DiscoverTudeh Party of Iran
Tudeh Party of Iran
Claim Ownership

Tudeh Party of Iran

Author: حزب توده ایران

Subscribed: 149Played: 3,041
Share

Description

حزب توده ایران سازمان سیاسی طبقه کارگر ایران است و در راه دفاع از آزادی، دمکراسی، صلح و عدالت اجتماعی، مبارزه می کند.
409 Episodes
Reverse
در حالی که وضع کشور در عرصه‌های گوناگون روز‌به‌روز وخیم‌تر می‌شود و هیچ‌یک از نهادهای حکومتی توان یا ارادۀ لازم را برای انجام حداقل تغییرات ضروری برای بهبود اوضاع ندارند، تنها پیام ولی فقیه و سران “نظام” و دستگاه تبلیغاتی حکومتی تأکید بر “ضرورت تاب‌آوری مردم” است. در سایۀ حکومت اسلامی و عملکرد ویرانگر آن مدت‌هاست که شالوده‌های سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی کشور در حال فروپاشی مداوم و برگشت‌ناپذیر است. نه‌تنها هیچ روزنۀ امیدی برای اصلاح و بهبود اوضاع دیده نمی‌شود، بلکه ادامه یافتن این روند کشور و جامعه را به سقوطی خانمان‌برانداز و فاجعه‌بار خواهد کشاند. اوضاع چنان بحرانی و بدون‌ آتیهٔ روشن است که حتی شماری از نظریه‌پردازان داخل کشور نیز به‌صراحت آن را بیان می‌کنند. برای نمونه، عباس عبدی در ۹ آذر در میزگرد اکو ایران گفت: “الآن هیچ چیز ایجابی نمی‌بینم. هیچ متغیری به‌صورت مثبت در حال پیشرفت نیست. این انتظار و تعلیق ادامه پیدا می‌کند و معتقدم همهٔ متغیرها به‌سمت بدتر شدن می‌روند، چه تورم، چه رشد اقتصادی، چه شکاف‌های اجتماعی و فرهنگی.”
ایران امروز در چنبرهٔ بحران‌های فراگیر و ویرانگری گرفتار است. این بحران‌ها عرصه‌های بنیادین سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی را فراگرفته و معیشت و زندگی بخش اعظم جامعه، یعنی طبقهٔ کارگر و دیگر زحمتکشان و قشرهای میانی را به سراشیبی تباهی کشانده است. وضع طوری است که خط فقر برای خانوادهٔ چهارنفره بین ۵۵ تا ۶۰میلیون تومان در ماه برآورد می‌شود. به گزارش خبرگزاری ایلنا، تقریباً ۹۰درصد مزدبگیران، حتی کارگران متخصص و متوسط‌بگیر، و گروه‌هایی مانند کارمندان دولت و معلمان و پرستاران با حقوق‌های زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
با گذشت هر روز و وقوع رخدادهای متعدد در سراسر کشور، این واقعیت بیش از پیش آشکار می‌شود که نهادها و دستگاه‌های تصمیم‌گیرندۀ حکومت ولایی در برابر طیف گسترده‌ای از اَبَربحران‌های فلج کامل شده‌اند و حکومت از گسترش اعتراض‌ها و اوج گرفتن طرح خواست‌های عدالت‌جویانۀ طبقات و اقشار گوناگون جامعه بسیار در هراس است. رژیم اسلامی اکنون کاری از دستش برنمی‌آید جز سرکوب، بازداشت، و افزایش اعدام‌ها، یا توسل به لاف‌های رسانه‌یی و شعارهای پُرطمطراق سران سه قوه و تظاهر به دلسوزی برای وضع رو به وخامت جامعه. در چنین وضعی، تکیه‌گاه اصلی دیکتاتوری در مقابل خواست‌های مبرم و برحق مردم معترض همان دستگاه‌های امنیتی و تبلیغاتی است که برای مهار کردن پیامدهای نارضایتی عمومی و شکاف پُرنشدنی میان ملت- حکومت به کار گرفته می‌شود.
