یکی از رسالت های مهم هنرمند ثبت واقعیت های دردناکی است که باعث رنجش و آزار انسان ها، طبیعت و جریان بی نظیر زندگی میشود. هنرمند خودش را در رنج غرق میکند تا اثری خلق کند و به موجب آن مانع فراموشی این رنج ها بشود تا مبادا دوباره این درد و رنج ها گریبانگیر نسل های بعدی بشود. انسانی که دردی را درک میکند به سختی میتواند چشمانش را به روی آن ببندد و نسبت به رنج کشیدن آن دیگری بی تفاوت باشد.
یکی از رسالت های مهم هنرمند ثبت واقعیت های دردناکی است که باعث رنجش و آزار انسان ها، طبیعت و جریان بی نظیر زندگی میشود. هنرمند خودش را در رنج غرق میکند تا اثری خلق کند و به موجب آن مانع فراموشی این رنج ها بشود تا مبادا دوباره این درد و رنج ها گریبانگیر نسل های بعدی بشود. انسانی که دردی را درک میکند به سختی میتواند چشمانش را به روی آن ببندد و نسبت به رنج کشیدن آن دیگری بی تفاوت باشد.
یکی از رسالت های مهم هنرمند ثبت واقعیت های دردناکی است که باعث رنجش و آزار انسان ها، طبیعت و جریان بی نظیر زندگی میشود. هنرمند خودش را در رنج غرق میکند تا اثری خلق کند و به موجب آن مانع فراموشی این رنج ها بشود تا مبادا دوباره این درد و رنج ها گریبانگیر نسل های بعدی بشود. انسانی که دردی را درک میکند به سختی میتواند چشمانش را به روی آن ببندد و نسبت به رنج کشیدن آن دیگری بی تفاوت باشد.
دکتربازی تلنگری است شوخ طبعانه. وقتی ذهن انسان در تقلا با مفاهیم، دچار تناقض میشود، مثل آن میماند که از بعدی به بعد دیگر میرود. رابطه اش را با دنیایی که درآن بوده از دست میدهد و مانند فضا نوردی که در خلأ گم شده باشد، بی آنکه چیزی از گذشتهاش به یاد بیاورد حس میکند گم کرده ای دارد و به دنبال یافتنش هر لحظه، بیشتر از خودش فاصله میگیرد.
داستان کوتاه ترمینال روایتی است بدون زمان و مکان از چگونگی ارتباط انسان با آرزوهایش و تقابل آنها با انتخابهایی که در زندگی روزمره میکند که گاها با گذشت زمان او را به حسرت و یا غبطه خوردن وا میدارد در حالی که هیچ وقت برای تغیر دیر نیست.
شهر سوخته مرثیه است انتزاعی که در پس تجسم درکی عمیق از واپسن لحظه های زندگی را میآفریند. آنگاه که آستانه مرگ را درک میکنیم با مرگ هر جانداری بی تسلط در خودمیمیریم و با دردی عظیم از نو متولد میشویم. و اینچنین است که آنکس که در زندگی عظمت مرگ را نفهمیده باشد به دنبال زندگی دیگری از پس مرگ خویش میکشد و قربانی میکند و از بین میبرد. برای وطنم که پشت مرگ و نفرین و اعدام خشک شد و سوخت.
عدالت الهی تخیلی است کودکانه با نگاه طنز که به سراغ سخت ترین قسمت باورهای ذهن مخاطب میرود. در جریان این تخیل، پیامبران حیوانات به پیشگاه خداوندگار میروند و گله از عدالت و برابری میکنند و خداوندگار که برترین باورهاست در ذهن است از پرداختن به این شکایت ها طفره میرود. تا جایی که ذهن فریبکار در قالب مار، خزنده بی دست و پا در بحث بر خداوندگار چیره میشود و اینچنین باور خداوندگاری، خود را در پس ذات انسانی شنونده یا خواننده قصه پنهان میکند.
بابا آدم و باغ گل روایت قدرت آفرینش ذهن ماست که ناگزیر باعث فاصله و جدایی ذهن از واقعیات پیرامون آن میشود. آنجا که ذهن فعال میشود حقیقتی نو از جریان بی تکرار زندگی را میسازد که آهسته و نرم ارتباط انسان را با جهان پیرامونش قطع میکند و حاصل این جدایی اضطراب و دلهره هایی است که در جان ما ریشه میکند و شادی حیات را از ما میگیرد.
داستان کوتاه پیچ کوچولو روایتی است صمیمانه با ادبیاتی ساده و کودکانه که با ترغیب مخاطب به کمک تخیل فانتزی تلاش میکند درک مفاهیم عمیقی چون تفاوتهای انسانی و جانماییهای نادرست اجتماعی، آسانتر و عمیق تر صورت پذیرد. ادبیات کودکانه و شیوهی داستانپردازی و تصویرسازی منحصر به فرد باعث میشود تا مخاطب با توجه به تجربیات مشابه، خودش را در قالب شخصیت اصلی قصه تصور کرده و بداند این جانماییهای نادرست تنها خاصهی او نیست بلکه امری است مشترک میان انسانها. درک این تنها نبودنها میتواند زمینه و انرژی مساعد برای تغییر شرایط را فراهم کند.
دوپی قصه مرگ تدریجی طبیعت درونی انسان است. حقیقت تلخ رام شدن و تبدیل شدن ماهیت به هویت به قیمت تایید و تشویق جامعه و فراموش کردن آنچه زندگی بر پایه آن بنا شده بود. پاراگراف اول قصه در واقع انتهایی ترین نقطه این تبدیل شدن هاست. امیدوارم لذت ببرید
داستان کوتاه پانصد و نود هشت روایتی است از اتفاقی بزرگ که در فاصله چند دقیقه زندگی میلیون ها انسان بیگناه رو در ایران تغییر داد. خیلی از اتفاقهای بزرگ در تاریخ ثبت میشوند اما هیچکس به حجم احساسی آنها پی نمیبره. همچنین همیشه دلم میخواست نقدی به حقیقت تلخ آتش بس داشته داشته باشم و آن رو از دسته بندی خبرهای خوب بیرون بیارم. آتش بس دقیقا لحظه ای که هر انسان جنگزده از مردم معمولی تا سرباز رو متوجه وخامت اوضاع، تباهی و ویرانی میکنه که در طول جنگ دیده نمیشد. آتش بس یعنی آخرین کلمه از بدترین جمله خبری که میشد بشنویمدسترسی به وبسایت
Eco_food_mary
بسیار عالی 🙏🙏