Discover
زیرزمین
زیرزمین
Author: گوشهی پادکست, آنالی اکبری
Subscribed: 1,088Played: 9,602Subscribe
Share
Description
در زیرزمین با صدای بلند از ترسهایی حرف میزنیم که پیش از این فقط زمزمهشان میکردیم.
پادکست زیرزمین یک پادکست گفتوگومحور درباره ترسهای آدمهاست. در هر اپیزود، مهمان درباره ترسهای شخصیاش و تاثیر آن بر زندگی و حرفهاش صحبت میکند.
شنیدن ترسها و تجربههای دیگران باعث میشود بفهمیم تنها نیستیم. کافیست آدمها بیشتر از لایههای پنهان و رنجهای خفه شده و ترسهای غیرمعمولشان حرف بزنند تا صدای «دقیقاً!» و «فکر میکردم فقط من اینجوری هستم!» و «من هم همین طور!» از گوشه و کنار زمین، از شهرهای بزرگ و آبادیهای کمنور بلند شود. حرف زدن از قصههای شخصی ما را به هم نزدیکتر میکند.
پادکست زیرزمین یک پادکست گفتوگومحور درباره ترسهای آدمهاست. در هر اپیزود، مهمان درباره ترسهای شخصیاش و تاثیر آن بر زندگی و حرفهاش صحبت میکند.
شنیدن ترسها و تجربههای دیگران باعث میشود بفهمیم تنها نیستیم. کافیست آدمها بیشتر از لایههای پنهان و رنجهای خفه شده و ترسهای غیرمعمولشان حرف بزنند تا صدای «دقیقاً!» و «فکر میکردم فقط من اینجوری هستم!» و «من هم همین طور!» از گوشه و کنار زمین، از شهرهای بزرگ و آبادیهای کمنور بلند شود. حرف زدن از قصههای شخصی ما را به هم نزدیکتر میکند.
3 Episodes
Reverse
بعضی آدمها به تدریج وارد میانسالی میشوند اما عدهای یکباره از پرتگاهی نادیده سقوط میکنند و ته درهی میانسالی میافتند؛ با چشمهایی که دیگر به خوبی گذشته نمیبیند، موهایی که تسلیم سفیدی شده، خطوطی عمیق که زیر چشم و دور لبها را احاطه کرده و مغزی که تنظیماتش به هم ریخته و مثل سابق کار نمیکند.میانسالی دورهای است که در آن حضور شدید مرگ و از دست دادن فرصتها بیش از قبل احساس میشود و گذشت سریع زمان، انسان را دچار اضطراب میکند.یک دفعه به خودت میآیی و میبینی دیگر هیچ چیز شبیه قبل نیست. نه صورتت، نه بدنت، نه مفصل و استخوانهایت و نه حتی تصور بیرونیای که از خودت داشتی. شاید این سوال را با صدای بلند بپرسی و شاید آن را آهسته با خودت مرور کنی: «چرا دیگر کسی به من نگاه نمیکند؟ نکند نامرئی شدهام؟»میانسالی از آن مراحلی است که احتمالاً از دور برای بیشتر مردم ترسناک به نظر میرسد اما میتواند تبدیل به دورهای برای تعریف دوبارهی هویت خود شود.در این اپیزود از زیرزمین، با میرا دربارهی ترسهای مواجهه با میانسالی، احساس بیمخاطب شدن، تنهایی، مرگ و احساس رهایی حرف زدیم. Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.
