موسیقی زنان افغانستان طیف وسیعی از جغرافیای این کشور را در برمیگیرد که در این پادکست سعی شده است به بخشی کوچک از این پهنه پرداخته شود.در گوشهای از این پادکست صدای حوا را میشنوید؛ بیوهای که موسیقی را خودش آموخته (در خانواده که موسیقی در آن جایگاهی نداشته) و با خوانندگی در عروسی فقرا مبلغ ناچیزی برای گذران زندگی دریافت میکرده است.یکی دیگر از زنان این مجموعه زینب هروی است؛ تنها خوانندۀ مطرح افغانستان که با رادیو افغانستان نیز همکاری داشته است. او سرپرستی گروهی پنج نفره را با عنوان گلپسند برعهده داشته است که تمامی اعضای آن را زنان تشکیل میدادند. انارگل و مهری گل،همسر برادرش؛اورک و حلیمه با او همکاری میکنند.سایر زنان افغانستان که صدایی خوش داشتند و دستی بر نواختن ساز با ایشان همکاری میکردند.در قسمت های دیگر این پادکست صدای مادرِ ظهیر را میشنوید، زنی حدودا ۳۰ ساله که به داستانها و افسانههای محلی افغانستان تسلط دارد و متولد جنوب هریرود است. صدای خودش را با همراهی دخترانش مهگل و شاهگل را در این مجموعه میشنوید.آده (عده)، زنی پشتو از اناردره. آده از بستگان مادر ظهیر است که آوازهای درهی هرات را بخوبی اجرا میکند.رادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
در این پادکست به اجرای چند صوت از خلیفههای نقشبندی توسط نورمحمد دُرپور میپردازیم.نورمحمد درپور، خنیاگر،راوی و نوازنده دوتار سال ۱۳۱۰ در روستای "سرخ سرا" از توابع "باخرز" منطقه تربت جام و روستای یادگار، دیده به جهان گشود. او آموزش دوتار و روایتهای حماسی و تغزلی موسیقی منطقه خراسان را نزد اساتید نامی منطقه حاج جهـانگیـر خان، حاج مـرتضی پـری؛ حاج عبدالحمید رسولی؛ ملا داد خدا کبودانی و ملا یاسین مریدار آموخت و وسبکهای خوانندگی حلقه ذکر را از خلیفه ملا سلـطان، ملا پایند بلوچ و... فراگرفت. مثنوی خوانی رانیز بزرگانی همچـون ملا مقـری و آخوند ملا مخـتار و غزل خوانی را از مولاداد هزاره پل بندی و حاج لطف الله هزاره آموخت.درپور همانند بسیاری دیگر از خنیاگران و راویان موسیقی مناطق از طریق جشنواره موسیقی فجر و نیز جشنوارههای آیینه و آواز، موسیقی حماسی و نیز جشنواره موسیقی نواحی کرمان و جشنواره های ذکر و ذاکرین به جامعه موسیقی معرفی شد و سپس به عنوان نوازندهای صاحب سبک و شیوه اجراهای متعددی را در کشورهای خارجی به صحنه برد.اجرای او در جشنواره موسیقی مقدس برلین در سال 2002 که به همراه محمدرضا درویشی و فرید سلمانیان در جشنواره حضور یافته بودند تماشاگران را سخت تحت تاثیر قرار داد.او از معدود بازماندگان صاحب سبک در منطقه جنوب خراسان است که گنجینهای از نغمههای شفاهی موسیقی این مناطق را در سینه دارد و میتوان او را نماد موسیقی عرفانی منطقه تربت جام و خراسان به شمار آورد که در روایتهایش همه گاه از شعر شاعران و عارفان نامی این منطقه استفاده کرده است که از جمله آنها می توان به شاعران وعارفانی چون حاج قاضی جلال الدین فقهی سلجوقی، ملا عبدالرئوف مجیدی شیخ احمد جامی، مولاناعبدالرحمن جامی اشاره کرد.