راوی مرگ او کیست؟ آیا به نظاره نشسته؟اپیزود هفتاد و چهارم رادیو داستان، راوی، نوشته جناب آقای احمد افقهی، پیشکش حضورتان می گردد. یلدایتان مبارک. شب چله تان شاد.
این داستان، پیشتر در کانال تلگرام رادیو داستان منتشر شده بود. دوباره خواندم و تقدیم حضور پر از مهرتان می کنم. آذرماه شما، شاد.
سلام و درود و ادب به پیشگاه بلند شما همراهان ارجمند رادیو داستان. فضاسازی بی نظیر زنده یاد محمد محمدعلی را بشنوید لطفا. مرا از خواندن دیدگاه مبارک خود محروم نفرمایید.
سلام دوستان و همراهان ارجمندم. در شماره هفتاد و یکم، داستان متوفای نوشته شده توسط آقای احمد افقهی را بشنوید و دیدگاه مبارک خود را به من بفرمایید. سپاسگزارم که می شنوید.
مسعود فرزاد و صادق هدایت، یک مجموعه داستان طنز دارند به نام وغ وغ ساهاب. هیچ چیز به هیچ چیز نمی آید و پر است از غلط املایی و اشعار بی وزن. اما در نهایت شما انسجامی انتقادی را حس خواهید کرد و لذت می برید. ممنونم که می شنوید و حمایت می فرمایید.
با درود و سپاس و ادب به پیشگاه بلندتان، اپیزود شصت و نهم رادیو داستان، به پیشگاه مبارک شما پیشکش می گردد.بی نهایت سپاسگزارم ک می شنوید و حمایت می فرمایید.جای بهرام صادقی در رادیو داستان خالی بود..
شماره شصت و هشتم رادیو داستان، نوشته ای تامل برانگیز از هنرمند ارجمند خانم سارا خسروآبادی. سپاسگزارم که می شنوید.
شماره شصت و هفتم رادیو داستان، مردی با نگاه شوم، نوشته ی جناب آقای احمد افقهی را تقدیم حضور شما عزیزان می نمایم. سپاسگزارم که می شنوید.
به قسمت راضیم ای سنگدل دیگر چه می خواهی؟خمار بی شراب از من، شراب بی خمار از توصائب تبریزی
با درود و ادب و احترام، اپیزود شصت و پنجم رادیو داستان از کتاب آتقی تقدیم حضور شما عزیزان می گردد. سپاسگزارم که می شنوید. رادیو داستان با حمایت شما سر پا است و ادامه می دهد. از این شماره داستانهای این مجموعه، یعنی آتقی، نوشته ی جناب آقای احمد افقهی، یکی یکی پیشکش خواهد شد.
اپیزود شصت و چهارم، در دو پادکست رادیو داستان و پادکست استخوان منتشر می شود. خواهشمندم رادیو داستان، استخوان و شوروم را دنبال بفرمایید. سپاسگزارم که می شنوید.
با سپاس بی کران از شما که می شنوید و حامی این محفل دوستانه ی قصه خوانی هستید.
انسان علیه السلام، روایت زندگی ما است. به همین سادگی.
انقلاب که شد، همه چیز به هم ریخت. نه ما به اینها می ساختیم و نه اینها به ما
فریاد هم که بزنیم، اگر از بالکن خانه باشد، تا سر خیابان بیشتر نمی رود.
اپیزود پنجاه و نهم در اردیبهشت 1403 پیشکش به پیشگاه بلند شما عزیزان. سپاسگزارم که می شنوید.
داستانی دیگر از مجموعه داستانهای جن های آقای تهرانچی. ممنونم که می شنوید و مهر دارید.
برهنه، بازخوانی یک کابوس است. روایت آن چه اگر رخ دهد...
شرخر روایت حکایتی از کارکرد و نفوذ اشرار است در یک برهه تاریخ ما. این طبقه پیشتر هم فعال بوده اند تا امروز و شوربختانه تا فرداها. مگر روزگاری قدرت قانون فرای هر کس و هر چیز قرار گیرد و آرام آرام اینان در مدنیت جامعه حل سوند. به امید آن روز.
درود به دوستان ارجمندم.در سال تازه برای این که بیشتر بتوانم در خدمت باشم، داستان های کوتاه انتخاب کردم. امیدوارم بپسندید.
reza
گل و گشاد شدی درخشان، قبلنا زود به زود اپلود میکردی!
Shahrzad Taherkhani
عکس روی جلد داستان چقدر حال غریبی داره
Shahrzad Taherkhani
به به یه داستان فوقالعاده دیگه با صدای درخشان شما
Zahra Asgari
آبگوشت و چای و قهوه خانه❤️
داستان کوتاه با رادیو هم داستان 📻
به و به و به... چقدر خوبه این جهد و تلاش برای بهتر بودن توی ایامی که توی فضای مجازی هزار پست و پیام حاشیه ای شده اصل و فرهنگ و ادب رو به حاشیه رونده اند. جناب درخشان بمونینن الهی. بر دوام و استوار❤️❤️❤️ لذت بردم. احسنت🤗🌹✌️