Discover
Radio Eye - رادیو آی
Radio Eye - رادیو آی
Author: Fariba Sadeghzadeh
Subscribed: 14Played: 458Subscribe
Share
© Fariba Sadeghzadeh
Description
در رادیو آی با شما از سرگذشت آی اول تا یای آخر زندگی خواهم گفت
سرگذشت من، تو، دیگری
سرگذشت تلخ، شیرین، قند پهلو
رادیو آی، از خاطرات ارزشمند شما استقبال میکند
حال خوشی خواهم داشت اگر شنونده رادیو آی باشید و من گوینده سرگذشت های ناب شما در سفر زندگی باشم
سرگذشت های زندگیتون رو که از سر گذروندین رو به آدرس ایمیل ما بفرستید
Radioeyepodcast@gmail.com
سرگذشت من، تو، دیگری
سرگذشت تلخ، شیرین، قند پهلو
رادیو آی، از خاطرات ارزشمند شما استقبال میکند
حال خوشی خواهم داشت اگر شنونده رادیو آی باشید و من گوینده سرگذشت های ناب شما در سفر زندگی باشم
سرگذشت های زندگیتون رو که از سر گذروندین رو به آدرس ایمیل ما بفرستید
Radioeyepodcast@gmail.com
18 Episodes
Reverse
این قصه از عشق شروع نمیشود،از یک زهره خانم شروع میشود کهعیدیاش فیل چوبیست،قورمهسبزیش ۵ دقیقهای،و نسخهاش برای روزهای سخت:سخت نگیر، میگذره…زهره خانمروایتی از خانممهتاب در تورنتوبقلم: معصومه پورطاهریانبا صدای: فریبا صادق زادهlinktr.ee/RadioEyePodلینک تلگرام پادکست رادیو آیhttps://t.me/radioeyepodcastلینک یوتیوپ پادکست رادیو آیyoutube.com/@Radioeyepodcastایمیل آدرس پادکست رادیو آیradioeyepodcast@gmail.com
صدای ساعت، بوی قهوهی مانده، و خاطرهای که از دیوارها نمیره.نوشین رفته، ولی هنوز یه چیزی ازش تو خونه هست.چیزی که دیده نمیشه، اما شنیده میشه…شاید سکوت، خودش ادامهی گفتوگوست.جمعه آخرروایتی از خانم نوشینبه قلم : فرحناز رجاییبا صدای : فریبا صادق زادهlinktr.ee/RadioEyePodلینک تلگرام پادکست رادیو آیhttps://t.me/radioeyepodcastلینک یوتیوپ پادکست رادیو آیyoutube.com/@Radioeyepodcastایمیل آدرس پادکست رادیو آیradioeyepodcast@gmail.com
در این اپیزود، هیچکس آنطور که بهنظر میرسد نیست — حتی خودِ راوی.یک داستان درباره مرز باریک میان عشق، ترس، و پذیرش…میشنوی؟قهوه تلخ، قهوه شیرین راوی: خانم شیرین به قلم: مریم میرجهانگیریبا صدای: فریبا صادق زادهhttps://linktr.ee/RadioEyePodلینک تلگرام پادکست رادیو آیhttps://t.me/radioeyepodcastلینک یوتیوپ پادکست رادیو آیyoutube.com/@Radioeyepodcastایمیل آدرس پادکست رادیو آیradioeyepodcast@gmail.com
یک سکهی کهنه در جیبم مانده٫ یادگار روزی که برایم زندگی و امید خرید. کنار تختش نشسته ام، و دفترچه خاطراتم را برایش میخوانم.فکر میکنم با چه پولی آن همه نور و شادی به زندگیم داد.پدربزرگ بر اساس روایتی شفاهی از ف.ص. به قلم : معصومه پورطاهریانبا صدای : فریبا صادق زادهlinktr.ee/RadioEyePodلینک تلگرام پادکست رادیو آیhttps://t.me/radioeyepodcastلینک یوتیوپ پادکست رادیو آیyoutube.com/@Radioeyepodcastایمیل آدرس پادکست رادیو آیradioeyepodcast@gmail.com
