🩵🫶مجموعه خردم کن (shatter me)
Subscribed: 62,997Played: 572,782
Subscribe
Description
خوانش توسط سارینا🙋🏻♀️
خردم کن✅️
ویرانم کن✅️
درحال خوانش کشفم کن😉
مجموعه کتاب «خردم کن» داستان دختری را روایت میکند که درگذشته هرگز برای خودش نجنگیده است. اما درست در زمانی که به تنها کسی که به او اهمیت میداده میپیوندد، قدرتی در وجودش مییابد که هرگز از آن آگاهی نداشته و باید تصمیم بگیرد که اسلحهی دیگران باشد یا یک جنگجو برای خودش!
جولیت دقیقاً 264 روز است که کسی را لمس نکرده است. آخرین باری که این کار را کرد، کاملاً تصادفی بود، اما حکومت او را به جرم ارتکاب قتل زندانی کرد. هیچکس نمیداند چرا لمس جولیت کشنده است. تا زمانی هم که او به کسی صدمه نزند، هیچکس واقعاً اهمیتی نمیدهد. دنیا پرمشغلهتر از آن است که به یک دختر 17 ساله توجه کند. جامعهای که در آن روز به روز بیماریها قربانی میگیرند، غذا به سختی پیدا میشود، پرندگان دیگر پرواز نمیکنند و حتی رنگ ابرها دیگر مثل سابق نیست.
از نظر حکومت به زندان انداختن جولیت تنها راه برای اصلاح همه چیز بود. اما اکنون با کاهش شدید جمعیت و شروع زمزمههای جنگ توسط بازماندگان، حکومت نظر خود را تغییر داده است. شاید جولیت چیزی بیش از یک روح شکنجه شده باشد که در بدنی مسموم زندانی است. شاید او دقیقاً همان چیزی باشد که آنها در حال حاضر به آن نیاز دارند.
بخشی از متن کتاب :
به سمتم میآید. مغزم آتش گرفته، از امکانناپذیری این لحظه آمادهی انفجار است. احساس میکنم در گوشهای شاهد رخ دادن وقایع هستم، از جسمم جدا شدهام، قادر به مداخله نیستم. بیش از هر چیزی از ملایمت چهرهاش، و چشمهای مشتاقش یکه خوردهام. میگوید: «میخوام انتخابم کنی. میخوام خودت انتخاب کنی که پیشم باشی. میخوام که تو خودت بخوای». «تو از کارهایی که از دستت برمیآد وحشت کردی، فقط همین.»
خردم کن✅️
ویرانم کن✅️
درحال خوانش کشفم کن😉
مجموعه کتاب «خردم کن» داستان دختری را روایت میکند که درگذشته هرگز برای خودش نجنگیده است. اما درست در زمانی که به تنها کسی که به او اهمیت میداده میپیوندد، قدرتی در وجودش مییابد که هرگز از آن آگاهی نداشته و باید تصمیم بگیرد که اسلحهی دیگران باشد یا یک جنگجو برای خودش!
جولیت دقیقاً 264 روز است که کسی را لمس نکرده است. آخرین باری که این کار را کرد، کاملاً تصادفی بود، اما حکومت او را به جرم ارتکاب قتل زندانی کرد. هیچکس نمیداند چرا لمس جولیت کشنده است. تا زمانی هم که او به کسی صدمه نزند، هیچکس واقعاً اهمیتی نمیدهد. دنیا پرمشغلهتر از آن است که به یک دختر 17 ساله توجه کند. جامعهای که در آن روز به روز بیماریها قربانی میگیرند، غذا به سختی پیدا میشود، پرندگان دیگر پرواز نمیکنند و حتی رنگ ابرها دیگر مثل سابق نیست.
از نظر حکومت به زندان انداختن جولیت تنها راه برای اصلاح همه چیز بود. اما اکنون با کاهش شدید جمعیت و شروع زمزمههای جنگ توسط بازماندگان، حکومت نظر خود را تغییر داده است. شاید جولیت چیزی بیش از یک روح شکنجه شده باشد که در بدنی مسموم زندانی است. شاید او دقیقاً همان چیزی باشد که آنها در حال حاضر به آن نیاز دارند.
بخشی از متن کتاب :
به سمتم میآید. مغزم آتش گرفته، از امکانناپذیری این لحظه آمادهی انفجار است. احساس میکنم در گوشهای شاهد رخ دادن وقایع هستم، از جسمم جدا شدهام، قادر به مداخله نیستم. بیش از هر چیزی از ملایمت چهرهاش، و چشمهای مشتاقش یکه خوردهام. میگوید: «میخوام انتخابم کنی. میخوام خودت انتخاب کنی که پیشم باشی. میخوام که تو خودت بخوای». «تو از کارهایی که از دستت برمیآد وحشت کردی، فقط همین.»
101 Episodes
Reverse
وایی چرا قسمت های ک ادم کنجکاوه ببینه چی میشه تموم میشه فصل 🥲 ولی خیلی خوبه این کتاب دمت گرم 👍❤️
سلام سلام مرسی ازت🩷
مثل همیشه معرکه بود
فصل ۲۲ روهم بزار
میشه تند تند بخونی تموم شه
واااای مردم از ذوق 🥲❤
پس ادامشو کی میزاری. منتظرم که🥲❤️🩹
کجایی؟🥲
لینک کانال تلگرامتون کجاست
دارم سکته میکنم از خوشحالیییییی خدااااا کمک کنننننن
آدام واقعا مشکوک به نظر میرسه
اخ قلبم 🥺💔
خیلی دوست داشتم ❤️❤️
وای چه جالب شد!!! بی صبرانه منتظر فصل بعد هستیم
mrc❤️
Wow... 🎉🥳😊🌹😘
ولی خیلی قشنگ بود این فصل🥹
من تا فردا چطوری صبر کنم؟ 🫠🥲
منتظر روزیم که جولیت با پای خودش بره پیش وارنر😂
وای خیلی باحال بود .... قسمت بعد رو هم بذار خیلی هیجان انگیز شد 😍