درباره کتاب زمینی نو:
انسان چه زمانی با خالق خود بیگانه شد؟ ریشههای این معنویتگریزی در چه و کجاست؟ بُریدن از ریشههای معنوی، برای انسان چه تبعاتی در بر داشته است؟ در مقابله با این تبعاتِ مفروض، چه راه حلی باید در پیش گرفت؟ آیا باید یکسره در جهان تاریکی و نومیدی غرق شد؟ آیا هیچ راه نجاتی پیش پای انسانِ تنها و سرگشته نیست؟ انسان، چه نسبتی با زمینی دارد که بر روی آن زیست میکند؟ آیا سرنوشت سیارهی ما، شبیه به خود ما نیست...؟
اتفاقی که دارد میافتد اینست که
برای رشد کردن و خود واقعیات شدن،
باید از تمام چیزهایی که در درون تو بودهاند
بطور کامل فراتر بروی
از تمام چیزهایی که درون ما هستند.
و خب ما کلی از این چیزها داریم.
این چیزها
تمام آن تصاویر، باورها،مفاهیم،ترسها،شک و تردید و بدگمانیها هستند.
وقتی داری خود را خالی میکنی،
بنظر میرسد همهچیز دارد بدتر میشود.
تردیدها قویتر و بدتر از هر زمان دیگری میشود.
این تغییریاست که در حال واردشدن به زندگی توست.
اگر خودآگاهی میخواهی
باید از هرآنچه که تورا احاطه کردهاند
خلاص شوی.
تنها تلاش بدردبخوری که تابحال کردهای،
در سکوت ماندن است.
وقتی تو ساکتی،
همهچیز از طریق تو انجام میشود.
آن درختی که آن بیرون است،
کاملاً ساکت است؛
اما برگهایش بدون هیچ تلاشی رشد میکنند.
نیازی ندارد که برای برگداشتن،
نقو نوق و حرفی بزند.
لازم نیست که برای برگداشتن تبدیل به چیزی شود.
اما همهٔ ما فکر میکنیم که برای خودآگاهشدن،
باید تقلّا و تلاش و کاری بکنیم.
باور داریم که باید تمرینهای معنوی خاصی انجام دهیم،باید سالها مدیتیشن کنیم،
از بعضیچیزها رها شویم
و بعضیچیزها را بدست آوریم.
اما حقیقت
ما نظارهگر این جهان هستیم.
و آن تحت قانون تغییر مدام است.
همه چیز دائم تغییر میکند
اما چیزی کهواقعیست تغییر ناپذیر است.
واقعیت چیست؟
خب واقعیتی وجود ندارد.
در واقعیت چیزی وجود ندارد که بخواهد تغییر کند.
فقط آنچه که هست، هست
و آنچه که هست،
چیزیست که شما هرگز نمیتوانید درک کنید.
𝐌𝐚𝐬𝐨𝐨𝐦𝐞𝐡
اتفاقی که دارد میافتد اینست که برای رشد کردن و خود واقعیات شدن، باید از تمام چیزهایی که در درون تو بودهاند بطور کامل فراتر بروی از تمام چیزهایی که درون ما هستند. و خب ما کلی از این چیزها داریم. این چیزها تمام آن تصاویر، باورها،مفاهیم،ترسها،شک و تردید و بدگمانیها هستند. وقتی داری خود را خالی میکنی، بنظر میرسد همهچیز دارد بدتر میشود. تردیدها قویتر و بدتر از هر زمان دیگری میشود. این تغییریاست که در حال واردشدن به زندگی توست. اگر خودآگاهی میخواهی باید از هرآنچه که تورا احاطه کردهاند خلاص شوی.
𝐌𝐚𝐬𝐨𝐨𝐦𝐞𝐡
تنها تلاش بدردبخوری که تابحال کردهای، در سکوت ماندن است. وقتی تو ساکتی، همهچیز از طریق تو انجام میشود. آن درختی که آن بیرون است، کاملاً ساکت است؛ اما برگهایش بدون هیچ تلاشی رشد میکنند. نیازی ندارد که برای برگداشتن، نقو نوق و حرفی بزند. لازم نیست که برای برگداشتن تبدیل به چیزی شود. اما همهٔ ما فکر میکنیم که برای خودآگاهشدن، باید تقلّا و تلاش و کاری بکنیم. باور داریم که باید تمرینهای معنوی خاصی انجام دهیم،باید سالها مدیتیشن کنیم، از بعضیچیزها رها شویم و بعضیچیزها را بدست آوریم. اما حقیقت
𝐌𝐚𝐬𝐨𝐨𝐦𝐞𝐡
ما نظارهگر این جهان هستیم. و آن تحت قانون تغییر مدام است. همه چیز دائم تغییر میکند اما چیزی کهواقعیست تغییر ناپذیر است. واقعیت چیست؟ خب واقعیتی وجود ندارد. در واقعیت چیزی وجود ندارد که بخواهد تغییر کند. فقط آنچه که هست، هست و آنچه که هست، چیزیست که شما هرگز نمیتوانید درک کنید.
AVATAR🌿
کشتی چو به دریای روان میگذرد میپندارد که نیستان میگذرد ما میگذریم ز این جهان در همه حال میپندارم کاین جهان میگذرد 🌿مولانا 00:01 03/07/25
omid sicili
دقیقا درست میفرمایید فیلم هایی که درست میکنند از کالبدی دردمند و ذهنی تاریک نوشته میشوند