در آخرین اپیزود از فصل اول رادیو آی، خاطره مادر جوانی را بعد از بدنیا آوردن اولین فرزندش برایتانروایت میکنم. به اتاقی در بیمارستان سر میزنیم ، اتاقی که باید سرشار از شادی و شگفتی باشد؛ اما نگاهها و دلها جای دیگری سرگردان است. به جای دیدن خستگی و نیاز مادر جوان، به جای لمس شادی تولد نخستین فرزند، اطرافیان سرگرم چشم و همچشمی و حسادتاند. هر کس میخواهد بر دیگری فخر بفروشد و او را کوچک کند، بیآنکه بداند مادر جوان، در سکوتِی که فریاد میزند خستهاست.این روایت، شاید تلنگری باشد به ما، که گاهی در هیاهوی خودخواهیها، سادهترین و مقدسترین لحظات زندگی را از یاد میبریم.سرگذشت این هفته: زایمانبقلم: فرحناز رجاییتدوین : نسترن پور طاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک تلگرام پادکست رادیو آیhttps://t.me/radioeyepodcastلینک یوتیوپ پادکست رادیو آیyoutube.com/@Radioeyepodcastایمیل آدرس پادکست رادیو آیradioeyepodcast@gmail.com
⸻در گوشهی حیاط خانه، مادرم با دستان پُر مهرش خمیر را ورز میداد، با صبر و عشق آنرا پهن میکرد و درون تنور میگذاشت. هر قرص نانی که میپخت، فقط برای شکم سیر کردن نبود؛ نانی بود آمیخته به دعا، با یاد رفتگان، و با نیت خیرات. من کودک بودم، اما میفهمیدم که این نان برای او مقدس است؛ چون با آن، هم سفرهی خانهمان را پُر میکرد، هم دل آسمان را.سالها گذشت… دیگر مادرم نیست، دیگر در آن گوشهی حیاط تنوری روشن نمیشود، اما هنوز بوی نان تازه مرا به دوران کودکیم میبرد. انگار دوباره مادرم را میبینم؛ خم شده بر تنور، لبخند بر لب، و نان بر سفره. نانِ خاطره، نانی که هیچوقت بیات نمیشود.سرگذشت این هفته: نان مقدسبقلم: معصومه پورطاهریانتدوین: نسترن پورطاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکستhttps://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.com
وقتی عاشق می شیم ،انگار جرقهای از نور و انرژی تو وجودمون روشن میشه. دلمون پر از امید و آرزو میشه و احساس میکنیم میتونیم دنیا رو تغییر بدیم. اما گاهی این عشق نمیتونه به سرانجام برسه، نمیتونیم بهش برسیم یا از دستش میدیم. اون وقت همون نوری که روشنمون کرده بود، جای خودش رو به تاریکی و درد میده. زخمهای عمیق روحی میخوریم که گاهی نمیشه با هیچ چیز پرشون کرد. این درد، خستهمون میکنه، دلمون رو میشکنه و حتی ممکنه …..سرگذشت این هفته: رعنابقلم: فرحناز رجاییویراستار: رباب خمستدوین : نسترن پور طاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکست؛https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکست radioeyepodcast@gmail.com
خلاصه این اپیزود ؛گاهی وقتها سکوت این خونه بیشتر از هر صدایی تو گوشم میپیچه. پسرم فکر میکنه من عادت کردم به تنهایی… شاید خودش هم باورش شده که نمامانش با نبودنها و نشنیدنها کنار اومده. اما دلم هنوز دنبال یه صدا میگرده، یه نگاه گرم، یه آدم که بودنش باعث شه زمان یکذره آرومتر بگذره. چند وقتیه با مردی آشنا شدم… نه برای فراموشی گذشته، نه برای پر کردن جای کسی، فقط برای اینکه قلبم هنوز میتونه به کسی اعتماد کنه، به بودن دوباره دل ببنده.امیدوارم پسرم فکر نکنه که با وارد شدن این مرد به زندگی من، دیگه جایی برای او و خانوادهاش در قلبم نیست. سرگذشت نقش جدیدبقلم: مریم میرجهانگیریویراستار: رباب خمستدوین: نسترن پور طاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.com
