شاید مهمترین انقلابی که در طول تاریخ بشر اتفاق افتاده، انقلاب کشاورزی است که منجر به یکجانشینی انسان شد. یکجانشینان نسبت به تغییرات آب و هوایی آسیبپذیرتر از کوچروان هستند چون امکان جابهجایی ندارند. مری ستگاست نویسنده کتاب «آنگاه که زرتشت سخن گفت»، میگوید بر اساس کاوشهای باستانشناسی، طی دورهای حدوداً دوهزارساله تعداد ابزار جنگی کم شده و ابزار کشاورزی افزایش مییابد. او معتقد است کم شدن استفاده از ابزار جنگی و کاهش جنگ و نزاع، نتیجه ایده یکجانشینی و انقلاب کشاورزی است. یکجانشینی مسیر پرچالشی برای بشر بوده اما منجر به گسترش روستاها و شهرها شده است. ایده آبادی و آبادانی از همین نقطه شروع میشود؛ جایی که انسان تصمیم میگیرد ایده کشاورزی و زمین قابل کشت را گسترش دهد، آب را منتقل کند و زمین را آباد کند. استقرار و یکجانشینی نهایتاً آبادانی و امنیت را برای بشر به ارمغان میآورد.این سخنرانی ۱ خردادماه سال ۱۴۰۱ در روستای آسیابر استان گیلان برگزار شده است.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
ما در پروندهی دههی ۷۰ قصد داشتیم به موسیقی آن سالها بپردازیم، هرچند بسیار دیر با سحر سخایی این موضوع را مطرح کردیم و با توجه با تجربهی «روایت ۴۰ سال موسیقی بعد از انقلاب»، از او خواستیم دربارهی تحولات موسیقی دههی ۷۰ برایمان بنویسد. او نیز همراه بود و هر چند به نظرش یکی از درخشانترین اتفاقات دههی ۷۰، کنسرت راز نو و همکاری حسین علیزاده، افسانه رثایی، هما نیکنام، علی صمدپور و محسن کرامتی بود که در تالار وحدت اجرا شد. و برای اولین بار بود که پس از انقلاب صدای زن در گوش تالار میپیچید، اما باز ایده و روایت دیگری داشت. روایتی استعاریتر و پُر احساستر. «یک دقیقه و ده سال» روایت سحر سخایی است از دههی ۷۰. او در این روایت سعی میکند تصویرِ سالها و ماهها و هفتهها و روزهای دههی ۷۰ را فشرده کند. آنقدر فشرده و موجز که به تعدادی اتفاق، چند خاطره و یک لحظه میرسد. در این روایت او از روح و از تجربهی شکستها و پیروزیهای دههی ۷۰ سوال میکند و از آنها میپرسد که در آن سالها چه شد؟ با این روایت همراه ما باشید.گوینده و نویسنده: سحر سخاییتدوین: فاطمه موحدنژادموسیقیهای انتخابی:سرود ورزش جمهوری اسلامی/ رشید وطن دوست/ ۱۳۷۷راز نو/ حسین علیزاده\ ۱۳۷۶گل افشان/ شعر و آهنگ محمدعلی چاووشی/ خواننده شهرام ناظری/ ۱۳۷۶برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
واقعیت این است که تقویم فقط مدرج کردن یک بردار است که از دو طرف تا بینهایت امتداد دارد. دستهبندیهای ماه و سال و دهه و قرن هم دستهبندیهای قراردادیست برای پیمانه کردن بیانتهاترین مفهومی که انسان میشناسد. با این همه همیشه علاقه داریم روح و معنایی برای این زمآنهای اتفاقی بسازیم و ارتباطی بین اعداد تقویمی و روح دوران پیدا کنیم. یکی از بیدلیلترین دستهبندیهایی که بشر برای معنا بخشیدن به زمان پیدا کرده است دستهبندی ده دههایست. بیهیچ دلیلی، فقط برای اینکه یک صفر کنار یک عدد مینشیند خیال میکنیم آن دهه تافتهایاست جدا بافته از دهههای قبل و بعد از خودش. خیال میکنیم قصهای دارد، و فراز و فرودی. و میگردیم تا بین اتفاقات آن ده سال ارتباطی معنیدار پیدا کنیم تا آن را از دههی قبلی جدا کنیم. ولی با اینکه همهی اینها را میدانیم چه باک؛ اجازه دهید به این علاقه و میلِ به قصهدار کردن اعداد و تقویم تن بدهیم و به ده سالی فکر کنیم که بین ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ بر ما گذشت است. و بین سیرِ اتفاقی رخدادها و تجربههای آن دهه، خطوط گنگ و نامرئی ترسیم کنیم تا شاید معنایی مضاعف بر آنها اضافه شود. البته این لزوماً قصهی همه نیست، و از زبان مردی از طبقه متوسط تهرانی تعریف میشود که دههی ۷۰ زمان ورودش به دانشگاه و شروع زندگی حرفهای و اجتماعیاش بود. پس این قصه یکی از هزاران قصهایست که میشود برای دههی ۷۰ سر هم کرد...