Discoverموسیقی سنتی و فولکلوریک ایران
موسیقی سنتی و فولکلوریک ایران
Author: Sayad
Subscribed: 69,521Played: 2,798,041Subscribe
Share
Description
گوشه هایی از موسیقی سنتی ایران رو میخام به کسانی که علاقمند میشن به این سبک موسیقی، نشون بدم و نیتم حال دل خوب برای همه است..
ممنون میشم موسیقی سنتی زبان و لهجه زیبای خودتونو معرفی کنید بهم و همگان بیشتر آشنا بشن با هنرمندان عزیز هم وطنمون..🌿🌿
ممنون میشم موسیقی سنتی زبان و لهجه زیبای خودتونو معرفی کنید بهم و همگان بیشتر آشنا بشن با هنرمندان عزیز هم وطنمون..🌿🌿
160 Episodes
Reverse
sasa_-_agir_ketiye_dileminئاگڕ کەتیە دلێ من / خەو ناکەوە چاوێ من( آتش افتاده به دل من / خواب نمیاد به چشمای من)چما تۆ ژ من دوور کەتی/ بێژە رونیە چاوێ من( چرا تو از من دور افتادی/ بگو ای نور چشمای من)ئاگڕ کەتیە دلێ من / خەو ناکەوە چاوێ من( آتش افتاده به دل من / خواب نمیاد به چشمای من)چما تۆ ژ من دوور کەتی/ بێژە رونیە چاوێ من ( چرا تو از من دور شدی / بگو ای نور چشمای من)ڕێندا من گەوڕا من / چەن سالە ئەز هیڤیا تە مە( عزیز من محبوب من / چند ساله من به فکر توام)لێ لێ چەن سالە بەندا تە مە ( امان امان چند ساله اسیر توام)ڕێندا من گەوڕا من / چەن سالە ئەز هیڤیا تە مەلێ لێ چەن سالە بەندا تە مە ( این چه اخ و نالیدن است،)ئەو چ ئاخوو نالینە / دل شەوتی بەرف بینە(دلم سوخته پرف بیارید،)توو بخاتری خووە بێکی / نەبیژە یارێ دینە ( تورا بخاطر خدا هم که شده بگید یارمو بیارن)ڕێندا من گەوڕا من / چەن سالە ئەز هیڤیا تە مە( عزیز من محبوب من / چند ساله من به فکر توام)لێ لێ چەن سالە بەندا تە مە ( این چه اخ و نالیدن است،)ڕێندا من گەوڕا من / چەن سالە ئەز هیڤیا تە مە( تورا بخاطر خدا هم که شده بگید یارمو بیارن)لێ لێ چەن سالە بەندا تە مە( این چه اخ و نالیدن است،)
تلاونگ بزو با صدای مانیا خسرویتلا ونگ بزو،فرو بورده شو،مه يار نمو خروس مي خواند، شب به پايان رسيده،يارم هنوز نيامده است دل پر درده،بورده بورده،مه چش سـو دلم پر درده او رفت و نور چشمانم را با خودش برد بسكه هارشيمه دراز راهره،بسكه ونگ هدامه دل جه خداره از بسكه چشمم به راه بود از بس كه از ته خدا را صدا زدم لينگ بيّه لر، درد بيته سر پاهام بي حس شده و سردرد گرفته ام كنـه ور باهورم شـه حال و كاره،خـدايا بـرسـن مـه جـان يـاره براي چه كسي از حال و روزم بگويم خداي يارم را به من برسان دلــداره ور ، دل زنـــده پــر براي دلدارم دلم پر مي زنه هاكرده غم مه دلّ پر،شه جان جه من بهيمه سر غم وجودم را گرفته و از جانم سير شدم خدا مه يار دره كجه،هاكرده چه وه انده در خدايا يارم كجاست چرا اينقدر دير كرده است خدا مه يار دره كجه،هاكرده چه وه انده در خدايا يارم كجاست چرا اينقدر دير كرده است شيشك بيّه گوم،شو بيّه تموم،وا بيّه روز ستاره هاي شش تايي(از ستاره هاي صور فلكي) گم شدند و روز خود را نشان داده است آفتاب بزو سـر،روجا بيته پر،دل دارنه سـوز خورشيد آمد و ستاره روجا پر زد و رفت و دلم پر سوز است مثــال چلچــلا دل زنـده پـرپـر،خوانه پر بكـشه يـار خـانه ســر مثل پرستو دلم پر كشيده و ميخواهد روي بام خانه يارم بنشيند وه هسّه مه دل قرار او قرار دلم هست خستگي درشونه مه تن جا والله،وقتي كه يار دنه خدا قوّت با خستگي از تنم بيرون مي رود وقتي يارم مي گويد خدا قوت خدا وره مه وسّـه دار خدايا او را برايم نگه دار هنـا انا مه جان يـار،كه اسّـائه مـه انتــظار هنوز يارم نيومده شايد جايي ديگري در انتظارم ايستاده است برو برو هنيش مه ور،كه بيره تا مه دل قرار بيا بيا كنارم بنشين تا دلم قرار گيرد برو برو هنيش مه ور،كه بيره تا مه دل قرار بيا بيا كنارم بنشين تا دلم قرار گيرد رفت و روش وسّه،اي ووني خسّه،مه ور هنيش ديگر فعاليت بس است، خسته مي شوي دوباره،بيا كنارم بشين غصّـــه نـدارمـه،تـا تـره دارمـه،شــه چش پيــش تا تو در مقابل چشمان هستي من غصه اي ندارم ته مه چش سو و دل قراري،مره پير هاكردچشم انتظاري تو نور چشمان و قرار دلم هستي و انتظاري ديدنت پيرم كرده است دراز شـو نشـومبـه خـو شبهاي طولاني تا صبح بيدارم چنـده پرمهـريا شـيرين زووني،به قربون ته وا ته مهـربوني چقدر مهربون و شيرين زباني قربونت برم اي مهربون ته نوّي چش ندارنه سو تو نباشي چشمانم بي نوره ته هسّي مه دل قرار،مه نوبهار مه جان يار تو قرار دل من و نو بهارم هستي برو كه دم غنيمته،فلك ندارنه اعتبار بيا كه فرصت را غنيمت بدانيم چرا كه فلك اعتباري ندارد برو كه دم غنيمته،فلك ندارنه اعتبار بيا كه فرصت را غنيمت بدانيم چرا كه فلك اعتباري ندارد
چقدر قشنگ نوشته بود ..حضرت پاییز هم رسید، تا گاهی خاطره و دلتنگی آن هایی که در عمق جانمان ریشه دوانده اند را به رخمان بکشد.. آدم هایی که مدام آن هارا در ذهنمان ورق میزنیم و با حال خوب و بدمان زمزمه می کنیم.. هرچه نباشد این آدم ها زمانی اتفاقی در چشم ها و دست ها و روحمان رقم زده اند و همان قدر اتفاقی هم تسخیرمان کرده اند. نادر ابراهیمی چقدر زیبا می گوید: "عاشق زمزمه میکند، فریاد نمی کشد"و پاییز آمده تا آدم ها را زمزمه کنیم..
