خاله نوشی

کوچولوهای شما هم مشکل بی نظمی دارن ؟ همه چی رو به هم میریزن و همیشه وسایلشون گم میشه ؟ این قصه خاله نوشی میتونه بهتون کمک کنه!زهرا یه دختر کوچولوی ناز و مهربونه که یه خورده بی نظمه ! یه روز عروسک پارچه ای زهرا گم میشه . عروسک میره به شهر اسباب بازیهای گمشده و ..

تو یه جنگل دور، یه تمساح کوچولو بود که همیشه در حال گریه کردن بود. تمساح کوچولو دلیلی برای گریه نداشت اما اشکهاش بند نمی اومد. تمساح تصمیم گرفت بره پیش دکتر حیوونا تا یه دارویی بگیره تا اشکهاش بند بیاد اما..خاله نوشی تو این قصه از ماجرای تمساح غمگینی میگه که شادیش رو گم کرده. اون برای بند اومدن اشکهاش، به سراغ دکتر حیوونا میره و توی راه با حیوونای مختلفی آشنا میشه . حیوونایی که هرکدوم مشکلی دارن اما باز شاد و خندون هستن.شنیدن این قصه به بچه ها این پیام رو میده که مهربونی و کمک به دیگران در حل مشکلاتشون ، باعث میشه حال آدم خوب بشه !

اشکان یه پسر کوچولوئه که خیلی تنبله و دلش نمیخواد از جلوی تلویزیون بلند بشه. مامان و بابا به زور اونو میبرن پارک تا شاید تکونی بخوره. اشکان هر روز داره چاقتر میشه تا اینکه یه روز توی پارک یه چیز عجیب میبینه!عدم تحرک بچه ها بویژه در سالهای اخیر سبب شده موضوع چاقی در کودکان شکل بگیره. برای همین خاله نوشی در این قصه از پسر کوچولوی چاقی برامون قصه میگه که از تکون خوردن بیزاره و دلش میخواد همه ش جلوی تلویزیون ولو باشه و فست فود بخوره . امیدوارم شنیدن این قصه به بچه ها انگیزه بیشتری برای ورزش کردن و غذاهای سالم خوردن رو بده.

صباکوچولو عاشق کاردستی درست کردن و معلم بودنه. برای عید نوروز ، صبا تصمیم گرفته یه کاردستی زنده درست کنه. سبزه هایی با شکلهای مختلف که بتونه سر سفره هفت سین بزاره و حتی بعدا اونا رو توی باغچه بکاره!خاله نوشی در این روزهای نزدیک عید ، قصه ای درباره سبزه سفره هفت سین می گوید. قصه ای که در آن به بچه ها یاد می دهد دانه و بذرهای گوناگون را برای سبزه سفره هفت سین بکارد و از نتیجه آن لذت ببرد.

توی آسمونا،اون بالا بالاها ، بالای ابرا، یه خانوم پیر زندگی میکرد که اسمش سرماخانوم بود. سرماخانوم خیلی پیر بود و موهای سفید و بلندی داشت که تا روی زمین میرسید. اون موهاشو می بافت و لابلاش دونه های مروارید می ذاشت تا قشنگتر بشه و ..خاله نوشی تو این قصه ، افسانه قدیمی ننه سرما رو به شکل امروزی تری برای بچه ها بیان میکنه. داستانی که از اومدن و رفتن زمستون میگه و برفهای روزی زمین رو ، دونه های مروارید لای موهای بافته شده سرماخانوم می دونه.

تو یه جنگل بزرگ ، یه زرافه غمگین زندگی میکرد که هیچ دوستی نداشت. حیوونا بخاطر قیافه عجیب و غریبش باهاش دوست نمیشدن تا اینکه یه روز..خاله نوشی تو این قصه درباره جنگلی میگه که توش یه زرافه غمگین و تنها زندگی میکنه. با شنیدن این قصه ، بچه ها متوجه درک تفاوتها میشن و می فهمن که باید به فرق های جسمی بین همدیگه احترام بزارن !

بهار اسم یه دختر کوچولوی ناز و دوست داشتنیه که غذا خوردن رو دوس نداره. اون خیلی ریزه میزه مونده و قراره سال بعد بره پیش دبستانی اما...خاله نوشی تو این قصه درباره دختر کوچولویی میگه که غذا خوردن رو دوست نداره و باید به زور بهشون غذا داد. بدغذا خوردن یکی از دغدغه های پدر و مادرهاست. بچه هایی هستن که باید با صدها ترفند بهشون غذا داد. امیدوارم بچه ها با شنیدن این قصه ، بیشتر به غذا خوردن ترغیب بشن!