وی در پاییز ۱۳۹۳، به دلیل درمان سرطان، در بیمارستان بستری شد و در حین شیمی درمانی، دچار عارضه قلبی و مغزی شد و در نهایت، در آخرین روزهای سال ۱۳۹۳، از این دنیا رخت بربست.” ما خواننده دو جور داریم. حقیقی داریم و مجازی. خوانندۀ حقیقی هرچه رسید را نمیخواند. یک خوانندهی خوب باید اول بسته به خدا باشد. قلب و روح و سر و خفی و اخفا (پنج لطایف ذکر الله) را داشته باشد. سخن معرفه الله که از دهانش بیرون شد سخن دیگری نباید از آن دهان بیرون شود. سخنی باید باشد که به شریعت لطمه نزند. از آنجاییکه خوانندههای عرفان فقط منقبت خوانی میکنند به هیچوجه به اجرای مقامهای تغزلی و پادایرگی روی نمیآورند. یعنی مرز این موسیقی مشخص است و عدول از آن به هیچوجه جایز نیست.”گوشههایی از گفتگوی نورمحمد درپور با غفور محمدزادهراه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
در گذشتهها زمانیکه رهگذری از «گذر خرابات» عبور میکرد، ناخودآگاه در مسیر گذرش، چندین بار توقف میکرد و به صدای رُباب و طبله که از خانهها بیرون میشد، گوش میداد. اکنون این گذر حال و هوای گذشته را ندارد و در حالت بسیار بد به سر میبرد. اما هنوز میتوان یادگارهای موسیقی سنتی افغانستان را در آن حس کرد.گذر خرابات در ناحیه اول شهر کابل موقعیت دارد. این گذر، یکی از گذرهای قدیمی شهر کهنه کابل است و در نزدیکی آن بالاحصار و شهدای صالحین قرار دارد. در گذشته این گذر به نام «خواجه خوردک» بوده است. بعدها وقتیکه در این گذر هنرمندان و آوازخوانان ساکن میشوند، به «گذر خرابات» مشهور میشود که اکنون نیز به همین نام یاد میگردد.روایت است که در زمان امیر شیرعلی خان (۱۸۲۵-۱۸۷۹)، این گذر به نام «خواجه خوردک» یاد میشده است. بعد از مدتی که هنرمندان در منطقهی بالاحصار جا به جا میشوند، کم کم به نام «کوچه خرابات» مشهور میشود. در قدیم، موسیقی بیشتر در دربار پادشاهان رواج داشته، اما در زمان عبدالرحمانخان یکی از شاهان افغانستان، موسیقی فاخر بین مردم عام نیز رواج پیدا میکند.شهر کهنه کابل، مکانهای تاریخی زیادی دارد. در نزدیکی گذر خرابات، نیز چندین مکان تاریخی مثل بالاحصار، کول حشمتخان، شهدای صالحین، زیارت چهارده معصوم، پنجهشاه، کوچه شمعریزها و کوچهی عاشقان و عارفان نیز موقعیت دارد.در گذر خرابات، هنرمندان بزرگ موسیقی افغانستان زندهگی کردهاند. برخیها به این باوراند که موسیقی سنتی افغانستان در همین گذر رشد کرده است. از این هنرمندان میتوان از استاد قاسم، رحیمبخش، نتهو، یعقوب قاسمی، شیدا و استاد سرآهنگ و دیگر هنرمندان نام گرفت.معروف، ۲۰ سال میگذرد که در گذر خرابات موچیگری میکند و آهنگهای «استاد سرآهنگ»، بهخصوص آهنگ «جانان خراباتم» را دوست دارد. او میگوید: «یک زمان در این کوچه، مردما بسیار لپوچپ داشتند، قدر و عزت داشتند، اما جنگ و مهاجرت، همه را از همه گرفت، به استاد سرآهنگ و هماهنگ احترام داشتیم، قدیما هنرمندان در سماوار جمع میشدند، ساز میزدند و آواز میخواندند، جنگ شد، کوچه ویران شد.»