آنچه میشنوید با عنوان «دههی ۷۰: قصهی تولد و مرگ یک رؤیای جمعی» بخشی از پروندهی دههی ۷۰ است که توسط مجله حرفه: هنرمند و با حمایت گالری سرای تولید و منتشر شده است.نویسنده: ایمان افسریانگویندگان: صحرا امجدیان، ایمان افسریانتدوین: فاطمه موحدنژادموسیقی: سبحان افسریانبرای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و اتفاقاتی بسیاری که رخ داد چیزی حدود یک سال میگذرد. نهادهای تجسمی که فعالیت خود را متوقف کرده بودند اکثرشان به تدریج کار را از سر گرفتند. تعدادی از نهادها برای همیشه تعطیل شدند و یا برخی در کش و واکش _چه باید کرد_ هنوز شروع به کار نکردهاند. اما در این برهه آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد خلاء کار جمعی و نهادی در این میدان بود. با شروع حوادث جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنامههای متداول میدان تجسمی تعطیل شد و این نهاد نتوانست با عزم و ارادهای جمعی، فعالیتی همصدا داشته باشد. اعضای این میدان نه تنها نتوانستند تصمیمی مشترکی بگیرند، بلکه حتی میزی نداشتند که دور آن جمع شوند و باهم گفتوگو کنند. چه بسا که اگر شرایط گفتوگو میبود این نهاد میتوانست به تصمیمات و بیانیههای مشترکی هم برسد.امروز که سرعت وقایع کمتر و فضای پرالتهاب سال پیش آرامتر شده و میتوانیم درکی جامعتر از موقعیت خودمان داشته باشیم، سعی کردیم با طرح سوالاتی هر چند کلی، چند نفری از اعضای تجسمی را برای گفتوگو دور هم جمع کنیم و آنچه در این یک ساله بر ما گذشت را با دقت بیشتری ببینیم. سعی داریم که این گفتوگوها ادامهدار باشند و بیشتر در قالب همفکری و هماندیشی پیش برود. تلاشمان این بود که از همین ابتدا از طیفها و اعضای مختلف این میدان افرادی را دعوت کنیم و حرفهای آنها را در رابطه با اتفاقات چندماه گذشتهی فضای تجسمی بشنویم. برای انسجام صحبتها سوالاتی را قبل از شروع گفتوگو برای افراد فرستادیم و از آنها پرسیدیم به نظرتان گیر نهاد تجسمی چه بود؟ از واکنشها و مواضعشان در یک سال پیش پرسیدیم. ارزیابیشان از وضعیت امروز فضای تجسمی را جویا شدیم. و پرسیدیم اگر در آینده دوباره چنین اتفاقاتی رخ دهد، بهنظرشان برخورد جامعهی تجسمی با وضعیت پیشآمده چگونه خواهد بود؟ و در آخر اینکه چه پیشنهاد بدیل و عملیای برای وضعیت مشابه دارند؟در این گفتوگو صحبتهای همایون عسکری سیریزی و صفا سبطی را در اینباره بشنوید.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و اتفاقاتی بسیاری که رخ داد چیزی حدود یک سال میگذرد. نهادهای تجسمی که فعالیت خود را متوقف کرده بودند اکثرشان به تدریج کار را از سر گرفتند. تعدادی از نهادها برای همیشه تعطیل شدند و یا برخی در کش و واکش _چه باید کرد_ هنوز شروع به کار نکردهاند. اما در این برهه آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد خلاء کار جمعی و نهادی در این میدان بود. با شروع حوادث جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنامههای متداول میدان تجسمی تعطیل شد و این نهاد نتوانست با عزم و ارادهای جمعی، فعالیتی همصدا داشته باشد. اعضای این میدان نه تنها نتوانستند تصمیمی مشترکی بگیرند، بلکه حتی میزی نداشتند که دور آن جمع شوند و باهم گفتوگو کنند. چه بسا که اگر شرایط گفتوگو میبود این نهاد میتوانست به تصمیمات و بیانیههای مشترکی هم برسد.امروز که سرعت وقایع کمتر و فضای پرالتهاب سال پیش آرامتر شده و میتوانیم درکی جامعتر از موقعیت خودمان داشته باشیم، سعی کردیم با طرح سوالاتی هر چند کلی، چند نفری از اعضای تجسمی را برای گفتوگو دور هم جمع کنیم و آنچه در این یک ساله بر ما گذشت را با دقت بیشتری ببینیم. سعی داریم که این گفتوگوها ادامهدار باشند و بیشتر در قالب همفکری و هماندیشی پیش برود. تلاشمان این بود که از همین ابتدا از طیفها و اعضای مختلف این میدان افرادی را دعوت کنیم و حرفهای آنها را در رابطه با اتفاقات چندماه گذشتهی فضای تجسمی بشنویم. برای انسجام صحبتها سوالاتی را قبل از شروع گفتوگو برای افراد فرستادیم و از آنها پرسیدیم به نظرتان گیر نهاد تجسمی چه بود؟ از واکنشها و مواضعشان در یک سال پیش پرسیدیم. ارزیابیشان از وضعیت امروز فضای تجسمی را جویا شدیم. و پرسیدیم اگر در آینده دوباره چنین اتفاقاتی رخ دهد، بهنظرشان برخورد جامعهی تجسمی با وضعیت پیشآمده چگونه خواهد بود؟ و در آخر اینکه چه پیشنهاد بدیل و عملیای برای وضعیت مشابه دارند؟در این گفتوگو صحبتهای شهروز نظری را در اینبارهبشنوید.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و اتفاقاتی بسیاری که رخ داد چیزی حدود یک سال میگذرد. نهادهای تجسمی که فعالیت خود را متوقف کرده بودند اکثرشان به تدریج کار را از سر گرفتند. تعدادی از نهادها برای همیشه تعطیل شدند و یا برخی در کش و واکش _چه باید کرد_ هنوز شروع به کار نکردهاند. اما در این برهه آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد خلاء کار جمعی و نهادی در این میدان بود. با شروع حوادث جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنامههای متداول میدان تجسمی تعطیل شد و این نهاد نتوانست با عزم و ارادهای جمعی، فعالیتی همصدا داشته باشد. اعضای این میدان نه تنها نتوانستند تصمیمی مشترکی بگیرند، بلکه حتی میزی نداشتند که دور آن جمع شوند و باهم گفتوگو کنند. چه بسا که اگر شرایط گفتوگو میبود این نهاد میتوانست به تصمیمات و بیانیههای مشترکی هم برسد.امروز که سرعت وقایع کمتر و فضای پرالتهاب سال پیش آرامتر شده و میتوانیم درکی جامعتر از موقعیت خودمان داشته باشیم، سعی کردیم با طرح سوالاتی هر چند کلی، چند نفری از اعضای تجسمی را برای گفتوگو دور هم جمع کنیم و آنچه در این یک ساله بر ما گذشت را با دقت بیشتری ببینیم. سعی داریم که این گفتوگوها ادامهدار باشند و بیشتر در قالب همفکری و هماندیشی پیش برود. تلاشمان این بود که از همین ابتدا از طیفها و اعضای مختلف این میدان افرادی را دعوت کنیم و حرفهای آنها را در رابطه با اتفاقات چندماه گذشتهی فضای تجسمی بشنویم. برای انسجام صحبتها سوالاتی را قبل از شروع گفتوگو برای افراد فرستادیم و از آنها پرسیدیم به نظرتان گیر نهاد تجسمی چه بود؟ از واکنشها و مواضعشان در یک سال پیش پرسیدیم. ارزیابیشان از وضعیت امروز فضای تجسمی را جویا شدیم. و پرسیدیم اگر در آینده دوباره چنین اتفاقاتی رخ دهد، بهنظرشان برخورد جامعهی تجسمی با وضعیت پیشآمده چگونه خواهد بود؟ و در آخر اینکه چه پیشنهاد بدیل و عملیای برای وضعیت مشابه دارند؟در این گفتوگو صحبتهای مریم مجد و حمیدرضا ششجوانی را در اینبارهبشنوید.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و اتفاقاتی بسیاری که رخ داد چیزی حدود یک سال میگذرد. نهادهای تجسمی که فعالیت خود را متوقف کرده بودند اکثرشان به تدریج کار را از سر گرفتند. تعدادی از نهادها برای همیشه تعطیل شدند و یا برخی در کش و واکش _چه باید کرد_ هنوز شروع به کار نکردهاند. اما در این برهه آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد خلاء کار جمعی و نهادی در این میدان بود. با شروع حوادث جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنامههای متداول میدان تجسمی تعطیل شد و این نهاد نتوانست با عزم و ارادهای جمعی، فعالیتی همصدا داشته باشد. اعضای این میدان نه تنها نتوانستند تصمیمی مشترکی بگیرند، بلکه حتی میزی نداشتند که دور آن جمع شوند و باهم گفتوگو کنند. چه بسا که اگر شرایط گفتوگو میبود این نهاد میتوانست به تصمیمات و بیانیههای مشترکی هم برسد.