افتخار دَدِهبالا (۲۵ آبان ۱۳۲۵ – ۴ تیر ۱۳۸۶) که با نام هنری مهستی شناخته میشد، خوانندهٔ موسیقی سنتی و پاپ ایرانی بود. او در طول بیش از چهار دهه فعالیت بیش از ۲۰۰ ترانه اجرا کرد. مهستی دارای گسترهٔ صوتی متزوسوپرانو بود.او ابتدا توسط اکبر گلپایگانی کشف شد و در ۱۸ سالگی نیز با پرویز یاحقی آشنا شد و در سن ۲۰ سالگی اولین اجرای خود به نام «آنکه دلم را برده خدایا» (گلهای رنگارنگ شماره ۴۲۰) را منتشر کرد که در مقام شوشتری اجرا شده بود.وی کمی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ از ایران خارج شد. ابتدا به لندن و سپس برای همیشه به ایالات متحده آمریکا رفت و تا زمان درگذشت در شهر سانتاروزا زندگی میکرد. بیشتر آثاری که او پس از انقلاب اجرا کرد در قالب ترانههای پاپ، سنتی و مردمی هستند. مهستی خواهر کوچکتر هایده، خوانندهٔ ایرانی بود.مهستی در ۲۵ آبان ۱۳۲۵ در تهران، خیابان ایران (خیابان عینالدوله)، زاده شد.پدر وی محمد ددهبالا که متولد روستای ددهبالا از توابع شهر تبریز بود و مادرش از ثروتمندان اهل رشت بود. او خواهر هایده، یکی از خوانندگان سرشناس ایرانی بود. پرویز یاحقی استعداد خوانندگی او را در نوجوانی کشف کرد. یاحقی صدای او را در یکی از نشستها بهطور اتفاقی میشنود و بسیار به صدایش علاقهمند میشود و وی را به خوانندگی و موسیقی تشویق میکند. اکبر گلپایگانی در مصاحبهای عنوان میکند که هایده و مهستی را او آموزش داده و سپس به آهنگسازان معرفی کرده است.هایده از مهستی بزرگتر بود اما مهستی بهعلت تجرد، زودتر از خواهر خود پا در وادی هنر گذاشت. وی نام هنری خود را از مهستی گنجوی شاعر معروف ایرانی برگرفت.شروع کار مهستی در سن ۱۹ سالگیدر برنامهٔ گلها شمارهٔ ۴۲۰ و با خواندن ترانهای به نام آن که دلم را برده خدایا ساختهٔ بیژن ترقی در سبک موسیقی سنتی ایرانی بود اما پس از طی زمان و همراه با گرایش عمومی برای موسیقی پاپ بهخصوص در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷، آهنگهایی نیز در این سبک اجرا نمود. نخستین کار وی در این زمینه ترانهٔ بچه نشو ای دل ساختهٔ جهانبخش پازوکی بود.پیش از انقلاب، همسر نخست مهستی پس از مدتی زندگی با او، عاشق فیروزه خوانندهٔ کوچهبازاری شد و از مهستی جدا شد. مهستی علاقهٔ زیادی به همسرش داشت و با این رخداد بسیار غمگین شد و ترانههای بیا خونه، بازیچه و سرانجام دلقک را خطاب به کورس ناظمیان، همسر نخست خود خواند ولی پس از مدتی با همسر دومش ازدواج کرد. مهستی دو بار ازدواج کرد و سرانجام هر دو ازدواج، جدایی بود. بعد از این دو جدایی تصمیم گرفت که تنها زندگی کند و با مادر خود در فرمانیهٔ تهران زندگی کرد. وی از ازدواج نخست با کورس ناظمیان صاحب دختری به نام سحر ناظمیان شد. ازدواج دوم او با بهرام سنندجی صاحب کارخانهٔ کفش بود. مهستی از تنها دختر خود یعنی سحر دو نوهٔ دختری به نامهای ناتاشا و ناتالی داشت.در سال ۲۰۰۵ میلادی، آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه از وی برای بیش از ۴۰ سال فعالیت در زمینهٔ موسیقی سنتی ایرانی و مردمی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آورد و به وی نشان شیر طلایی اهدا گردید.از او با احتساب گلهای رنگارنگ حدود چهل آلبوم برجای مانده است. مردمی بودن و شرکت در بسیاری از کارهای عامالمنفعه و همچنین برخورد صمیمانهٔ وی با مردم در کنسرتها باعث علاقهٔ زیاد مردم به وی بود که باعث شد نسلهایی که بعد از مرگ وی بهدنیا آمده بودند تا به امروز، وی و ترانههای او را بهخوبی بشناسند و از آنها استقبال کنند.دوران بیماریمهستی تا حدود چهارسال بیماری خود را از اطلاع عموم مردم پنهان نگاه داشت؛ اگرچه تحت شیمیدرمانی خفیف قرار گرفته بود. پزشکان به او هشدار داده بودند که در صورت مداوا با دوز بالاتر که مورد نیاز شرایط اوست، امکان ایجاد مشکل در صدایش وجود خواهد داشت. با این وجود، در نوروز ۱۳۸۶ بعد از چندین روز اجرای برنامه در کنسرتی که بههمراه ستار و گلپا قرار بود در دبی انجام دهد بهعلت ظهور مجدد علائم بیماری و وخامت حال عمومی از اجرای کنسرت بازماند. وی به سرعت به لس آنجلس بازگشت و در برنامهای تلویزیونی با اجرای نادره سالارپور (برادرزادهٔ خود)، بههمراه دختر و نوههای خود و پزشک خانوادگی شرکت کرد و اعلام کرد که به بیماری سرطان مبتلا است و باید پرتودرمانی شود. به همین دلیل پس از انجام مداوا بههمراه دخترش به شمال کالیفرنیا رفت و در مجهزترین بیمارستان سانتا روزا که متعلق به همسر سحر بود بستری گردید.مهستی پس از انتشار آلبوم موفق از خدا خواسته در حالی که مشغول تهیهٔ آلبوم دیگری با همکاری شادمهر عقیلی بود، پس از چهارسال بیماری سرطان رودهٔ بزرگ در سانتا روزا، کالیفرنیا در ساعت ۷:۵۲ صبح ۴ تیر ۱۳۸۶ در سن ۶۰ سالگی در حالت کما درگذشت. پیکر مهستی پس از انتقال از شمال کالیفرنیا، در ساعت ۱۲:۳۰ روز جمعه، تیر ۱۳۸۶ در گورستان وستوود در لس آنجلس به خاک سپرده شد. هزاران نفر از جمله خوانندگان و بازیگران برجستهٔ ایرانی مقیم خارج از کشور و همچنین جمشید دلشاد، نخستین شهردار ایرانی در ایالت کالیفرنیا و بیژن پاکزاد از طراحان معروف ایرانی مقیم آمریکا در مراسم خاکسپاری مهستی شرکت کردندمهستی با تعداد بسیاری از آهنگسازان ایرانی در سبکهای گوناگون، از پرویز یاحقی و اسدالله ملک گرفته تا انوشیروان روحانی، صادق نوجوکی، محمد حیدری، حسن شماعیزاده، منوچهر چشمآذر و مهرداد آسمانی، شادمهر عقیلی و با ترانهسرایانی چون بیژن ترقی، تورج نگهبان، لیلا کسری، هما میرافشار، همایون هوشیارنژاد، ژاکلین، شهیار قنبری و اردلان سرفراز همکاری داشت. بیشتر کارهای او (در حدود ۶۰ اثر) از جهانبخش پازوکی است.در فهرست زیر نام آلبومهای مهستی به ترتیب حروف الفبا آمده است:آشفته (۱۳۷۲)آوازک (۱۳۷۸)اسیر (۱۳۷۱)اوج صدا (با همراهی هایده)از خدا خواسته (۱۳۸۴)بزم (آواز دلدادگان)بزم بهار (با همراهی ستار)بیگانه (۱۳۷۳)بینوا دلترانهٔ سال (با همراهی معین و هایده)تقدیر (۱۳۷۶) (با همراهی گلپا)تو بزن تا من برقصم (۱۳۵۶)حقیقت (با همراهی ستار)دلداده (۱۳۸۰)سراب عشق (۱۳۵۷)سپیدهدم (۱۳۶۰)ضیافت (۱۳۷۰) (با همراهی ستار و فرامرز آصف)قسم (۱۳۷۸)گل گندم (۱۳۷۴) (با همراهی ستار)گل امید (۱۳۷۲)گلهای رنگارنگهمیشه عاشق (۱۳۷۸)همیشه سبز (۱۳۸۲)هوای یارهوای عاشقی (۱۳۷۷)لبخند (با همراهی شهرام صولتی)مستی (۱۳۷۱)مهمان (با همراهی هایده)موج (۱۳۷۲)مسافر (۱۳۷۰)نامه (۱۳۷۳)