میلیونها سال است که انسان و اجدادش بر روی زمین زندگی کردهاند و مردهاند. تولد و مرگ. آمدن و رفتنهای پیوسته. آغاز و پایانهای پی در پی. مردن انسان اتفاق تازهای نیست اما عجیب است که هیچ وقت عادی نمیشود. به قول سیمون دوبوار در کتاب مرگ آرام «چیزی به نام مرگ طبیعی وجود ندارد. همه باید بمیرند، اما مرگ برای هر فرد شبیه یک حادثه است. حتی اگر آن را بشناسد و انتظارش را بکشد، باز هم مرگ چون ضربهای ناگهانی بر او فرود میآید.»عجیب است که آدمها میروند اما اشیا باقی میمانند؛ لباسهایشان آویزان در کمد، دستنوشتههایشان ته کشو، فنجان شخصی و کاسهی محبوبشان گوشهی کابینت. آدمها میروند اما میشود تصویر ضبط شدهشان در یک جشن عروسی را تا ابد نگه داشت و بارها و بارها رقصشان با یک ترانهی فراموش شده را تماشا کرد و باز مجبورشان کرد به رقصیدن، به چرخیدن، به خندیدن در شبی که از آن سی و هفت سال میگذرد. عجیب است که آدمها میروند اما شناسنامهی سوراخ شدهشان تا سالها ته پاکتی مقوایی به بودن ادامه میدهد. جداً عجیب است که آدمها زودتر از وسایلشان میروند. با ماندانا فریدنی دربارهی سرطان، مرگ، ترس از دست دادن و سوگ حرف زدیم؛ از احساس گناهی دائمی که روی شانههای بازماندگان سنگینی میکند. ----------------------------------میزبان: آنالی اکبریمیکسومسترینگ: مسعود طیبیتهیهشده در «گوشهی پادکست» Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.
ریچل کاسک در کتاب «یک عمر کار درباره مادر شدن» مینویسد: «زایمان زنان را صرفاً از مردان جدا نمیکند، زایمان زنان را از خودشان هم جدا میکند. به طوری که درک زن از چند و چون هستی عمیقاً دگرگون میشود. شخص دیگری درون مادر وجود داشته است و بعد از تولد هم در قلمرو ذهن او به حیاتش ادامه میدهد. مادر زمانی که با فرزند است خودش نیست؛ زمانی که بدون اوست هم خودش نیست و بدین ترتیب ترک فرزندان به اندازه ماندن در کنارشان بغرنج و دشوار میشود. با کشف این موضوع حس میکنید زندگیتان به شکلی بیبازگشت و جبرانناپذیر در باتلاق تنش و کشمکش فرو رفته یا توی یک تله افسانهای گیر کرده که تا ابد بیهوده در آن دست و پا خواهید زد.» اینستاگرام پر است از تصاویر مادر و کودکانی شاد که در خانهای مرتب و پر نور، فرو رفته در لباسی سفید و آراسته رو به دوربین لبخند میزنند. مادرهایی که نور اریب روز روی موهای بلند و پرپشت درخشانشان میافتد و در آرامش به نوزادشان شیر میدهند و در پس زمینهی تصویر میشود صدای چه چه پرندگان و شر شر جویبار را شنید. جایی خبری از تصویر خانههای زیر و رو شده، پوشکهای بدبوی مچاله، موهای چربِ بالای سر گوجه کرده و زیر چشمهای سیاه از بیخوابیهای ادامهدار و صدای گریههای بلند و کشدار نوزاد نیست. مادرها رو به دوربین لبخند میزنند و کلافگی یا افسردگیشان را زیر فیلترهای براق میپوشانند. مادرها قابها را کراپ میکنند و آشفتگی و کثیفی و لباسهای چرکِ تلنبار در سبد و کوه پارچهایِ تازه شسته شده را از کادر بیرون میاندازند. مادرها عرقِ تن گُر گرفتهشان را پاک میکنند، سینهی زخمی و شکم ترکخوردهشان را هُل میدهند زیر تیشرتی گشاد، گونهی فرزندشان را میبوسند و میگویند: «همه چیز عالی ست. بهتر از این نمیشود.» با هاجر رزمپا از ترسهای مادر بودن حرف زدیم. از حقیقتهایی که همه باید میدانستیم، اما هیچکس ما را برایش آماده نکرده بود. میزبان: آنالی اکبریمهمان اپیزود اول: هاجر رزمپامیکسومسترینگ: مسعود طیبیتهیهشده در گوشهی پادکست Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.







واقعا بی نظیری
جزو بهترین پادکست هوایی بود که گوش کردم
چقد عالی بود ،منم همین ترسارو بطور وحشتناکی دارم چقد خوب بود فهمیدم غیرعادی نیستم ولی کاش یکم وقت بیشتر بود و چقدر عالی تر میشد اگه بعد از صحبتای مهمان یه دکتری راه حل هم میداد الان منم میترسم خب چکار کنم ؟
لذت شنیدن یک گفتگوی جذاب👏
ولی بیاید قبول کنیم هر سنی قشنگیاشو داره و بالا رفتن سنمون رو بپذیریم
من دو اپیزود از پادکست رو به پیشنهاد پادکست کارت صدا گوش دادم. ولی حقیقتا نتونستم باهاش ارتباط بگیرم،با اینکه شخصا از طرفدارهای خانم آنالی اکبری هستم. این سبک یا ژانر پادکستِ گفتگو محو یا مصاحبه طور نمی دونم چرا این همه زیاد شده و همه شون دارن تکراری میشن حتی مهمان هاشون! انگار ما ایرانی ها زیر منبر نشستن و گوش دادن رو دوست داریم ...