امروز که سرعت وقایع کمتر و فضای پرالتهاب سال پیش آرامتر شده و میتوانیم درکی جامعتر از موقعیت خودمان داشته باشیم، سعی کردیم با طرح سوالاتی هر چند کلی، چند نفری از اعضای تجسمی را برای گفتوگو دور هم جمع کنیم و آنچه در این یک ساله بر ما گذشت را با دقت بیشتری ببینیم. سعی داریم که این گفتوگوها ادامهدار باشند و بیشتر در قالب همفکری و هماندیشی پیش برود. تلاشمان این بود که از همین ابتدا از طیفها و اعضای مختلف این میدان افرادی را دعوت کنیم و حرفهای آنها را در رابطه با اتفاقات چندماه گذشتهی فضای تجسمی بشنویم. برای انسجام صحبتها سوالاتی را قبل از شروع گفتوگو برای افراد فرستادیم و از آنها پرسیدیم به نظرتان گیر نهاد تجسمی چه بود؟ از واکنشها و مواضعشان در یک سال پیش پرسیدیم. ارزیابیشان از وضعیت امروز فضای تجسمی را جویا شدیم. و پرسیدیم اگر در آینده دوباره چنین اتفاقاتی رخ دهد، بهنظرشان برخورد جامعهی تجسمی با وضعیت پیشآمده چگونه خواهد بود؟ و در آخر اینکه چه پیشنهاد بدیل وعملیای برای وضعیت مشابه دارند؟در این گفتوگو صحبتهای مرجان صائبی و مهرنوش علیمددی را در اینباره بشنوید.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و اتفاقاتی بسیاری که رخ داد چیزی حدود یک سال میگذرد. نهادهای تجسمی که فعالیت خود را متوقف کرده بودند اکثرشان به تدریج کار را از سر گرفتند. تعدادی از نهادها برای همیشه تعطیل شدند و یا برخی در کش و واکش _چه باید کرد_ هنوز شروع به کار نکردهاند. اما در این برهه آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد خلاء کار جمعی و نهادی در این میدان بود. با شروع حوادث جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنامههای متداول میدان تجسمی تعطیل شد و این نهاد نتوانست با عزم و ارادهای جمعی، فعالیتی همصدا داشته باشد. اعضای این میدان نه تنها نتوانستند تصمیمی مشترکی بگیرند، بلکه حتی میزی نداشتند که دور آن جمع شوند و باهم گفتوگو کنند. چه بسا که اگر شرایط گفتوگو میبود این نهاد میتوانست به تصمیمات و بیانیههای مشترکی هم برسد.امروز که سرعت وقایع کمتر و فضای پرالتهاب سال پیش آرامتر شده و میتوانیم درکی جامعتر از موقعیت خودمان داشته باشیم، سعی کردیم با طرح سوالاتی هر چند کلی، چند نفری از اعضای تجسمی را برای گفتوگو دور هم جمع کنیم و آنچه در این یک ساله بر ما گذشت را با دقت بیشتری ببینیم. سعی داریم که این گفتوگوها ادامهدار باشند و بیشتر در قالب همفکری و هماندیشی پیش برود. تلاشمان این بود که از همین ابتدا از طیفها و اعضای مختلف این میدان افرادی را دعوت کنیم و حرفهای آنها را در رابطه با اتفاقات چندماه گذشتهی فضای تجسمی بشنویم. برای انسجام صحبتها سوالاتی را قبل از شروع گفتوگو برای افراد فرستادیم و از آنها پرسیدیم به نظرتان گیر نهاد تجسمی چه بود؟ از واکنشها و مواضعشان در یک سال پیش پرسیدیم. ارزیابیشان از وضعیت امروز فضای تجسمی را جویا شدیم. و پرسیدیم اگر در آینده دوباره چنین اتفاقاتی رخ دهد، بهنظرشان برخورد جامعهی تجسمی با وضعیت پیشآمده چگونه خواهد بود؟ و در آخر اینکه چه پیشنهاد بدیل وعملیای برای وضعیت مشابه دارند؟در این گفتوگو صحبتهای نفیسه ذاکری، افسانه پلویی، مجید جلیلی، علی رضوانی و آرمین مختاری را در اینباره بشنوید.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و اتفاقاتی بسیاری که رخ داد چیزی حدود یک سال میگذرد. نهادهای تجسمی که فعالیت خود را متوقف کرده بودند اکثرشان به تدریج کار را از سر گرفتند. تعدادی از نهادها برای همیشه تعطیل شدند و یا برخی در کش و واکش _چه باید کرد_ هنوز شروع به کار نکردهاند. اما در این برهه آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد خلاء کار جمعی و نهادی در این میدان بود. با شروع حوادث جنبش «زن، زندگی، آزادی» برنامههای متداول میدان تجسمی تعطیل شد و این نهاد نتوانست با عزم و ارادهای جمعی، فعالیتی همصدا داشته باشد. اعضای این میدان نه تنها نتوانستند تصمیمی مشترکی بگیرند، بلکه حتی میزی نداشتند که دور آن جمع شوند و باهم گفتوگو کنند. چه بسا که اگر شرایط گفتوگو میبود این نهاد میتوانست به تصمیمات و بیانیههای مشترکی هم برسد.