درسگفتار فلسفه نیچه
Subscribed: 1,564Played: 21,432
Subscribe
Description
❌لازم به ذکر است که مجموعه درسگفتارهآ عموما مجموعه سخنان و تدریس های اساتید دانشگاه های کشور است که توسط دانشجویان ضبط و توسط کتاب خانه "کتاب با ارسلان"جمع آوری و پخش میشود؛پس طبیعی است که کیفیت کمتری نسبت به کتاب های صوتی و اپیزود هایی که اختصاصی هستند و توسط "کتاب با ارسلان"ضبط و منتشر میشود دارند❌
اندیشه فریدریش نیچه پیرامون چهار پیشنهاد شکل میگیرد:
ضبط 🎙در کلاس درس استاد سروش دباغ
۱-به حسادت اعتراف کن
نیچه فهمید که حسادت بخش بزرگی از زندگی است. ولی مسیحیت میآموزد که باید از «حسود بودن» شرم کنیم. گویا حسادت نشان شر است، پس ما از خود و دیگران پنهانش میکنیم.
ولی حسود بودن از دید نیچه ایرادی ندارد، به شرطی که راهنمای ما شود به آنچه به راستی میخواهیم. هرکسی که بر او رشک میبریم گواه آن چیزی است که میتوانستیم بشویم. نویسنده یا بزرگانی موفق یا آشپزی رشکبرانگیز دارد به ما نشان میدهند که میتوانیم یک روزی چه کسی باشیم.
منظور نیچه این نبود که همیشه میتوان به مطلوب رسید از زندگی خودش به قدر کافی آموخته بود او میگفت: باید با خواهشهای راستین خود روبهرو شویم دلاورانه بجنگیم تا ارجمندشان بداریم و اگر شکست خوردیم تنها آنگاه به شایستگی به سوگ نشینیم. این است معنای ابرانسان.
۲-مسیحی نباش
فریدریش نیچه درباره مسیحیت سخنان تندی برای گفتن داشت.
در تمام انجیل تنها یک تن سزاوار گرامیداشت است: پیلاطس، فرماندار رومی که مسیح را مصلوب کرد.
این از آن حرفهای گزاف است اما منظور واقعی او ظریفتر است. او مسیحیت را ناخوش میدانست زیرا مردم را در برابر حسادت حفظ میکرد. در روایت نیچه مسیحیت در اواخر امپراطوری رم از ذهن بردگانی سر برآورد که دلش را نداشتند تا به آنچه واقعا میخواستند دست پیدا کنند، پس دست به دامان فلسفهای شدند که از بزدلیشان فضیلت بسازد. او این را وجدان بردهها نامید.
مسیحیان که او گستاخانه آنها را گلهها خطاب میکرد، آرزو داشتند به کامیابیهای واقعی مانند مقام – رابطه جنسی – کمال در خرد یا خلاقیت برسند. ولی بیعرضهتر از آن بودند که به آنها دست یابند. پس مرامی منافقانه از خود در آوردند تا از چیزی که میخواستند ولی ضعیفتر از جنگیدن برای آن بودند برایت جویند و چیزهایی را ستودند که نمیخواستند ولی آنها را در اختیار داشتند.
پس در نظام ارزشی مسیحی ناتوانی جنسی به پاکدامنی تبدیل شد. ضعف به نیکی و تسلیم در برابر آنکه از او متنفر به اطاعت تبدیل شد و به قول نیچه ناتوانی از انتقام به بخشش تبدیل شد. مسیحیت نیز به ماشین عظیم انکارهای تلخ تبدیل شد.
۳-الکل ننوش
فریدریش نیچه خود تنها آب مینوشید و در جای نوشیدنی خاص شیر میخورد. او معتقد بود ما هم باید چنین کنیم. نیچه نمیخواست دستور تغذیهای خاصی ارائه کند. بلکه این اندیشه در دل فلسفه او جا میگیرد:
دو مخدر بزرگ در تمدن اروپایی وجود داشته است: مسیحیت و الکل.
او به همان دلیل از الکل متنفر بود که مسیحیت را بد میداشت. زیرا هر دو درد را بیحس میکنند و اطمینان میدهند که اوضاع همینطوری خوب است و اراده بهبود و تغییر را میکشد. الکل احساس گذرایی از رضایت پدید میآورد که به طرزی مرگبار راه را بر اقداماتی که زندگیمان را بهبود میدهد، میبندد.
