Discover
دژاوو کتاب
![دژاوو کتاب دژاوو کتاب](https://s3.castbox.fm/88/1f/cb/6a41ea448abd620449f999850b.jpg)
دژاوو کتاب
Author: Deja Vu
Subscribed: 2,626Played: 82,463Subscribe
Share
Description
به دژاوو کتاب خوش آمدید . بر آن هستیم که مجموعه کاملی از کتاب های صوتی که طی سالها گردآوری کردایم رو با شما دوست گرامی و علاقمند به کتاب و کتابخوانی به اشتراک بگذاریم . شما نیز با معرفی دژاوو کتاب به دوستان خود ما رو یاری کنید . ما هم برای شما کم نمیذاریم 😉🥀
163 Episodes
Reverse
«محکومان به زندگی» شامل هفت داستان کوتاه است. هر داستان دنیای خاص خود را دارد. تنوع موضوعی داستانها جذابیت و رنگارنگی پرکششی ایجاد کردهاست.دربارهی کتاباین کتاب شامل داستانهای زیر است:چگونه یک زن میتواند مردی را بکشد؛چهار سموئیل؛سه مرد یکدست؛در خانهی دیوانگان؛بالاتر از سیاهی؛بازگشت به خانه؛هوبو با فرشته.
این کتاب، داستان یک کارآگاه قدیمی است که از سرگیجههای همیشگی در عذاب است. او مأمور میشود تا همسر یکی از دوستانش را تعقیب کند؛ زیرا رفتارهای عجیبوغریب این زن در ذهن همسرش سؤالات متعددی ایجاد کرده است.دربارهی کتاب«پییر بوآلو» و «توماس نارسژاک»، جنایینویسان فرانسوی هستند که چندین اثر جنایی مشترک در کارنامهی خود دارند؛ از جمله چشمزخم، زنی که دیگر نبود، زیبای خفته و غیره. رمان «از میان مردگان» در سال ۱۹۵۴ به قلم این دو نویسنده منتشر شد.همچنین در سال ۱۹۵۸ «آلفرد هیچکاک» با اقتباس از همین داستان، یکی از بهترین و معروفترین فیلمهایش، یعنی «سرگیجه» را ساخت.دربارهی نویسنده«سرگیجه» یا «از میان مردگان»، روایت وکیلی به نام «روژه فلاویر» است که فوبیای ارتفاع دارد.او قبل از اینکه وکیل شود، پلیس بوده و در تعقیبوگریز به پشتبام خانهای، به این دلیل که نتوانسته مجرم را تعقیب کند، همکارش این کار را کرده و از بلندی پرت شده و جانش را از دست داده است. فلاویر هم از ادارهی پلیس استعفا کرده و به وکالت مشغول شده است.«ژوین»، رفیق قدیمیِ فلاویر که از جزئیات زندگیاش باخبر است، روزی به دیدنش میآید و از او میخواهد زنش را تعقیب کند؛ چراکه اخیراً رفتارهای عجیبی از او سر میزند که ژوین را نگران کرده.فلایر میپذیرد. چند روزی زن را تعقیب میکند و در این حین، به او علاقهمند میشود. فلاویر با مادلن، همسر ژوین آشنا میشود و با هم به گردش میروند.یکی از روزها، مادلن و فلاویر به کلیسایی میروند که برج ناقوس بلندی دارد؛ مادلن شتابان از پلهها بالا میرود؛ فلاویر دنبالش میرود، اما از جایی قادر به بالا رفتن نیست و سرگیجه به سراغش میآید... .*کتاب:The Living and the Dead (D entre les morts)Originally published: ۱۹۵۴Authors: Pierre Boileau, Thomas NarcejacAdaptations: Vertigo (۱۹۵۸)
سال ۱۸۱۶، در دهکدهای در سوئیس، «کنت کارلشتاین» شرور با اهریمن شکارچی پیمان بست تا به ثروتی هنگفت دست پیدا کند. شرط معامله این بود که به مدت ده سال در شبِ عیدِ آمرزش ارواح، انسانی را برای او قربانی کند.دربارهی کتاب«کنت کارلشتاینپ» ابتدا نمایشنامهای بود که پس از سالها شکل رمان به خود گرفت؛ با نیمنگاهی به دکتر فاستوس، دراکولا و حتی شاید فرانکنشتاین.رمان پولمن با دهمین سال عهد خونین کنت کارلشتاین آغاز میشود؛ عهدی که به موجب آن کنت شرور، دو برادرزادهی کوچک خود را به عفریت بزرگ زامیل تقدیم میکند تا خود زنده، سالم و ثروتمند باقی بماند؛ غافل از اینکه هیلدی، خدمتکار باهوش قصر به ماجرا پی برده و برای نجات دخترکوچولوها، فراریشان میدهد.ورود شارلاتانی با چند اسم، دستیار خوشقلب و بیدستوپایش، خانممعلمِ دخترها و بالأخره ندیمهی احساساتی خانممعلم به روستا، بر پیچیدگی ماجرا اضافه میکند و سلسلهای از اشتباهات بامزه، تعقیبوگریزهای لحظهبهلحظه و خوشاقبالیهای عجیبوغریب را رقم میزند.در انتهای ماجرا، کنت کارلشتاین شرور خود طعمهی عفریت شکارچی میشود. دخترکوچولوها نجات مییابند و عموی جدیدی پیدا میکنند؛ دست تصادف سبب دیدار دوبارهی عشاق قدیمی میشود و دستیار خوشقلب و سادهدل به شکل طنزآمیزی لقب کنت کارلشتاین جدید را تصاحب میکند.دربارهی نویسنده«فیلیپ پولمن» از چهرههای درخشان ادبیات کودک و نوجوان، در سال ۱۸۱۶ در انگلستان متولد شد. وی تا سال ۱۹۷۰ بسیاری از آثار برجستهی ادبیات مانند بهشت گمشدهی جان میلتون را مطالعه کرد که تأثیر عمیقی بر ذهن و نوشتههای او گذاشت.پولمن در ۱۹۷۰ شروع به آموزش و تدریس به کودکان و نوجوانان کرد. نمایشنامهی «کنت کارلشتاین» (که بعدها شالودهی رمان کنت کارلشتاین را شکل داد)، به گفتهی پولمن در همین دوران و در کنار ذوق و خلاقیت دانشآموزانش شکل گرفت. از مجموعههای معروف به قلم پولمن میتوان «ماجراهای سالی لارکهارت» و «نیروی اهریمنی او» را نام برد.
راوی امیر منوچهریداستان کتاب در جستوجوی طلا (تب طلا)، ماجرای دو دوست به نامهای لافومه و لوکورتد است. این دو دوست مانند بسیاری از مردم آمریکا در آن زمان، در جستجوی طلا و به دست آوردن ثروتی بیدردسر هستند.دربارهی کتابدر جستوجوی طلا (تب طلا) اصلاحی است دربارهی پخش خبر کشف یک معدن طلای جدید که با یورش کارگران معدن برای به دست آوردن ثروت همزمان است. یکی از بزرگترین دورههای معروف تب طلا مربوط به قرن نوزدهم میلادی در کشور ایالات متحده آمریکا بوده است که مردم بسیاری برای بهدست آوردن اندکی طلا به مناطق طلاخیز هجوم میآوردند. جک لندن در کتاب تب طلا این موضوع را به صورت یک داستان زیبا درآورده است.