Fatemeh Mehlaban-Nasimفاطمه مهلبان متولد 1 مرداد 1374 در مازندران خواننده سبک پاپ و سنتی است و به دلیل خواندن آهنگ های محلی بسیار معروف شده است.او با صدای زیبا و خاصی که دارد ترانه های زیبایی را اجرا کره است و بازخوانی آهنگ خوانندگان معروف را هم انجام داده و در شبکه های اجتماعی و اینستاگرام به اشتراک گذاشته است که همین باعث جذب مخاطبان زیادی شده است که به صدای او علاقه پیدا کرده اند.سبک خواندن این خانم ، فولکلور مازندرانی است و ترانه های قدیمی خوانندگانی مانند استاد مختاباد را بازخوانی کرده است که بازخوردهای خوبی از سوی کاربران داشته است. بیشتر کارهای او را بنیامین عمرانی تنظیم و میکس می کند و آهنگ هایش بیشتر در سبک محلی هستند.
SHIRIN - SONGAR GROUPتیه کال مرمرشکی دیر اومدی دلم برشتییا بنه شمن بغلم یا وم ردش کن ..وردارم دله نفتی ریتون بیریزومهمته تش بزنوم غیر عزیزومتیه کال مرمرشکی....
Del Shekasteh - Hayedeh
Alireza Ghorbani - Mara Bebakhsh روح همسر گرامیتان در آرامش شما عزیز قلب یک ایران هستید
Donya Kamali - Shirinدنیا کمالی که متولد سال 1370 در کرمانشاه استاز 10 سالگی آموزش تنبور را در نزد پدرم آغاز کردم. البته عموهایم هم در نواختن تنبور چیره دست بودند و از آنها بسیار آموختم.وی که در دانشگاه مهندسی سخت افزار خوانده، خانواده ام با این که اهل موسیقی هستند اما دوست داشتند در رشته مهندسی درس بخوانم. اما خودم دوست دارم برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی درس بخوانم.کمالی درباره الگوهایش در نوازندگی تنبور گفت: نوازندگی پدربزرگم درویش شیخ مراد کمالی و درویش مرادخان نظری را بسیار دوست دارم و همواره نوازندگی آنها را الگو قرار می دهموی درباره تنبور اظهار کرد: تنبور سازی مقامی و باستانی است که در ذکرها از آن استفاده می شود. در کرمانشاه برای این ساز احترام ویژه ای قایل هستیم.بعد ها درباره این خواننده و نوازنده چیره دست بیشتر خواهیم شنید
Jaana Ensemble - Bade Saba
جوانی - حسین قوامیحسین قوامی (فاخته) (۱۲۸۸ - ۱۳۶۸)، فرزند رضاقلی قوامی از خاندانهای اصیل تهرانی بود. وی یکی از خوانندگان اصلی برنامه گلها بود. نام حسین قوامی هنرمندی كه بیش از نیم قرن در خدمت موسیقی ایرانی بود ، نامی آشنای صاحبدلان است و مقام والای او بر كسی پوشیده نیست مردی فروتن و بی ادعا كه آوای دلنشین او در دلها جای دارد و صفحات یا نوارهای آوای جاودانی اش را در هر خانه ای می توان سراغ گرفت. قوامی نه تنها خدمتگزار موسیقی بلكه مروج شعر و ادبیات نیز بود . شعرها را چنان واضح و آشكار می خواند كه هر شنونده ای می فهمید ، احساس می كرد و بدان گوش می سپرد . با قوامی " رضی الدین آرتیمانی " را شناختیم و به حال و هوای اشعار سعدی و حافظ و مولانا نزدیك شدیم . صدای نرم و بی مانندش ، درك فوق العاده اش از شعر و آگاهی ژرف اش از موسیقی ایرانی ، نام و یاد او را هرگز از قلب دوستدارانش نخواهد زدود . سال 1288 خورشیدی در تهران زاده شد ، مادرش آوای گرمی داشت و به گفته ی استاد " ..... هنگام تلاوت قرآن متوجه صدای گیرا و جذابش می شدیم ...." از ده – دوازده سالگی با صفحاتی كه در دسترس بود به تقلید از صدای خوانندگان پرداخت ، هر چند كه كار آسانی نبود و مخالفت پدر را نمی توانست سرسری بگیرد .مرحوم حسین خان اسماعیل زاده استاد بزرگ موسیقی نزدیك خانه ی قوامی كلاس تعلیم داشت . استادی كه هنرمندانی مانند : صبا - مرتضی محجوبی - رضا محجوبی - حسین یا حقی - حسین تهرانی و .... از شاگردان او بودند . رفت و آمد خانوادگی سبب شد تا مرحوم اسماعیل زاده به قدرت صدای حسین پی ببرد و به او پیشنهاد تعلیم بدهد اما پدر تسلیم نا پذیر می نمود . همسایگان و اهل محل چون دیدند حسین ضمن علاقمندی به آداب مذهبی صدای خوشی دارد ، شبهای ماه رمضان دنبالش می رفتند و او را به مسجد سپهسالار می بردند و از روی دفترچه ای كه به دستش می دادند نزدیك به نیم ساعت در گلدسته ها مناجات خوانی می كرد . این نیز چندان نپایید و با ممنوعیت پدر روبرو شد . از آن پس حسین تنها می توانست در خانه و دور از چشم پدر با استفاده از صفحه به تمرین آواز سرگرم شود . پس از درگذشت پدر ، مادر روشنفكر فرمان آزادی حسین را صادر كرد و چون برادرش مشغول یاد گیری تار بود به كمك وی با استادانی چون احمد عبادی و حسین یا حقی آشنا شد . سال 1308 تصادف به یاری او شتافت و مرحوم " ظلی " را شناخت . شناختی كه به دوستی نزدیك انجامید و تا پایان عمر " ظلی " ادامه یافت . سال 1312 نخست با برادران وفادار و به دنبال آن با یكی از خوانندگان مشهور و سطح بالای آن دوران " مرحوم عبدالله حجازی " آشنا شد و مدت 6 سال نزد او به تعلیم آواز و شناخت ردیفهای موسیقی ایرانی گذراند . همزمان از محضر دیگر استادان كسب فیض كرد و به مقامی رسید كه اساتید موسیقی معتقد شدند كه او دستگاههای و مقام ها را به كمال می شناسد و اجرا می كند . سال 1325 شادروان حسینقلی مستعان نویسنده ی مشهور كه ریاست رادیو را داشت از او خواست تا همراه برادران وفادار برنامه ای در رادیو اجرا كند . او خود در این مورد گفته " .... شب قول دادم اما صبح پشیمان شدم . می خواستم تلفنی انصراف خودرا اطلاع دهم اما مستعان شبانه خبر را به رادیو داده بود .