نیچه سخت دلمشغول این حقیقت ظاهرا ساده بود که همه کارهای ارزشمند رنجآور هستند. نوشت:
چه کم میدانید از شادمانی انسان شما ای گروه آسودگان. راز کامکار زیستن این است: به زیستن خطر کنید. شهرهای خود را در شیب اتشفشان وزوو بسازید.
۴-خدا مرده است
برخلاف آنچه اغلب تصور شده است نیچه از این ادعای دراماتیک قصد شادی ندارد. با وجود تردیدهایش درباره مسیحیت او عقیده نداشت که پایان ایمان را باید جشن گرفت.
میدانست که عقاید مذهبی اشتباه هستند ولی مشاهده کرده بود که در کمک به انطباق با مشکلات زندگی مفید هستند. نیچه حس میکرد که خلاء حاصل از نابودی مذهب را باید با فرهنگ پر کرد. منظور او فلسفه، هنر، موسیقی و ادبیات بود.
فرهنگ باید جای کتاب مقدس را پر کند. با این وجود او سخت درباره رویکرد زمانهاش به فرهنگ تردید داشت. او معتقد بود دانشگاهها علوم انسانی را با تبدیل به دروس خشک آکادمی، به جای آن که از آنها راهنمایی برای زندگی بسازند، کشتهاند.
او درام تراژیک یونان را برای اهداف کاربردی و درمانی تحسین میکرد زیرا فرصتی برای تزکیه و پاکسازی و آموزش اخلاقی بود. آرزو داشت زمانه خودش هم به آن اندازه بلندپرواز باشد.
به اصلاحاتی دعوت می کرد که در آن مردمی که تازه از بحران نابودی ایمان آگاه شده بودند این خلاء را با فلسفه و هنر پر کنند. نیچه فکر میکرد هر زمانهای چالش روانشناختی خودش را دارد و وظیفه فیلسوف شناسایی و حل و فصل آنهاست.
از نظر او قرن ۱۹ تحت تاثیر دو ضربه گیج میخورد. اول دموکراسی در مقیاس وسیع و دوم الحاد و لامذهبی. اولی تهدید میکرد تا سد از جلوی سیل حسادتهای هضم نشده بردارد دومی انسانها را بیراهنما و بیوجدان رها میکرد. در ارتباط با هر دو چالش نیچه راهنمایی شگفتانگیز و محبوب و سیل از بناگوش در رفته ما است.
🚫لازم به ذکر است تولید و انتشار پادکست دارای هزینه هایی است و برای ادامه نیازمند حمایت شما شنوندگان عزیز هستیم تنها با عضو شدن و دنبال کردن ما در شبکه های اجتماعی دیگر به صورت کاملا رایگان از ما حمایت کرده.
وبسایت همیشه تخفیف بوکاروم🔻
http://www.zarin.express/bookwitharsii
کتاب های الکترونیکی رایگان🔻
https://t.me/Book_With_Arsii
یوتیوب🔽
https://youtube.com/@Book_With_Arsii
جهت حمایت از ما در اینستاگرام ما را دنبال کنید.🔻
https://www.instagram.com/Book_With_Arsii
جهت ثبت سفارش کتاب با نسخه فیزیکی از طریق لینک وبسایت و یا واتسپ و یا از طریق تلگرام اقدام کنید🔻
https://t.me/Book_With_Arsii_Admin
واتسپ📱🔻
https://wa.me/message/DJXUYRG72DPRA1
اندیشه فریدریش نیچه پیرامون چهار پیشنهاد شکل میگیرد:
ضبط 🎙در کلاس درس استاد سروش دباغ
۱-به حسادت اعتراف کن
نیچه فهمید که حسادت بخش بزرگی از زندگی است. ولی مسیحیت میآموزد که باید از «حسود بودن» شرم کنیم. گویا حسادت نشان شر است، پس ما از خود و دیگران پنهانش میکنیم.
ولی حسود بودن از دید نیچه ایرادی ندارد، به شرطی که راهنمای ما شود به آنچه به راستی میخواهیم. هرکسی که بر او رشک میبریم گواه آن چیزی است که میتوانستیم بشویم. نویسنده یا بزرگانی موفق یا آشپزی رشکبرانگیز دارد به ما نشان میدهند که میتوانیم یک روزی چه کسی باشیم.
منظور نیچه این نبود که همیشه میتوان به مطلوب رسید از زندگی خودش به قدر کافی آموخته بود او میگفت: باید با خواهشهای راستین خود روبهرو شویم دلاورانه بجنگیم تا ارجمندشان بداریم و اگر شکست خوردیم تنها آنگاه به شایستگی به سوگ نشینیم. این است معنای ابرانسان.