امروز که سرعت وقایع کمتر و فضای پرالتهاب سال پیش آرامتر شده و میتوانیم درکی جامعتر از موقعیت خودمان داشته باشیم، سعی کردیم با طرح سوالاتی هر چند کلی، چند نفری از اعضای تجسمی را برای گفتوگو دور هم جمع کنیم و آنچه در این یک ساله بر ما گذشت را با دقت بیشتری ببینیم. سعی داریم که این گفتوگوها ادامهدار باشند و بیشتر در قالب همفکری و هماندیشی پیش برود. تلاشمان این بود که از همین ابتدا از طیفها و اعضای مختلف این میدان افرادی را دعوت کنیم و حرفهای آنها را در رابطه با اتفاقات چندماه گذشتهی فضای تجسمی بشنویم. برای انسجام صحبتها سوالاتی را قبل از شروع گفتوگو برای افراد فرستادیم و از آنها پرسیدیم به نظرتان گیر نهاد تجسمی چه بود؟ از واکنشها و مواضعشان در یک سال پیش پرسیدیم. ارزیابیشان از وضعیت امروز فضای تجسمی را جویا شدیم. و پرسیدیم اگر در آینده دوباره چنین اتفاقاتی رخ دهد، بهنظرشان برخورد جامعهی تجسمی با وضعیت پیشآمده چگونه خواهد بود؟ و در آخر اینکه چه پیشنهاد بدیل و عملیای برای وضعیت مشابه دارند؟در این گفتوگو صحبتهای علی گلستانه و جواد مدرسی را در اینباره بشنوید.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
این گفتار شرح داستانی است که نقش اصلیاش را هنرمند عاصی ایفا میکند! مشخصاً هنرمند جوان میدان تجسمی نوگرای ایران که در معرض انواع نیروها، جریانها، شکافها و بحرانها بوده و به بازیگری اثرگذار تبدیل شده است. داستان از ماجرای تعطیلی نمایشگاه «تهمینه میلانی» آغاز میشود و به اتفاقات جنبش «زن، زندگی، آزادی» و تعطیلی چندماههی نهاد تجسمی میرسد. داستانی که با یک تصویر تمام میشود: تصویر نهادی از همگسیخته که نیرویی فشرده و متراکم را در خود انباشته کرده است.صدا: صحرا امجدیانتدوین: فاطمه موحدنژادبرای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
درسگفتارهایی پیرامون هنر ایران در دوران معاصر، در واقع نام سلسله جلساتی است که با پیشنهاد رویین پاکباز و همفکری مجموعهی «حرفه: هنرمند» در ۱۸ جلسه و در طی همکاری این نشریه با آتلیهی شن در سال ۱۳۹۵ برگزار شد.درک تاریخی و فهم زمینهها و خاستگاهها را باید از عوامل اصلی شناخت هر پدیدهای دانست. به این معنا که بدانیم آنچه امروزه به معنای هنر معاصر ایران میشناسیم حاصل تلاش و پویاییِ جریانهاییست که سرآغازِ آن به حدود ۱۵۰ سال پیش میرسد؛ و شناخت و سنجش و نقد وضعیت اکنونِ هنر بدون نگاه به گذشته و سیر آن در این زمان و مسیر ممکن نمیشود. هرچند در این درسگفتارها، مقصود ما از نگاه به گذشته به معنای بازسازی رویدادها و وقایع به توالی تاریخی نیست، بلکه در این مجموعه سعی کردهایم با داشتن نگاهی انتقادی در بازخوانی تاریخ معاصرمان، و بازآرایی جریانها در بستری وسیعتر، امکانهایی را برای سنجش وضعیت حال و شناخت بنبستها و انسدادهای تاریخی ایجاد کنیم. درسگفتاری که اکنون میشنوید ارائهایست از وحید حکیم با عنوان جلوههایی از هنر امروزآهنگساز: سبحان افسریانگوینده: صبا تقویمجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست «پیشاپیش بابت کیفیت پایین ضبط گفتارها عذرخواهی میکنیم»برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
ماندن یا رفتن؟ مسألهی بخش قابلتوجهی از جامعهی ایران در چند دههی اخیر پاسخ به این سوال بوده است. و هرگاه که این سوال کمرنگ میشود؛ تنها وقوع یک بحران اجتماعی کافی است که دوباره ضرورت و اضطرار پاسخ به آن احساس شود. باید بروم؟ روند اغلب مشقتبار مهاجرت را طی کنم تا شاید سر از جایی خوش در آورم؟ به زحمتش میارزد؟ افقهای گشودهی پیشرفت و موفقیت در انتظار من است و یا صرفاً زندگیای آرام و بیتنش؟ آیا باید در سرزمینی که به آن تعلق دارم بمانم؟ و در کنار خانواده و دوستان و همزبانهایم کار و زندگی کنم؟ باید بیشتر قد بکشم یا عمیقتر ریشه بدوانم؟ شاید مهاجرت دل کندن و گسستن نباشد. مرزها کمرنگ شدهاند و فاصلهها نزدیکاند. شاید مهاجرت دیگر مثل سفر با کولهپشتی است؛ و خودم را میتوانم مثل چادر صحرایی هرجا که بخواهم دوباره از نو بنا کنم.«هرکجا هستم باشم؛ آسمان مال من است.» اما من اهل خاکم یا اهل هوا؟ ریشه دارم یا پر پرواز؟ در بهار ۱۳۹۳، ویژهنامهای منتشر کردیم دربارهی مهاجرت، و در آن از نویسندگانمان خواستیم تا به سوال ماندن یا رفتن فکر کنند. و برخی از آنها از تجربهی خود از مهاجرت بنویسند. تعدادی از این متنها را در چند فایل شنیداری پیوسته خواهید شنید. گفتار فعلی، بازخوانی متن «ترک تهران و دل کندن از لندن» نوشتهی «عباس صفاری» است. آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: نگار تخت کشها مجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
ماندن یا رفتن؟ مسألهی بخش قابلتوجهی از جامعهی ایران در چند دههی اخیر پاسخ به این سوال بوده است. و هرگاه که این سوال کمرنگ میشود؛ تنها وقوع یک بحران اجتماعی کافی است که دوباره ضرورت و اضطرار پاسخ به آن احساس شود. باید بروم؟ روند اغلب مشقتبار مهاجرت را طی کنم تا شاید سر از جایی خوش در آورم؟ به زحمتش میارزد؟ افقهای گشودهی پیشرفت و موفقیت در انتظار من است و یا صرفاً زندگیای آرام و بیتنش؟ آیا باید در سرزمینی که به آن تعلق دارم بمانم؟ و در کنار خانواده و دوستان و همزبانهایم کار و زندگی کنم؟ باید بیشتر قد بکشم یا عمیقتر ریشه بدوانم؟ شاید مهاجرت دل کندن و گسستن نباشد. مرزها کمرنگ شدهاند و فاصلهها نزدیکاند. شاید مهاجرت دیگر مثل سفر با کولهپشتی است؛ و خودم را میتوانم مثل چادر صحرایی هرجا که بخواهم دوباره از نو بنا کنم.«هرکجا هستم باشم؛ آسمان مال من است.» اما من اهل خاکم یا اهل هوا؟ ریشه دارم یا پر پرواز؟ در بهار ۱۳۹۳، ویژهنامهای منتشر کردیم دربارهی مهاجرت، و در آن از نویسندگانمان خواستیم تا به سوال ماندن یا رفتن فکر کنند. و برخی از آنها از تجربهی خود از مهاجرت بنویسند. تعدادی از این متنها را در چند فایل شنیداری پیوسته خواهید شنید. گفتار فعلی، بازخوانی متن «تو فاوست میشوی و گرین کارت مفیستو» نوشتهی «نغمه ثمینی» است. آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: نگار تخت کشها مجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست. *این مقاله در حال حاضر در کتاب «من سندبادم، تو مسافر»، ناسفرنامهها، نوشتهی نغمه ثمینی، نشر فنجان به چاپ رسیده است.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
ماندن یا رفتن؟ مسألهی بخش قابلتوجهی از جامعهی ایران در چند دههی اخیر پاسخ به این سوال بوده است. و هرگاه که این سوال کمرنگ میشود؛ تنها وقوع یک بحران اجتماعی کافی است که دوباره ضرورت و اضطرار پاسخ به آن احساس شود. باید بروم؟ روند اغلب مشقتبار مهاجرت را طی کنم تا شاید سر از جایی خوش در آورم؟ به زحمتش میارزد؟ افقهای گشودهی پیشرفت و موفقیت در انتظار من است و یا صرفاً زندگیای آرام و بیتنش؟ آیا باید در سرزمینی که به آن تعلق دارم بمانم؟ و در کنار خانواده و دوستان و همزبانهایم کار و زندگی کنم؟ باید بیشتر قد بکشم یا عمیقتر ریشه بدوانم؟ شاید مهاجرت دل کندن و گسستن نباشد. مرزها کمرنگ شدهاند و فاصلهها نزدیکاند. شاید مهاجرت دیگر مثل سفر با کولهپشتی است؛ و خودم را میتوانم مثل چادر صحرایی هرجا که بخواهم دوباره از نو بنا کنم.«هرکجا هستم باشم؛ آسمان مال من است.» اما من اهل خاکم یا اهل هوا؟ ریشه دارم یا پر پرواز؟ در بهار ۱۳۹۳، ویژهنامهای منتشر کردیم دربارهی مهاجرت، و در آن از نویسندگانمان خواستیم تا به سوال ماندن یا رفتن فکر کنند. و برخی از آنها از تجربهی خود از مهاجرت بنویسند. تعدادی از این متنها را در چند فایل شنیداری پیوسته خواهید شنید. گفتار فعلی، بازخوانی متن «اُدیسه با چمدان فانتزی» نوشتهی «البرز زاهدی» است. آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: صبا تقویمجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریستبرای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