كار از كار گذشته بود . ساعت 5/1 همراه با برادران وفادار و مرحوم همدانیان برنامه اجرا شد و بدنبال آن تلفن های رادیو برای شناختن این خوانند ه به صدا در آمد . اما كسی جواب قانع كننده ای نگرفت ، قوامی افسر ارتش بود و خوانندگی برای نظامیان ممنوع . این برنامه آوازی در مایه ی ابوعطا بود و او خود احساسش را چنین بیان كرده " بار اول كه می خواستم اجرای برنامه كنم ، وحشت كرده بودم و حتی در شروع برنامه از فكر اینكه میلیون ها نفر صدای مرا می شنوند و اگر وسط كار ، برنامه خراب شود ، چه آبرو ریزی خواهد شد ، بدنم به لرزه افتاد . ولی بعدها این مسئله عادی شد " .او شش ماه با نام ( ناشناس ) آواز خواند و پس از آن به پیشنهاد مرحوم روح الله خالقی نام مستعار ( فاخته ای ) را برگزید و تا سال 1341 كه باز نشسته شد ، توانست با نام واقعی خودش برنامه اجرا كند . شادروان قوامی از سال 1325 تا سال 1331 هر هفته روز های جمعه در رادیو برنامه داشت و نزدیك به 300 برنامه اجرا كرد كه متاسفانه به دلیل كمبود امكان ضبط و پخش مستقیم اثری از آنها بر جای نمانده . از سال 1331 تا 1337 به علت ماموریت های نظامی خارج از تهران ، از رادیو كناره گیری كرد . نگارنده در سال 1337 افتخار آن را یافتم تا در اراك با استاد آشنا شوم .سال 1337 مرحوم داوود پیرنیا بانی برنامه ی " گلها " استاد را به همكاری دعوت كرد ، او كه شش سال در رادیو برنامه اجرا نكرده بود ، ابتدا نپذیرفت . اما وقتی دانست چگونگی برنامه های موسیقی رادیو تغییراتی كرده و به خصوص برنامه ی گلها وضع آبرومندانه و فرهنگی دارد ، و اركستر بزرگ گلها را زا نزدیك دید ، با شرط موافقت ارتش پذیرفت . مرحوم پیر نیا هم با نفوذ و اعتباری كه داشت این موافقت را كسب كرد ، و چنین بود كه استاد بین سالهای ( 45- 1337 ) یكی از پركارترین خوانندگان برنامه ی گلها بود . استاد قوامی در تلویزیون نیز فعالیت داشت و شاگردانی تعلیم داد ، او خود گفته " در سالهای آغازین كار تلویزیون ، كلاسی در ساختمان تلویزیون تاسیس شد و از بین گروهی داوطلب 18 نفر برای تمرین آواز انتخاب شدند . حدود یك سال به همراهی استاد حنانه ، زرین پنجه و استاد بهاری به تعلیم شاگردان پرداختیم و هر كدام از ما آموزش یكی از رشته های موسیقی را بر عهده داشتیم " .سال 1346 به دعوت سازمان یونسكو ، همراه با گروهی از هنرمندان برنامه هایی در آلمان و فرانسه اجرا كرد . برنامه ی او چنان مورد توجه مردم قرار گرفت كه قوامی و یارانش را گلباران كردند . برنامه ای نیز به مدت یك هفته با همراهی 17 تن از هنرمندان ایرانی در ( كابل ) اجرا كرد كه بی نهایت چشمگیر بود و مورد تشویق مردم افغانستان قرار گرفتند . در همین سال به همراهی استادان ( جلیل شهناز و كسایی ) برنامه ای در سالن دانشكده ی ادبیات برای گروهی از بزرگان موسیقی جهان ، اجرا كرد كه بسیار جالب بود و یكی از استادان خارجی طی مصاحبه ای مطبوعاتی گفت " من تصور می كردم كه آواز ایرانی دارای ریتم نمی باشد ولی در اجرای برنامه های قوامی متوجه شدم كه این خواننده ریتمرا در آواز رعایت میكند و به نوازندگانش توجه ندارد و حاكم برنامه است .درست موقعی كه باید آواز شروع كند شروع میكند و همین امر باعث شد كه متوجه شوم ریتم آواز ایرانی ، چهار ضربی است و تنها قوامی این را رعایت میكند و من این رعایت ریتم را در خوانندگان دیگر ندیدم و نشنیدم . قوامی در آواز ایرانی در سطح عالی و بالاتر از دیگر خوانندگان قرار دارد . استاد نورعلی برومند نیز نظری همانند این داشت و معتقد بود كه در آن شرایط و برهه از زمان در بین خوانندگان، قوامی در سطح بالاتری قرار دارد و خواننده ای ندا شتیم كه بتواند همپایه ی او بخواند . مرحوم قوامی با هنرمندان معاصر خود روابطی دوستانه داشت و با همكاری استادانی مانند : مرحوم خالقی ، مرحوم بدیعی ، و عزیزانی چون : تجویدی ، پرویز یاحقی و مهندس همایون خرم آهنگ های به یاد ماندنی اجرا كرد ، ترانه های گیتی افروز ( داد از دل ) ساخته ی استاد تجویدی ، سرگشته ( توای پری كجایی ) ساخته ی همایون خرم ، جوانی از پرویز یاحقی ، ( ساقی نامه ) از مرحوم بدیعی ، آهنگ بختیاری شوشتری ( محلی دو صدایی ) از مرحوم خالقی ، بخشی از این همكاری هاست . شادروان قوامی ، حال وهوای شعر و آهنگ را درك میكرد و همواره چنان می خواند كه شاعر و آهنگ ساز را به شگفتی وامی داشت . در سال 1366 نواری با عنوان ( آوای فاخته ) با آهنگی از عماد رام و صدای قوامی با اشعار حافظ و نیما و سال 1367 نیز (بهار عاشقان ) كه شاهكاری از قوامی و همایون خرم است با اشعار مولانا منتشر شد كه شگفتی آفرین است و بیانگر آنكه این هنرمند در مرز 80 سالگی هم همان صدای گرم گیرا و دلنشین را داشت و چنین مردی هرگز نخواهد مرد . مرحوم قوامی در اواخر عمر به دلیل بیماری گوشه گیری گزید و خانه نشین بود ، ضعف چشمان توان خواندن و نوشتن را از او گرفته بود . تنها یاران نزدیكی چون عبدالعلی وزیری و مهندس گلشن ابراهیمی ، گاهی به دیدارش می رفتند و از میان موسیقی دانان ، شهرام ناظری شاید تنها كسی بود كه لحظه ای اورا فراموش نكرد . همه او را دوست داشتند ، حتی