Discoverمثل خون در رگ های من
مثل خون در رگ های من

مثل خون در رگ های من

Author: zahra zamani

Subscribed: 294Played: 5,346
Share

Description

کتاب مثل خون در رگ های من مجموعه‌ای از نامه‌های زنده‌یاد احمد شاملو به همسرش آیدا در دهه چهل و پنجاه شمسی است، که پانزده سال پس از درگذشت او آیدا راضی به انتشار آن‌ها شده است....
33 Episodes
Reverse
الان که در اسپانیا هستم دلتنگ تو شده ام شاید خودم زودتر از نامه به تو برسم آیدای من.... +وویییی شاملو چه لبخند ملوسی زده مثل بارونی که میباره( ˘ ³˘)❤
چیزی باشد شایسته نام کسی که تو را دوست میدارد و شایسته نام احمدکت....! هزاران بار میبوسمت از دور آیدا...
از تو حرف می‌زنم چنان نوبرانه می‌شوم؛ که بهار هم دهانش آب می‌افتد …!
میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگریست خورشیدی که از سپیده‌دم همه ستارگان بی‌نیازم می کند.
عشق تو ضعف من نیست بلکه قدرت توست آیدا من....
مگذار دیگران نام تو را بدانند … همین زلال بی‌کران چشمانت برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!
و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن.....
22_عزیزم...!

22_عزیزم...!

2024-04-0204:032

با تمام آرزوها و امیدها با عشقی که خودت می‌دانی منتظر رسیدن تو هستم و تا آن وقت از دور می‌بوسمت چون وقت تنگ است بیش از این ادامه نمی‌دهم بیا همین...
ای کاش من اونجا دانشکده تبریز بودم تا صدای تو رو صدای احمد رو می‌شنیدم .... ای کاش من تو دوران تو بودم عروس تبریز آیدا من ‌....
انسانی را که در زندگی خود پیدا نکرده بود در او پیدا کرده است شاملو
صدای تو هنگامی که این مژده را به من می‌دادی صدای دروازه سنگینی بود که پشت سرم بسته شد و رابطه مرا با دنیای تاریک و سرد گذشته‌ام قطع کرد ... احمد_شاملو
احمد حق ندارد کاری کند که آیدا از او برنجد زیرا در این صورت همهٔ دنیا خواهند گفت که احمق است، زیرا احمدی که آیدا را می‌پرستد، اگر او را برنجاند، فی‌الواقع یک تخته‌اش کم است. با وجود این اگر یک بار ضرورتی احمد بی‌چاره را ناگزیر کرد که عملی برخلاف میل خود انجام دهد، و این عمل سبب آزردگی آیدا شد، آیدا می‌تواند یکی از دو گوش احمد را ببرد یا دماغش را گاز بگیرد یا سرش را با ترب سیاه و آب فلفل سبز بشوید و جوهر خردل به گلویش بریزد، ولی مطلقاً حق ندارد که در برابر گناه الزامی احمد از او قهر کند یا ترش‌رویی نشان بدهد، زیرا در این صورت، جزای احمد از گناهش سنگین‌تر خواهد شد... به طور خلاصه، آیدا حق دارد هر بلایی که می‌خواهد به سر احمد درآورد، اما انتقام گرفتن از طریق بداخلاقی و کج‌خلقی اکیداً ممنوع است. چه قشنگ میشد قبل از هر زندگی مشترک مثل شاملو تعهداتی داشته باشیم🥺🌿
هرچه می‌نویسم به خاطر اوست و به خاطر او… من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده‌ بودم، پیدا کردم.
بالاخره فردا مال ما است مال من و تو با هم مال آیدا و احمد با هم.
فقط میتونم سکوت کنم زبانم بند اومده از عشقی به این زیبایی مگه داریم مگه میشه آدم به این شدت عاشق...؟
عشق تو برای من مذهب و سرنوشت است عشق تو کار و تفریح من شده است عشق تو بگذار برایت بگویم یا از من خدایی خواهد ساخت و یا چون صاعقه‌ای نابودم خواهد کرد...!
خانه ای خواهم ساخت مهم نیست کجا... فقط تو مقیمش باش
نفسی که می‌کشم تو هستی؛ خونی که در رگ‌هایم می‌دود و حرارتی که نمی‌گذارد یخ کنم. امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم و فردا بیشتر از امروز. و این، ضعف من نیست: قدرت تو است.
چه چیزی زیبا تر از این که آیدا هم اینطوری عاشق و دلداده شاملو چقدر زیباست عشق دو طرفه 🥺💓
امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم اقلاً این امید به من نیروی آن را می‌داد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم...
loading
Comments (595)