شمارهی ۴۵ حرفه: هنرمند که در بهار ۱۳۹۲ منتشر شد، ویژهنامهایست با موضوع کارتپستالهای تاریخی و نامهنگاری. صفحاتی از این شماره در اختیار نویسندگان قرار گرفت تا خطاب به هر کس که میخواهند نامهای بنویسند به امید اینکه با گذشت زمان، این نامهها چیزی بیشتر از خود شوند، و سندی باشند از حال و روز نویسنده و دوران او. مهدي یزدانیخرم نامهاش را خطاب به استاد بزرگ و اسطورهای کاراته، کانچو سوسای اویاما نوشت! مبارزی که میتوانست با دست خالی شاخ یک گاو بزرگ را بشکند! آنچه میشنوید متن این نامه است: نامهای از یک نویسندهی تنومند ایرانی که دانِ یک کیوکوشین دارد، خطاب به یک استاد درگذشتهی ژاپنی، که در مجلهای هنری در ایران چاپ شده است.آهنگساز: سبحان افسریان گوینده: نگار تخت کشهامجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست. برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
ایمان افسریان در مقالهی «نسبت مسئلهدار هنر و سیاست در هنر سیاسی معاصر ایران» نشان میدهد نسبت هنر و سیاست در ایران امروز داستان مسئلهداریست. از بعد از انقلاب مشروطه جبران عقبماندگی تاریخی پرسش اصلی نخبگان ایران بوده است. بهتبع این خواست از همان آغازِ مواجهه با مدرنیته، مسئلهی قدرت و ارائهی تعریف جدیدی از آن، و سیاست در معنای عام، نقطهی داغ و اصلی گذر از گذشته و ورود به دوران جدید بود. در این شرایطِ نو کاراکتر هنرمندـ روشنفکر پدید آمد و هنرمندان هم سهمی از وظیفهی جبران عقبماندگی را بهدوش گرفتند. اما کدام هنرمندان براستی توانستند این موقعیت تاریخی ما را به نحوی فشرده در آثارشان نشان دهند؟ هنرمندان سیاسی با آثار اعتراضیشان؟ یا هنرمندانی که آگاهانه از سیاست دوری کردند؟ این مقاله در شماره ۶۰ فصلنامه حرفه: هنرمند در تابستان ۱۳۹۵ به چاپ رسیده است. آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: نگار تخت کشهامجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
آنچه میشنوید گفتوگویی است با امیر مازیار، نویسنده، مترجم و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر که در روز ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۱ در دفتر مجلهی حرفه: هنرمند انجام شده است. امیر مازیار از اساتیدی بود که در جریان اعتراضات جنبش زن، زندگی، آزادی منتقد رویکردهای سیاسی و فرهنگی حاکم بر کشور بود و از دانشجویان معترض با صراحت حمایت کرد. در این گفتوگو از او دربارهی دلیل مشارکت فعال دانشجویان هنر در این جنبش پرسیدیم؛ و از او خواستیم به عنوان کسی که اعتراضات دانشجویان را از نزدیک دنبال کرده است، مشاهدات و تحلیل خود را از وقایع این روزها بیان کند. همچنین دربارهی وضعیت مبهم فعالیتهای فرهنگی در بحبوبهی رویدادهای پرتنش سیاسی سوال کردیم؟ آیا مشغولیتهای فرهنگی و مطالعات هنری که پیش از این انجام میدادیم، هنوز معنیدارند؟ آیا التهاب سیاسی، آموزش و ترویج هنر را در محاق فرو برده یا ضرورتی تازه به آن بخشیده است؟آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: صبا تقویبرای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
روانشناسان معمولا چگونگی مواجههی آدمی با رنج را به پنج مرحله تقسیم میکنند: انکار، خشم، تقلا، افسردگی، پذیرش.بهنام ابوترابیان در مطلب "تو چراغ خود برافروز" که در شمارهی ۷۱ مجله، بهار ۱۳۹۸ منتشر شده است، سعی میکند این الگو را به اختصار در نحوهی مواجههی ایرانیان با غرب و آگاهی به رنج عقبافتادگی ردیابی کند. ابوترابیان نام این رنج را که گریبانگیر ما شده "عالم اروپایی" میگذارد و معتقد است که موجودیت فرهنگی اروپاییان اختلافات چندبعدی و همه جانبهای با عالم ایرانی داشته و این مواجههی غیرعادی و تکاندهندهی عالم ایرانی و عالم اروپایی، رنجی عظیم برای ایرانیان به همراه آورده است. نویسنده انواع واکنشها به این مواجهه را از دورهی صفوی تا انقلاب اسلامی دنبال میکند.آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: نگار تختکشهامجموعه ی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداری است.برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