قصههای گشت ماهی، شامل چند داستان واقعی از دوران زندگی جوانیِ جک لندن است. آن زمانی که لندنِ شانزدهساله، دریانوردی کارکشته بود.دربارهی کتاباین کتاب، چند داستان بههمپیوسته است از روزها و شبهای دریانوردی جک لندن؛ خاطراتی گاه خطرناک و مرگبار، و گاه شیرین و مهیج. جک لندن از درافتادن با ماهیگیران قانونشکن چینی و یونانی و ایتالیایی و ...، صید و خطرات دریا و ظرایف دریانوردی مینویسد.دربارهی نویسنده«جان گریفیث لندن» (زادهی ۱۲ژانویه۱۸۷۶ – درگذشتهی ۲۲نوامبر ۱۹۱۶) نویسندهی سوسیالیست آمریکایی بود. او در خانوادهی تنگدستی در سان فرانسیسکو به دنیا آمد و در اوکلند بزرگ شد. او با اینکه توانست در دانشگاه پذیرفته شود، تحصیلات رسمی چندانی نداشت و هرچه آموخت، خود آموخت و بسیاری از آثار ادبی را در کتابخانهی عمومی اوکلند خواند.در سال ۱۸۸۹ در کارخانهی کنسروسازی کاری سخت و سنگین پیدا کرد. بعد با پولی که از نامادریش وام گرفت، قایقی خرید و به دزدی صدف پرداخت.در ۱۸۹۳ بهعنوان کارگر با یک کشتی شکارِ شیردریایی به ژاپن رفت. بازگشت او با بحران اقتصادی سال ۱۸۹۳ و مبارزات کارگری همزمان شد. مدتی بیکار و ولگرد بود و در شهر «بافلو» به زندان افتاد. بعد به اوکلند بازگشت و دبیرستان را تمام کرد. خیلی دوست داشت که به دانشگاه کالیفرنیا برود و پس از سه ماه کوشش فشرده، در تابستان همان سال در آنجا پذیرفته شد، اما به دلیل بیپولی ناچار پس از یک سال دانشگاه را رها کرد.در ۱۸۹۷ با کشتی و همراه با دیگر جویندگان طلای کلوندایک به شهر «داوسون» در یوکان رفت. در آنجا بیمار شد و پزشکی او را درمان کرد. داستان کوتاه «برپا کردن آتش» یادگار این دوره از زندگی او است. پس از بازگشت به اوکلند بیش از پیش به تبلیغ سوسیالیسم و نیز نوشتن پرداخت. او سعی داشت که با نوشتن و فروش آثارش (به گفته خودش با فروش مغزش) از بیپولی و اجبار به کار بدنی رها شود. همزمانی این تصمیم او با گسترش مجلههای عامهپسند ارزان که بهدنبال داستانهای کوتاه بودند باعث شد که او بتواند از راه نویسندگی پول درآورد. بهزودی نویسندهای موفق شد و در سال ۱۹۰۰ درآمد او از نویسندگی به ۲۵٬۰۰۰ دلار در ماه رسید که بالاتر از رئیس جمهور آمریکا بود.جک لندن دو بار ازدواج کرد. در ۱۹۱۰ ملکی به وسعت چهار کیلومتر مربع را در شهرستان «سونوما» در کالیفرنیا خرید و سعی در کشاورزی با روشهایی ابتکاری و ویژه خود کرد، ولی موفقیتی نداشت. این ملک اکنون با نام پارک تاریخی جک لندن به دست دولت آمریکا اداره میشود.جک لندن در ۱۹۱۶ از نارسایی کلیه درگذشت، اگر چه برخی روایات مرگ او را ناشی از الکلیسم یا حتی خودکشی میدانند. بر گور او، در پارک تاریخی جک لندن در سونوما، صخرهای خزهگرفته گذاشتهاند. لندن مدت کوتاهی پیش از مرگش طی نامهای استعفای خود را از حزب سوسیالیست اعلام کرد.آثار او مانند «آوای وحش» و «سپیددندان» با استقبال خوانندگان روبهرو شد. او از نخستین نویسندگان آمریکا بود که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت. میدان بزرگی در شهر اوکلند به نام او هست و کلبهای چوبی که او هنگام جستوجوی طلا در یوکان در آن میزیست، در گوشهای از میدان قرار دارد.آثار جک لندن روایتی از سختیهای زیست در آمریکای انتهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است، تصویر دقیق و پر از جزئیاتی که وی از آن جامعه به دست میدهد، منبعی برای شناخت و مطالعهی مردم آمریکاست. وی صحنههایی را که تصویر کرده، با چشم خود دیده و قهرمانان بیشتر داستانهایش کسانی هستند که با او معاشرت داشتهاند. در نوشتههای جک لندن تأثیر افکار «چارلز داروین»، «هربرت اسپنسر»، «کارل مارکس» و «فریدریش نیچه» آشکار است. این آثار که گاهی رنگ شدید ناتورالیستی به خود میگیرند، غالباً تجزیه و تحلیلهای بسیار دقیق اجتماعیاند.از آثار او میتوان به اینها اشاره کرد:دختر برفها (۱۹۰۲)، آوای وحش (۱۹۰۳)، گرگ دریا (۱۹۰۴)، بازی (۱۹۰۵)، سپیددندان (۱۹۰۶)، قبل از آدم (۱۹۰۷)، پاشنه آهنین (۱۹۰۸)، مارتین ایدن (۱۹۰۹)، ماجراجو (۱۹۱۱)، طاعون سرخ (۱۹۱۲)، پسر آفتاب (۱۹۱۲)، دره ماه (۱۹۱۳)، ستاره گرد (۱۹۱۵)، خانم کوچک در خانه بزرگ (۱۹۱۶)، جری در جزیره (۱۹۱۷)، مایکل، برادر جری (۱۹۱۷)، بنگاه آدمکشی (۱۹۶۳)، تهیدستان (۱۹۰۳) و ... .