۲-مسیحی نباش
فریدریش نیچه درباره مسیحیت سخنان تندی برای گفتن داشت.
در تمام انجیل تنها یک تن سزاوار گرامیداشت است: پیلاطس، فرماندار رومی که مسیح را مصلوب کرد.
این از آن حرفهای گزاف است اما منظور واقعی او ظریفتر است. او مسیحیت را ناخوش میدانست زیرا مردم را در برابر حسادت حفظ میکرد. در روایت نیچه مسیحیت در اواخر امپراطوری رم از ذهن بردگانی سر برآورد که دلش را نداشتند تا به آنچه واقعا میخواستند دست پیدا کنند، پس دست به دامان فلسفهای شدند که از بزدلیشان فضیلت بسازد. او این را وجدان بردهها نامید.
مسیحیان که او گستاخانه آنها را گلهها خطاب میکرد، آرزو داشتند به کامیابیهای واقعی مانند مقام – رابطه جنسی – کمال در خرد یا خلاقیت برسند. ولی بیعرضهتر از آن بودند که به آنها دست یابند. پس مرامی منافقانه از خود در آوردند تا از چیزی که میخواستند ولی ضعیفتر از جنگیدن برای آن بودند برایت جویند و چیزهایی را ستودند که نمیخواستند ولی آنها را در اختیار داشتند.
پس در نظام ارزشی مسیحی ناتوانی جنسی به پاکدامنی تبدیل شد. ضعف به نیکی و تسلیم در برابر آنکه از او متنفر به اطاعت تبدیل شد و به قول نیچه ناتوانی از انتقام به بخشش تبدیل شد. مسیحیت نیز به ماشین عظیم انکارهای تلخ تبدیل شد.
۳-الکل ننوش
فریدریش نیچه خود تنها آب مینوشید و در جای نوشیدنی خاص شیر میخورد. او معتقد بود ما هم باید چنین کنیم. نیچه نمیخواست دستور تغذیهای خاصی ارائه کند. بلکه این اندیشه در دل فلسفه او جا میگیرد:
دو مخدر بزرگ در تمدن اروپایی وجود داشته است: مسیحیت و الکل.
او به همان دلیل از الکل متنفر بود که مسیحیت را بد میداشت. زیرا هر دو درد را بیحس میکنند و اطمینان میدهند که اوضاع همینطوری خوب است و اراده بهبود و تغییر را میکشد. الکل احساس گذرایی از رضایت پدید میآورد که به طرزی مرگبار راه را بر اقداماتی که زندگیمان را بهبود میدهد، میبندد.
نیچه سخت دلمشغول این حقیقت ظاهرا ساده بود که همه کارهای ارزشمند رنجآور هستند. نوشت:
چه کم میدانید از شادمانی انسان شما ای گروه آسودگان. راز کامکار زیستن این است: به زیستن خطر کنید. شهرهای خود را در شیب اتشفشان وزوو بسازید.
۴-خدا مرده است
برخلاف آنچه اغلب تصور شده است نیچه از این ادعای دراماتیک قصد شادی ندارد. با وجود تردیدهایش درباره مسیحیت او عقیده نداشت که پایان ایمان را باید جشن گرفت.
میدانست که عقاید مذهبی اشتباه هستند ولی مشاهده کرده بود که در کمک به انطباق با مشکلات زندگی مفید هستند. نیچه حس میکرد که خلاء حاصل از نابودی مذهب را باید با فرهنگ پر کرد. منظور او فلسفه، هنر، موسیقی و ادبیات بود.
فرهنگ باید جای کتاب مقدس را پر کند. با این وجود او سخت درباره رویکرد زمانهاش به فرهنگ تردید داشت. او معتقد بود دانشگاهها علوم انسانی را با تبدیل به دروس خشک آکادمی، به جای آن که از آنها راهنمایی برای زندگی بسازند، کشتهاند.
او درام تراژیک یونان را برای اهداف کاربردی و درمانی تحسین میکرد زیرا فرصتی برای تزکیه و پاکسازی و آموزش اخلاقی بود. آرزو داشت زمانه خودش هم به آن اندازه بلندپرواز باشد.
به اصلاحاتی دعوت می کرد که در آن مردمی که تازه از بحران نابودی ایمان آگاه شده بودند این خلاء را با فلسفه و هنر پر کنند. نیچه فکر میکرد هر زمانهای چالش روانشناختی خودش را دارد و وظیفه فیلسوف شناسایی و حل و فصل آنهاست.
