و خدا از برای عشق خلق کرد، که عاشقی عبادت است، نماز است….تقدیم به آنانی که عشق را میدانند و عاشقانه زندگی میکنند، بیآنکه محبوبی داشته باشند! نویسنده و خوانشگر: محمد ابراهیمی تنظیم کننده : مهرداد کیارسیصدا بردار : حمید سیاف زاده
کارون…برای همه ما که اندوه جنوبیمدلا خون شو خون ببار، بر کوه و دشت و هامون ببار…به یاد کارون که دخترانگیهای عالم و آدم بوده است!
دومین پادکست فصل پاییز رادیو حوادم صبح یه چهارشنبه بهاری دوتایی رفته بودیم قدم بزنیم…هر جا هستی قبل از نقطه آخر این متن بیانویسنده و خوانشگر: محمد ابراهیمیتنظیم کننده: حمید سیافزادهنوازنده پیانو: دانیال فولادیطراح کاور و اکولایزر: کیاوش مهربانی
#اولین_پادکست_فصل_پاییزسر گرگ و میشی گفتم بشین، هوا ناکوکه سوز میشی میری بیرون سرما گرما میشی، دود میشی، نفس ی شهر رو بند میاری، بشین آفتاب بزنه، باهم میریم...گفتی:کم زبون بریز، نشستی رو صندلی هی شین سین میم سین جین،ی لا ی پا پریدم وسط حروف ادبیت، گفتم عین شین قاف دال الف واو او رفت یا ماه؟...نویسنده و خوانشگر :محمد ابراهیمینوازنده پیانو :دانیال فولادیتنظیم کننده :حمید سیاف زادهطراح کاور :کیاوش مهربانی
برای همه محلههای قدیمی و باصفابرای همه مردان و زنان قهرمانبرای همه جنوبیهای عالمبرای بدریهها که تاریخ مصور جنوب هستند...
#دوازدهمین_پادکست_رادیو_حوّاسلاماً علی من حاربوا الّیلَ و عند الصّباح بالاکفان قد عادواسلام بر کسانی که شب را میجنگند و صبحهنگام با کفن بازمیگردند.. . جهان ما جای غریبی بود، و غربت ما تا آمد نقطه ای اضاف کند، دهکده را که کدخدا کلید دار بود سوزاند بی آنکه نگاه کند که دل هامان، برای گفتن از برای زیستن از برای عشق من حیث عاشقی هنوز زنده ست...دل هامان مارا به کام مرگ کشاندند....تقدیم به تمام کسانی که زندگی برایشان جور دگری بود.پ ن :به مناسبت زاد روزم و برای خودم...نویسنده و خوانشگر :محمد ابراهیمیتنظیم کننده :محمد زال پور مقدمطراح کاور :کیاوش مهربانی
#یازدهمین_پادکست_رادیو_حوّاخارج از نوبت سفارشیبرای جنوببرای خوزستانبرای همه آدم هایی که صدا ندارند،آب ندارندهوا ندارند...برای یک رنج مشترک و سریالی.به سفارش همین مردم.......نویسنده و خوانشگر :محمد ابراهیمیتنظیم کننده :محمد زال پور مقدمطراح کاور :کیاوش مهربانی
#پنجمین_اپیزود_فصل_پاییزی_رادیو_حواحالا که خاطراتمون رو به خودم شلیک میکنم و پوکه هاش رو توی پادکست ها میکارم مشکیم را گیس... این متن رو برای خودم نوشتم.برای خودم که حالا نمیدونم باید چیکار کنم...حالا که میشه اگر رفتی بعد اولین برفحالا که باز سیگار مشکیم...پ ن:اگر میخوای بفهمی که چرا (مشکیم را گیس) ، فقط کافیه از آخر به اول بخونیش...❤️
#چهارمین_اپیزود_فصل_پاییزی_رادیو_حواآدم باید یکی رو داشته باشه تو زندگیش که اگر قاصدک اومد نشست لب طاقچه اتاقش دلش نَترکه...یکی باید باشه که حتما چهارخونه تن کنه، صید کنه آدم رو ببره از این سراب... یکی که همیشه باید باشه...تقدیم به همه ی اونایی که موندن و دو نفر تا زمستون رو بلدند... ❤️
#سومین_اپیزود_فصل_پاییزی_رادیو_حواآخرین کدوم نقطه ست؟کاش میشد که بهمون بگن اینجا ک وایسادیم آخرین نقطه ست.مثلا این آخرین بوسه، آخرین خنده آخرین قهوه آخرین تخته، آخرین کافه، آخرین بغل، ما همیشه دیر رسیدیم.آخرین نقطه ای ک فهمیدم ک دیگه آخرش رو فقط دست تکون دادیم...اون نقطه هیچی ندیدیم....
#دومین_اپیزود_فصل_پاییزی_رادیو_حوا پاییز ها را باید بلد بود.باید بود، ماند و نرفت...پاییز ها باید نزدیک ماند و هوای هم را داشت.فربدیسم جواب منطقی به حضور سرمای لایت در جهان استیعنی عمیقا چ خبر؟یعنی برو و عاشق باش جَوون...