جوانان كم سن و سال كه با دسته های گل به خانه اش میرفتند ، چهره ی تكیده و مهربانش را می بوسیدند و او با لبخند به این بوسه های لبریز از صفا و محبت پاسخ می داد ، شگفت زده می شد از اینكه می دید بر خلاف تصور ، جوانان اورا می شناسند و دوستش دارند . افسوس كه ( فاخته ) ی خوشخوان و هنر مند ، دیگر آن حال و حوصله ی گذشته را نداشت ، می توانست بخواند و خود می گفت " این چشمه در من خشك نشده ، شوق خواندن نمانده " . مرگ حسین قوامی:حسین قوامی پنج شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۶۸ بیمارستان ایران مهر در ساعت ۸:۳۰ شب فوت شد و در امامزاده طاهر کرج در جوار غلامحسین بنان و مرتضی حنانه به خاک سپرده شد. آثار معروف حسین قوامی:از مشهورترین قطعاتی که قوامی اجرا کرده است باید به این چند آهنگ اشاره کرد:سرگشته که بیش تر به نام بیت ترجیعش (تو ای پری کجایی) شناخته میشود؛ اثری از همایون خرم با شعر هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)شب جدایی آهنگی از مجید وفادارجوانی آهنگی از حسین یاحقیبرنامه گلهای تازهبرنامه برگ سبزگلهای جاویدان
Milad Ghahari - Banoo Janمِن چلچلامه یورو یِر دَرمه یاربانو بانو جانموای واری همِش سفر دَرمه یاربانو بانو جانممن تِنه عاشقی رِ ول نَکمبه یاربانو بانو جانمته هِمرا تا دَمِ آخِر دَرمبه یاربانو بانو جانمته بِلند کوهی، وَنوشه ی بویی، ته مه چِش سوییبانو بانو جانم *ته رِ شه دل سر نِشا وَرمه یاربانو بانو جانمیلاقو مازرن همرا وَرمبه یاربانو بانو جانمدل دَردو دل دَرمون ته هستی یاربانو بانو جانم *بِلبل وومبه ته رِ صحرا وَرمبه یاربانو بانو جانمأی اِنه بهارِ ، بِلبِل سَرِ دارِ، دل نَینه قِرارِبانو بانو جانم
ماهور جوزایی - قدم خیر قدم خیر مقامی حماسی از موسیقی لری است که چهار ضربی و از جمله حماسی های قبیله ای است. زیرا قهرمان اصلی آن شیر زنی بنام قدم خیر از طایقه قلاوند یا قلاون(Qelawan) است . نوازندگان بومی بالاگریوه که آهنگ و شعر قدم خیر را در توصیف دلاوری های او سروده اند ، نام این مقام موسیقی لری را نیز بنام او قدم خیر نهاده اند. اصولا آهنگ های مقامی که بوسیله هنرمندان و نوازندگان بومی منطقه میان کوه و بالاگریوه ساخته شده اند ،مانند اشعار هجایی یک نواخت نیستند، بلکه دارای ضربی آرام و کشش های کوتاه و بلند آوایی و موسیقیایی با بار احساسی قوی هستند که بعلت جاذبه های متغییرش ، شنونده را تحت تاثیر قرار می دهند بی آنکه نیازی به توجیه و توصیف باشند. این حالت از ویژگی های موسیقی میان کوه است زیرا مقام های حماسی دیگر نقاط لرستان دارای طنینی خشمگین و تند است (دایه دایه و مرشد خان). لذا آهنگ و ترانه قدم خیر هم دارای جاذبه های حسی موسیقیایی است و هم موضوعی و توصیفی ترانه ای. از این جهت گاه از قدم خیر در موسیقی لرستان بعنوان اسطوره ای از ایل و تبار لر نام برده اند.قدم خیر زنی از طایفه قلاوند گرمسیر و پرورش یافته در کوهستان های خشک جنوب لرستان و نمونه ای از یک نسل شجاع و در عین حال زیباست که در دوران آشفتگی های لرستان مدت دراز با قوای دولتی در نبرد بود و بعدا نیز خصیصه قهرمان دوستی و حماسه های پهلوانی الوار نام او را ابدی ساخت. شاعر در این ابیات خاطرات گذشته دو دختر شجاع علی مردان خان والی را در جنگ های با افاغنه زنده می کند …. قدم خیر نماینده یک ایل سرکش و طاغی است که به خاطر رعایت سنت های دیرین ، تحسین همه را بدرقه راه پر خطر خود کرده است . آنان که این شیرزن را دیده اند ، وی را لایق توصیف فراوان دانسته و معتقدند کمتر زیباروئی تا این حد دیده اند. وقتی که گوینده لر شجاعت های قدم خیر را با آن همه برازندگی و زیبائی و دلاوری می ستاید ، شنونده به یاد حماسه گردآفرید شاهنامه حکیم طوسی می افتدقدم خیر ، دختری زیبا و رشید و دلاور و در جنگ های قبیله ای پشتیبان بی بدیل برادران و طایفه خویش بود. چنانچه اگر گاهی برادران یا افراد قبیله اش در جنگی به محاصره در می آمدند ، این قدم خیر بود که به شهادت دوست و غریبه ، بدون ترس از آتش تفنگ و گلوله دشمن به سنگرنشینان قبیله خود نان و آب و فشنگ و سلاح می رسانید. گاهی رفتار شجاعانه این شیر زن قلاوندی سبب می گردید تا همه وظایف و ویژگی های زن بودن را فراموش کند .در ابتدای دوره پهلوی زمانی که تازه نیروهای نظامی و ارتش به لرستان و منطقه الوار گرمسیری آمده بودند، میان سربازان و برادران قدم خیر مبارزه و جنگ در گرفت . قلاوندی ها مانع ورود نظامیان به منطقه خود شدند و قدم خیر با برادران خود در این جنگ همراه و هم رزم بود. یکبار نیز که برادرانش در محاصره نظامیان پهلوی بدون آب و فشنگ قرار گرفته بودند، این قدم خیر بود که سوار بر اسب و بدن هیچ ترسی مشک آب و قطار فشنگ را به سنگر برادران خود رسانده وآنان را نجات داد. سرانجام نیروهای دولتی بدلیل کثرت عده و عده برنده جنگ شدند و بعد از چندی عباس خان کشته شد .قدم خیر با پسر عموی پدرش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری بود بنام «محمد خان» که ظاهرا هنوز در قید حیات است. داستان جنگ قدم خیر و طایفه اش با نیروهای دولتی حدود سال های ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۰ خورشیدی( حدود ۷۵ سال پیش) اتفاق افتاده است . پس از درگذشت باباخان و عباس خان ، قدم خیر نیز در غم و اندوه برادرانش بیمار و نهایتا دارفانی را وداع گفت ، اما شرح دلاوری های این شیر زن قلاوندی در قالب موسیقی بسیار زیبای حماسی لری نه تنها بر اذهان تک تک مردم لرستان و مناطق همجوار بلکه در جای جای فرهنگ غنی لرستان و ایران باقی مانده و خواهد ماند.
