رادیو حکایت

<p>داستان های شاخص ادبیات ایران و جهان با صدای مجید غفارنیا</p><p>در این پادکست می کوشم تا بهترین داستان ها رو با لحنی قابل فهم و موسیقی متناسب برای شما تدوین و منتشر کنم.</p><p>رادیو حکایت سه شنبه ها و جمعه ها منتشر میشه.</p><p>بهترین حمایت از ما معرفی این پادکست به دوستانتون از طرق مختلف است. حتما ما رو از نظرات خودتون بهره مند کنید.</p><br><p>https://zil.ink/radiohekayat</p><br /><hr><p style='color:grey; font-size:0.75em;'> Hosted on Acast. See <a style='color:grey;' target='_blank' rel='noopener noreferrer' href='https://acast.com/privacy'>acast.com/privacy</a> for more information.</p>

پالاس هتل تاناتوس-آندره موروا

داستان کوتاه پالاس هتل تاناتوس داستانی کوتاه نوشته ی آندره موروا است که در دل رکود بزرگ اتفاق می افتد. سقوط بازار بورس آمریکا و گسترش رکود اقتصادی به تمام دنیا. در دل هر سقوط اقتصادی چه زندگی ها که به پایان می رسد و چه خودکشی هایی که اتفاق می افتد. آندره موروا این فضا را دستخوش داستان خود کرده.رکود بزرگ به رکود گسترده اقتصادی جهان، یک دهه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم گفته می‌شود. آغاز بحران بزرگ در دنیا با نوسان، اما در اغلب کشورهای جهان از سال ۱۹۲۹ و پایان آن اواخر دهه ۱۹۳۰ یا اوایل ۱۹۴۰ بوده‌است. بحران بزرگ را می‌توان عمیق‌ترین، طولانی‌ترین و گسترده‌ترین بحران اقتصادی سده بیستم دانست. در قرن ۲۱ از بحران بزرگ، عموماً به عنوانی مثالی برای اقتصاد جهان که تا چه اندازه می‌تواند تنزل داشته باشد، استفاده می‌شود. این دوران در ایالات متحده آمریکا با کاهش ارزش سهام در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ شروع گردید، در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ که سه‌شنبه سیاه نام گرفت، بورس آمریکا سقوط کرد و خبر آن در جهان پیچید. از آن پس طولی نکشید که جریان رکود اقتصادی در تمام کشورهای جهان به سرعت گسترش یافت.ترجمه: ابوالحسن نجفی Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

03-11
39:12

کله کدو-مصطفی مستور

تقدیم به بهروز وثوقی ...کله‌کدو گفت شرط می‌بندم نمی‌توانی این قصه را بنویسی و وسط‌های قصه گریه‌ات نگیرد. من گفتم شرط می‌بندم تو نمی‌توانی این قصه را بشنوی و آخر سر نخندی. من شرطم را باختم. مثل همیشه. کله‌کدو اما، شرطش را برد. مثل همیشه. برای خواهرانم... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

03-07
15:50

افطار بی موقع-جلال آل احمد

ماه رمضان و روزه و نماد های مشترکی برای همه ی ما ایرانی ها ...سحری ها و دعای سحر و تا لحظه ی آخر آب خوردن و بیدار ماندن های بعد از سحر....دم افطار و دعای ربنا و سنگین شدن های بعد از افطار...هندوانه و آب بستن به شکم و ...این داستان جلال آل احمد شاید گوشه ای از خاطرات همه ی ما باشد و افکار و شاید خرافاتی که خودمان یا اطرافیانمان در برهه ای با آنها مواجه بوده ایم یا هستیم. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

03-04
27:21

طعم گس خرمالو-بخش دوم-زویا پیرزاد

این داستان کوتاه برخلاف داستان‌های کوتاه متداولی که می‌شناسیم دیگر نقل واقعه نیست تا به تدریج اوج گیرد و پیشرفت کند تا به اوج رسد. پس از آن هم سیر نزولی خود را آغاز کند و گره داستانی را ذره ذره بگشاید تا در پایان داستان حالتی بسامان گیرد .انچه در این داستان میخوانیم عادت ساده گلدوزی و دلبستگی خانم به گل‌کاری، فضای سبز خانه و درخت خرمالو وسط حیاط ما گفت ‌و گوهایی عادی با ملوک خانم وزیری، دوست زمان بچگی و عزیز خاتون، عمه خانم است. اتفاقاتی هم که در تمام این سال‌ها در خانه رخ می‌دهد از دست دادن بچه‌ای است که گلبانو بعد از سال‌ها دوا و درمان در رحم داشت. بازنشستگی شازده، دفن نشان‌های شازده، مرگ گلبانو و شازده، حضور مستأجری در خانه و بالاخره سفر زیارتی خانم به مشهد استگویی قصد نویسنده ان است که بگوید،بدون فراز و نشیب نیز قدرت قلم قوی دارد. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-28
31:23