خسته نباشید، خیلی جالب بود. فقط اینکه نصفه نیمه موند به نظرم! یعنی نفهمیدم چی شد، به کجا رسید، معنا چی شد؟
مادر شدن، تجربه ای که طبیعت هدیه میدهد
چه خوب که افراد بیان و از ترسهاشون صحبت کنند و در رابطه با ترسها، موارد دیگری هم بیان میشه. چه گفتگوی خوبی بود. ممنون از خانم فریدنی که راجع به چنین موضوعی که خیلی هم حتما براشون سخت بوده، صحبت کردند و همچنین ورود شما آنالی عزیز در میان صحبتهای خانم فریدنی چه بجا بود و موسیقی هم عالی👌❤️
🫣
منم توی همین دوره هستم الان. راستش این ترس هارو تا الان نداشتم، ولی الان دارم. پس.. موچکرم🤦🏻♂️
من چند سالی هست که بحران میانسالی رو تجربه میکنم و با تکتک سلولهام این صحبتها رو لمس کردم. فقط کاش در مورد همین موضوع یه خانمی هم صحبت بکنه که از زاویه دید آنها هم مسئله شنیده بشه که چه شکلیه
من دوست داشتم. 👍🏻
آنالی اکبری عزیزم من هم خودتو هم کتاب و پیجتو و هم این پادکست نوپای قشنگتو خیلی زیاد دوست دارم . تا حالا همیشه منتظر دیدن استوریای جالب و شیرینت بودم از این به بعد منتظر اومدن اپیزودهای تاثیرگذارت میمونم . برقرار باشی .
من میانسالم ولی ترسهام این چیزا نیست! مثال استخر هم واسه من درست نیست.
دلم میخواد قیافه ایشون رو ببینم! چون همهاش تاکید داره که خانمها نگاهش نمیکنند!!.. خانمها انقدر انتخابهای عجیب و غریبی دارند، انقدر مردهای کجوکولهای رو میپسندند، که این حرفهاش به قول اکبری، سیاهنماییه! مظلومنماییه!! من و دوستام مدام این مثل ورد زبونمه: سیب سرخ واسه دست چلاق.. یا خربزه پخته واسه شغال! قیافه ایشون چه جوریه!؟؟؟.. ریش سفید هیچ عدم جذابیتی نداره، چروکهاش هم که کمه!! دیگه حرف حسابش چیه!؟
سلام.. اگه خانم اکبری ناراحت نمیشه، ما نظرمونو بگیم!.. این اپیزود از قبلی بهتر بود. صحبتهای خانم و نوشتههایی که میخونه هم خیلی بهتر از دو قسمت قبلیه. چرا موسیقیهای خارجی همهاش!؟ آنونس شروع رو عوض کنید، خیلی بیهویت و مسخره است. در کل، هنوز در کیفیت با دهها و صدها پادکست دیگه، پادکست خوب یا درجه یکی نیست! انگار فقط یه نفر واسه آن موضوع پادکست کمه! و در میان اینهمه پیشنهاد متنوع و قوی پادکستها، کمتر میشه پیشنهادش کرد! هرچند اپیزود هاجر رو به زن/مامان جوانی پیشنهاد دادم.
من در اوایل دوره میانسالی همدلی زیادی با این قسمت داشتم
وقتی خاطرات اوایل زایمان و خاطرات بچگی و قبرستون رفتن با مادر و سوگواری دقیقا انگار داشت خاطرات منو میگفت😢😢😢
من این اپیزود رو خیلی دوست داشتم، خیلی ملموس و واقعی بود، خیلی جاها خودم رو توش پیدا کردم، واقعی بود و تلخ متن ها عالی بودن و من چندین بار برگشتم و مجدد گوش دادم تک خوانی ها رو ممنون بابت اینکه یادآوری کردین که ما تنها نیستیم