من بالاخره وارد کلمبیا شدم و در آستانه سفر و جستجو در این کشور زیبا هستم.
من بایستی برمیگشتم به سائوپائولو به انتظار ویزای اکوادور.خیلی ژولانی شده بود فرایند ویزا و واقعا حوصله ام سر رفته ولی چاره ای همنیست و بایستی مثل یه بچه گربه پشت در منتظر بشینم تا لحظه ای در باز بشه و بپرم بیرون
وقتی رسیدم به اوباتوبا، به دوستم پیام دادم و اون هم گفت که برم و توی کلبه جنگلی اون اقامت کنم. یه جایی وسط جنگل کنار یک رودخونه هیجان انگیز و زیبا. بهترین جایی که میشد روزهای بارونی روبه انتظار نشست تا تموم بشن و خورشید دوباره خودشونشون بده
شهر کامپو دوژوردائو یک شهر واقعا جذابه تو استان سائوپائولو، یه بافت اروپایی در ارتفاع حدود ۱۸۰۰ متر که کمک کرده آب و هوایی بسیار دل انگیز داشته باشه ومم واقعا خوشحال بودم که دوباره به اون ارتفاع رفته بودم و از هوای مطبوع کهستان داشتم لذت میبردم.
من از سائوپائولو زدم بیرون تا خودم رو کنی سرگرم کنم. خسته کننده شده بود برام موندن توی شهر و از طرفی مجبور بودم بمونم و این فرصت مغتنم لود تا زمانم روکمی صرف کاری کنم که دوست دارم.
این روزها همه ما توی هر گوشه دنیا غمگینیم از آنچه داره به سر سرزمیمنمون میاد. روزهای سختیه و من هم این گوشه دنیا حوصله هیچ کاریو ندارم
جلوی چادرم نشسته م و منتظرم که خشک بشه و راه بیفتم . احتمالا امشب آخرین شب کمپ زدنم تو شیلی باشه .چون باید فردا خودم رو به سانتیاگو برسونم و تکلیف خودم رو مشخص کنم که میتونم برم ایران یا نه .اگه هزینه بلیط جور بشه میرم ایران و گرنه باید برم برزیل .در ادامه گزارش قبلی، بعد از چند روزی که خونه اولگا بودم ..
این گزارش رو از خونه اولگا و رائول دوستان آرژانتینی م در نوکول تقدیمتون می کنم . هفتصد کیلومتری به سمت جنوب سانتیاگو اومدم تا مقداری از شلوغی و هیاهوی فضای شهری دور باشم و چند روزی رو سپری کنم تا وضعیت ویزا و ادامه سفرم مشخص بشه چون ده روز از ویزام بیشتر نمونده و هنوز مشخص نیست که کجا باید
دوسه روز هست که به سانتیاگو رسیده م و یه آپارتمان اجاره کرده م و درحال استراحت و بازیابی خودم هستم و بقیه مسیرم رو مدیریت و طراحی می کنم .بعد از گزارش قبلی به جاده زدم هرروز تا غروب دوچرخه سواری می کرد م و صبح ها دیرتر راه می افتادم تا استراحت کنم و از فضای اطراف لذت ببرم و بعد راه بیفتم ...
در ساحل اقیانوس آرام جنوبی توی چادرم نشسته م و امواج بزرگ اقیانوس رو تماشا می کنم و از نشستن زیر آفتاب دل انگیز لذت می برم .در این مدتی که گزارش نداده م در حال دوچرخهسواری بودم و...
این گزارش رو نه از زیر چادر که از روی دوچرخه و در حال رکاب زدن پر می کنم و باینکه من تو گزارش دادن متکلم وحده هستم ولی همیشه حضورتون رو تجربه می کنم . مسیرم خیلی از دریا دور نیست و بعضی جاها دوسه کیلومتر با دریا فاصله دارم .مسیرم اتوبان هست و چیز خاصی نداره و فقط پر ماشین و ترافیک هست و مثل پاتوگونیا شگفت انگیز و پر از آب و رود خونه نیست و به راحتی در همه جا در دسترسی به آب نیست و به نظرم این تفاوت قشنگه ..
