزارش ها هستیم محمد جان ♥️

Sep 28th
Reply

Soran

جایی که محمد خوابش برد رو پیدا کردم😂👍

Sep 28th
Reply

Alireza Alirezazade

❤️

Sep 27th
Reply (2)

inovia

پر از حس و انرژی بود این پادکست .مثل همیشه عالی 😃😄

Sep 26th
Reply

Soran

این پریدن ها شاید لازمه چون برخی وختها که انرژی سخن داره ته میکشه و تموم میشه سریع یک سخن پرانرژیتر دیگه ادامه داده میشه سپاس محمد جان

Sep 21st
Reply

Nil Naomi

شما خیلی روشن و ذهن‌آگاه بودی که چنین خواب‌هایی دیدی و از اون مهم تر تونستی صداقت این خواب‌ها رو درک کنی👏🏻✨ پس این داستان فقط یک جرقه نیست، یک عمر تحربه و سبک زندگی و فراز و نشیبه که شما رو به این سطح از آگاهی رسوندن.

Sep 20th
Reply

Hamid Freidoonfar

سلام این چه مدل گزارش و تدوین هست... از سر خودتون باز کردین... اصلا ۳۰ قسمت بیشتره که من نمی‌فهمم چی مگه محمد

Sep 19th
Reply (1)

Nil Naomi

منم عاشق دوچرخه‌سواریم، سبک زندگی شما یه رویای خیلی بزرگه که میدونم من آدمش نیستم، اما چقدر گویشتون رو دوست داشتم، انگار داشتم تلفنی به حرفای دوستم گوش‌ میدادم. خیلی لذت بردم. سلامت باشید و خوش بگذره✨🌸

Sep 18th
Reply

Soghra Ziadolahi

سلام و درود و سپاس از این پادکستی که روح ما رو هم پر از عشق و نگاهی تازه به زندگی کرد.در اصل ما مرداب هستیم و به جریان رود با حسرت نگاه میکنیم و غبطه میخوریم، تمام استوری های شما رو با این خانواده پر مهر دیدم و همیشه و هر روز با شما و در کنار تون زندگی میکنم.

Sep 12th
Reply

Morteza Firoozi

به به چه سفری واقعا یک زندگی بی نظیر

Sep 12th
Reply

Morteza Firoozi

مرسی خیلی خوب

Sep 6th
Reply

Ladan Jalali

لطفا در مورد امنیت کلمبیا هم صحبت کنید

Sep 1st
Reply

omidreza ebrahimi

سلام ، خوشبحالت محمد، همیشه سوالم اینه از شما که چطوری تنهایی سفر میکنی، بنظرم ما که پادکستت رو گوش میدم حکم پارتنرت رو داریم😋 شاد باشی همیشه مثل همیشه

Aug 30th
Reply
loading