طعم گس خرمالو-بخش اول-زویا پیرزاد

این داستان کوتاه برخلاف داستان‌های کوتاه متداولی که می‌شناسیم دیگر نقل واقعه نیست تا به تدریج اوج گیرد و پیشرفت کند تا به اوج رسد. پس از آن هم سیر نزولی خود را آغاز کند و گره داستانی را ذره ذره بگشاید تا در پایان داستان حالتی بسامان گیرد .انچه در این داستان میخوانیم عادت ساده گلدوزی و دلبستگی خانم به گل‌کاری، فضای سبز خانه و درخت خرمالو وسط حیاط ما گفت ‌و گوهایی عادی با ملوک خانم وزیری، دوست زمان بچگی و عزیز خاتون، عمه خانم است. اتفاقاتی هم که در تمام این سال‌ها در خانه رخ می‌دهد از دست دادن بچه‌ای است که گلبانو بعد از سال‌ها دوا و درمان در رحم داشت. بازنشستگی شازده، دفن نشان‌های شازده، مرگ گلبانو و شازده، حضور مستأجری در خانه و بالاخره سفر زیارتی خانم به مشهد استگویی قصد نویسنده ان است که بگوید،بدون فراز و نشیب نیز قدرت قلم قوی دارد. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-25
35:56

عروسک پشت پرده-صادق هدایت

عروسک پشت پرده داستان کوتاهی از صادق هدایت است که می‌تواند به جهتی رمانتیک نیز به حساب آید. این داستان در مجموعه سایه‌روشن در سال ۱۳۱۲ به چاپ رسید.  این داستان تاحدی به داستان پیگمالیون در اسطوره های یونانی شباهت دارد که برنارد شاو با اقتباس از آن نمایشنامه‌ پیگمالیون را نوشته و فیلم موزیکال بانوی زیبای من بر اساس آن ساخته شده است. همچنین فیلم سینمایی ساحره با کارگردانی داود میرباقری نیز بر اساس این داستان ساخته شده است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-21
35:48

انتقام چمن-ریچارد براتیگان

این داستان رو بعد از دیدن برنامه اکنون و مصاحبه ی سروش صحت با مصطفی مستور از کتاب اتوبوس پیر نوشته ی ریچارد براتیگان انتخاب کردن و براتون روایت کردم. امیدوارم همونقدر که من لذت بردم شما هم لذت ببرید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-18
14:41

ماهی سیاه کوچولو-صمد بهرنگی

ماهی سیاه کوچولو یکی از داستان‌های کودکان، نوشته صمد بهرنگی است. او این داستان را در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشت و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در سال ۱۳۴۷ با تصویرگری فرشید مثقالی منتشر کرد. قصه ماهی سیاه کوچولو در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر می‌کند و سفری دور و دراز را با تجربه‌های متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز می‌کند.ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین جایزه ۶ امین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزهٔ دوسالانه براتیسلاوای چک‌اسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کرده است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-14
44:55

دوستی خاله خرسه-محمد علی جمال زاده

ای افسوس...سرزمین کیکاووس...لگد کوب قزاق روس... داستان دوستی خاله خرسه حکایتی از مشکلات مردم فلک زده ی ایران در سالهای جنگ اول جهانی است. ایرانیان از پیش روسها را خرس می خواندند این روایت از شکست های ایرانیان در جنگهای ایران و روس و جدا کردن قفقاز از ایران آغاز شد. ایرانیان شکست خورده دشمن زورگو را به خرسی بی پروا مثل زدند که سالهای پس از آن هم ستمگرانه همواره باج خواهی می کرد.روس ها و انگلیسی ها در سالهای حکومت قاجاریان مانند دو لبه ی قیچی مخالف هم اما برای تخریب ایران هماهنگ حرکت می کردند. تلاشهای قجر ها در گرسنه و خرافاتی نگه داشتن مردم هم مزید بر علت شد و رفته رفته سلطه ی بیگانه چونان اختاپوسی گران بند بند وجود ما را در بر گرفتو کار را به جایی رساند که ناصرالدین شاه از سر استیصال می گفت می خواهم به جنوب مملکت بروم سفیر روس اعتراض می کند می خواهم به شمال مملکت بروم سفیر انگلیس اعتراض می کند  ای مرده شوی سلطنتی را ببرد که شاه حق ندارد به شمال و جنوب مملکتش سفر کند. وضع ما در دوران مظفرالدین شاه بد تر شد و با انقلاب مشروطه حکم کتاب شیرازه در رفته ای را پیدا کردیم که محمد علی شاه گمان کرد می تواند به استبداد صغیرش شیرازه کند و سامان دهد . با فتح تهران و بد تر شدن شرایط، امان از مردم برید و رکودی وحشتناک سرتاسر کشور را فرا گرفت و با همان حالت در حالی که احمد شاه جوان و عاشق پیشه به تازگی از قیمومیت خارج و تاج و تخت را در امر خود داشت جهان وارد جنگ اول جهانی شد . سوء تدبیر ها و یا شاید اقتضای شرایط ما را هم در گیر جنگ نمود و ایرانیان مفلوک و گرسنه مهمانان ناخوانده ای را در سرزمین خود دیدند از نسل همان خرسهای روسی و روباههای انگلیسی . در این شرایط بود که قحطی در ایران آغاز شد و در فاصله ی 1296 تا 1298 به قول محققین بزرگترین قتل عام تاریخ در ایران اتفاق افتاد این سال همان سال گرانی ست که بزرگتر ها به ما می گفتند . در این سالها بود که حدود 8-9 میلیون آدم در ایران تلف شدند و خدا میداند چه شد. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-09
38:44