هنوز اکثر باشندهگان این کوچه، آهنگهای استاد غلامحسین و عبدالمحمد هماهنگ را گوش میدهند. قدیم، در کوچه خرابات «سماواتی» به نام «ربانی» بود که صاحب آن غلامربانی نام داشت و مشهور به «آغاگل» بود. هنرمندان بعد از ظهرها روی تخت «سماوات» او مینشستند، ساز میزدند و آواز میخواندند. اکنون در این کوچه، از آن «سماوات» خبری نیست.محمد عیسا ۵۳ ساله است. او بیش از ۳۰ سال میگذرد که رباب مینوازد و چندین شاگرد نیز تربیت کرده است. اکنونی دکان رباب و طبلهفروشی او در منطقه «جاده» شهر کابل دارد. محمد عیسا از بیتوجهی حکومت به هنرمندان کوچه خرابات شکایت دارد: «در همین کوچه کون لوچ کلان شدم، فعلاً در خانهی کرایی زندگی میکنم، خانه شخصی خود را در کوچهی خرابات ایلا کردم، ناامنی است، دزد است. شب، وقتی از محفل به خانه میآییم، دزدان چاقو و کارد میکشند، ما را به غریبی نمیمانند، در این اواخر چند خانه چور شده است.»به گفته محمد عیسا در گذر خرابات ۵۰۰ خانواده هنرمند زندهگی میکردند که حالا ۳۰ خانه بیش نیستند. او که ناراحتی در چهرهاش نمایان بود، افزود: «آیا از حال ما خبر دارند، در چه حالت هستیم؟ نیستند، در کل حکومتها، ما مردم آرام بودیم، در همین حکومت ما ناآرام هستیم، پولیس با دزدها دست دارد و همکاری میکند، زندگی ما بسیار خراب شده است، غم ما را کسی نمیخورد.»اکنون در این کوچه، فرزندان و برادرزادههای عبدالمحمد هماهنگ زندگی میکنند و در رشته موسیقی فعالیت دارند. آنها بیشتر در محافل خوشی مردم آهنگ میخوانند و رباب و طبله میزنند. نصیر هماهنگ (پسر استاد هماهنگ)، جاوید هماهنگ (برادر زاده هماهنگ) و سلطان هماهنگ (داماد هماهنگ) در گذر خرابات خانه دارند و زندگی میکنند.در کوچهی خرابات، خدمات شهری بسیار پایین است. خانههای قدیمی و جدید کنار هم قرار گرفته اند و چهره کوچه را زشت ساختهاند. اکثر خانهها، تشنابهایشان به کوچه میریزند و تعفن شدید را در این فصل به وجود آورده است. عَرض کوچهی خرابات چهار متر و طول آن نزدیک هزار متر است (در برخی از قسمتهای کوچه، عرض آن کم و زیاد شده است) چند سال قبل، «بنیاد آغاخان» این کوچه را «سمنت» کرد، اما اکنون قسمتهایی از آن دوباره خراب شده است. استاد حیاتالله، طبلهنواز و در کوچه خرابات تولد شده، در بارهی این گذر گفت: «یک کوچه قدیمی است، موسیقی اصیل افغانستان در همین جا رشد کرده است، اینجا کُلاش هنرمندان هستند و به طریقت برابر، کوچه بسیار کوچهی مبارک است.» او در بارهی اینکه چگونه مردم برای هنرمندان را به محافل خوشیشان دعوت میکردند، میگوید: «کسی که عروسی داشت، اینجا میآمد و با هنرمند مورد نظر گپ میزد، آهنگها و سازی را انتخاب میکرد و بعداً حالا «عنوان» میگه قدیم «بیعانه» میگفتند را پرداخت میکرد.»حیاتالله شاگرد استاد هاشم بوده و طریقت «چشتیه» را دارد، نخستین بار مامایش طبله را به او یاد داده است. او ۵۰ سال است که طبله مینوازد. موسیقی سنتی افغانستان از گذشتهها تا اکنون در میان شهروندان افغانستان طرفداران زیادی دارد. اکنون در انستیتیوت ملی موسیقی افغانستان، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل و در برخی مراکز فرهنگی و هنری کشور، آلتهای موسیقی سنتی آموزش داده میشود.