DiscoverHeart talk پادکست فارسی حرف دل
Heart talk پادکست فارسی حرف دل
Claim Ownership

Heart talk پادکست فارسی حرف دل

Author: Russell

Subscribed: 196Played: 5,741
Share

Description

در این پادکست سعی می کنم حرف دلم را بزنم
اول برای آرامش خودم بعد برای جنگ با تنهایی: شاید هم به دل کسی بنشیند
In this podcast I try to talk from my heart
Firstly to feel better Secondly to fight loneliness
And hopefully it reaches other people heart
40 Episodes
Reverse
This text is an autobiographical account, written in Persian, detailing the life of Rasool Shahrad Bejestani.It chronicles his life from childhood to middle age, covering personal experiences, education, travels, and spiritual transformations.The narrative is presented chronologically, marking significant life events with dates and ages.The author reflects on personal relationships, professional pursuits, and evolving spiritual beliefs.Ultimately, the text offers an intimate look into his self-discovery journey and life experiences.
Rasool Shahrad Bejestani is a highly accomplished and intellectually curious individual with a unique blend of technical expertise and humanistic interests. He has a track record of success in diverse fields, from engineering and energy to real estate and self-discovery. His personal narrative reveals a thoughtful and introspective individual who challenges conventional notions of career and self-identity. His professional background is complimented by a keen interest in spirituality, philosophy, and Persian culture, highlighting the breadth of his intellectual engagement. His rejection of a conventional resume and his embrace of "writing the unwritable" point to a deeply reflective person who seeks meaningful contribution over traditional success metrics.This detailed briefing document should provide a strong foundation for understanding the multifaceted aspects of Rasool Shahrad Bejestani's professional and personal life.
The website "نانوشتنی – شاید اینجا دجلۀ نیکی‌های من* باشد" ("Ununwritable - Maybe this is the Tigris of my goodness") explores the interplay between writing, spirituality, and relationships through various posts and reflections.Writing:The central theme of the site revolves around the concept of "نانوشتنی" (www.ununwritable.name), questioningthe act of writing itself. The author reflects on "why write the ununwritable?". This suggests an exploration of the limits of language and the inadequacy of words to express certain experiences or truths.The author uses the metaphor of writing as "pouring a hidden pitcher" while others see it as merely writing in a book. This illustrates the author's unique intention behind their writing, suggesting it's a personal and perhaps spiritual act rather than a simple act of communication.There's also an idea ofwriting as a means to organize thoughts.Spirituality:The site delves into various aspects of spirituality, including the nature of God, the importance of silence, and the concept of "doing nothing" as a form of contemplation. The author discusses their past atheism and their evolving views on spirituality and religion.The website explores ideas ofresponsibility, not just for oneself, but also how it relates to God.The idea of "not being attached" is presented as a key part of a spiritual journey. This concept is linked to yoga and is described as the essence of life's journey, from birth to death.The author describes God as the "blackness of the sky" in which stars shine, emphasizing the mystery and vastness of the divine.The site explores the idea offaith as a solution to humanity's problems. It suggests that a genuine sense of spirituality can help alleviate war, poverty, and depression.There's a connection betweenspirituality and mindfulness, with the author mentioning the practice of meditation as a means to creativity and deep understanding.Relationships:The website acknowledges the role of people in one's