Ali Toolabi -Tofangتفنگ حیفه که آهو بکشی آهو قشنگه تفنگ حیفه بکشی کوک کوهی رنگارنگهتفنگ بزه وه او دزد فراری تفنگ جا گله کت سینه پلنگه تفنگ دردت وه جونم تفنگ بی تو نمونمتفنگ تا تونه دارم غمی نارم یه برارم تونی یارم رفیق روز روشه شو تارمتفنگ بردنه یارم کس و کارم بکو حلالم تفنگ دشمه میخنه سل بکو ده جو بیزارمتفنگ دردت وه جونم تفنگ بی تو نمونم تفنگ دشمه ده شو ده چیته جا برده قرارمتفنگ بشی ده سینه دشمنم دزیه یارم تفنگ ده وقت شو دشمنونم بین دچارمتفنگ کاری بزه وِ او دشمنم بوسیه یارم تفنگ دردت وه جونم تفنگ بی تو نمونمآرزوی موفقیت واسه این جوان خوش استعداد
Hesamedin Seraj - Mahfele Eshgh سید حسامالدین سراج (زادهٔ ۲۶ مرداد ۱۳۳۷)، خواننده موسیقی سنتی ایرانی و نوازندهٔ سنتور و سهتار اهل ایران است. او همچنین سرپرستی گروه .موسیقی سنتی ایرانی «بیدل» را به عهده داردسید حسامالدین سراج، در ۲۶ مرداد سال ۱۳۳۷ در اصفهان متولد شد. مشوق وی در تحصیل علم و هنر، پدرش سید محمدرضا سراج بود که بر ادبیات مسلط بود، صدای خوبی داشت و با ادیبان و هنرمندانی نظیر: جلال الدین همایی، جلال تاج اصفهانی، حسن کسایی و … همنشینی داشت. سید حسامالدین سراج، موسیقی را با فراگیری ساز تنبک از ۱۳ سالگی آغاز کرد. پس از آن نواختن سنتور را نزد «سیروس ساغری» در اصفهان آموخته برای تکمیل آن از هنرمندانی چون فرامرز پایور، رضا شفیعیان و پشنگ کامکار بهره جسته است. در زمینه آواز نیز از آموزشهای محمود کریمی و محمدرضا شجریان استفاده کرده است.وی در کنار فراگیری موسیقی، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ معماری و شهرسازی در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد معماری از آن دانشگاه و دکترای پژوهش هنر از دانشگاه هنر شد.او تحقیقاتی در باب زیباییشناسی هنر و معماری و تطبیق وجوه اشتراک هنرها دارد که بهصورت رسالهٔ نهایی دانشگاهی ارائه شده و به صورت مقالههای علمی در مجلههای فرهنگی هنری به چاپ رسیدهاست.او همچنین سابقهٔ تدریس در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را دارد.سید حسامالدین سراج در برخی از آثارش، مانند: باغ ارغوان، شرح فراق، بی نشان، آئینه رو، نرگس مست، ماه نو و … آهنگسازی را نیز برعهده داشتهاست.او با هنرمندانی نظیر: جلیل شهناز، فرهنگ شریف، حسن یوسفزمانی، فریدون شهبازیان، جلال ذالفنون، محمد موسوی و … همکاری داشتهاست. از وی آثار موسیقی متعددی نظیر: باغ ارغوان، وصل مستان، شمس الضحی، یاد یار، آفاق عشق، طریقت عشق، شرح فراق، آئینه رو، دلآرا، بی نشان، نگاه آسمانی، نرگس مست و… منتشر شدهاست. او همچنین کنسرتهایی درجهت معرفی فرهنگ، هنر و موسیقی ایران در کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلستان، سوئیس، هلند، آلمان، یونان، اسپانیا، چین، ترکیه، کره، کانادا، تونس، قطر و روسیه داشتهاست.وی در خرداد ۱۳۹۳ به مدت چهار سال به عنوان یکی از ۲۵ عضو شورای عالی بنیاد باران انتخاب شد.از جمله آثار هنری سید حسامالدین سراج، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:همپای جلودار[نینوا ۱نینوا ۲باغ ارغوانوصل مستانشمس الضحییاد یار۱۳۷۲: آفاق عشق نظامی (خسرو شیرین، لیلی مجنون)طریقت عشق۱۳۷۴: آینه رو۱۳۷۴: بوی بهشت۱۳۷۵: دلآرابی نشاننگاه آسمانینرگس مستشهر آشنایی۱۳۷۸: شرح فراقرویای وصل۱۳۸۲: وداع۱۳۸۲:نازنین یار۱۳۸۳: عشق و مستی۱۳۸۳: ماه نو۱۳۸۴:آئینه و آه۱۳۸۷: قصه گیسو۱۳۸۷: گریهٔ بی بهانه۱۳۸۸:جام الست]۱۳۹۰: راه بینهایت۱۳۹۱: خوشا سرو۱۳۹۳: مسیحا۱۳۹۴: لب خوانی باران۱۳۹۸: چشم بی خواب[۱۴۰۱ : شکوه وطن[۱۴۰۱ : بوسه بر ماهسراج مبدع برنامه تخصصی آموزشی «آیین آواز» بودهاست که توسط علی شیرازی در فرهنگسرای ارسباران بنیانگذاری شد. به گفته شیرازی در نطق افتتاحیهاش در نخستین نشست آیین آواز، فکر اولیه این برنامه را سراج در زمانی که این دو در خلال برگزاری شب آواز ایرانی به مدیریت اولیه شیرازی با هم در ارتباط بودند با او در میان گذاشته بود. در نهایت آیین آواز با افزودن ایدههای علی شیرازی به شکل فعلی درآمد و آغاز به کار کرد
reza_saghaei_bazranبِزِران اِی بِزِران هَر وَه نازِه مایذِهنِم کور نَکَن سَر وَه نازِه مایبِزِران اِی بِزِران بو عزیزَکَممیوه رنگ وا رنگ سَر پاییزَکَمدَسمالَه دَسِت بیلا دو تا بویَکیش اوریشِم یَشکیش کَتان بوبِزِران اِی بِزِران زنگ زِرانِمهمالِ دوسَل بار کِرد پا بِرانِمَهگِرَه گِرتِمَه چی دارِ بَلیمَر عِلاجِم کِی دِت بِیرنوَنیبِزِران اِی بِزِران یَه کِی پیریمَهیَه قاصُدَکه دوسِه دوریمَهاگر مِیلَکَت فِراموشِم بوسفیدی کفن بالا پشِم بوبِزِران اِی بِزِران بو عزیزَکَممیوه رنگ وا رنگ سَر پاییزَکَمدَمَکَت بار بو دَم دَمانَت کَمسُرمه عطاری پُر چَمِیلَت کَمبِزِران اِی بِزِران زنگ زِرانِمهمالِ دوسَل بار کِرد پا بِرانِمَهگِرَه گِرتِمَه چی دارِ بَلیمَر عِلاجِم کِی دِت بِیرنوَنیبِزِران اِی بِزِران یَه کِی پیریمَهیَه قاصُدَکه دوسِه دوریمَهترجمهزنگ شادی را به صدا در بیاوریدکه معشوق من با ناز می آیدو فکر کنم سرو ناز باشدزنگ شادی را به صدا در بیاورید عزیز من بیا کهمثل میوه های رنگارنگ فصل پاییزقشنگ و زیبا هستیبگذار دستمال دست تو دو تا باشدکه یکی از ابریشم و دیگری از کتان باشدزنگ شادی را به صدا بیاور کهمن هم زنگ را به صدا در آورده امچون خانه ی دوستانم کوچ کردهو من دیگر نمی توانم به آنجا بروممثل درخت بلوط آتش گرفته امکه مگر دختری از طایفه ی بیرانوند مرا مداوا (علاج ) کندزنگ را به صدا در بیاور که من هنوز پیر نیستمو این علائم پیری از غم دوری دوستم ( یارم ) می باشداگر من میل و اشتیاق به تو را فراموش کنمخدا کند که کفن سفید برتن کنمزنگ شادی را به صدا در بیاورید عزیز من بیا کهمثل میوه های رنگارنگ فصل پاییزقشنگ و زیبا هستیلبانت را بیاور تا آنان را ببوسمو سرمه ی عطاران را در چشمانت بریزمزنگ شادی را به صدا بیاور کهمن هم زنگ را به صدا در آورده امچون خانه ی دوستانم کوچ کردهو من دیگر نمی توانم به آنجا بروممثل درخت بلوط آتش گرفته امکه مگر دختری از طایفه ی بیرانوند مرا مداوا (علاج ) کندزنگ را به صدا در بیاور که من هنوز پیر نیستمو این علائم پیری از غم دوری دوستم ( یارم ) می باشدرضا سقایی بیستم فروردین ۱۳۱۸ در خرم آباد به دنیا آمد .پدرش مرحوم «ابوالقاسم سقائی»فرزند مرحوم تیمور بود، وی نیز فرزند مرحوم علیدوست از تیره سلاحورزی لرستان بود.به علت شرایط ویژه آن زمان در دوران ابتدائی درس را رها و به کار خیاطی مشغول شد.استاد او در خیاطی، خود ترانه سرا بود و ترانههایی را که میسرود رضا زیر لب زمزمه میکرد و اندک اندک همهگان فهمیدند که او صدای خوبی دارد .صدای خدادادی وی مورد توجه و ترغیب دوستان و حمایت برادرش «هوشنگ سقائی» قرارگرفته و در کوچه باغ های شهرخرم آباد برای دوستان و رفقای هم سن و سال خود آواز می خواند.با کشف استعداد او توسط محمد رایگان گوینده رادیو به بیسیم ارتش در قلعه «فلک الافلاک» رفت.صدای نوجوانی خوشصدا از دل مغازه خیاطی هر رهگذری را میخکوب و مجذوب خود میکرد و برای اولین بار استاد فرهیخته حمید ایزدپناه با شنیدن صدای رضا وی را به رادیو دعوت و اثر «بزران» را با کمانچه زندهیاد «علیخان شفائی» ضبط نمود.سال ۱۳۴۳ با تلاش مجدانه استاد حمید ایزدپناه مسئول اداره فرهنگ و هنر وقت، اولین ترانه های لری با صدای رضا سقائی، کمانچه حسین سالم، تنبک منصور سالم و گرد آوری و تصحیح اشعار توسط استاد حمید ایزد پناه دراستودیوی سراسری رادیوی ایران ضبط شد و اینگونه بود که برای اولین بار نوای دل انگیز این دیار با ترانه های « حالوه گنم خره »، « کوش طلا »، « قدم خیر »، « سیت بیارم » و « مریم مریم » به گوش ایرانیان رسید و از آن پس بود که عصر طلایی موسیقی لرستان آغاز شد و موسیقی لری را با شکوهی بی نظیر به عرصه ملی کشاند.۱۳۵۰ زندهیاد «رضا سقایی» راهی پایتخت میشود تا در کلاسهای آواز استاد فقید «اسماعیل مهرتاش» مشق بگیرد و چند جلسهای از محضر این استاد کسب فیض مینمایند در تهران با زندهیاد «مجتبی میرزاده» آشنا میشود.آهنگساز این ترانه را دچار شگفتی کرد.اما اتفاق عظیم تر، برای شناسایی این موسیقی و توانایی حنجره استاد رضا سقائی زمانی به اوج رسید که در سال ۱۳۵۶ موسیقیدان توانمند شادروان «مجتبی میرزاده» برای بازسازی هنرمندانه ترانه های « دالکه »، « تفنگ »، « زندگی »، « قدم خیر »، « دایه دایه »، « موتورچی » و ... به یاری استاد سقائی آمد و در موسیقی ایران اتفاقی با شکوه به وقوع پیوست.سال ۱۳۵۰ اثری به نام «تفنگ» و در سال ۱۳۵۳ اثری دیگری به نام «دالکه» با شعر حشمتالله شفیعیان با خوانندگی و آهنگسازی زندهیاد رضا سقایی ضبط گردید.وی در طول زندگی هنری خود با نوازندگانی چون «مجتبی میرزاده»و «فرج علیپور» همکاری داشت. به تشویق «عبدالله غیابی» نخستین فیلمساز لرستانی بر اساس موسیقی متن فیلم میراث پس از اکران, ترانههای لری را با سازهای خارجی اجرا کرد و در همان اثر ترانه دایه دایه معروفترین اثر خود را به یادگار نهاد.مجموعه « تفنگ» در سال ۵۳_۵۴ با نوازندگی استاد چیرهدست کمانچه «فرج علیپور» و تمبک زندهیاد «فریدون علیپور» و تار «غلام مردای» و دکلمه ماندگار «فاطمه گودرزی اسد»به صورت کاست به بازار عرضه گردید.ترانه «زندگی» در سال ۱۳۵۴ که سروده خانم «هما میرافشار» بود و توسط آقای «ایزدپناه» به لری برگردانده شد، توسط رضا سقایی اجرا شد که استقبال بی نظیر عموم استاد «عبدالوهاب شهیدی»، آهنگساز این ترانه را دچار شگفتی کرد.بعد از انقلاب تقریباً خواندن را کنار گذاشت. در زمان جنگ در بمباران شهر مجروح شد و تارهای صوتیاش آسیب دید و تا پایان عمر به خاطر عوارض آن بیمار بود .او در طول زندگی خود هرگز ازدواج نکرد. تنها فیلمی که از او به یادگار ماندهاست، فیلم مستند رضا دوباره میخواند به کارگردانی سید محمد سیفزاده است که زندگی و آثار او را در دهه شصت به تصویر کشیدهاست.وی در روز ۲۷ تیر ۱۳۸۹ به دلیل نارسایی تنفسی در پی سکته مغزی در بیمارستان ساسان تهران درگذشت.پیکر وی در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۸۹ در تهران تشییع و به شهر زادگاهش خرمآباد منتقل شد و در آنجا به خاک سپرده شد.