مدرسهی رابینسونها (به فرانسوی: L École des Robinsons ) رمانی است نوشتهی «ژول ورن» که نخستین بار سال ۱۸۸۲ انتشارات «پیر ژول اتزل» آن را در فرانسه منتشر کرد.دربارهی کتابجزیرهی رابینسونها، دربارهی پسر جوانی به نام گادفری است که در اوج ثروت و رفاه، اشتیاق جنونآمیزی به سفر و ماجراجویی و دیدن دنیا دارد. اما نامزدش، فینا، و دایی ثروتمندش، ویلیام گلدروپ، نگرانش هستند. داییویلیام مجبور میشود برنامهی سفری بلندمدت برایش ترتیب دهد. بهترین کشتی و خدمهاش را در اختیارش قرار میدهد. مربی گادفری را هم همراهش میفرستد، اما کشتی به دام طوفان میافتد و غرق میشود.دربارهی نویسنده«ژول گابریل ورن»، زادهی ۸فوریه۱۸۲۸ و درگذشتهی ۲۴مارس۱۹۰۵، نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی بود که بیشتر شهرتش را مدیون نگارش کتابهای ماجرایی بود؛ کتابهایی که دنیای داستانهای علمی–تخیلی را دگرگون کرد.ژول ورن در خانوادهای مرفه در منطقهی بندری شهر نانت فرانسه متولد شد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشتهی حقوق به پایان برد، اما ذوق نمایشنامهنویسی و رماننویسی او را کمکم به سوی ادبیات کشاند.ژول ورن را «پدر داستانهای علمی - تخیلی» لقب دادهاند. او سالها قبل از شکوفایی نوآوری و فناوری، کتابهای متعددی در این زمینه نوشت. ژول ورن بیش از چهل رمان دارد. او دومین نویسندهای است که کتابهایش از سال ۱۹۷۹ تاکنون، بیشترین ترجمه را به زبانهای گوناگون جهان داشته است. ژول ورن در ۲۴مارس۱۹۰۵ براثر بیماری دیابت، در شهر امیان درگذشت.
این کتاب گویا دربردارندهی پنج داستان کوتاه از نویسندهی نامآور ادبیات آمریکا «ادگار آلن پو» است.داستانهایی که در این کتاب خواهید شنید، عبارتاند از:۱- دستنویس پیدا شده در یک بطری؛۲- سقوط در گرداب مالسترو؛۳- حقیقت قضیهی آقای والد مار؛۴- لیجیا؛۵- متسون گرشتاین.دربارهی نویسنده:ادگار آلن پو (به انگلیسی: Edgar Allan Poe) (زادهٔ ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ - درگذشتهٔ ۷ اکتبر ۱۸۴۹) نویسنده، شاعر، ویراستار و منتقد ادبی اهل آمریکا بود که از او بهعنوان پایهگذار جنبش رمانتیک آمریکا یاد میشود. داستانهای پو بهسبب رازآلود و ترسناک بودن مشهور شدهاند.پو از اولین نویسندگان داستان کوتاه آمریکایی به حساب میآید و او را مبدع داستانهای کارآگاهی نیز میدانند.پو همچنین از نخستین افرادی بود که از ژانر علمی - تخیلی استفاده کرد.او اولین نویسندهی مشهور آمریکایی بود که سعی کرد تنها از راه نویسندگی مخارج زندگیاش را تأمین کند و به همین دلیل دچار مشکلات مالی در کار و زندگیاش شد.وی در ۱۸۳۵ در بالتیمور، با دخترخالهی ۱۳سالهاش «ویرجینیا کلم» ازدواج کرد. در ژانویهی ۱۸۴۵ شعر «کلاغ» را منتشر کرد و به موفقیت دست یافت. دو سال بعد همسرش براثر بیماری سل درگذشت. با مرگ همسرش دچار سرخوردگی و ناامیدی بسیاری شد که این غم و اندوه وی بر آثارش نیز اثر گذاشت. پو سالها تلاش کرد تا مجلهای راه بیندازد و پیش از اینکه موفق شود، از دنیا رفت.پو علاقهی خاصی به رمزنگاری داشت. او در سال ۱۸۴۱ مقالهای به نام «چند کلمه در رمزنویسی» در مجلهی گراهام منتشر کرد. بهسبب علاقهی عمومی به این موضوع داستان «سوسک طلایی» را، که سایفر بخش عمدهای از آن بود، نوشت.در هفتم اکتبر ۱۸۴۹، پو در ۴۰سالگی در «بالتیمور» درگذشت. او را درحال خلسه و روی نیمکتی در پارک پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر میبرد و هذیان میگفت. از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف میزد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمدهاست. علت مرگش مشخص نیست و از دلایل زیادی همچون الکل، انسداد شریان، مواد مخدر، بیماری قلبی، وبا، هاری، خودکشی و سل نام بردهاند.جسد ادگار آلن پو، بههمراه استخوانهای ویرجینیا پو (همسرش)، در مقبرهای در گورستان «وستمینستر هال» دفن شد.
شخصیت اصلی کتاب «سایلاس مارنر» مردی مذهبی است. مارنر عضو گروه خاصی از مذهبیون در دهکدهی لانترن یارد است. افراد گروه به ایمان والای او اعتقاد دارند،امّا اتفاق عجیبی مسیر زندگی را مارنر را تغییر میدهد.دربارهی کتابداستان کتاب دربارهی زندگی مردی به نام «مارنر» است که اتفاقی عجیب مسیر زندگیاش را تغییر میدهد. او به دهکدهی ریولو میرود و با بافندگی زندگیاش را میگذراند. مردم ریولو او را شخصی مرموز میدانند و رابطهی محدودی با او دارند. مارنر برحسب اتفاق و از روی خیرخواهی، نفستنگی یکی از زنان دهکده را با داروی گیاهی درمان میکند. مردم، بعد از این درمان، مدام به خانهی مارنر مراجعه میکنند تا مشکلاتشان را حل کند، اما مارنر از آنها دوری میکند.در سمت دیگری از دهکده پسران ارباب کاس، گادفری و دانسی، با هم درگیرند. گادفری در حالت غیرعادی تن با ازدواج با زنی معتاد داده، دانسی هم پولهای برادر را از بین برده و حالا به پدرشان بدهکارند.دانسی از گادفری میخواهد اسبش را بفروشد تا بدهی را بدهند وگرنه رازش را لو میدهد.دربارهی نویسنده«جورج الیوت / George Eliot» با نام واقعی «ماری آن» در نوامبر ۱۸۱۹ در انگلستان متولد شد. او نام مستعار مردانهای روی خود گذاشت تا آثارش مورد توجه قرار بگیرند، گرچه نویسندگان زن در دورهی او جایگاه ویژهای داشتند.اولین اثر ادبیاش در ۴۳سالگی منتشر شد که ترجمهی «زندگی مسیح»، اثر دیوید استرائوس، بود. جورج از برجستهترین نویسندگان عصر ویکتوریا است. داستانهایش بیشتر در انگلستان اتفاق میافتند و بهسبب دیدگاههای رئالیسم و روانشناختی شهرت دارند.در سال ۱۸۶۴ آموس بورتون، اولین قسمت از داستانهای «صحنههای زندگی روحانی» را در مجلهی بلکوود منتشر کرد. اولین رمان کاملش در سال ۱۸۵۹ به نام «آدام بید» به چاپ رسید که با استقبال فراوان مردم روبهرو شد.معروفترین رمان الیوت «میدل مارچ» است که نقطهی عطفی در تاریخ رمان محسوب میشود. پیش از این هیچ نویسندهای در رمان صریحاً از مشکلات اجتماعی و سیاسی نگفته است.الیوت بعد از دو سال درگیری با بیماری کلیوی در ۲۲دسامبر۱۸۸۰ در ۶۱سالگی از دنیا رفت.میدل مارچ، رامله، آسیاب روی نهر، صحنههایی از زندگی روحانیان و ترجمهی زندگی مسیح از آثار اوست.
