Discover
مثنوی معنوی مولانا جلال الدین توضیح بیت به بیت

مثنوی معنوی مولانا جلال الدین توضیح بیت به بیت
Author: اکبر عاشوری
Subscribed: 28,786Played: 2,083,983Subscribe
Share
Description
بیت به بیت با مثنوی
1204 Episodes
Reverse
کاهلی عارفان جلسه پایانی مثنوی
رجوع کردن بدان قصه که شاهزاده زخم خورد از خاطر شاه ...
جریان نمرود و لطف حق
کرامات شیخ شیبان راعی
خطاب حق به عزراییل...
وسوسه ای که پادشاه زاده را پیدا شد
راجع به پیری با مثال قوره
رنگ خدا
همه مامور هستند
منطقی کز وحی نبود از هواست
آمدن برادر میانی
متوفی شدن برادر بزرگین ...
دربیان آنکه دوزخ گوید که قنطره صراط بر سر اوست ...
نقش انسان کامل در نجات انسان ها
باز آمدن زن جوحی به محکمه اضی سال دوم
آمدن نایب قاضی میان بازار
عاشقی کو در غم معشوق رفت گر چه بیرونست در صندوق رفت
ادامه داستان جوحی و قاضی و صندوق
مفتون شدن قاضی بر زن جوحی
دلیل تاخیر در رفتن خدمت انسان کامل























هین منه تو شور خود ای شوره خاک پهلوی شور خداوندان پاک
پیش شاهان گر خطر باشد بجان لیک نشکیبند ازو با همتان
عالی هستی
آدمی چون نور گیرد از خدا هست مسجود ملایک ز اجتبا
ای خنک زشتی که خوبش شد حریف وای گل رویی که جفتش شد خریف نان مرده چون حریف جان شود زنده گردد نان و عین آن شود هیزم تیره حریف نار شد تیرگی رفت و همه انوار شد در نمکلان چون خر مرده فتاد آن خری و مردگی یکسو نهاد
عالی
عالی
عالی
خداقوت
سلام چرا ۲۲۳ نیست🥲
کاش فقط مثنوی معنوی رو تحلیل میکردید لغت به لغت و قران رو تحلیل نمیکردید و نظرات شخصیتون رو وارد نمیکردید متاسفانه خیلی افتضاح بود
نور حق بر نور حس راکب شود آنگهی جان سوی حق راغب شود اسپ بی راکب چه داند رسم راه شاه باید تا بداند شاه راه
هین مگو فردا که فرداها گذشت تا بکلی نگذرد ایام کشت پند من بشنو که تن بند قویست کهنه بیرون کن گرت میل نویست لب ببند و کف پر زر بر گشا بخل تن بگذار و پیش آور سخا ترک شهوتها و لذتها سخاست هر که در شهوت فرو شد برنخاست
باز پهنا میرویم از راه راست باز گرد ای خواجه راه ما کجاست این همان حیرتِ شیرینِ سالک است. پهنا = وسعت تجربه، پراکندگی، زیستن در بیمرزهای زندگی. راه راست = مقصد روشن. اما وسعت، آدم را گیج میکند؛ پس ندا میزند: ای مرشد، ای عقلِ بیدار، ای آگاهی… بیا و بگو ادامه را کجا بروم. این بیت دعوت به بازگشت به مرکز است.
عالی بود استاد ✨
و «بانگ آب» = هر نشانهای از حق که دل عاشق را به وجد میآورد.
تشنگی = جان سالک دیوار = نفس، عادتها، غفلتها آب = حقیقت، یاد خدا، زندگی حقیقی خشتی که کنده میشود = هر قدمی که سالک برای کم کردن حجاب برمیدارد: توبه، ذکر، صدق، عمل، دلکندن از تعلقات… و «بانگ آب» = هر نشانهای از حق که دل عاشق را به وجد میآورد.
من نیم جنس شهنشه دور ازو لیک دارم در تجلی نور ازو
خوب بود
سال ها بود به فکر خواندن مثنوی معنوی بودم اما سواد خوندنشون در خودم نمی دیدم هدیه بزرگی به من بود از شما ممنون الهی نور وجودتون روز افزون