شنوندهیِ اپیزود هفتم رادیوبرگ باشید با طعم گذشته، شکست و پیروزهایِ دلانگیزش.alirezahashemazar.com/RadioBarg
پس از مدتها، اپیزود ششم رادیوبرگــــــ و درد و دلی از دوستانِ ناهمراه!alirezahashemazar.com/RadioBarg
شما شنوندهی «رادیــوبَـــرگـــْــ🍃» هستید..نگفتههای کوتاهی در باب مرگ و آنچه بر سرمان خواهد آمد..t.me/Radio_Bargalirezahashemazar.com/RadioBarg
شما شنوندهی «رادیــوبَـــرگـــْــ🍃» هستید..در این اپیزود، بخشی از آموختههای من از سه سال زندگی با مادربزرگم را میشنوید. سه سالی که نقش مهمی در شکلدهی دیدگاه من راجع به روابط با آدمها و زندگی با آنها، ایفا کرده است.t.me/Radio_Bargalirezahashemazar.com/RadioBarg
شما شنوندهی «رادیــوبَـــرگـــْــ🍃» هستید..این شما و این هم رادیکالترین مادربزرگ دنیا. بازماندهی اعصار گذشته. زنی شاداب، جذاب، خندان و پر از حرفها و رنجهای گفتنی. آدمی رُک که سالهاست، در تنهایی، گذشتهی تلخ خودش را زیر و رو میکند..t.me/Radio_Bargalirezahashemazar.com/RadioBarg
شما شنوندهی «رادیــوبَـــرگـــْــ🍃» هستید. . در دومین اپیزود، از تجربیات شخصی دریا خواهید شنید. دختری پر جنب و جوش که در 22 سالگی، کولهباری از تصمیمات مهم و تغییرات اساسی را به اشتراک میگذارد. انسانی که دیدگاهی خودساخته راجع به زندگی دارد و آرزوهایش را محکمتر از قبل، دنبال میکند. . t.me/Radio_Barg . alirezahashemazar.com/RadioBarg
شما شنوندهی «رادیــوبَـــرگـــْــ🍃» هستید . برای بعضیها، زندگی، شوخی جذابی است که باید به آن بخندی؛ اصلا آدم به این دنیا آمده است که بخندد، که لذت ببرد و این شادی را با دیگران تقسیم کند. و این یک انتخاب است. انتخابِ شاد بودن و از لحظهلحظهِ زندگی لذت بردن. . t.me/Radio_Barg alirezahashemazar.com/RadioBarg
شما شنوندهی «رادیــوبَـــرگـــْــ🍃» هستید. . انگار تنها چیز مهم زندگی، همین آدمهای دور و برمان باشند که گاهی فراموش میکنیم، حضورشان، معجزهای است در زندگیهامان. آدمهایی که تجربیات منحصر به فردشان، شنیدنی است. اینجا، جایی برای شنیدن قصهی آدمهاست. . t.me/Radio_Barg alirezahashemazar.com/RadioBarg
mehdi kavari
یک ریویو شخصی و البته تذکراتی به جا ممنونم.
fateme valipour
سلام ممنون از پادکست خوبی که راه انداختین و حرفهای هم نسل های ما رو به اندازه خودتون به گوش بقیه میرسونید اولش باید بگم تو همین دوتا اپیزودی که گوش دادم بهتون حسودیم شد چون خیلی اوقات خصوصا بعد از دانشگاه از گفتگو جدی اما صمیمانه در مورد چیزایی که تو ذهنمه محروم بودم و گوش دادن به حرفاتون برای من یه زمان شیرینی رو به وجود میاره توی این اپیزود خیلی دلم خواست یه بار دوستانه با دریای پر دغدغه به گفتگو بشینم و براش کلی حرف از موافقت یا مخالفت حرفاش بیارم و جواباشو بشنوم حسی که تو پارت اول گفتگوتون بود چیزی بود که خودم تجربش کردم و خیلی از اون حس هایی که میگفت و نمی گفت رو لمس کرده بودم و یه تداعی خاطره شد برام ولی برای پارت دومش خواستم به دریا بگید که ناامیدیت از وضع موجود و احوال آدما به خاطر اینه که هر کسی که دنبال تغییره یه گوشه این کشوره و خبر نداره که چند نفر دیگه مثل خودش با کلی ایده و دغدغه دارن نامید میشن و به فرار!! فکر می کنن ولی باید بگم یکی از بهترین راه ها رفتن اما برگشتنه چون علاوه بر تجربه و حال خوب اعتبار هم به شخصیت آدم اضافه میشه که همون محرک بزرگی برای به حرکت درآوردن
mehdi kavari
ممنونم ازت علیرضا یادآور خیلی خوبی بود این اپیزود به ویژه که فضای آرام و مینیمالی رو در بستر سکوت خلق کردی چند وقته که دارم به این فکر میکنم که شاید مسیر زندگیم در مطالعه تاریخ باشه. جرقه اش چند وقت پیش با یک خیال پردازی شروع شد. این که در این شرایط مبهم من دوست دارم نیمه دوم عمرم رو که میشه۲۱ سال و ۸ ماه به عقب قدم بزارم و برم به سمت شهریور ۷۷ و در روزی خاص بمیرم. در این مدّت شنیدن پادکست سوم چیزی بیش از یک محرّک توی مسیرم بود. من اعتقاد دارم تجربه نویی را از دنیای ما کم میکنه یعنی در یک طیف درخشش-ماتی به چپ میل میکنه اما اگر منظورت از این جنس تجربه دیدن بیشتر باشه کاملن باهات موافق و هم نظرم
mehdi kavari
یک تاریخ"معاصر" نگری صمیمانه در بستر واقعی و انسانی و ملموس از گوش دادن به این اپیزود خوش حالم
AmirAli Rastegar Kazerooni
سلام به رادیوبرگیهای عزیز؛ ممنون علیرضا از پادکست خوبی که آماده شده. و تشکر از خانم مفرحی عزیز بابت صحبتهای قابل تاملشون. خوبی این پادکست این بود که حرفها یک سمت و سو نداشت و خوب همین باعث میشد فرصتی برای فکر کردن و تحلیل بیشتر پیدا کنی. اول بگم بچههای خوب! (هم دریا هم علیرضا) دربارهی مهریها با نامهری صحبت کردین که بماند برای بعد...! :)) در مورد پژوهش در ایران صحبت شد، که دوست داشتم این نکته رو اضافه کنم: گاهی برای فروش محصولمون به یک ویترین زیبا نیاز داریم. در مورد علیرضای امروز و علیرضای اونموقع؛ فکر میکنم هر دو درست میگفتین: هم منِ امروز، با دیروزم فرق دارم و قرار نیست تصمیمات گذشتهام را با فکر امروز قضاوت کنم. و هم در گذشته تصمیماتی که گرفتیم لزوما بهترین خودش نبوده است حتی اگر نداشتن تجربیات امروز را هم در نظر بگیریم. در مورد استاد ادبیات نازنینی که هر دو فراموش کرده بودین اسمش را (من پای نزدیکیای افطار و کمبود گلوگز میذارم) استاد ساناز مجرد. چند حرف دیگر دارم که فکر میکنم در این دیدگاه نوشتنشان، فقط باعث میشود حرف بسوزد و مصرف نشود میگذارم به خودتان بگویم. تشکر از