آلتهای موسیقیای مثل رباب، «تمبور»، طبله و دمبوره در کشور ساخته میشوند. پرویز که فروشنده آلتهای موسیقی سنتی و مدرن در شهر کابل است، میگوید: «آلتهای موسیقی قدیمی را از هند و پاکستان وارد میکنیم، اما بعضی از این آلتها در کشور خود ما نیز ساخته میشود.» آلتهای موسیقی بیشتر در منطقهی «جاده» خرید و فروش میشوند. عبدالله، پهلوی یک دکان در سایهای نزدیک خانه «عبدالمحمد هماهنگ» نشسته و ۲۵ سال شاگرد او بوده است. او نیز مثل محمد عیسا از نبود امنیت در کوچهی خرابات شکایت دارد: «اینجا همه هنرمندان اند، شب به محفل میروند، وقتی خانه میآیند، خانهشان را دزد، زده است.»عبدالله این شاگرد وفادار که آهنگ «چه کردهام که ز جانان خود جدا شدهام» را دوست دارد، گواه این است که روح موسیقی سنتی در «کوچهی خرابات» نمرده و هنوز زنده است. در این پادکست به بررسی تاثیرات حضور طالبان و سایهی جنگ بر موسیقیِ افغانستان خواهیم پرداخت.نوشتهی حسن کریمیطراح کاور: واران عزیزپور
آوازهای برزگران بختیاری؛آوازهایی است که مضامین حزن انگیز و عاشقانه دارد و برزگران (کشاورزان) به هنگام کار بر روی زمین و درو کردن گندم میخوانند. پیر و جوان داسهای خود را برداشته و آوازهای زیر را که نمونه ای از آوازهای هنگام درو است میخوانند:میره مات بنگ زنه پر کلوری ماتی تی کل کل بزن تا جون بیا بزونیسردسته برزگران به پیرزن خوشه چین که به علت پیری نمی تواند سریع خوشه چینی کند می گوید گندمهای بجای مانده را آرام آرام جمع کن تا مثل ما سر زنده باشی و زانوهایت قوت بگیرند.چویل تُ بو مده مو ز بو تُ سیرم موده بو دادنت مو گرمسیرمای چویل اینقدر بوی خوش نده من از بوی تو سیرم. اوج زمان بو دادنت من به گرمسیر رسیده ام. برزگر نو برزگر داکت بمیره کنک وا سر منه ره خرمه دیرهای نوجوان برزگر تو با سن و سال کمی که داری چگونه بسته گندم را بر سر گذاشتی و می خواهی تا خرمن ببری مگر تو مادر نداری، مادرت برایت بمیرد.پرپر کموترون نر نر گرازون نیلنمون شو لیز کنیم پشخه لنگ درازونپرپر زدن کبوترها و سر و صدای گرازها از یک طرف، شب ها هم پشه های نیش دراز نمی گذارند بخوابیم.(منظور هنگامی است که برزگر برای درو کردن محصول در خوزستان مانده است)رادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
رقصهای بوشهری؛بوشهریها به رقص دوره، دوری و یا دورهای میگویند. در رقصهای بوشهری شانهلرزانی که به آن ” یَزله ” میگویند و با خم و راست شدن رقصندگان توام است با تاثیر از حرکات عربی و آفریقایی پدید آمده است، درحالیکه کلیت رقصهای بوشهری به فرهنگ رقصهای لُری (لُر بزرگ ساکن در کهگیوله و بویر احمدی و بختیاری) شباهت بسیاری دارد.از مشخصات بارز رقصهای بوشهر، رقص با دستمال در دایرهی باز و شروع رقص با درآمدی آوازی (نظیر رقص خراسانی،بختیاری،قشقایی،لُری و …) به نام حاجیونی است. درآمد حاجیونی در ابتدای رقصها برای جمع شدن و آمادگی رقصندگان و تشکیل دایرهی رقص اجرا میشود. دوری، زنجیرهای، دستهای بودن، عدم تماس بدنی، شرکت زنان و مردان، چرخهای آهسته و لرزاندن شانه از دیگر ویژگیهای رقصهای بوشهری است.