ملکوت-فصل ششم (پایان)-بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-09
43:15

ملکوت-فصل پنجم- بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-07
29:05

ملکوت-فصل چهارم- بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

02-04
45:39

ملکوت-فصل سوم- بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-31
18:50

ملکوت-فصل دوم ۲- بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-28
29:51

ملکوت-فصل دوم ۱- بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-24
26:47

ملکوت-فصل اول ۲-بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-21
26:52

ملکوت-فصل اول ۱-بهرام صادقی

ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-17
33:13

زنی که مردش را گم کرد-بخش دوم(پایان)-صادق هدایت

زنی که مردش را گم کرد نام داستان کوتاهی نوشته صادق هدایت است که در سال ۱۳۱۲در مجموعه سایه روشن به چاپ رسیده و روایتگر داستان عشق زنی به نام زرین کلاه اهل الویز شهریار است که در هنگام برداشت محصول انگور عاشق کارگری به نام گل ببو می شود که اهل مارندران است.ترجیحا اگر سن شما کمتر از ۱۵ سال است این داستان را گوش ندهید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-14
41:24

زنی که مردش را گم کرد-بخش اول-صادق هدایت

زنی که مردش را گم کرد نام داستان کوتاهی نوشته صادق هدایت است که در سال ۱۳۱۲ در مجموعه سایه روشن به چاپ رسیده و روایتگر داستان عشق زنی به نام زرین کلاه اهل الویز شهریار است که در هنگام برداشت محصول انگور عاشق کارگری به نام گل ببو می شود که اهل مازندران است. ترجیحا اگر سن شما کمتر از ۱۵ سال است این داستان را گوش ندهید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-10
33:38

ملخ-هوشنگ گلشیری

سه جوان قصد می کنند به جرکان بروند، کافه چی سه جوان بومی را که پس از جمع کردن قاسنی از آباده به ایشوم آمده اند با آنها همراه می کند تا راهنمای مسیرشان باشند. آغاز داستان با راه افتادن این ۶ نفر شکل می‌گيرد، صبح راه می افتند، ساکها را در خورجین خرها میگذارند، راوی به جوانها مشکوک است، سوال و جوابهایی در طول مسیر شکل می‌گیرد، به چشمه که میرسند آب می‌خورند هواپیمایی می‌گذرد، راوی ملخی پیدا می کند و در جیب می‌گذارد...اشاره هایی به قانون یکجا نشین کردن عشایر و خلع سلاح کردن آنها در دوران پهلوی اول هم در داستان وجود دارد.اگر ایرادی در ادای لهجه های ترکی و اصفهانی در روایت داستان وجود دارد، پيشتر عذر خواهم. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

01-07
22:13

Mina paktinat

انگار از حال حاضر میگه...

03-13 Reply

R

من هرشب قبل از خواب یکی از داستان های شمارا باید گوش بدم آهنگ های که گذاشتید عالی.

03-12 Reply

marjan saghari

خیلی لذت بردم ممنون از روایت خوبتون

03-11 Reply

Mona

ممنونم از خوانش جذابتون مثل همیشه عالی بود

03-11 Reply

artislife

داستان سگ ولگرد یکی از شاهکارهای صادق هدایت ممنوون از خوانش زیباتون 👌👏🙏⚘

03-11 Reply

03-10

03-10

03-07

03-06

03-05

03-05

03-05

03-04

03-04

03-03

03-03

03-03

03-02

03-02

02-26

Recommend Channels