life, including friends, family, spouses, and colleagues. It suggests these relationships are part of one's life journey.Marriage is discussed from different angles, acknowledging it can lead to failure but also to finding true love and unity. The author even refers to marriage as an "eight-headed dragon," exploring the many challenges it can present.The site critiques theinstrumental nature of modern relationships, contrasting it with more traditional societies.There is an exploration ofhow to improve relationships with others, suggesting the need to understand one's own responsibilities first.There's also an exploration of the complexity ofrelationships with God, as the author reflects on their responsibility and God's own responsibilities in their life. The author explores the idea of communication with God, and the methods of prayer.In summary, "نانوشتنی" uses writing as a tool to explore deeper spiritual truths and to reflect on the nature of human relationships, often questioning traditional approaches and offering unique insights into life's complexities. The act of writing itself is part of the spiritual journey explored on the site.
در این قسمت توضیحاتی در مورد آشرام یوگا در هندوستان و آمریکا می‌دهم
*** مفهوم رقابت در مسیر معنوی وجود ندارد. رقابتی ذهنی که به حمایت تبدیل شد. اما شرح داستان. اول از حسین عرب زاده شروع کنم. یک خانمی در اینترنت یک بار حسین را به من معرفی کرد. دیدم حسین چقدر راحت با اینترنت حرف میزند. دیدم حرف هایی که از آگاهی میزند چقدر شبیه حرفهای من است. دیدم چقدر دارد در دنیا تاثیر میگذارد. کمی حسودی ام شد. چون من هم دقیقا همین کارها را میخواهم انجام بدهم.  شاید هم به معروفیت او و اینکه چقدر فالوئر دختر دارد حسودی ام شد. حرف هایش را گوش میدهم و میبینم دقیقا حرف دل من را میزند. اگر من هم لایو بگذارم از همین موضوعات حرف میزنم. اگر مراقبه درست کنم دقیقا از همین مدل درست میکنم.  بعدا احساس کردم من و حسین همکاریم. گاهی تبلیغش را میکنم. گاهی هم گروهی با فالوئر هایش مراقبه میکنم. دوست دارم همان کاری را بکنم که حسین میکند. یعنی پخش آگاهی. پخش مراقبه.  بعد ذهنم به من می‌گوید او جوان تر و خوشتیپ تر است. بعد میگویم نه اینها ظواهر است. احتمالا او خالص تر کار میکند. احتمالا با از خود گذشتگی بیشتری کار میکند. احتمالا با سرسپردگی یا دیووشن بیشتری کار میکند.  فالوئرهایش خیلی زیاد است. و نهایتاً حس رقابت را تبدیل به حمایت کردم و بسیار شکرگزار و قدردانم.
در این گفتار نیازهای گستردۀ انسان رو توضیح میدهیم نیاز تنهایی محبت روابط جنسی موقعیت اجتماعی و غیره اخلاق رابطه و دراماها را بررسی میکنیم راه درست چیست؟ اخلاقی کدام است یگانگی یوگا چیست؟  تنها رابطه انحصاری ما رابطه باخودمان است خود واقعی که همان خداست هیچ کسی در بیرون نمیتواند تمام نیازها را برآورده کند عشق واقعی رابطه با خود است مولانا وحافظ صدها سال پیش گفته اند اکهارت هم گفته. 
در این قسمت در مورد تفاوت دانش و بینش و ابعاد مادی و معنوی و تعریف موفقیت صحبت می‌کنیم. روانشناسی موفقیت رو کمی بررسی می‌کنیم و دو بعد مادی و معنوی رو تعریف می‌کنیم. با مثالهایی واقعی جنبه‌های مختلف انسان رو توضیح می‌دهم.
علم چیست؟ What is science? *** در این گفتار به ریشه های علم و چیستی علم می‌پردازیم. لطفاً در این لینک گوش کنید. سرفصلهای گفتار: موضوع پرتکرار علم؟ چرا تبدیل به دین جدیدی شده. دین یعنی چیزی که نمی‌دانیم باور کنیم. علم هم همین شده. علم در ذات خودش یعنی مشاهده. مشاهده علمی. مشاهده درون می‌شود علم خودشناسی و یوگا مشاهده‌ی بیرون هم می‌شود علوم مختلف تجربی مشاهده‌ی منطق و استدلال هم می‌شود علومی شبیه ریاضیات جهان امروز توجه زیادی به بیرون دارد ولی علم بدون مشاهده‌ی شخصی بی ارزش است.
ناگفتنی -۴- بالاخره این عشق چیست؟ در مورد عشق بسیار گفته اند و نوشته ایم. در این گفتار سعی می‌کنم اندکی با شما به عشق نزدیک شوم. این هم لینک نوشته‌های نانوشتنی در موضوع عشق https://www.unwritable.net/search?q=عشق&m=1 https://www.unwritable.net/2022/04/blog-post_83.html https://www.unwritable.net/2023/06/blog-post_12.html https://www.unwritable.net/2023/09/blog-post_26.html http://www.unwritable.net/2024/03/blog-post.html