در عروسیهای بوشهری رپرتواری با نام ” بِیت “ معمول است که با درآمدی آوازی آغاز و با ابیات بومی در توصیف عروس و داماد توسط تکخوان خوانده میشود و همخوانان زن در خاتمهی مصراع آخر کف میزنند و کِل میکشند و اگر دایرهای داشته باشند بر آن میکوبند. هنگام عروسکِشون و بدرقهی عروس تا خانهی داماد، بیشتر در روستاها رسم بر این است که زنان با دایره، بیتِ ” خارتوپامه ” و “هَلَل یوهَل یوسَه” میخوانند و نوازندگان در پیش مینوازند و این نوع بِیت را ” یَزلهی عروسی ” نیز میگویند.در این پادکست اجراهایی از احمد علیشرفی را بهمراه آوازی از محمود سیم گلوبَر، که هردو جزو آخرین بازماندگان نسلِ طلاییِ نوازندگان و خوانندگان اصیل بوشهری هستند را میشنوید.نی انبان و نی جفتی: احمد علیشرفیآواز: محمود سیمگلوبَرتنبک و دایره: محمد علیشرفیدایره و سنج: کوروش سیماطراح کاور: واران عزیزپوررادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
نِیمه خوانی (آوازهای دریانوردان هنگام کار بر رویِ لِنج)؛نِیمهخوانی گونهای از کارآواهاست که معمولاً در میان جاشوان و دریانوردان بوشهری رواج دارد. آواز نیمه، یک تکخوان دارد و بقیه افراد، در جواب او با «هله مالی» یا «هله» همراهیاش می کنند. آن زمان که لنجها و کشتی های بادبانی مسیرهایِ طولانی زنگبار و ملیوار و … را سفر میکردند و هنوز نیروهای مکانیکی جای بازوانِ دریانوردان را نگرفته بود، این آوازها از ارکان اصلی کار بر روی لِنج محسوب میشد.شاید بتوان گفت که واژهٔ نیمهخوانی دگرگونشدهٔ «نغمهخوانی» در گویش فارسیِ بوشهر است. از انواع نِیمهخوانی میتوان به نِیمهخوانی پاروزنی (نِیمهخوانی مِیداف)، نِیمهخوانی بادبانکشی (نِیمهخوانی شراع)، نِیمهخوانی لنگرکشی یا گَرگورکشی (گَرگور همان قفسهای ماهیگیری از جنس تور است)، نِیمهخوانی راهیکردنِ لنج به دریا (نیمهخوانی اوشار)، و نِیمهخوانی فلکناز اشاره کرد.هر نِیمهخوانی، بنا به نوعی از انواعی که ذکر شد، ضربآهنگ ویژه و جدایی دارد که به سبک یا سنگین بودن نوع کار یا مراسم مرتبط است. در این پادکست نمونههایی از نیمه های گَرگور و میداف را بهمراه روایتهایی از ناخدا خدر عزیززاده و ناخدا سیدمحمدرضا صفوی و فرزندش روحالله میشنوید.رادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
خالو قنبر راستگو:تا امروز که ساز میزنم، برای خودم و دلم میزنم. شروه میخوانم و زندگی پرمشغله و سختم را میگذرانم. برای اهل دل میخوانم. قرار نبود که از نی جفتیام امرار معاش کنم اما از روی ناچاری سازم شده وسیله درآمدم. دوست نداشتم و ندارم که سازم را بفروشم اما امان از درد فقیری.