Setareh_Ahmadi - آهنگ روبه روستاره احمدی متولد سال ۱۳۶۹ فارغ التحصیل نوازندگی موسیقی ایرانی از دانشگاه هنر تهران است. او موسیقی را از سال ۱۳۸۳ با نوازندگی سه تار شروع و در سال ۱۳۸۸ وارد دانشگاه هنر در رشتهی موسیقی شده و سه تار را زیر نظر آیدین علیانسب آموخته است.ستاره در این سال ها اجراهایی به صورت تکنوازی و دو نوازی با تمبک داشته است که می توان از کنسرت ترکمن در دانشگاه هنر که قطعاتی همچون ترکمن استاد علیزاده و قطعاتی از آیدین علیانسب را در آن به صورت تکنوازی اجرا کرد و نیز کنسرت دو نوازی با تمبک که در تهران پلتفرم عمارت رو به رو اجرا شده و در آن بینندگان را با قطعاتی از ساختههای خود به شور آورده است، نام برد.ستاره احمدی در سال ۱۳۹۷ آلبومی تحت عنوان افسانهی گل یخ منتشر کرد که این آلبوم شامل تکنوازی و دونوازی با تمبک می باشد که قطعاتی از این آلبوم از ساختههای خود او است. برگزاری کارگاه نوازندگی سه تار در تالار اندیشهی تهران، همکاری با هنرمندان بین المللی در ترکیه و فرانسه، برگزا ری کلاسهای نوازندگی سه تار از دیگر فعالیت های او است.ستاره احمدی سازی ایرانی می نوازد اما تسلط او به موسیقی و احساس نابی که در اجرا دارد، هنرش را جهانی می کند. فرقی نمی کند که شنونده اش در کجای این گیتی باشد، هر جا که باشد صدای ساز ستاره او را به شوق و وجد می آورد، از آن وجدی که جان نواز است و بوی معنی می دهد. ستاره احمدی، ستاره ای جوان در آسمان هنر است.
میثم اکبری - چشم جادو میثم اکبری در دومین روز از مهرماه 1365 متولد شد. در خاندانی هنرمند و هنرپرور به دنیا آمد. به طوری که از 8 سالگی، تحت تعلیم آواز ایرانی قرار گرفت. پدر و پدربزرگ میثم اکبری که خود در موسیقی و خوانندگی، دستی بر آتش داشتند، وظیفه تعلیم او را بر عهده داشتند. شعله عشق به خوانندگی از همین زمان در وجود او زبانه کشید. پس از این که آواز ایرانی مقدماتی را نزد پدر و پدربزرگ فراگرفت، زیر نظر استاد سرخوش شهبازی، تحصیل موسیقی ایرانی را ادامه داد.در حین گذراندن تحصیلات دانشگاهی هم از تحصیل موسیقی غافل نماند. عبدالکریم پاکسیرت و معصومه مهرعلی، صدای او را مانند گویی تراشخورده، صیقل میدادند. پس از این دوره، به مدت 6 سال تحت آموزش علی جهاندار قرار گرفت و روز به روز در دنیای آواز ایرانی، بیشتر و بیشتر رسوخ کرد. حالا صدای او، دانش او و عشق او به آواز به حدی رسیده بود که آماده پرواز شده بود.حالا زمان آن رسیده بود که میثم اکبری به سراغ انتشار اولین آلبومهای آهنگ خود برود. آلبومهای "پایکوبان"، "جاودان"، "هنوز در سفرم" و "طلوع" حاصل سالها دود چراغ خوردن او در زمینه موسیقی هستند.صدای میثم اکبری از آن صداهایی است که گویی برای سنتیخوانی خلق شدهاند. او به زیبایی، پاپ را با سنتی در هم میآمیزد و ثمره این آمیختن را به گوش جان شما میخوراند.
Homayoun-Shajarian.Naghshe-Khiyal
اومدیم واومدیم و نه گویی دیر اومدیم چرخ ماشین پنچر آوی پا پیاده اومدیم زنده باد بختیاری های شیر زن(تقدیم به مادر کیان پیرفلک )
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
United States
خیلی زیبا و دلنشین
حرف نداره🥺🥺 واقعا تنها صداست که میماند🤍💯🍃
روح بانو هایده شاد باد 💔💔💔💔
بسیار زیبا لذت بردم روحش شاد
وقتی این موزیک گوش دادم احساس کردم قلبم ترک خورد و صداشو شنیدم😔
چقد قشنگه🔥🥺🧡
گورانیکی زورخوش وبه سوزه
چقدر زیبا بود ممنون
فوق العاده هست
به به
❤️❤️❤️❤️
عالی 👍
من که کیف کردم، به به
موسیقی این قطعه آذربایجانی هستین به نام دلبریم
این اهنگ الان کردی هست؟
چه آهنگ با احساسیه .
بی نهایت زیبا بود..:) 👏🏻🤍
عالی بود از این مدل موسیقی بیشتر بزارید🙏🏼🌹
لذت بردیم مرسی🫶🏻
خیلی قشنگ بود خیلی 🥰❤️