در این گفتار در مورد موضوع مهمی از خودشناسی یا روانشناسی یه نام ضریب گله یا شهرت و مساله ی پیوستن به گروه صحبت میکنیم. ضریب گله این روزها به خاطر گسترش ذهن و اینترنت به صورت عددی شده و خودش رو با کسانی که شما فالو میکنید و آدمهایی که گروه های ذهنی اینترنتی درست میکنند نشون میده. موضوع بسیار جالبی هست که در این اپیزود پادکست در موردش صحبت میکنیم. پول  https://www.unwritable.net/search/label/%D9%BE%D9%88%D9%84 شهرت https://www.unwritable.net/search?q=%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AA
آزادی در تنهایی *** ارتباطات ذهنی باعث محدودیت می‌شود. هر آدمی که درگیر ذهن و حافظه باشد یک تصویر ذهنی از تو دارد و همواره سعی می‌کند تو را شبیه آن تصویر ذهنی قدیمی خودش کند. بنابراین هر ارتباطی که با آدم‌های ذهن محور داشته باشی یک بندی برای تو می‌شود. اگر آگاه نباشی کم کم با گسترش ارتباطات، هزاران بند برای خودت می‌سازی. و نهایتاً در زندانی از تعاریف ذهنی محصور می‌شوی. کم کم جامعه هم برای تو یک تعریف و یک کارکرد و نقش می‌سازد. جامعه و اطرافیان، تو را تعریف می‌کنند. با هر تعریفی محدودیتی برای تو می‌سازند. تو باید فقط در چارچوب تعاریف آنها زندگی کنی. کمی تخلف باعث جریمه شدنت می‌شود. هر چه جوامع از نظر ذهنی گسترش داشته باشند این بندها و تعاریف قوی تر و پیچیده تر می‌شوند. آزادی در میان تعداد زیادی ذهن برنامه‌ریزی شده، دقیقاً شبیه زندگی در زندان است و همان‌قدر غیرممکن. آدم‌ها شبیه سربازهای زامبی جامعه، هر کسی را که متفاوت باشد می‌کُشند. اینجاست که خیلی ها تنهایی را انتخاب می‌کنند. چون در تنهایی یک آزادی ای نهفته است که در ارتباطات پیدا نمی‌شود. آدمهایی که از ذهن رها نشده باشند پذیرش کمی برای تخطی از شرایط ذهنی شان دارند. تمام این آدم‌ها در واقع زندان بانهای این جامعه هستند. مجموع شرطی شدگی های ذهنی مردم در جامعه چیزی درست می‌کند که بعضی ها به آن ماتریکس می‌گویند. چیزی که در فیلم ماتریکس بصورت کد های کامپیوتری نشان داده شد. اما کدها در واقع شرطی شدگی های ذهنی آدمهای جامعه است. این‌طور می‌شود که معمولاً آدم‌های آگاه از مردم دوری می‌کنند. تنهایی را انتخاب می‌کنند. اما وقتی قدرت کافی برای زیر سوال بردن شرطی شدگی ها را بدست می‌آورند به میان مردم بازمی‌گردند تا مردم را رها کنند. آنها معمولاً طرد و قضاوت می‌شوند. گاهی هم صدایشان سانسور و بریده می‌شود. گاهی مثل حافظ تکفیر می‌شوند و گاهی مثل عیسی یا لائوتسه مجبور به ترک سرزمین خود می‌شوند.
در این قسمت به طور خلاصه تحلیل از فیلم ماتریکس و مقایسه اون با مراقبه و از دیدگاه معنوی و تجربیات خودم توضیح می‌دهم.
Talks on communism کمونیسم و کامیونیتی قدم بعدی جوامع انسانی بعد از سرمایه داری و فردگرایی
مسابقه‌ی بی نیازی! یک مسابقه‌ای بین من و دنیا در جریان است. اسمش را گذاشتم مسابقه‌ی بی نیازی. در این مسابقه هر کسی که بی نیاز تر باشد برنده است. یعنی هر کسی که کمترین نیاز را به طرف مقابل داشته باشد مقام اول بی نیازی را از آن خود می‌کند. شاید مدتی در این مسابقه شرکت کرده بودم اما دیگر اعلام باخت قطعی خودم را به اطلاع عموم می‌رسانم. اینجا باید اعلام کنم من به تمام مردم دنیا نیازمندم. داشتم با خودم فکر می‌کردم که حرفی دارم یا نه؟ نیاز دارم حرف بزنم یا نه؟ که درون ذهنم وارد این مسابقه‌ی بی نیازی شدم. برای پاسخ به سوالات بالا طبق معمول باید همیشه مبدأ مختصات را با دقت ببینید. حتماً تا الان می‌دانید که مبدأ مختصات زندگی من مرگ است! مبدأ مختصات یعنی آن نقطه‌ی ثابت و محکم و قابل اتکا. وقتی به مرگ فکر می‌کنم جواب سوال کمی روشن می‌شود. من حتماً به تمام آدمها نیاز دارم. با مرگ من تمام آدمها هم برای من تمام می‌شوند پس فرصت کوتاه است. حتماً قبل از رسیدن به مبدأ مختصات باید اعلام کنم من به همه‌ی شما نیاز دارم. من مسابقات بی نیازی را از همین الان باخته اعلام می‌کنم. من نیاز دارم که بنویسم. نیاز دارم جایی بنویسم که زندگی رنج نیست. زندگی جدایی نیست! زندگی چیزی جز یک اراده‌ی چند ساله نیست. زندگی سفری از نیستی به نیستی است. این وسط یک اراده‌ی مختصری داریم! من نیاز دارم این وسط به همه بگویم که آهای مردم دنیا! من به تمام شما نیاز دارم! من نیاز دارم که تمام گمراهی بشر را فریاد بزنم! بگویم زندگی فقط اراده کردن برای عشق است و بس! اراده برای یکی شدن! یکی شدن همه‌ی ما! یکی شدن همه‌ی ما با آن وجود بزرگ نانوشتنی! او چند سال از زبان ما حرف میزند! با چشم ما می‌بیند! با دست ما می‌نویسد! و با عشق ورزیدن ما به خودش سرشار می‌شود! همین! نیاز داشتم این را بنویسم! ممنون که هستید! ****. برای خواندن تمام مطالب به لینک زیر مراجعه نمایید. https://www.unwritable.net/2022/11/blog-post_10.html?m=1