از نظر او قرن ۱۹ تحت تاثیر دو ضربه گیج میخورد. اول دموکراسی در مقیاس وسیع و دوم الحاد و لامذهبی. اولی تهدید میکرد تا سد از جلوی سیل حسادتهای هضم نشده بردارد دومی انسانها را بیراهنما و بیوجدان رها میکرد. در ارتباط با هر دو چالش نیچه راهنمایی شگفتانگیز و محبوب و سیل از بناگوش در رفته ما است.
🚫لازم به ذکر است تولید و انتشار پادکست دارای هزینه هایی است و برای ادامه نیازمند حمایت شما شنوندگان عزیز هستیم تنها با عضو شدن و دنبال کردن ما در شبکه های اجتماعی دیگر به صورت کاملا رایگان از ما حمایت کرده.
وبسایت همیشه تخفیف بوکاروم🔻
http://www.zarin.express/bookwitharsii
کتاب های الکترونیکی رایگان🔻
https://t.me/Book_With_Arsii
یوتیوب🔽
https://youtube.com/@Book_With_Arsii
جهت حمایت از ما در اینستاگرام ما را دنبال کنید.🔻
https://www.instagram.com/Book_With_Arsii
جهت ثبت سفارش کتاب با نسخه فیزیکی از طریق لینک وبسایت و یا واتسپ و یا از طریق تلگرام اقدام کنید🔻
https://t.me/Book_With_Arsii_Admin
واتسپ📱🔻
https://wa.me/message/DJXUYRG72DPRA1
16 Episodes
Reverse
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
سلام فایل این جلسه خرابه
چقدر چرت میگه
متاسفانه تا بحال تفسیری چنین سطحی و کودک مآبانه از نیچه نشنیده بودم.گویی نیچه فردی شرور و آنتی سوشیال بوده.حتی به ده درصد از کلام نیجه هم نرسیدند چه رسد به تفسیر نیچه
لطفا جلسه ۸ و ۹ را اصلاح کنید
ایشون پسر دکتر سروش هستن که اسمشون رو گذاشتن دباغ. روشنفکر دینی. بین این دو کلمه تضاد اساسی وجود دارد.
جناب دباغ بیشتر از این که به اصل موضوع به پردازد، قصه می گه. قبلاً ها صحبت هایش برای جذاب بود ولی هر چه بیشتر گوش دادم به کسالت نزدیک تر شد
تشکر بسیار
با تشکر از در دسترس قرار دادن این فایل ها مجددا تکرار میکنم فایل هشت و نه خراب است و درس گفتار ناقص شده است
جلسه هشتم و نهم فایل خراب هست و باز نمیشود لطفا اصلاحش کنید
به نظر این کمترین، اگر شوپنهاور زنده بود و این سخنان جناب نیچه را میشنید همانند آنچه که در باره هگل به عنوان نمونه اعلای حماقت آلمانی نام برد جناب نیچه را هم به عنوان نمونه اعلای جنون آلمانی مثال می آورد.
ایشون دکتر سروش دباغ هستن ولی نمیدونم چرا ایشون و اطرافیانشون تعمدن طفره میرن و وانمود میکنن ایشون کس دیگه ای هستند. به این خاطر میگم که کسی که شنونده این نوع برنامه های فلسفی باشه حتما ایشون رو خواهند شناخت،بسیار کودکانه و خنده داره این موضوع
جهان سپاس از جمع آوری و انتشارمنسجم این درسگفتار ها 🙏🙏
⚘⚘⚘⚘
عجیب هست تت این حد تاثیر پذیری نیچه و فروید از شوپنهاور
درود بر شما با تشکر فراوان بابت این پادکست میشه پادکستی که در مورد شوپنهاور بوده رو هم معرفی کنید
استاد سروش دباغ
ایشان سروش دباغ هستند و احتمالا بدلیل اینکه چندان محبوب نیستند خود را معرفی نکرده. متاسفم که دینداری و اصلاح طلبی سیاسی موجب بد نامی بسیاری از اهل علم شده
دوست عزیز چرانام این استاد گرامی رو لحاظ نکردید ؟
پیامبر اسلام حوس بازی بیش نبود فقط دنبال سکس بود چرا خدا ی جا شراب حلال میدونه ی جای دیگه حرام آیا خدا احمقه نمیدونه هیچی خدا ی جا میگه چهار تا زن بگیر به پیامبر آزاد گذاشته تا می تونی بکن
ممنون از انتشار این درسگفتار، اپیزودهای 8 و 9 مشکل در پخش دارند، بررسی کنید ممنون. در صورت امکان باقی درسگفتارهای این استاد هم منتشر کنید 🙏