این کتاب گویا قصهی «پاهوم» یکی از هزاران دهقان فقیر روسی است که از صبح تا شب در مزرعه کار میکنند، ولی هیچگاه پول زیادی به دست نمیآورند. پاهوم، بر روی زمین خودش زحمت میکشید که پس از مدتی زمین پیرزنی را نیز خرید و کارش را توسعه داد.دو خواهر، یکی با مردی شهری و مغازهدار ازدواج کرده و دیگری با مردی روستایی به نام پاهوم ازدواج کرده است. آنها نشستهاند و دربارهی حالوروز خود صحبت میکنند. خواهر بزرگتر که شهری شده به خانهی خواهر کوچکتر در روستا آمده تا از زندگی مرفه خود برای او بگوید و فخر بفروشد. خواهر کوچکتر با اعتمادبهنفس قوی میگوید از زندگی فقیرانهی خودشان راضی است و هیچوقت آن را با زندگی مرفه خواهر شهریاش معاوضه نمیکند. خواهر بزرگتر او را ملامت میکند که این زندگی محدود، همراه با چیزهای مختصر، سرانجام او را فرسوده میکند و جوانیاش را به باد میدهد. خواهر کوچکتر برخلاف او معتقد است که زندگی خواهر بزرگتر در شهر، با آن درآمدهای کذایی شوهرش، همیشه متزلزل است؛ پس روزی به باد خواهد رفت و چون حلال نیست و از راههای نامناسبی به دست آمده، خیلی زود نابود میشود.در این بین شوهر روستاییِ خواهر کوچکتر که در اتاق کناری دراز کشیده و مشغول استراحت است، حرفهای آنها را میشنود. افسوس میخورد که چرا زمیندار نیست. فکر میکند که اگر زمینهای بیشتری را در اختیار داشت، به این خواهرزن مغرور میفهماند که در آن صورت از خود شیطان هم نمیترسید و کارهای مهمی انجام میداد.شیطان که در گوشهی اتاق مخفی شده بود، حرفهای مغرورانهی او را میشنود و زیر لب زمزمه میکند که: «باشه حتی از خود من هم نترس، هیچ اشکالی نداره. با هم دستوپنجه نرم میکنیم. من به تو هرچه زمین میخوایی، میدم؛ اما بدون که در آن صورت خیلی راحت در چنگ من میآیی.»پاهوم فهمید زن ملّاک روستایشان میخواهد زمینهایش را به یک مهمانخانهدار پولدار بفروشد. کشاورزان دیگر روستا هم این موضوع را شنیدند و نگران شدند و چون توان خرید همهی زمینهای زن را نداشتند، قرار شد تا هرکدام قطعهای از زمینهای زن را بخرند. پاهوم هم به تکاپو افتاد تا هرطور شده از دیگران عقب نیفتد و سرانجام توانست زمینی را بخرد.اهالی روستا به پاهوم که چهارنعل به سوی اربابشدن میتاخت، حسودی میکردند. آنها بهوضوح میدیدند که حرصوطمع جمعآوری مال و زیادکردن زمین تمام هوشوحواس پاهوم را به خود مشغول کرده است. پس با او لج میکردند و آزارش میدادند. سرانجام پاهوم از ماندن در آن روستا خسته شد و ... .* دربارهی کتاب:«یک آدم چقدر زمین میخواهد؟» یک داستان کوتاه از «لئو تولستوی» است که در سال ۱۸۸۶ منتشر شده و دربارهی مردی است که با حرصش به زمینخواری، همهچیز را از دست میدهد.«جیمز جویس» در اواخر زندگیاش به دختر خود نوشت که این «بزرگترین داستانی است که ادبیات جهان آفریده است».«لودویگ ویتگنشتاین»، فیلسوف آلمانی، یکی دیگر از تحسینکنندگان صاحبنام این داستان بود.عناصری از این داستان کوتاه در فیلم آلمانی «اسکارابی: یک آدم چقدر زمین میخواهد؟» به کارگردانی «هانس یورگن سیبربرگ» در سال ۱۹۶۹ استفاده شده است. همچنین فیلم «تا غروب» به کارگردانی و نویسندگی «جعفر والی» در سال ۱۳۶۷ با الهام از این اثر ساخته شده است.
«دیوار چین» با نام اصلی گرفتاریهای یک مرد چینی در چین رمانی نوشته ژول ورن نمایشنامهنویس و رماننویس معروف فرانسوی است که نخستین بار در سال ۱۸۷۹ توسط انتشارات پیر-ژول اتزل در فرانسه منتشر شد.«دیوار چین» یکی از شاهکارترین آثار ژول ورن میباشد. اثری قدیمی که بین چهل تا پنجاه سال از چاپ آن میگذرد. ماجرا از این قرار است که بازرگانی چینی به نام کین فو که ثروت فراوانی اندوخته و در کنار استادش روزگار میگذراند، در آستانه چهل سالگی بر آن است تا با زنی ازدواج کند؛ اما در همین هنگام ورشکست میشود و در پی آن تمام ثروتش را از دست میدهد. کین فو که از همه جا ناامید شدهاست تصمیم میگیرد ابتدا خود را بیمه و سپس خودکشی کند تا از این رهگذر، آینده همسر و استادش تأمین شود؛ ولی جرئت این کار را ندارد. به همین خاطر به دستیارش، آقای «وانگ» نامهای مینویسد و از او میخواهد که در یک روز مشخص، او را بکشد. چند روز بعد آقای وانگ بهطور مرموزی ناپدید میشود...این داستان یکی دیگر از رمانهای ماجراجویانه سنتی ژول ورن و مشابه به سبک کتاب معروف تر این نویسنده، دور دنیا در هشتاد روز میباشد. هر چند که کتاب «دیوار چین»، از طنز بیشتری برخوردار است و همچنین مسائلی مانند تجارت تریاکِ بریتانیا در چین را مورد نقد و انتقاد قرار میدهد.