عدالت و حس قربانی! *** عدالت؛ اصلی از اصول دین در شیعه است. به شخصه شیعه را پیشرفته تر از سنت میدانم. شیعه نسخه‌ای مترقی تر از اسلام را عرضه کرد. سالها پیش ناگهان پی بردم عدالت در جهان وجود دارد. همان موقع فهمیدم اگر حتی بدون یقین باور کنیم که عدالت وجود دارد زندگی بهتر و راحت‌تری خواهیم داشت. این حس وجود عدالت بعدها در زمانهای مختلف تثبیت شد و بعد از وارد شدن به مراقبه تقریباً تبدیل به یقین شد. مبحث عدالت آنقدر پیچیده است که برای خود من توضیح دادنش سخت است. فقط میدانم هست! از نظر منطق اصلا نمی‌توان اصل عدالت را توضیح داد. بحث کارما و تناسخ عدالت را قابل فهم تر می‌کند. اما حس عمیقی به من می‌گوید عدالت در تمام جهان بدون کمترین کاستی در جریان است. وقتی کسی از زاویه‌ی ذهن و در بعد زمان نگاه کند عدالتی درکار نیست. موضوع مهم دیگر در درک عدالت، شناختن حالتی است که ما به عدالت قائل نباشیم. کسی که دنیا را جای ناعادلانه ای بداند در ذهن خودش دودستگی ظالم و مظلوم درست می‌کند. چنین شخصی این مفهوم ذهنی را برای ساختن ایگو یا نفس خودش استفاده می‌کند. او برای برتر دانستن خودش در اعماق ذهن خودش را مظلوم می‌داند و خودش را با مظلومان تاریخ همزاد می‌بیند. این نوعی برتر دانستن خودش نسبت به ظالمان است. و توجیهی برای انجام اعمال غیرانسانی. او مسولیت حال بد خودش را به گردن ظلم جاری در جهان می‌اندازد. و در یک کلام مسولیت قبول نمی‌کند. او فقط در ذهن خود در جایگاهی بالاتر از ظالمان می‌نشیند و نهایتِ کارش، شکایت مداوم است. چنین شخصی فرسنگ ها با پذیرش و تسلیم فاصله دارد. او نظم جهان را نمی‌پذیرد. او در ذهن خودش جهانی بهتر از جهان موجود می‌خواهد بسازد. در نوشته‌های قبلی رابطه‌ی عدالت و پذیرش هست. https://www.unwritable.net/search?q=عدالت&m=1 مفهوم عدالت با مفهوم لحظه ارتباط دارد. هر لحظه اگر با عدالت و بدون انباشت سانکارا یا ایجاد کارما اگر زندگی کنیم ظلمی هم ایجاد نمی‌شود. پس عدالتی بی نقص در هر لحظه در تمام جهان برقرار است. این دانش باعث می‌شود در پذیرش و تسلیم باشیم و مسولیت لحظه را بپذیریم! عیسی وقتی به صلیب کشیده شد نه حس قربانی داشت نه بی عدالتی! او در پذیرش و تسلیم باقی ماند و این معجزه‌ی او تا به امروز ادامه دارد. او نه تنها نمرد بلکه اوج انسانیت را به همه نشان داد. همینطور حلاج یا حتی حسین! https://www.unwritable.net Translation available in the link above 👆 Other links https://linktr.ee/Rshahrad
مشاهده؛ راه عبور از بدن! *** Observing the body; the main way out of it, Talk in Persian این عنوان قرار بود تبدیل به نوشته‌ای بشود. تصمیم بر این گرفتم که این بار شکل مطلب را عوض کنم و به صورت صوتی حرف‌ها را بزنم. امیدوارم با همدیگر بتوانیم از ظاهر و شکل بدن عبور کنیم و پیام را دریافت کنیم و از بدن عبور کنیم. فایل صوتی به طول حدود دوازده دقیقه است.
بعداز نانوشتنی این بار رسیدیم به ناگفتنی Unwritable.net یک سری سوال که از خودمان بپرسیم
در این اپیزود با نیما که تجربه ی زندگی در کامیونیتی رو داره در مورد انواع کامیونیتی و محورها و تاریخچه ی کامیونیتی صحبت میکنیم.
یکی از سرگرمی های فکری من تصور ایرانی دموکراتیک و شاد و مترقی است. در اینجا میخواستم تخمین خودم رو از شرایط احزاب اون موقع بگم.البته من خیلی صاحبنظر سیاسی نیستم. این تقسیمات با این فرض هست که نیروهای مسلح دخالتی در سیاست نداشته باشند که با وجود فعالیت های سیاسی سپاه به نظر دور از ذهن هست. زمانی که اسلحه تعیین کننده باشد دیگر حزب و دموکراسی آرزویی بیش نیست. تصور احزاب قوی و فعالیت دموکراتیک و داشتن اکثریتی که حقوق اقلیت ها رو به رسمیت بشناسد هنوز دور از ذهن به نظر می رسد. من ۵ حزب رو تصور کردم با میزان رای تخمینی شان. شما هم اگر نظری دارید بگید. رای بدید به حزب محبوب خودتان. - [ ] ٢٠ درصد حزب های اسلامگرا (طرفداران جمهوری اسلامی و کسانی که هنوز فکر میکنند اسلام واقعی وجود دارد، بدنه ی سنتی مذهبی) - [ ] ١٠ درصد حزب های چپ و سوسیالیستی شرق گرا طرفداران چین و روسیه (شبیه مجاهدین خلق) - [ ] ٢۵ درصد حزب پادشاهی خواهان و طرفداران پهلوی و ملی گرا و تاریخ گرا - [ ] ٢۵ درصد حزب های قومیتی کرد و ترک و بلوچ و عرب و طرفداران فدرالیسم یا تجزیه طلب - [ ] ٢٠ درصد حزب های لیبرال و غرب گرا و طرفداران اقتصاد آزاد طرفداران آمریکا و انگلیس
بعد از انجام یک دوره ی ده روزه ی ویپاسانا سعی کردم خیلی خلاصه در چند دقیقه توضیح بدم. امیدوارم به کسانی که دنبال حقیقت هستند کمک کند.
loading
Comments (8)

