شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
آتش، بدون دود، رمان بلندی است اثر نادر ابراهیمی که نویسنده در آن پس از اشاره به زیباییهای ترکمنصحرا به شیوهای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است.نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال - یعنی نیمی از عمرش- را صرف کردهاست. آتش بدون دود نمیشود ، جوان بدون گناه . ( ضرب المثل ترکمنی )
آتش، بدون دود، رمان بلندی است اثر نادر ابراهیمی که نویسنده در آن پس از اشاره به زیباییهای ترکمنصحرا به شیوهای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است.نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال - یعنی نیمی از عمرش- را صرف کردهاست. آتش بدون دود نمیشود ، جوان بدون گناه . ( ضرب المثل ترکمنی )
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
شب سراب نوشته ی ناهید ا.پژواک در واقع همان داستان بامداد خمار است که اینبار از طرف شخصیت مقابل روایت میشود .
Jawad Hussaini
این چونی رو نمیشه اسمشو یه چی دیگه بگی؟ کشتی مارو از خنده
Maryam Ahmadi
داغ
Sanaz
ممنون از خوانش زیباتون. اما از کتاب... بدتر از این کتاب تا حالا نه خونده نه گوش داده بودم. توی بامداد خمار فکر میکردن رحیم احمقه. توی این کتاب فهمیدم که هم پررو و هم روانی و پر مدعا هم هست. بنظرم نوشتن این کتاب تنها از یه مردسالاری سنتی که تو گوشت و خون یکسری آدم ها ریشه دوانده نشات میگیره.
Sanaz
عجب احمقی هست این رحیم. چه متوقع و خنگه
mina shadpourian
چرا صدای مادرش شبیه ادمای عقب افتاده حرف میزد و محبوبه هم کلا همش ناله بود حتی وقتی داد میزد و عصبانی میشد به نظرم اصلا لازم نبود صداهارو عوض کنید