این داستان در شهری در جنوب فرانسه رخ میدهد. «کمیسر مگره» با مردی مشکوک برخورد میکند که حس کنجکاویاش را برمیانگیزد و در پی تعقیب و گریز آن مرد، کمیسر با اصابت گلولهی او مجروح میشود.آقای «مگره»، کمیسر پلیس، بهطور تصادفی با مردی در قطار روبهرو میشود که ساعتی بعد از نیمهشب از قطار بیرون میپرد. مگره هم دنبال او میرود، اما تیر میخورد و در بیمارستان شهر «برژراک» که نزدیک آنجاست، بستری میشود.پیش از این، در شهر دیوانهای بوده که دو زن را کشته و قصد کشتن دو نفر دیگر را هم داشته است که آن دو نفر میگریزند. مگره به دکتر «ریوو»، پزشک معالج خود، و نیز به دادستان شهر مشکوک میشود. براثر تحقیقات مگره معلوم میشود که شخصی به نام «دکتر ریوو» تاکنون از دانشکدههای پزشکی فرانسه فارغالتحصیل نشده است.در همین زمان جنازهی مردی که به مگره شلیک کرده بود، پیدا میشود. نام او «ساموئل» است و در الجزیره به کارهای خلاف مشغول بوده است. مگره متوجه میشود که دکتر هم پنج سال پیش در الجزیره بهسرمیبرده و در آنجا با «خانم ریوو» آشنا شده است.مادام ریوو همان زمان در بیمارستانی در الجزیره میمیرد. فرض این است که اثر انگشت او میباید شباهت بسیاری با جنازه داشته باشد.مگره نقشهای میکشد و اطلاعیهای در روزنامههای بوردو چاپ میکند؛ شهری که مادرزن دکتر در آنجا بهسرمیبرد و در آن از «خانم بوسولی» میخواهد که نزد سردفتر مگره در هتل «دانگلتر» بیاید و چون میداند که دکتر ریوو هم از اطلاعیه باخبر میشود، دوستش «لدوک» را به ایستگاه قطار میفرستد. لدوک در آنجا میبیند که «فرانسواس»، خواهرزن دکتر، آمده است تا مانع از رفتن مادرش نزد مگره بشود. لدوک هر دو را دستگیر میکند و نزد مگره میبرد. فرانسواس به دکتر تلفن میکند. دکتر به خانه میرود و یادداشتی را به همسر خود میدهد تا به فرانسواس برساند. بعد خودش، در اتومبیلش نزدیک هتل منتظر مینشیند.خانم ریوو یادداشت را به فرانسواس در اتاق مگره میرساند و فرانسواس میگریزد و خود را به دکتر میرساند. لدوک به اتومبیل دکتر شلیک میکند و مانع از فرار آنها میشود. دکتر و فرانسواس به داخل هتل میروند و در یکی از اتاقها خودکشی میکنند. مگره به دادستان که در اتاق او حاضر است، میگوید: «بعداً که مرخص شدم، با شما حرف خواهم زد!»* دربارهی کتاب«دیوانهای در شهر» یک رمان پلیسی از «ژرژ سیمنون» است که در آوریل ۱۹۳۲ منتشر شد. سیمنون این رمان را در مارس۱۹۳۲ در هتلی که اقامت داشت، نوشت. این رمان از کتابهای ابتداییِ کمیسر مگره و از بهترینهای این مجموعه است.
داستان این رمان، روایتی است از زندگی معلمی که کلاس درسِ مدرسه را ترک میکند و تصمیم میگیرد به لیسبون برود تا ردّپای یک نویسندهی اسرارآمیز را پیدا کند.دربارهی کتابداستان دربارهی مردی سوئیسی به نام «ریموند گریگوریوس» است که برحسب اتفاق، با کتاب یک اندیشمند پرتغالی برخورد میکند. جملات و مفاهیم عمیق کتاب، بهقدری بر گریگوریوس تأثیر میگذارد که او مدرسه و تدریس را رها میکند و برای دیدار مرد به لیسبون، پایتخت پرتغال، میرود. در آنجا متوجه میشود که نویسندهی کتاب، یعنی «آمادئو پرادو»، سی سال پیش از دنیا رفته و کتاب را خواهرش به چاپ رسانده است.گریگوریوس برای آشنایی با افکار آمادئو، سراغ دوستان و آشنایان او میرود و خاطرات سی سال پیش را برای همهی آنها زنده میکند. او هرچه بیشتر با افکار آمادئو آشنا میشود، زندگیاش بیشتر تحتتأثیر قرار میگیرد. درنهایت او که معلم زبانهای لاتین و قدیمی بوده، در میانسالی با ذهنی جدید و نگاهی نو به زندگی، به سرزمین خودش بازمیگردد.دربارهی نویسنده«پیتر بیری»، متولد ۲۳ژوئن۱۹۴۴، بیشتر با نام مستعار «پاسکال مرسیه» شناخته شده است. او نویسنده و فیلسوف سوئیسی است.بیری فلسفه، مطالعات انگلیسی و مطالعات هندی را در لندن و هایدلبرگ فراگرفت. وی مدرک دکترای خود را در هایدلبرگ در سال ۱۹۷۱ دریافت کرد. در سال ۱۹۸۳ در دانشگاه بیلیفلد شروع به کار کرد و سپس بهعنوان دستیار علمی در سمینار فلسفی در دانشگاه هایدلبرگ کار کرد.
«دوریان گری» جوان زیبارویی است که مدل نقاشی «بازیل»، نقاش مشهور، میشود، اما دیدن زیبایی بینظیرش در شاهکار هنری بازیل اندوه فانیبودن زیبایی و جوانی را به جانش میاندازد تا جایی که حاضر میشود روحش را به شیطان بفروشد تا جسمش جوان بماند.دربارهی کتاب«تصویر دوریان گری» رمانی فلسفی است که به وجود و هویت انسان میپردازد. «اسکار وایلد» در این کتاب از میزان تأثیر هنر بر انسان میگوید. این کتاب زندگی مرد جوان و زیبایی به نام دوریان گری را روایت میکند که حاضر میشود روح خود را به شیطان بفروشد تا همیشه جوان بماند. در این راه، شخصیت دوریان گری هر روز با سرعت بیشتری بهسوی انحطاط و نابودی میرود، تا آنجا که از خویشتن خویش فراری شده و هویت حقیقیاش را به فراموشی میسپارد. تا آنکه روزی دوریان گری از رفتار گذشتهاش پشیمان میشود، اما نمیتواند از شخصیت شیطانی خویش دست بکشد.دربارهی نویسندهاسکار وایلد (Oscar wilde) نویسندهای ایرلندی است که در قرن نوزدهم زندگی میکرد. او یکی از نویسندگان نامدار جهان است که آثاری در قالب شعر، داستان، رمان و نمایشنامه دارد. هرچند در زمان حیاتش طرفداران چندانی نداشت. مردم گمان میکردند نوشتههایش پر از ایدههای شیطانی است. از اسکار وایلد بهعنوان یکی از برترین نمایشنامهنویسان تاریخ ادبیات نیز یاد میشود. اسکار وایلد کتابهای بسیاری نوشته است. یکی از رمانهای معروف او «تصویر دوریان گری» است. او با نوشتن این رمان و نمایشنامهی «اهمیت جدیبودن» به شهرت رسید.