🤍Rahi🤍

سلام ، چه حرف دل صادقانه و آگاهی بخشی این دوست مون رو معرفی میکنید ؟ ایشون پارکست یا پیجی هم دارن ؟

Jun 12th
Reply

🤍Rahi🤍

بسیار عاااااالی و درست و بسیار مطابق با تحقیقات انسانهای دغدغه مند. تبریک میگم

Jun 12th
Reply

Zahra Shahrad

ممنونم خیلی اطلاعات خوبی دادید فقط کاش از کلمات انگلیسی کمتر استفاده می‌کردید و کلمات فارسی را جایگزین می‌کردید.🙏🌺

Sep 12th
Reply

Zahra Shahrad

ممنونم خیلی اطلاعات خوبی دادید فقط کاش از کلمات انگلیسی کمتر استفاده می‌کردید و کلمات فارسی را جایگزین می‌کردید.🙏🌺

Sep 12th
Reply

AliCh

به به به به چه شاگرد با استعدادی، از استاد بهتر بلده درس اول رو، امیدوارم درسهای دیگه هم همینطور باشه

Jan 20th
Reply

Rokhsane Farokhinejad

چقدر جالب بود. مرسی 🙏👍

Jan 13th
Reply

Rokhsane Farokhinejad

عااالی 👍

Jan 13th
Reply

AliCh

Episode 6: The best episode ever 🤣🤣🤣🤣

Jan 3rd
Reply
loading