در حالی که بحران‌های پیچیدهٔ اقتصادی و اجتماعی در کشور با سرعتی فزاینده در حال گسترش است و هم‌زمان اعتراض‌ها و تجمع‌های کارگران و دیگر زحمتکشان روزبه‌روز افزایش می‌یابد، به‌روشنی پیداست که مجموعهٔ حکومت ولایی در مواجهه با انبوه مشکلات دچار سردرگمی و ناتوانی عملی شده‌ است.
در حالی که ایران در فضای مبهم و برزخی “نه جنگ، نه صلح” و مورد تحریم‎های کمرشکن قرار گرفته است، ترامپ تعیین‌کنندۀ مسیر اصلی تحولات منطقه شده است که به‌تبع آن اثر مستقیم بر کشور ما می‌گذارد. رژیم اسلامی ایران در مجموع در عرصۀ بین‌المللی کشور را به انزوا کشانده و جز اقدامات سلبی کم‎اثر توان اجرای هیچ ابتکار یا راهبرد مؤثری ندارد. همهٔ مسائل اساسی کشور به دیدگاه‌ها و تصمیم‌های نابخردانهٔ خامنه‌ای گره خورده و در همان نقطه قفل شده‌ است.
در بحبوحهٔ تداوم صدای گوش‌خراش و پریشان‌کنندهٔ ‌جنگ در خاورمیانه، و تلفات وحشتناکی که به‌ویژه مردم فلسطین متحمل می‌شوند، در حالی که جامعهٔ بین‌المللی و سازمان‌های نمایندهٔ آن به نظر می‌آید قادر یا مایل به اقدام قاطع نیستند، بار دیگر صدای شوم دیگری بیش از پیش تکرار می‌شود: تهدید حملهٔ مجدد به ایران. فعالان در سراسر جهان زنگ خطر را به صدا درمی‌آورند و جنبش جهانی صلح را به بسیج نیرو برای اقدام- پیش از آنکه دیر شود- فرا می‌خوانند.
علی خامنه‌ای و حلقهٔ نزدیک به او در سه دههٔ گذشته کشور را از جنبه‌های گوناگون به وضعی بحرانی و فلاکت‌بار سوق داده‌اند. حاکمان رژیم اسلامی با برگزاری انتخابات نمایشی و گاه‌به‌گاه به ‌صحنه آوردن اصلاح‌طلبان مطیع “رهبری” و با اتکا به سازوکارهای گستردهٔ سرکوب تا کنون موفق شده‌اند توازن قدرت را به‌گونه‌ای حفظ کنند که بتوانند اعتراض‌ها و مطالبات مداوم مردمی را در مجموع مهار کنند. با این حال، در دو دههٔ اخیر، به‌ویژه پس از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ و سرکوب‌های گستردهٔ پس از آن، روند کلی رابطۀ ملت-حکومت همواره به‌سوی تضعیف پایه‌های دیکتاتوری ولایی و ریزش پایگاه اجتماعی‌اش بوده است.
شواهد و تحولات چند هفتهٔ اخیر نشان می‌دهد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با سردرگمی و بی‌اثر بودن همراه بوده است. با وجود سفرها و دیدارهای نمایشی عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، با دیپلمات‌های کشورهای کوچکی مانند یونان، اسلوانی، و سیرالئون، مجموعهٔ تصمیم‌گیری‌های سران رژیم و به‌ویژه شخص خامنه‌ای کشور را در سردرگمی جدی و شرایط دشواری قرار داده است. برای نمونه، عباس عراقچی روز سه‌شنبه ۴ شهریور در گفت‌وگو با روزنامهٔ الشرق الاوسط چاپ عربستان سعودی اعلام کرد که ایران “آمادهٔ ازسرگیری مذاکرات هسته‌یی با آمریکا” است. یک هفته بعد، روز ۱۱ شهریور، علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، گفت که “آمریکایی‌ها با طرح مسائلی نمی‌خواهند مذاکره شکل بگیرد”. اما دو روز بعد، مجید تخت‌روانچی، معاون وزیر خارجه، در پاسخ به پرسشی دربارهٔ احتمال ازسرگیری مذاکرات میان جمهوری اسلامی و آمریکا گفت: “پیام‌هایی میان دو طرف از طریق برخی کشورهای میانجی در حال تبادل است.”
امروزه بخش گسترده‌ای از ملت ایران، شامل طیف وسیع زحمتکشان شهر و روستا، از کارگر و معلم و کارمند گرفته تا پرستار و بازنشسته و دانشجو، در مواجهه با دشواری‌های روزمره، با بیانی روشن و بی‌پرده، نظام سیاسی حاکم و در رأس آن خامنه‎ای را عامل اصلی بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و زیست‌محیطی کشور می‌دانند.
متن سخنرانی و پرسش و پاسخ رفیق محمد امیدوار، سخنگوی حزب تودهٔ ایران با عنوان «نگاهی به تحول های ایران پس تجاوز جنایتکارانه دولت اسرائیل و امپریالیسم و وظایف نیروهای چپ و مترقی در شرایط حساس کنونی» -۲ شهریور ۱۴۰۴
مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی در اردیبهشت ۱۴۰۳فرصتی شد برای اینکه رژیم ولایی به ترمیم و جبران ورشکستگی مفتضحانهٔ دولت رئیسی و اجرای‌ برنامه‌های ویرانگر آن دولت بپردازد. پیامدهای فاجعه‌بار آن برنامه‌ها، در دولتی که برای ایجاد “حکومت یکدست” زیر نظر و با حمایت کامل خامنه‌ای به میدان آورده شده بود، حتی صدای آیت‌الله‌های مرتجع قم را نیز درآورد. در آن دوره، اعتبار خامنه‌ای و توان رهبری‌اش حتی در میان حلقهٔ خودی‌ها بیش از پیش زیر سؤال رفت. خیزش‎های وسیع در سال‌های ۹۶ و ۹۸ و به‌ویژه خیزش گستردۀ «زن، زندگی، آزادی» شکاف‌ گستردهٔ بین ملت و حکومت را آشکارتر کرد و حکومت را به عقب‌نشینی‌هایی واداشت. آن تحولات و فشارهای مردمی آغازگر شتاب‌ روند برگشت‌ناپذیر نامتعادل شدن رژیم بود که تا همین امروز آن را در ترس دائم از خشم و خواست‎های مردم قرار داده است.
مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی در اردیبهشت ۱۴۰۳فرصتی شد برای اینکه رژیم ولایی به ترمیم و جبران ورشکستگی مفتضحانهٔ دولت رئیسی و اجرای‌ برنامه‌های ویرانگر آن دولت بپردازد. پیامدهای فاجعه‌بار آن برنامه‌ها، در دولتی که برای ایجاد “حکومت یکدست” زیر نظر و با حمایت کامل خامنه‌ای به میدان آورده شده بود، حتی صدای آیت‌الله‌های مرتجع قم را نیز درآورد. در آن دوره، اعتبار خامنه‌ای و توان رهبری‌اش حتی در میان حلقهٔ خودی‌ها بیش از پیش زیر سؤال رفت. خیزش‎های وسیع در سال‌های ۹۶ و ۹۸ و به‌ویژه خیزش گستردۀ «زن، زندگی، آزادی» شکاف‌ گستردهٔ بین ملت و حکومت را آشکارتر کرد و حکومت را به عقب‌نشینی‌هایی واداشت. آن تحولات و فشارهای مردمی آغازگر شتاب‌ روند برگشت‌ناپذیر نامتعادل شدن رژیم بود که تا همین امروز آن را در ترس دائم از خشم و خواست‎های مردم قرار داده است.