جوانی من به سختی سپری شد. در جوانی تابستانها در کارخانه پارچهبافی در میناب کار میکردم. زمستانها هم به بندر عباس میآمدم و در محله خواجه عطا بشکههای نفتی که از آبادان میآمد را تخلیه میکردم. من آن موقع جزو سرکارگرها بودم. ۱۰ تا ۱۵ تومان هم حقوق میگرفتم. زندگیام با کارگری سپری میشد. هر چه بود گفتم. بنویسید که من اجارهنشین هستم. بگویید بسیاری افراد هنرمند و پیشکسوت مثل من هستند که به نان شبشان محتاجند و کسی سال و ماه سراغشان را نمیگیرد، مگر وقتی جشنواره یا برنامهای باشد. ولی چه کنم که باید زندگی کرد.دوست دارم به موسیقی هرمزگان خدمت کنم. همه گوشههای مقامهای موسیقی هرمزگان در حال فراموشی هستند، حتی زار هم کمرنگ شده با اینکه خود من هم بابای زار هستم اما میبینم این موسیقی هم دارد به فراموشی سپرده میشود. امیدوارم به این امر توجه شود و بعد از مرگ به سراغ ما نیایند.رادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
فریدون پوررضا:زندگی خانوادگی من دچار فقدان محبت بود. مادر با من نبود، پدرم در زندگیِ دیگری بود. من و یک برادر. کلاس پنجم ابتدایی که بودم، میل داشتم بخوانم، نه آهنگی، نه دادی. میخواستم فریاد دل خودم را بخوانم، میخواستم مرثیهی روزگار خودم را بخوانم. بچهها هُل دادند، خواندم.بچهها من را به فرهنگسراها بردند، در مدارس محلی. بعد از آنجا گذر من به تهران افتاد. توسط یکی از دوستان با زنده یاد «دردشتی» آشنا شدم، او به من درس داد. زندهیاد «سعادتمند قمی» با من کار کرد و بعدها هم نزد غلامحسین بنان رفتم، فرمودند که کفایت با تو هست، خوب است به رشت بروی، آواز را به دادش برسی، ترانههای تازه آمدهاند و دارند روزگارِ آواز ایران را سلاخی میکنند. به رشت برگشتم. در همین حال بود که روزی دیدم در جایی تعزیه میخوانند، گوش کردم دیدم نواهایی را میخوانند که من ندارم.برگشتم تهران به آنها گفتم که این گوشههایی که من میخوانم شما اسمش را به من بگویید. خواندم، گفتند از کجا گیر آوردهای؟ گفتم از تعزیه، گفتند ما اینها را نداریم. سپس من این برنامهها را جور کردم، چهل، پنجاه گوشه از آواز ایران پیدا کردم و نگه داشتم، ولی دیگر روزگار، روزگارِ ترانهخوانی بود، من هم به ترانههای محلی پناه بردم.ترانههای محلی را از روستاها جمعآوری میکردم. روستائیان خیلی خوششان میآمد و هر وقت در مزرعه بودند من که میرسیدم با خواندن آهنگهای من، من را نوازش میکردند (آنزمان من در رادیو میخواندم). من هم بالاخره با آنها آشنا شدم. مثل یک نویسنده نبودم که از فرماندار نامه بگیرم بروم پیش بخشدار، بخشدار هم من را بفرستد پیش کدخدا، بعد هم هیچ چیز گیر من نیاید. مردم دیگر با من دوست بودند، مردم خودِ من بودند و من هم خیلی با اینها تقلا کردم، توانستم ترانههای زیادی را بیرون بیاورم.بخشی از هر کدام آن که کم بود من بیشتر گرفتم، بقیهاش را هم از دیگران گرفتم. بعد همهی اینها را جمعآوری کردم، خواندم، نوشتم، حالا بعد از شصت سال، میخواستم این را در تهران، منتشر کنند به من بدهند، اینها هنوز اینکار را نکردهاند. گفتم باشد، بعد از من، ممکن است بچههای من این را به ثمر برسانند. وقتیکه جامعهای را که از نظر فقر و گرفتاری یا پریشانی یا مسائلِ دیگر یا علائقِ به زندگانیِ بهتر، میل دارد دیگران را هم سرکوب بزند، بگذار آدم فرهنگیِ کتابدار و کتابحانهدار، کتاب من را چاپ نکند، من دیگر دنبال نادان نروم، دانا را بخواهم.طراح کاور: شاداب شایگانرادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