Alireza Zamany

چه با احساس خوندی ممنون 😑

Jan 12th
Reply (1)

Alireza Zamany

بسیار دلنشین بود 😍

Jan 12th
Reply

Alireza Zamany

بقیش بزار دیگه

Jan 12th
Reply (1)

Alireza Zamany

عالی و زیبا 🌹

Jan 12th
Reply

Ramin Rostami

چطور میتونم باهاتون صحبت کنم خانوم زهرا خیلی برام مهمه که انجامش بدم

Oct 14th
Reply

Kazem Etesamifar

چرا انقدر صداش زشته😢 البته ببخشینا نمیشد با صدا مرد؟

Jul 22nd
Reply

Maede

تو را دوست دارم و این دوست داشتن حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می کند #شاملو

May 1st
Reply (2)

Maede

سلام زهرا جان حالت چطوره چخبرا

May 1st
Reply (1)

Maede

هرگز از یاد مبر که اگر تو نباشی هیچ چیز برای من وجود نخواهد داشت نه رسالت نه هدف نه زندگی من این‌ ها همه را تازه برای خاطر تو می‌ خواهم برای خاطر عشق تو سر بلندیت تو شمشیر سحرآمیزی هستی که من به اتکای تو قلعه‌‌ ها را می‌ گشایم و جهان را فتح می‌ کنم # شاملو

May 1st
Reply (1)

omid... sotudeh

🌱 طلوع گرم چشمانت مرا صادق‌ترین صبح است. اگر چه کار خورشیدِ جهان عادت شده ما را... ... این چشم ها چه رازها که ندارند... 👋

Apr 19th
Reply (2)

omid... sotudeh

🍁 مرا با چشمانت عاشق نشو..لطفا چه بسا از من، زیباتری بیابی مرا با قلبت عاشق شو... آری که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند... ....قلبها فقط یک نداا را پاسخ می دهند، و ب آن وفادارند، تمام آنانکه ب چندین نفر عشق می ورزند!! از دریچه نفس و ظاهر عاشق گشته اند عشق را در قلبت جستجو نمااا... 👌

Apr 19th
Reply (2)

omid... sotudeh

، تو زيباتری، از کتاب های نوشته و نانوشته عشق.. . و شعرهای سروده وناشنیده.!؟ در باب عشق.. حتی من، بدون دیدن چشمهایت بتو ایمان آوردم..! تنهاااا با شنیدنت..! آری، وقتی آب دهانت را قورت می دهی..، یا وقتی مکث میکنی...! اینهاا را باید خوب گوش داد،، بدون اینکه پیامبری بیاید من ایمان آوردم.... 👌

Apr 19th
Reply (3)

omid... sotudeh

عزیز راوی ،، زهرای عزیز ، تاریخ را از روز ب سال بخوان میشود از چپ ب راست.. 👌 صمیمانه ،خسته نباشید ، ✋🌱🌷

Apr 19th
Reply (4)

omid... sotudeh

در این روزگاری که ما با آن محشور شده و آنرا سپری می کنیم اگر مردی اینطور صحبت کند و با کسیکه رفیق یا دوست یا معشوق اوست ، سریع بهش انگ ظعیف بودن، ذلیل شدن یا نداشتن عزت نفس ب او میزنند.. پس باید دهان را بدوزی ، دریچه قلبت را تیغه بکشی.. افکارت را برای کسی بازگو نکنی ، احساست را پنهان نمایی و اینطور می شود که خویش را تنهااای تنها می یابی.. همه در بازی صورتکهای دروغین این دنیا گم شده یا در فکر جوان شدن کادب اند یا در اندیشه اندام و استایل و یا منبع در آمد بیش از حد طبیعی..!!!

Apr 19th
Reply (5)

omid... sotudeh

چگونه عشق ترا شاعر میکند..! حال فکر کن طبع شاعرانه باشد و شاعر باشی و عااااشق شوی... آنوقت است که توان بارانی شدن چشمهایم را خواهی داشت.. موسیقی متن عشق ممنوع!! و راوی تو باشی و موضوع حکایت عاشقی احمد شاملو و آیداا.. !! اکنون در جایی هستم که بادشدیداست و افق نگاهم دشت است و کوه است و آسمان.. هیچ مانعی جلو نگاهم نیست.. نه آسمان خراشی نه برج و نه هیچ سازه غیر طبیعی.،پس مانعی نیست و میتوان ب دوردست های امیالم بیاندیشم و افکارم را آزاد و رها،، راهی رویاهایش کنم .. آنجا که در عمق چشمانت گم شوم..