درسگفتارهایی پیرامون هنر ایران در دوران معاصر، در واقع نام سلسله جلساتی است که با پیشنهاد رویین پاکباز و همفکری مجموعهی «حرفه: هنرمند» در ۱۸ جلسه و در طی همکاری این نشریه با آتلیهی شن در سال ۱۳۹۵ برگزار شد.درک تاریخی و فهم زمینهها و خاستگاهها را باید از عوامل اصلی شناخت هر پدیدهای دانست. به این معنا که بدانیم آنچه امروزه به معنای هنر معاصر ایران میشناسیم حاصل تلاش و پویاییِ جریانهاییست که سرآغازِ آن به حدود ۱۵۰ سال پیش میرسد؛ و شناخت و سنجش و نقد وضعیت اکنونِ هنر بدون نگاه به گذشته و سیر آن در این زمان و مسیر ممکن نمیشود. هرچند در این درسگفتارها، مقصود ما از نگاه به گذشته به معنای بازسازی رویدادها و وقایع به توالی تاریخی نیست، بلکه در این مجموعه سعی کردهایم با داشتن نگاهی انتقادی در بازخوانی تاریخ معاصرمان، و بازآرایی جریانها در بستری وسیعتر، امکانهایی را برای سنجش وضعیت حال و شناخت بنبستها و انسدادهای تاریخی ایجاد کنیم. درسگفتاری که اکنون میشنوید ارائهایست از مسلم خضری با عنوان « نگاهی به آنچه ساختیم، ۱۳۷۷ به بعد».شما میتوانید مجموعهی عکسهایی که در این درسگفتار حول آنها بحث میشود را نیز در سایت «حرفه: هنرمند» مشاهده کنید.آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: صبا تقویمجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست. "پیشاپیش بابت کیفیت پایین ضبط گفتارها عذرخواهی میکنیم."برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
درسگفتارهایی پیرامون هنر ایران در دوران معاصر، در واقع نام سلسله جلساتی است که با پیشنهاد رویین پاکباز و همفکری مجموعهی «حرفه: هنرمند» در ۱۸ جلسه و در طی همکاری این نشریه با آتلیهی شن در سال ۱۳۹۵ برگزار شد.درک تاریخی و فهم زمینهها و خاستگاهها را باید از عوامل اصلی شناخت هر پدیدهای دانست. به این معنا که بدانیم آنچه امروزه به معنای هنر معاصر ایران میشناسیم حاصل تلاش و پویاییِ جریانهاییست که سرآغازِ آن به حدود ۱۵۰ سال پیش میرسد؛ و شناخت و سنجش و نقد وضعیت اکنونِ هنر بدون نگاه به گذشته و سیر آن در این زمان و مسیر ممکن نمیشود. هرچند در این درسگفتارها، مقصود ما از نگاه به گذشته به معنای بازسازی رویدادها و وقایع به توالی تاریخی نیست، بلکه در این مجموعه سعی کردهایم با داشتن نگاهی انتقادی در بازخوانی تاریخ معاصرمان، و بازآرایی جریانها در بستری وسیعتر، امکانهایی را برای سنجش وضعیت حال و شناخت بنبستها و انسدادهای تاریخی ایجاد کنیم. درسگفتاری که اکنون میشنوید ارائهایست از ایمان افسریان با عنوان «جوانان سعادتمند، ۱۳۷۷ به بعد».شما میتوانید مجموعهی عکسهایی که در این درسگفتار حول آنها بحث میشود را نیز در سایت حرفه:هنرمند مشاهده کنید. آهنگساز: سبحان افسریانگوینده: صبا تقویمجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست «پیشاپیش بابت کیفیت پایین ضبط گفتارها عذرخواهی میکنیم»برای پیوستن به جمع حامیان حرفه: هنرمند و کمک به تداوم فعالیتمان به لینک زیر مراجعه کنید:https://herfeh-honarmand.com/support/
roya ghasemi
صدای اطراف خیلی زیاده
mahboube jalaliyan
عالی ولی متاسفانه صدا اونقدر رر ضعیفه به گوشم چسبوندم تا بشنوم
Alireza Zand
ممنون ازتون
saeideh
چه خاطراتی زنده شد 🤍
saeideh
بسیار لذت بردم. تاملبرانگیز بود. ممنونم که این سخنرانی رو به گوش ما رسوندید.