آدمها برای موندن، فقط سقف نمیخوان…دل میخوان، نگاهی که ببینه، دستی که پر از محبت و گرما باشه،کلامی که نذاره مهر بینشون یخ بزنه.عشق، با توجه زنده میمونه؛با شنیده شدن، با فهمیدن، با بودناگه بیتوجهی، سکوت، یا نادیدهگرفتن بیاد،و اونوقته که تنهایی، بیصدا توی قلب آدم جا خوش میکنه.کسی که همیشه دنبال عشق بوده،حالا با دلی پر از سؤال، پر از دلتنگی،با خودش زمزمه میکنه:کجای راه رو اشتباه اومدم؟تنهایی بعد از عشق، شبیه خلأیه که نه با صدا پر میشه،نه با حضور بیاحساس…فقط با عشقِ دوباره، با فهمیده شدنِ دوباره.لباس قرمز منبقلم: فرحناز رجاییویراستار: رباب خمستدوین: نسترن پور طاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
تمام راهها را پیمود، اما نتوانست به پایان برسد.روسریای که مادر خواسته بود، اکنون تنها در دست خیال اوست.دلش از تنهایی به جان آمده، و اشکهای بهجا مانده کفن این فراقاند،و در انتها، این حس بغضآلود فریاد در گلو دارد: «کاش زودتر میرسیدم…»حالا هر بار که دست به آن روسریِ تا نخورده میبرد،انگار رشتهای از آه، در میان انگشتانش میپیچد.نه بوی مادری مانده، نه آغوشی برای سپردن اشکها.تنها صدای ناتمام مادر در ذهنش میچرخد:«برام یه روسری بیار، دخترم…»و او، هر شب، در دلش میگوید: «آوردم، مادر… ولی دیر…»و این زن، با دلِ شکسته،آموخته که بعضی خواستنها،اگرچه از جنس عشقاند،گاهی تا ابد در حسرتِ گفتن باقی میمانند…روسریبقلم: معصومه پور طاهریتدوین صدا: نسترن پور طاهریراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
مادرم میگه؛ زن بودن یعنی قوی بودن، یعنی درد رو مثل چای تلخ بخوره و لبخند بزنه!الان همه کنارم هستند و قربون صدقهام میرن.مادرم میگه:« نترس ما همه این راه رو رفتیم».خواهرم میگه :«باید نفس عمیق بکشی. تو میتونی!!».همسرم با چشمای از حدقه درآمده و نگران کنارم ایستاده.و پرستارم میگه:« فقط آروم باش و هر چی میگم گوش بده.»من فقط نگاهشون میکنم وفکر میکنم ، اگه می تونم، پس چرا می لرزم؟؟؟زایمانبقلم؛ معصومه پورطاهریانویراستار؛ رباب خمستدوین صدا؛ نسترن پورطاهریانراوی؛ فریبا صادق زادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
چرا بعضیها آنقدر در کارشان غرق میشوند که زندگی کردن را فراموش میکنند؟آیا عشق بیحد به شغلشان باعث میشود تا زندگی خودشان را نادیده بگیرند؟یا شاید بلد نیستند چطور از زندگی لذت ببرند؟شاید هم……… بوی خوش دوستی بقلم: فرحناز رجاییویراستار: رباب خمیستدوین صدا: نسترن پور طاهریانراوی: فریبا صادق زادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
سرگذشت مردی که در شبی معمولی با تجربهای غیر منتظره رو به رو میشود ….تجربه ای که او را وادار میکند معنای زندگی و دوستی را از نو کشف کند.فصلی نوبقلم: مریم میر جهانگیریراوی: فریبا صادقزادهتدوین صدا: نسترن پور طاهریانلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
Episode 0لینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