ویکتور پسر نوجوانی است که لکنت زبان دارد و بهسختی با دیگران ارتباط کلامی برقرار میکند، اما قرارگرفتنش در موقعیت موقت روزنامهفروشی باعث میشود راههای تازهای را برای برقراری ارتباط با دیگران تمرین کند.دربارهی کتابکتاب پسر روزنامهفروش، دربارهی پسر نوجوانی به نام ویکتور است که بهخاطر داشتن لکنت زبان، دوستان زیادی ندارد و نمیتواند با دیگران بهخوبی ارتباط برقرار کند. اما با بروز اتفاقی، مجبور میشود بهمدت یک ماه روزنامههای اهالی محله را به درِ خانهشان ببرد و فروشندهای حرفهای و دلسوز شود.کتاب روزنامهفروش سرگذشت واقعی نویسندهی کتاب؛ وینس واتر است که پس از تجربهی روزنامهفروشی موقت و تجربیاتی که کسب کرده است به این فکر میکند که اگر نمیتواند درستوحسابی حرف بزند، شاید بهترین کار این باشد که یاد بگیرد چطور کلمهها را روی کاغذ بیاورد!این داستان بلند، نخستین داستان «وینس واتر» است که بیش از ده جایزه ازجمله، مدال نیوبری ۲۰۱۴، جایزهی انجمن کتابداران آمریکا، جایزهی مرکز کتاب کودک ویسکانسین و جایزهی بنیاد لکنت زبان آمریکا را از آن او کرده است و همچنین نامزد جایزهی مگنولیا شده است.دربارهی نویسنده«وینس واتر» با نام کامل Vilas Vincent Vawter III نویسندهی آمریکایی متولد پاریس، تنسی است. وی چهل سال در صنعت روزنامه کار کرد و با عنوان رئیس و ناشر پیک و مطبوعات Evansville (Ind.) بازنشست شد.وینس واتر، نویسندهی کتاب، این داستان را برگرفته از زندگی خودش میداند؛ چراکه خود او نیز از کودکی تا به امروز درگیر لکنت زبان بوده و دچار سختیها و رنجهای فراوانی شده است، اما با این خصیصهی خاص خود کنار آمده و حتی گمان میکند این امر به او یک قدرت درونی خاص بخشیده است.
«استنلی» که تصور میکند بدشانس است، بهاشتباه دستگیر و به اردوگاه کار اجباری نوجوانان فرستاده میشود.پسری به نام «استنلی»، بهجرم دزدیدن کفشِ یکی از معروفترین بازیکنان بسکتبال، به اردوگاه «گرین لیک» در تگزاس منتقل میشود. صاحب اردوگاه که زنی خشن است، بچهها را مجبور به کندن گودالهایی میکند. بچهها راز گودالها را نمیدانند.اردوگاه «گرین لیک» همان جایی است که جدّ پدری استنلی در آن گرفتارِ یک راهزن معروف در غرب وحشی شده و همهی دارایی خود را از دست داده بود.پس از ماجرایی که برای استنلی پیش میآید، همه راز اردوگاه و پیوند عجیبی که بین گودالها، اردوگاه، زنمالک اردوگاه، استنلی و نیز گذشتهی استنلی وجود دارد، میفهمند.***دربارهی نویسنده:«لوئیس سکر/ Louis Sachar» که بیشتر با مجموعهی «مدرسه ویساید» و کتاب «گودالها» معروف است، از نویسندگان موفق ادبیات کودکان آمریکاست و آثارش جوایز بسیاری را از آن او کردهاند.لوئیس سکر در بیستم مارس ۱۹۴۵ در نیویورک زاده شد. هنگامی که ۹ سال داشت، خانوادهاش به کالیفرنیا کوچ کرد. او مدرسه را دوست داشت و دانشآموز خوبی بود، اما در دورهی دبیرستان و آشنایی با آثار جی دی سلینجر و کورت ونه گات، به خواندن و نوشتن علاقهمند شد.کتاب گودالها «Holes» در سال ۱۹۹۹ چاپ شد و همان سال برندهی مدال نیوبری شد. در سال ۲۰۰۳، اقتباس سینمایی دیزنی از این اثر ساخته شد که لوئیس سکر خود فیلمنامهی آن را نوشت.
مقصد ژنرال کشور آلبانی است؛ اما بهمحض فرود هواپیما همهی تصورات ژنرال از مردم و کشور آلبانی بههم میریزد. یک کشیش، ژنرال را در طول سفر همراهی میکند. برخلاف تصورات اولیه، مأموریت سختتر و طولانیتر پیش میرود.دربارهی کتاب:کتاب «ژنرال ارتش مرده» روایت یک مأموریت متفاوت و مهیج است. یک ژنرال ایتالیایی به آلبانی فرستاده میشود. نظامیها جنگیدن را آموختهاند، اما کم پیش میآید که بعد از جنگ با نتیجهی کارشان رودررو شوند. ژنرال به آلبانی میرود تا باقیماندهی ارتش کشورش را از زیرِ خروارها خاک بیرون بکشد. پیداشدن هر جسد، داستانی را در دل خود جای داده است که خواننده را با یک سرباز ایتالیایی و یک میزبان آلبانیایی آشنا میکند. خواننده هم در کنار ژنرال، در کشور آلبانی، گشتوگذار میکند تا با مفهوم جنگ و مردم و فرهنگ آلبانی بیشتر آشنا شود. تمام خُرده پیرنگها حول پیداشدن جسد سرهنگی بینام میچرخد که داستان را یکدست و خوشخوان میسازد.دربارهی نویسنده:«اسماعیل کاداره»، زادهی ۲۸ ژانویهی ۱۹۳۶، نمایشنامهنویس، مقالهنویس، شاعر و رماننویس آلبانیایی است. او تحصیلات ابتدایی را در شهر جیروکاستر گذراند و در دانشکدهی تاریخ و زبانشناسی دانشگاه تیرانا در رشتهی زبان و ادبیات تحصیل کرد. کاداره سپس به روسیه رفت و همزمان با خواندن ادبیات در مسکو، مجموعهی اشعارش را به روسی منتشر کرد و اولین رمانش را نیز در همین زمان نوشت. کاداره در سال ۱۹۹۰ بهعلت صحبت علیه حکومت، پناهندگی سیاسی از کشور فرانسه دریافت کرد.
رمان «فرزند معدن» یا «اسرار معدن زغال سنگ» (The Child of the Cavern) نوشتهی ژول ورن است که در سال ۱۸۷۷ انتشارات پیر-ژول اتزل آن را منتشر کرد.داستان کتاب دربردارندهی حوادثی است که برای مهندس جیمز استار، هری فورد (پسر سرکارگر سابق)، سیمون فورد (سرکارگر سابق) و همسرش، در حین کشف رگههای جدیدی از زغال سنگ، در معدن زغالسنگ متروکهی آبرفویل، گودال دوشارت، چاه یارو، از توابع استیرلینگ اسکاتلند، اتفاق میافتد.این اثر تاکنون با نامهای گوناگونی منتشر شده است؛ از جمله: سیاههای هندی، کودکان غار، اسرار زیر زمین، الماس سیاه و شهر زیرزمینی.دربارهی نویسنده:«ژول گابریل ورن» معروف به «ژول ورن» (به فرانسوی: Jules Gabriel Verne)، (۱۹۰۵-۱۸۲۸) نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی بود که بیشتر شهرتش را مدیون نگارش کتابهای ماجراییاش است که دنیای داستانهای علمی–تخیلی را دگرگون کرد. او دومین نویسندهای است که کتابهایشان از سال ۱۹۷۹ تاکنون، بیشترین ترجمه را به زبانهای گوناگون داشتهاند. پیش و پس از او، بهترتیب، آگاتا کریستی و شکسپیر جا دارند.در آغاز آثار ژول ورن تنها در میان کودکان طرفدار و علاقهمند داشت؛ تا آنکه منتقد و نویسندهای به نام «مارسل موره» (۱۹۶۹–۱۸۸۷) چندین کتاب و رساله دربارهی ژول ورن نوشت و او را چنانکه بود، به دنیا معرفی کرد. مارسل موره در دو کتابِ «ژول ورن بسیار شگفتانگیز» (۱۹۶۰) و «اکتشافات ژول ورن» (۱۹۶۳) او را به دنیا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدیتری به ژول ورن مینگرند.
