روزهای آخری هست که در کلمبیا ام و تا دو روز دیگه از اینجا خارج میشم. سفرم در کلمبیا بسیار ارزشمند و خوب رود و واقعا دوست دارم اینجا رو.
آخرین گزارشی که داشتم تقریبا یکماه پیش بوده .خیلی اتفاقا افتاده و خیلی کارا کردم ولی نمیدونم چرا هیجانی برای گزارش دادن نداشتم؟از شهر ساحلی کارتاخنو درشمال غرب کلمبیا در خدومتتون هستم .اومدم تا دوستم حمید رو ببینم و چند روزی باهم باشیم و بعد برگردم جایی که دو چرخه مو گذاشته م تا ببینم چکار باید بکنم ،چون هنوز وضعیتم مشخص نیست .ویزام تموم شده و درخواست ویزای جدید داد ه م هنوز جواب نیومده و مسیر پیش رو کاملا نامشخصه و باید صبر کنم تا ببینم چی میشه ....
روبرو شدن با خودم همیشه از سخت ترین جاهای زندگی بوده برام.ا
در این گزارش توضیح مفصل تری در مورد نقطه عطف گزارش قبلی ارئه شده.
در کلمبیا روستاهای زیادی هستن که از زمان کلنی های اسپانیا به چا موندن.
توی شهر تونخا کنار میدون وایساده رودم که میگل بهم نزدیک شد و کمی حرف زدیم. مسیری رو بهم پیشنهاد داد و منم اون مسیرو انتخاب کردم و بعد از ۲-۳ روز بهش پیام دادم تشکر کنم و اون منو دعوت کرد خونش و این شد که چند روزی مهمانش شدم.
من بالاخره وارد کلمبیا شدم و در آستانه سفر و جستجو در این کشور زیبا هستم.
من بایستی برمیگشتم به سائوپائولو به انتظار ویزای اکوادور.خیلی ژولانی شده بود فرایند ویزا و واقعا حوصله ام سر رفته ولی چاره ای همنیست و بایستی مثل یه بچه گربه پشت در منتظر بشینم تا لحظه ای در باز بشه و بپرم بیرون
وقتی رسیدم به اوباتوبا، به دوستم پیام دادم و اون هم گفت که برم و توی کلبه جنگلی اون اقامت کنم. یه جایی وسط جنگل کنار یک رودخونه هیجان انگیز و زیبا. بهترین جایی که میشد روزهای بارونی روبه انتظار نشست تا تموم بشن و خورشید دوباره خودشونشون بده
شهر کامپو دوژوردائو یک شهر واقعا جذابه تو استان سائوپائولو، یه بافت اروپایی در ارتفاع حدود ۱۸۰۰ متر که کمک کرده آب و هوایی بسیار دل انگیز داشته باشه ومم واقعا خوشحال بودم که دوباره به اون ارتفاع رفته بودم و از هوای مطبوع کهستان داشتم لذت میبردم.
من از سائوپائولو زدم بیرون تا خودم رو کنی سرگرم کنم. خسته کننده شده بود برام موندن توی شهر و از طرفی مجبور بودم بمونم و این فرصت مغتنم لود تا زمانم روکمی صرف کاری کنم که دوست دارم.
این روزها همه ما توی هر گوشه دنیا غمگینیم از آنچه داره به سر سرزمیمنمون میاد. روزهای سختیه و من هم این گوشه دنیا حوصله هیچ کاریو ندارم
جلوی چادرم نشسته م و منتظرم که خشک بشه و راه بیفتم . احتمالا امشب آخرین شب کمپ زدنم تو شیلی باشه .چون باید فردا خودم رو به سانتیاگو برسونم و تکلیف خودم رو مشخص کنم که میتونم برم ایران یا نه .اگه هزینه بلیط جور بشه میرم ایران و گرنه باید برم برزیل .در ادامه گزارش قبلی، بعد از چند روزی که خونه اولگا بودم ..
این گزارش رو از خونه اولگا و رائول دوستان آرژانتینی م در نوکول تقدیمتون می کنم . هفتصد کیلومتری به سمت جنوب سانتیاگو اومدم تا مقداری از شلوغی و هیاهوی فضای شهری دور باشم و چند روزی رو سپری کنم تا وضعیت ویزا و ادامه سفرم مشخص بشه چون ده روز از ویزام بیشتر نمونده و هنوز مشخص نیست که کجا باید
دوسه روز هست که به سانتیاگو رسیده م و یه آپارتمان اجاره کرده م و درحال استراحت و بازیابی خودم هستم و بقیه مسیرم رو مدیریت و طراحی می کنم .بعد از گزارش قبلی به جاده زدم هرروز تا غروب دوچرخه سواری می کرد م و صبح ها دیرتر راه می افتادم تا استراحت کنم و از فضای اطراف لذت ببرم و بعد راه بیفتم ...
behnoosh vaziri
امروز ۱۲ آذر ۱۴۰۴ از روزی که با رادیو جولون گفتگو داشین با شما آشنا شدم و از اون روز تا امروز از گزارش اول تا این گزارش که فعلا آخرین گزارش همه گزارش ها با ذوق گوش میدادم و لذت میبردم امیدوارم همیشه سلامت و در سفر باشید
Mohamad
خیلی خیلی صداتون نامفهومه
Sheida.frh
هیچوقت متوجه نشدم چرا وقتی یک نفر از دیدن پیج کسی یا از گوش دادن پادکست های یک نفر خوشش نمیاد چرا باید دنبالش کنه و چرا باید با نظرات مزخرف طرف مقابل رو دلسرد و ناراحت کنه!!!
Sheida.frh
سلام روز بخیر بسیار از پادکست های شما لذت میبرم با قدرت ادامه بدید من تک تک پادکست ها رو گوش میدم و پیج اینستاگرام شما رو هم دنبال میکنم و منتظر اپیزودهای شما هستم
Mohamad
محمدجان لطفا دیگه حین صحبت اهنگ پسزمینه نذار همینجوری صدات ب زور میاد وتند هم میگی هیچی معلوم نمیشه این چند ویس