فصل دوم پادکست رادیو آی از هفتهی آینده آغاز میشه!در رادیو آی، دربارهی سرگذشتهایی حرف میزنیم که از دلِ زندگی ما گذشتهاند؛سرگذشتهایی که گاهی یادمون میارن از کجا اومدیم، و راهی نشونمون میدن برای فردای بهتر.با من همراه باشید در رادیو آی،تا با هم از تجربهها و درسهای زندگی بگیم و بشنویم .لینک تلگرام پادکست رادیو آیhttps://t.me/radioeyepodcastلینک یوتیوپ پادکست رادیو آیyoutube.com/@Radioeyepodcastایمیل آدرس پادکست رادیو آیradioeyepodcast@gmail.com
من می روم، و به این امید دارم که تو آن چه در دلت میدرخشد را دنبال میکنی.تو قرار نیست شبیه دیگران باشی. تو خودت باش.قدرت تو ، ادامه زندگی من است، و نوری که از تو بر میخیزد، خاموشی من را روشن میکند .دخترم، در این لحظات آخر زندگیم ، صدایم را نه از ضعف و جدایی، بلکه از عمق جان و احساسم به تو میرسانم.من می روم، و به این امید دارم که تو آن چه در دلت میدرخشد را دنبال میکنی.تو قرار نیست شبیه دیگران باشی. تو خودت باش.قدرت تو ، ادامه زندگی من است، و نوری که از تو بر میخیزد، خاموشی من را روشن میکند .دخترم، در این لحظات آخر زندگیم ، صدایم را نه از ضعف و جدایی، بلکه از عمق جان و احساسم به تو میرسانم.آخرین ایمیلبقلم: معصومه پورطاهریانتدوین : نسترن پورطاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکستhttps://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.com
⸻زندگی خط صاف نیست. زندگی پر از ایستگاههای شلوغ، پیچهای غافلگیرکننده، و مسیرهای ناهمواره.اما هیچوقت برای تغییر مسیر، برای نو شدن، برای شروع دوباره دیر نیست.نه سن مانع توست، نه جنسیت، نه گذشتهای که شاید توش غرق شدی.تا وقتی که نفس میکشی ، هر لحظهای که بخوای، میتونی زندگی رو از نو تعریفش کنی.فرصت برای زندگیای که انتخابش میکنی، نه فقط زندگیای که برات رقم خورده.و اون لحظهای که تصمیم میگیری از نو آغاز کنی، درست همون لحظهست که دنیا با تو همراه میشه.شروعی دوبارهبقلم: مریم میر جهانگیریویراستار: رباب خمستدوین صدا: نسترن پورطاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com
در این اپیزود درباره پیچ و خمهای پیری صحبت میکنیم؛ از نگرانیها و سردرگمیها تا لحظهای که تصمیم میگیریم مسیر تازهای برای زندگی خود بسازیم. انتخاب، حتی در سالهای بازنشستگی، میتواند نقطهی آغاز باشد.پیری و معرکه گیریبقلم: معصومه پور طاهریانویراستار: رباب خمیس تدوین صدا: نسترن پور طاهریانراوی: فریبا صادقزادهلینک پادکست:https://t.me/radioeyepodcastایمیل پادکستradioeyepodcast@gmail.comTelegram (https://t.me/radioeyepodcast)Radio Eye - رادیو آیدر پادکست رادیو آی ، ما سرگذشتهای تلخ ، شیرین و قند پهلو ی شما رو میگیم.اگر مایلید سرگذشت هاییکه از سر گذراندید در این پادکست گفته شود ، برایمان به آدرس زیر بفرستید.radioeyepodcast@gmail.com






















درود بر شما پیشنهاد روی لهجه گیلکیتون بیشتر دقت کنید
بسیار زیبا موفق باشید
دمتون گرم خیلی قشنگن بخصوص با صدا و خواتش زیبای شما
خیلی قشنگ بود هم داستان وهم شعر مصی
چقدر با این قصه اشکریختم