راوی داستان نویسنده و شاعر است. او در همایشی ادبی، داستانی را برای حاضران در جلسه میخواند. داستان در فضای یک اردوگاه کار اجباری در منطقهی سیبری و در دوران سیاه حکومت کمونیستی استالین رخ میدهد.در این اردوگاه خانههایی چوبی به نام «باراک» وجود دارد. دایاشوت سفالگر، نورابنای ازبک، زامانوف، امام علی باقربیگف، مامو و کولوکولینگوف که ارشد باراک است و بعد هم زندانی تازهواردی به نام «سانارسار» همگی در یک باراک زندگی میکنند و هرکس در کارگاهی کار میکند.چند روز پس از ورود سانارسار، توتون سیگار زامانوف گم میشود و بعد دوباره پیدا میشود. یک روز دایاشوت با مشت، چانه و دماغ سانارسار را که بهطرف محوطهی زنان زندانی رفته، درب و داغان میکند و چند روزی به زندان انفرادی میرود. چند روز پس از آمدن دایاشوت، سانارسار برخلاف میل ظاهریاش، در کارگاه سفالگری که مسئولیتش به عهده دایاشوت است، مشغول به کار میشود.از سویی در اردوگاه قانونی وجود دارد که به هیچ وجه زنان زندانی حقِ رفتن به محوطهی مردان را ندارند. آنها فقط وقتی کنار هم قرار میگیرند که جسدشان در زیرزمین باراک مرکزی کنار هم باشد. در میان زنان زندانی دختر سیاهپوستی به نام «لیالیا» دوران حبسش را میگذراند و جرمش این است که یک گروه سرقت را دیر لو داده است و از آنجا که قصد داشته با سرگروه دزدان ازدواج کند، باوجود اینکه پرده از فعالیت باند برمیدارد، اما او را هم همراه دیگر دزدان محاکمه میکنند.پس از چندوقت لیالیا، برخلاف قانون سفت و سخت اردوگاه؛ نزد دایاشوت و افراد کارگاه سفالگریاش میرود و ناهار را با آنها میخورد. کمکم رفتوآمد او به کارگاه و باراک آنها بیشتر میشود و با سانارسار که جرمش دستکجی بوده و در این حرفه مهارت دارد، صحبتهای کوتاهی میکند. مامو و راوی داستان از این ماجرا دل خوشی ندارند.رفتهرفته رفتار لیالیا و سانارسار که هر دو سیهچردهاند، تا جایی پیش میرود که گمان ازدواج آن دو ، روزبهروز بیشتر میشود. دیری نمیپاید که شب عید هم از راه میرسد و باراک آنها غرق در جشن و پایکوبی زندانیان میشود.* دربارهی کتابداستان «مرد سیاه» یکی از داستانهای مجموعهی «باغ سیب باران و چند داستان دیگر» است که دربرگیرندهی ۱۵ داستان بلند و پنج داستان کوتاه از ۱۵ نویسندهی ارمنی است. هدف کتاب آن است که با ارائهی نمونههایی از ادبیات داستانی ارمنی، روزنهای بر پهنهی ادبیات منثور ارمنی بگشاید و امید داشته باشد که ادبیات داستانی ارمنستان نیز بتواند جایگاه شایستهی خود را در کنار ادبیات داستانی دیگر کشورها بازیابد.
رمان اینگونه آغاز میشود: امروز، مادرم مرد. شاید هم دیروز، نمیدانم. تلگرافی به این مضمون از نوانخانه دریافت داشتهام: «مادر، درگذشت. تدفین فردا. تقدیم احترامات.» از این تلگراف، چیزی نفهمیدم، شاید این واقعه دیروز اتفاق افتاده است.به «مورسو» اطلاع دادند که مادرش فوت کرده و او باید به نوانخانه برود و در مراسم تدفین او شرکت کند. مورسو از ادارهاش مرخصی میگیرد و به آنجا میرود. تعدادی ورقه را امضاء میکند و کاملاً بیتفاوت به خانهاش در مرکز «الجزیره» بازمیگردد.مورسو با نامزدش «ماری» و دوستش «ریموند» برای گردش به ساحلی دوردست که کلبهی دوست ریموند در آنجا بود، رفتند. دوست ریموند، «ماسون» با زنش در کلبهای چوبی کنار ساحل زندگی میکردند. ریموند بهتازگی با نامزدش اختلافی پیدا کرده بود و بستگان آن زن به دنبال انتقام گرفتن از او بودند.در ساحل دو مرد به ریموند حمله کردند و مورسو و ماسون هم وارد ماجرا شدند. یکی از آن مردها با چاقو بازوی ریموند و دهانش را شکافت. مورسو و ماسون جرئت جلورفتن نداشتند و منتظر بودند ببینند آن دو مرد چه کار میکنند. مورسو بهخاطر دوستش، ریموند، مرتکب قتل شد و به زندان افتاد. بازجوییاش مدتها طول کشید و دائم از او میپرسیدند که چرا در مراسم دفن مادرش گریه نکرده و غمگین نبوده است. او معتقد بود فطرتش طوری است که اغلب احتیاجات جسمانیاش، احساساتش را مختل میکند. بازپرس این را نکتهای منفی در دفاع از او میدانست و او را دوباره به سلولش باز گرداند.سرانجام در روز محاکمهاش عدهای را بهعنوان شاهد به تالار دادگاه آوردند. هرکدامشان چیزهایی در دفاع از او گفتند و نشستند. بعد نوبت به ماسون رسید... .* دربارهی کتاب:رمان «بیگانه»، نوشتهی «آلبر کامو» نویسندهی فرانسوی، در سال ۱۹۴۲ است. مضمون و چشمانداز آن اغلب به عنوان نمونهای از فلسفهی «ابزوردیسم» (پوچانگاری) و «اگزیستانسیالیسم» (اصالت وجود) ذکر میشود. گرچه خود کامو عقده دارد داستانی که روایت کرده از شیوهی نگرش اگزیستانسیالیسم دور است. این اثر برندهی جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۵۷ شد.شمارگان چاپ اول بیگانه ۴۴۰۰ نسخه بود، ولی خیلی خوب فروش نرفت. اما بعدها به دلیل مقالهی «ژان پل سارتر» در «توضیح بیگانه» این رمان با استقبال خوبی روبهرو شد. از سوی دیگر این داستان چهار بار به انگلیسی و همچنین به زبانهای زیاد دیگری از جمله فارسی ترجمه شده است. این رمان از آثار کلاسیک ادبیات قرن بیستم محسوب میشود. روزنامهی «لو موند» این کتاب را یکی از صد کتاب برتر قرن بیستم معرفی کرده است.همچنین این رمان دو بار به صورت فیلم درآمده است: یکبار نسخهای ایتالیایی که«لوکینو ویسکونتی» ساخت و دیگری با نام «یزگی» که «زکی دمیرکوبوز» کارگردان ترکیهای به روی پرده سینما برد.بیگانه را، اولین بار، علیاصغر خبرهزاده با ویراستاری و تصحیح جلال آلاحمد به فارسی برگرداند. پس از آن مترجمان متعدد دیگری این کتاب را به فارسی برگرداندهاند که نام آنها در کتاب «تاریخ ترجمهی ادبی از فرانسه به فارسی» چنین آمدهاست: عنایتالله شکیباپور، هدایتالله میرزمانی، امیر جلالالدین اعلم، محمدرضا پارسایار، خشایار دیهیمی، لیلی گلستان، پرویز شهدی، شادی ابطحی، بهاره جواهری، مهران زنده بودی