دایی پرهام براش یه کتاب دایناسوری هدیه آورده. کتابی که وقتی بازش میکنی عکسهاش بیرون میاد و پرهام عاشقش شده اما یه روز ..خاله نوشی تو این قصه از ماجرای بین پرهام و دوستش سام برامون میگه. سام از پرهام می خواد کتابی که خیلی دوسش داره یعنی کتاب دایناسوری رو به اون امانت بده. پرهام با خودش کلی کشمکش داره که چطوری از کتابی که عاشقشه دل بکنه تا اینکه ..

امیرعلی دلش می خواد قهرمان باشه، مثل یک قهرمان بتونه دنیا رو نجات بده اما اون خیلی ریزه میزه س . یه روز ظهر یه صدایی از تو حیاط می شنوه و..خاله نوشی تو این قصه درباره آرزوی بچه ها برای قهرمان شدن می گه .. آرزویی که از دیدن فیلمها و کارتونها به ذهن بچه ها می رسه و دلشون می خواد که حتما قهرمان باشن! خیلی خوبه که این آرزوی بچه ها درست هدایت بشه و اونا خودشون رو مهم بدونن و تاثیرگذار و شاید هم با یه مدال برای قهرمان گنجشکها شدن!

بچه ها داره از تو کمد دیواری اتاق پویا صدای دعوا می آد.. یعنی اونجا چه خبره ؟ کیا دارن با هم دعوا میکنن؟خاله نوشی تو این قصه از دعوای بین بندکفش و کفش کتونی برامون قصه میگه. حالا چرا این دوتا دارن دعوا میکنن ؟ چون بند کفش هی گره می خوره و برای همین پویا کوچولو از پوشیدن کتونیش منصرف میشه. تو این قصه بچه ها یاد میگیرن که صبور باشن و با حوصله کارهاشون رو انجام بدن .

میلاد کوچولو دلش میخواد یه هدیه خیلی عالی به مادرش بده .. کادویی که هیچ جای دنیا پیدا نشه !خاله نوشی تو این قصه برامون از پسر کوچولویی میگه به نام میلاد که حسابی داره فکر میکنه تا ببینه برای روز مادر میتونه چه هدیه ای به مادرش بده تا اونو غافلگیر کنه! کادویی که نشون بده چقدر عاشق مامانشه !

یه دختر کوچولوی ناز و بانمک در روز تولدش سه تا النگو هدیه میگیره و اونقدر النگوها رو دوس داره که هیچوقت از دستش درنمیاره تا اینکه یه روز ..قصه های خاله نوشی داستانهاییه که تو کاغذ شکلات نوشته میشن و برای همین خیلی شیرین و دلچسبن! این قصه ها ، ویژه بچه های گروه سنی الف و ب نوشته و تولید شده. بچه ها تو این قصه ها در هر قسمت با یکی از مفاهیم اخلاقی و رفتاری و یا موضوعات و دغدغه های مربوط به بچه ها آشنا می شن و در قالب داستان ، پیام مورد نظر رو دریافت میکنن! در قصه النگوهای گمشده، کودکان با مفهوم نظم و ترتیب آشنا می شوند.امیدوارم بشنوید و لذت ببرید!

پسر کوچولویی به نام سینا ، اونقدر با تبلت بازی میکنه که چشماش درد میگیره و مجبور میشه به چشم پزشکی بره و ..استفاده زیاد بچه ها از تبلت و تلفن همراه بویژه در دوران کرونا و روزهای قرنطینه ، یکی از مشکلاتی ست که خانواده ها درگیر آن شده اند. در داستان عینک گرد آبی ، عوارض استفاده زیاد از بازیهای کامپیوتری در قالب داستان به بچه ها یاداوری میشود و داشتن برنامه برای استفاده مناسب از اینگونه لوازم الکترونیکی ، پیشنهاد می گردد.

تو جزیره موشیلینا یه ویروس بدجنس اومده! ویروسی که باعث شده همه موشها تو خونه بمونن و از پارچه های گلگلی روی صورتشون استفاده کنن. یه موش ریزه میزه به نام فرفره تو جزیره موشیلینا زندگی میکنه که ..خاله نوشی تو این قصه ، ماجرای جزیره ای پر از موش رو تعریف میکنه که به تازگی دچار مشکلی شدن. مشکل جزیره ، ویروس بدجنسیه که اومده و همه رو مریض می کنه .واسه همین موشها باید تو خونه هاشون بمونن.در این قصه موضوع ویروس کرونا و لزوم فاصله گیری اجتماعی و استفاده از ماسک در قالب داستان به بچه ها آموزش داده می شود.