#اولین_اپیزود_فصل_پاییزی_رادیو_حواامیدواریم لذت ببرید ❤️ سلام ای هیبت در مه! اگر از حال من پرسیملالی نیست جز دوری دستان تو از دستم تو چییادی از این مرد مجازی میکنی یا نهشکستی عهد سابق را! نگو نه من که نشکستمبه دست خالی ات ای سرو لخت بارور سوگندقسم به زخم های تو عروس پاره پیراهنعصای شعبده از شاخه های تو فرود آمدخودم دیدم که سیب از حجله ات میریخت بر دامننام اثر:چهارقطره خونشاعر:علیرضا آذرخوانشگر:محمد ابراهیمی تنظیم کننده:محمد زال پور مقدم
#صحنه_باشکوه صحنه ی باشکوهی بود.یک سالن بزرگ، من، و چشم هایی که خیره خیره داشتن نگام میکردن، گوله برف گنده ای بودم که از اینور به اونور سن داشتم آتیش میگرفتم.ذره ذره در حال آب شدن بودم، خط های آخر نمایش من بود.رسیده بودم به آخرین بوسه..چشام داشت میلرزید،صدای نفس های همه رو میتونستم یک جا بشنوم. گرد باد سهمگینی بود که داشت منو با خودش می برد... سالن تاریک تاریک شده بود..هرجا ک بودم نور بود. دستم رو به فرمی که داشت چنگ میزد تو آسمون بردم، آخرین ارتباط من با روحم بود. شروع کردم سرمو در امتداد دستام چپ وراست کردن، جوری که انگاری آخرین رقص گردن من قبل از بوسه ی دار باشه جوری که انگار کیهان داره تو غرب جهان یکه تازی میکنه،ی هو ی چیزی رو مشت کردم تو آسمون آوردم دم دماغم بو کردم جوری ک صدای نفس کشیدنم یک گام بالاتر از صدای جمعیت بود.مشتم رو باز کردم، کف دستم رو بوسیدم و جوری ک انگار میخوام ی قاصدک رو ول بدم ک بره پیش خدا فوت کردم رو به سالن تاریک شده...صدای کمانچه رو میشنیدم، بارون همه جارو گرفته بود. نشستم کف سالن، ی جوری که انگار ی مادر کُردم که آخرین پسرکمم رفته، زیر لب زدم زیر خوندن..... #اپیزود_پنجم
آخرش هرجای دنیا باشم، اگر باشم، صرف میکنم برات فعل بود رو...بودم ،هستم، خواهم بود.عمری رفت تو پاچمون که صرف کردنا، شعور و عشق و اینا حالیشونه که نبود...اگر روز اول میگفتن به ما ک ترکیب من و تو الزاما ما نمیشه، شاید اصلا ما نویسنده هم نمیشدیم و ننه م به آرزوش که پسرش دکتر بشه هم میرسید...#اپیزود_چهارم
تا الان به سقوط فکر کردی ؟چشم نبود که مهره ی مار کاشته بودی،مین بود، سین سقوط بود...
تقدیم به تمام کسانی که عشق به تاراجشان برد...تقدیم به تمامی عاشقانی که شب هایشان در اندیشه ی معشوقه هایشان به صبح رسید...تقدیم به تمام کسانی که با امید دیدار او به خواب رفتند...تقدیم به چشم هایی که خیره خیره مُردند...به رسم ادب تشکر میکنم از تمام کسانی که مارا همراهی کردند.
رادیو حوّا تقدیم میکند:تقدیم به تمام کسانی که صمیمانه در شب تولدشان بغض کردند.تقدیم به تمام کسانی که در مسلخ ها زیسته اند.تقدیم به تمام شهرستانی های عالم.تقدیم به تمام کسانی که دوست داشته نشدند و هیچگاه دیده و نشده نشدند...تقدیم به مادرم جنوبو تقدیم به تمام حوا هایی ک سیب خوردند...به رسم ادب و رفاقت میخوام تشکر کنم از تمام کسانی که پای این کار زحمت کشیدند، تمام کسانی که صمیمانه انگیزه ی این مسیر بودند.تمام کسانی که در دورهمي ها، محل تولد رادیو حوّا، خالصانه تشویقم کردند.تشکر خاص از، مرجان، ابراهیم، دریا، ضیا، کامیار و فردوس و تمام خانواده ای که با نوشته های ما اشک ریختن و امید راه بودن.دم همه کسایی ک تو این مدت حمایت کردند خاص تر گرمدوستون دارم.#بچه_آخری_جنوب#رادیو_حوّا
Mahsan Ha
:)
MySpaceship
امروز 26 سالم شد و تنها دستاورد سالی که گذشت این بود که هزار بار تا پای خودکشی رفتم ولی با چه بدبختی هی گفتم نه خودتو به یه چی بند بزن هنوزم میشه ادامه داد 😭 خیلی سخت بود... امیدوارم بتونم خودمو دوست داشته باشم و کمتر اذیت شم یا اینکه بزنم زیر بازی و تمومش کنم، این بین زمین و آسمون بودن خیلی سخته؛ امیدوارم حتی گرگ بیابونم تجربش نکنه... ممنون از پادکست.. تولدم مبارک 💔🎈🙂
baha2r_
#کارون جان ماست. #اهواز
MISS.ABOOTALEBI
دیگه خبری ازتون نیست.این دنیا داره بدجوری رکب میزنه.بودنتون نگهمون میداشت.جنوب بودم و اندوه جنوب رو به واقع درک کردم.لطفا بیاین و زنده کنید این ارواح سرگردان رو
Mopa
حس بد یعنی اینکه رسیدم به اپیزود آخر ... الان کی توی تنهایی باهام حرف بزنه؟