⁉️🥀🌹 یادت هست 🌹🥀⁉️
✍️نویسنده : فریدا مک فادن ✍️
📕مترجم : نشاط رحمانی نژاد 📕
📚 نشر نون 📚
🌹🥀⁉️تِس اِستربل چهرهی خود را تشخیص نمیدهد. نمیتواند خانهاش را بشناسد و حتی اتاق خوابش برایش ناآشناست. تِس نمیتواند غریبهی خوشتیپی را که کنارش است به خاطر بیاورد. غریبهای که اعا میکند شوهرش است. تِس نامهای را میخواند که با دستخط خودش و در یکی از معدود روزهای خوبش نوشته شده بود و زندگی فعلیاش را برایش توضیح میدهد: یک سال پیش یک تصادف رانندگی وحشتناک کرده بود.
اما چرا باید نامهای برای خودش نوشته باشد؟ آیا باید به حرفهای مرد مهربانی که خودش را همسر او معرفی میکند شک کند؟ داستان درست از جایی شروع میشود که یک روز تس، پیامکی در تلفن همراهش دریافت میکند. پیامی که همهچیز را تغییر میدهد: «به مردی که خودش را شوهرت معرفی میکند، اعتماد نکن!»⁉️🥀🌹
💞اگر خوانش لذت میبرید و میخواید ادامه داشته باشه ..... 👈 لینک حمایت مالی : https://hamibash.com/Bibliophilia_podcaster
shima sayadi
خسته شدم تکرار تکرار
Nadia
بلاخرههه تموم شد، خوشحالم از اینکه قرار نیست بمیره🤭نویسنده همه تلاششو کرد که آخر داستان خوب تموم بشه.. مرسی که تا اینجا با صدای دلنشینتون خوندین🫶🏻✨
Nadia
میخوام گریه کنم😭😭نباید اینجوری پیش بره
Nadia
لوسی هردفعه داره دروغ می گه خیلی حسودهه..
مهشید یوسفی
من یاد «غریبه ای بامن است»از جویی فیلدینگ افتادم