Apr 19th
Reply (2)

omid... sotudeh

تا فرصت هست باید عاشقی کرد..، که دنیا نامرد تر و بی معرفت تر از آن است که بما خبر دهد : فلانی فردایی نیست..!؟ من بعد یک شکست بزرگ، دانستم ما چقدر در این وادی فانی تنهائیم.. حتی نسبت خونی هم مرحم برای دردی که میکشی ندارند و توصیه میکنند؛ تحمل کن، میگذره!؟ دو کلمه ایی که نمکی شد بر زخم هایم.. آنچه میگذره عمر است و آنچه بدون درمان کردن می ماند زخمیست که روی قلبت همچنان خونریزی و سوزش دارد.. بخاطر آرامش و مهربانی مقصرم!! بخاطر دلسوزی و ملاحظه مقصرم! چه دنیای مضحک و بی رحمی...!؟خجل نیستم از خودم✋

Apr 19th
Reply (1)

omid... sotudeh

عزیزم.... 👌 همینکه در این دوره یخبندان عاطفی و آتش پر تنش و پر حرارت دنیا پرستی و مادی گرایانه ، احساس زیبای خود را بیان کردی، بسیار قابل احترام و تقدیر است، آرزو میکنم ، از او که سرنوشت ها را رقم میزند برایت همان نماید که دلت میخواهد.. که تو شایسته بهترین عواطف و احساساتی و در کنارش زندگی مملو از آرامش و عشششق... 👌 اینروزها مرا سرزنش میکنند که چرا احساست را بیان میکنی ، اما من غیر از این نیستم و خود را خوب میشناسم بنظرم هر آنچه که خدا در وجودمان نهادینه کرد باید در مسیر عشق ورزی هزینه کرد..🌱

Apr 19th
Reply (4)

omid... sotudeh

ایکاااس مردهاا فقط مردها در چهل سالگی و دهه چهل سالگی عمرشون ازدواج میکردن... گویی سن بلوغ آنها چهل سالگیست دیگر در مقابل جنس مقابل عجول نیستن ، دیگر دلشان نمی آید به او خیلی سخت بگیرن و اینکه عشششق را ب معنای واقعی درک میکنند ، هورمونها منظم تر شده و افکار مبسوط ، آینده نگری به آنها اجازه نمیدهد چیزی که ساخته اند، خراااب کننند.. دور اندیش میشوند از خودم میگویم که چقدر تغییر در افکار و اعمالم حادث شده. یقین دارم شاملو در دهه چهل زندگی اش دستی کشیده! به ساکن شدن، ثبات داشتن فکر میکند🤝

Apr 19th
Reply (35)

omid... sotudeh

واقعاااا چرا در بین مردااا احساس و عاطفه و مهر ورزی شایع تر، تا در بین خانوم ها... اما خدارو شکر ، تحقیقات نشون داده، از دهه هفتاد و بخصوص هشتادی ها احساسی تر و واضح بگم خصوصیات لطیف و دخترونه تری دارن، تحقیقاتی که عرض کردم یک نمونه آماری از کلاس ها(روابط بین زوجها) ، دانشگاها و روانشناسان ثبت شده که در آسیب های اجتماعی جمع آوری شده، اکثراا،از طریق احساس و اعتماد و خود را سپردن به پارتنر بوجود آمده و برعکس مردای دهه 60_50 متعهد ترند ب عشق تا پسرای دهه80_70!؟ هیچی بدتر از پارتنر سرد و دروغگو نیس

Apr 14th
Reply (15)

omid... sotudeh

یقینااا ، نداشتن عشق و تنهااا ماندن را به ناکامی در عشق و آسیب از معشوق ترجیح می دهم ، شاملو خود اقرار میکند در هر دوبار ازدواج قبلی شکست خوردم و نمیخواهم باز طعم آنرا بچشم، چرا؟؟ چون آیدا هم از ابراز عشق و شور عاشقی و گرمی احساس فقیر بوده طوریکه شاملو میگه، ملاقات امروز با دیروز فرقی نداشت!! چقدر بد و دردناک جنس لطیفی مثل زن نه احساس داشته باشه، نه کاریزما و نه زبان گرم ، عشق ورزی و عاشقی کردن از هر رابطه ای شیرین تر و ماندگارتر است.! متاسفم اما در وجودزنان ایرانی این فاکتورها بسیار کم است..!؟

Apr 14th
Reply (6)