قرار بود این گزارش رو از ایران تقدیمتون کنم ولی شرایط فراهم نشد به همین دلیل هنوز در شیلی هستم ؛ به سمت شمال حرکت می کنم و اینجاها خشک و بیابانی و به سمت کویر هست و دیگه از رودخونه و سرسبزی خبری نیست . برنامه ذهنیم این بود که برای نوروز میرم ایران و فکر می کردم مثل همیشه همه چیز جور میشه .....
"چند روزی سفر با ماشین " کمی بیشتر ازدو هفته هست که یه ماشین کرایه کرده م . به کارترواوسترال جاده جنوبی رفتم و باز کمی اونجا رو دیدم هنوز از اونجا دل نکنده بودم .امروز به سمت سانتیاگو می رم و فردا ماشین رو تحویل می دم و به شکل نرمال زندگیم بر می گردم باید دنبال مدیریت شرایط ویزا باشم تا بعد از یک سال برگردم ایران .چند روزی که با ماشین بودم زندگی وسفرم خیلی متفاوت بود و محدویتم خیلی کمتر از دوچرخه بود ...
بر خلاف گزارشهای قبلی پشت فرمون هستم ! و علتش رو و اینکه روزای گذشته چطور گذشت رو در این گزارش براتون تعریف می کنم .بعد از گزارش قبلی که کنار دریا بودم چند روزی در چیلوئه سپری کردم و بعد ازون باید خودم رو به شهر اونکود می رسوندم تا قطعات دوچرخه م برسه چون ادامه دادن با اون وضعیت دوچرخه دیگه تقریبا غیر ممکن شده بود ....
"چیلوئه "جلوی چادر نشسته م توی هوای ابری در پارک مزرعه مانندی که محصولش رو جمع کرده و کفِش فضای نرم و آرومی بود برای چادر زدن .و شب دل انگیزی آرومی رو داشتم و الان داشتم کم کم جمع می کردم که راه بیفتم به سمت پورتومونت ،دو روز تا اونجا راه دارم .در ادامه گزارش قبلی به چیلوئه اومدم و هدف خاصی نداشتم وصرفا می خواستم
زیر چادر کنار ساحل دریا نشسته م و دارم تماشا می کنم که آب کم کم بالا میاد .بعد از گزارش قبلی که سانتیاگو بودم باید مدتی می موندم تا وسایل دوچرخه م به والدیویا برسه و از طرفی اینجا حالا فصل توریست هست و همه جا خیلی شلوغه و برای من لذت بخش نیست و میخواستم بخشی از این زمان رو به دیدار دوستات سپری کنم و استراحت کنم تا این زمان بگذره و خلوت تر بشه و بعد به طبیعت برم ....
سانتیاگو ی شیلی هستم . بعد از اینکه از پورتوواراس که عاشقش بودم و بعد از سه ماه بودن در طبیعت زیبای پاتوگونیا وارد شهر شده بودم دچار شوک بودم و خیلی برام دشوار بود اما خوشبختانه خیلی آروم وارد این فضا شدم و بعد از چند جا در نهایت برای کارای ویزام وارد شلوغی سانتیاگو شدم ...
Ladan Jalali
لطفا در مورد امنیت کلمبیا هم صحبت کنید
omidreza ebrahimi
سلام ، خوشبحالت محمد، همیشه سوالم اینه از شما که چطوری تنهایی سفر میکنی، بنظرم ما که پادکستت رو گوش میدم حکم پارتنرت رو داریم😋 شاد باشی همیشه مثل همیشه
Morteza Firoozi
عالی موفق باشی محمد روز از نو روزی از نو
Byrumi art
دم هردو تون گرم 🫂🌿
Hamidreza Hasani
آقای تاجران منتظر اپیزودهای جدید هستیم