در بازار رشت ارتباط بین خریدار و فروشنده در بستری از موسیقی شکل میگیرد. این رسم که در چند دهۀی گذشته فروشندگان برای فروش کالاهای خود از آواز و شعرهای بداهه استفاده میکردند (جارآوا) این روزها در حال کمرنگ شدن است و در برخی مناطق نیز به کلی منسوخ شده است.خوشبختانه این سنت همچنان در شهر رشت (به ویژه در آخرین روزهای اسفند) زنده است و جریان دارد. این پادکست ضبطی محیطی از آوازهای فروشندگان بازار رشت است.رادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
در این مجموعه قطعاتی مانند یار، دوبیتی و نوایی را با دوتارزنی و آواز استاد غلامعلی پورعطایی میشنوید. بخشهایی از صحبتهای او پیرامون فعالیتهای هنریاش نیز در این پادکست گنجانده شده است.رادیونواحی با رویکرد معرفی، بررسی و پژوهشی بر موسیقی اقوام در گسترهی موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) فعالیت میکندتلاش میکند تا هویتِ موسیقی و موسیقیِ هویت ساز را در بستر انسانشناسی و فرهنگ بازتاب دهد.کوششی است در راستای یادآوری موسیقی و آیینهایی که همواره در متن زندگی مردم جریان داشتهاند.امکانی است برای پرداخت به هنرمندان حاشیهنشین که صدایشان بواسطه فقر مالی در هیاهوی رسانه و بیلبوردهای تبلیغاتی، گم شده است.هیچگونه بهرهبرداریِ مادی و مالی از این پروژه نداشته و نخواهد داشت و صرفاً در راستای اهداف ذکر شده گام بر میدارد.از تمام علاقمندان در این حوزه دعوت به همکاری میکند.راه های ارتباطی:سایت: https://radionavahi.comکانال: https://t.me/radionavahi
پشتیبان ۲ پادکست استور
پادکستر عزیز، پادکست شما در گروه " دنیای موسیقی " پادکست استور معرفی شد. https://t.me/ziipodcaststore پادکست استور حامی پادکست هاست. (برای دیدن ادامه کامنت ضربه بزنید) در صورت اشتباه در ارائه اطلاعات مانند لینک پادکست یا نام پادکستر ما را از طریق پشتیبانی پادکست استور در تلگرام مطلع کنید. در ضمن شما دعوت هستید به دو گروه راهنمای ساخت پادکست https://t.me/ziiPcreationguide و راهنمای شنونده کست باکس https://t.me/ziicastboxLguide #پادکست #پادکستاستور
پشتیبان ۳ پادکست استور
پادکستر عزیز پادکست شما بطور ویژه در" پادکست استور " معرفی شد. https://t.me/ziipodcaststore_featured پادکست استور حامی پادکست هاست. در صورت اشتباه در ارائه اطلاعات مانند لینک پادکست یا نام پادکستر ما را از طریق پشتیبانی پادکست استور در تلگرام مطلع کنید. در ضمن شما دعوت هستید به دو گروه پادکسترها https://t.me/ziiPcreationguide و شنوندگان https://t.me/ziicastboxLguide #پادکست #پادکستاستور
Amin
بابت همهی زحماتی که کشیدید متشکرم.
Sadegh
عدد نمیتونم بگم که چندبار گوش کردم خسته نباشین پاینده باااااااااد موسیقی اصیل و کهن این سرزمین ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
maryam soleimani
چقدر دلنشین...