داستان از زمانی آغاز میشود که خالهی هایدی کاری در شهر فرانکفورت پیدا میکند و دیگر نمیتواند از او نگهداری کند. بنابراین تصمیم میگیرد که هایدی را نزد پدربزرگش که تنها خویشاوند اوست، ببرد تا سرپرستیاش را به عهده بگیرد.دربارهی کتاب«هایدی» قصهی دختر یتیمی است که پس از چند سال به پدربزرگش سپرده میشود. «دایی آلپ» مردی عبوس و عصبانی است که بهتنهایی بالای کوه زندگی میکند.هایدی و پدربزرگ زندگی خوبی دارند تا اینکه خالهی هایدی به دیدن او میآید و او را با خود به فرانکفورتِ آلمان میبرد تا همبازی «کلارا» باشد. کلارا دختری فلج است. هایدی و کلارا دوستان خوبی برای هم هستند، اما هایدی دلتنگِ کوهستان و بزها و پدربزرگ شده است. دلتنگیِ هایدی تا جایی ادامه مییابد که مریض میشود و در خواب راه میرود.دربارهی نویسنده«جوآنا اسپایری»(Johanna Spyri) در سال ۱۸۲۷ در یکی از مناطق زوریخ سوئیس به دنیا آمد. مادر جوآنا ترانهسرا و شاعر و پدرش پزشکی مشهور بود.او در سال ۱۸۵۲ با «برنهارد اسپایری» ازدواج کرد و داستانهایش را برای پسرش میگفت. پس از مدّتی، به اصرار همسرش، داستانهایش را مکتوب کرد. جوآنا سالها داستانهایش را مینوشت، اما هیچکدام را منتشر نمیکرد، تا اینکه در سال ۱۸۸۰ اولین داستان او به نام «یک برگ در قبر ورونی»، دربارهی خشونت خانگی یک زن، به چاپ رسید.داستان «هایدی» در سال ۱۸۸۱ برای کودکان منتشر شد. در سال ۱۸۸۴ همسر و پسرش از دنیا رفتند و این اتفاق برای جوآنا فاجعهای بزرگ بود.جوآنا در سال ۱۹۰۱ از دنیا رفت و در آن سالها بیش از ۵۰ داستان نوشت. کورنلی، اریک و سالی و ورونیکا از دیگر آثار اوست.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
داستان مهیج کنت کارلشتاین رو به علاقهمندان به کتاب های صوتی پیشنهاد می کنم 🌹
عال بود هم داستان هم روایت و خوانش
خوب بود ممنون ولی یکمی رو دور تند بود انگاری
وجه نمیتونه کلمات رو توضیح بده اما در جبرانش بارها و بارها و بارها یکهوی و خیلی ناگهانی با نهایت شدت صدا همه نوع صداهای ناهنجار و داد و بیداد رو توی مایکهاشون میریزن کل اثار نمایش صوتیها همینه دلیلش چیه؟!؟! هرچی هست، هنر نیست جذاب نیست و هرگز حتا عامه که نه نفهمترین ادمها(لابد منم دیگه)پسند هم نیست. احتمال بالا میدم هیچ کسی از تولید کننده ها نمیتونن گوش بدن اثارشون رو، اصلن نمیشه تصور کرد بشه انگشت رو از روی دکمه ولوم صدا برداشت درهرحال معذرت میخوام از همه(شاید خودم هم) و خدایتان خیرتان دهد
به خدا گناه کبیره است تولید این صدا بی نهایت آلوده شده، بله درسته میشه در جوابم میشه گفت: گوش نده اما منم به دروغ یا به حق میتونم بگم وکیل و مدافع نویسنده مترجم ناشر یا حتا بهتر از ان مدافع هنر با تعریف وسیع باشم ایه صداپیشه ها انگار صرفن آلودگی صوتی باید ایجاد کنن دو ساله میخوام این اثر سولژنتسین رو بشنوم عاقبت با تحمل چندین ساعت ضربان قلب و تپش نگران کننده شکنجه شدم جایی که میشه گفت بهترین قسمتهای متن است این هنرمند صدا پیشه چشماشو با ناز و ادا تنگ میکنه و نجوا میکنه و تیزترین گوشها به هیچ
که توی سینما مخاطبش میتونه چرتی هم بزنه اما شب خواب از سر بیننده(طبعن بدون هیجان ناخوشایند) میرباید رو ترجیح میدم. .خدایا فیلم"باد مارا خواهد برد"چه زیبا رمانی بود برای من رمان عالی دوست.
از پست شدن اپیزود خیلی زمان گذشته، اما بازهم جبرن وادار شدم یه چیزی بگم. داستان خیلی بی رحم و دلخراشیه و احتمالن بعضیها حسن محسوبش بکنن اما من یاد جمله ای از جناب کیارستمی افتادم و منظور کامنتم همین جمله است با وجود اینکه من از سینما و حتا سینماییها انتظارات انچنانی ندارم مخصوصن در مقابل ادبیات، ادبیات داستانی و اتفاقن غربیهاش(روس هم شامل ان محسوب کرده ام) رو بیشتر اعتماد داشته ام. جمله کیارستمی اینه که میفرماد «من دوست ندارم به مخاطبینم هیجان وارد کنم» ایشان در ادامه میگه فیلم حوصله سربری که
سپاس، خیلی خوب بود ... #توماج_صالحی #بچه های_اکباتان
خیلی عالی بود مرسی. تونستم برای اولین بار یک کتاب صوتی گوش بدم. 👍
عالی بود✨
عاااالی بود ممنون
مرسی عالی بود.
عالی بود .ممنون.
عالی بود .ممنون.
قشنگه
ممنون فوق العاده بود🩵
عالییی بووود واقعا ادبیاات روسی فوق العاده و ارزشمنده به شدت مورد علاقمهه✨
لذت بردم سپاس از راوی
به عنوان یه پادکست برای قبل از خواب عالی بود
این نسخه صوتی بنظر خلاصه کتاب هست، با نسخه ای که من با ترجمه جلال آل احمد دارم خیلی فرق داره!