مبارزۀ_هوشیارانۀ_جنبش_مردمی_برای_رهایی_از_منگنهٔ_دیکتاتوری_ولایی by حزب توده ایران
پس از دوازده روز و شب تهاجم بی‌وقفۀ گسترده و ویرانگر و خونین ماشین جنگی اسرائیل به ایران و، در پاسخ، حملۀ موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل، و در انتها حملهٔ پیشرفته‌ترین بمب‌افکن‌های رادارگریز آمریکا به سه سایت اصلی فعالیت هسته‌یی جمهوری اسلامی و بمباران آنها با بمب‌های سنگرشکن، سرانجام این درگیری با پذیرش آتش‌بس تحمیلی ترامپ، یا بنا بر تبلیغات خودشان با “میانجیگری” او، پایان یافت. بی‌شک برقراری صلح و آرامش غنیمت ارزنده‌ای است.
پس از هفته‌ها مذاکرهٔ غیر مستقیم جمهوری اسلامی با دولت ترامپ، که به گفتهٔ وال استریت ژورنال با هدف ”محدود کردن برنامهٔ هسته‌یی جمهوری اسلامی صورت می‌گرفت و به‌نظر بسیاری راهی مناسب برای حفظ صلح منطقه‌یی تلقی می‌شد“، در نهایت این مذاکرات ”به پوششی مناسب برای حملهٔ غافلگیرانه اسرائیل تبدیل شد.“
با توجه به وخیم‌تر شدن بحران‌های داخلی، اکنون بخش مهمی از مسائل اساسی اقتصادی کشور به نتیجۀ مذاکرات بین نماینده‎های خامنه‌ای و ترامپ وابسته شده است. برخلاف ادعاهای تبلیغاتی مقامات جمهوری اسلامی ایران، این واقعیتی است که اکنون بیش از پیش آشکار شده است.
جهان هفتهٔ گذشته شاهد نمایش بی‌شرمانهٔ قدرت‌نمایی امپریالیسم آمریکا بود که دونالد ترامپ و گروهی از میلیاردرهای بدنام آمریکایی در کنار رهبران مستبد عربستان سعودی، قطر، و امارات متحدهٔ عربی اجرا کردند. برخورداری از ثروت‌های افسانه‌یی، سابقهٔ خشونت و آدم‌کشی، و اعتقاد به حکومت اقتدارگرایانه تا گرایش‌های فاشیستی از جمله نقاط اشتراک این بازیگران است.
همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، مذاکرات میان نمایندگان ترامپ و خامنه‌ای پس از طی مراحل اولیهٔ تشریفاتی به‌سرعت وارد مرحله‌ای شد که آمریکا، مستقیم یا غیرمستقیم، روند و چارچوب و نتیجهٔ نهایی را تعیین خواهد کرد. علت اصلی این وضع برتری قدرت به‌نفع آمریکا است، هم در پشت درهای بستهٔ مذاکرات و هم در عرصه‌های تعیین‌کنندۀ فشارهای اقتصادی، نظامی، و امنیتی-اطلاعاتی و خراب‌کاری.
با پایان یافتن دور دوم مذاکرات میان نمایندگان آمریکا و جمهوری اسلامی ایران و توافق برای ادامۀ گفت‌وگوها، می‌توان گفت که این روند فعلاً توانسته است از تبدیل شدن تنش‌های موجود به حملهٔ نظامی آمریکا و آغاز جنگ جلوگیری کند و دست دولت جنگ‌افروز اسرائیل را از ایران دور نگه دارد. اما با توجه به وضع فلاکت‌بار و بحران‌زدهٔ اقتصاد ایران، ورشکستگی کامل سه دهه سیاست‌های خارجی ضدّملی، و دست خالی خامنه‌ای در برابر ترامپ، باید گفت که کشور ما هنوز، و برای دوره‌ای فعلاً نامعلوم، با طیفی از تهدیدهای بسیار خطرناکِ هارترین جناح‌های امپریالیسم آمریکا مواجه است.
چهل و شش سال از انقلاب بهمن ۵۷ می‌گذرد، انقلابی که با هدف‌های اصلی «آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی» به‌سرعت توانست طبقات و لایه‌های وسیع اجتماعی آن روز ایران را برای فروریختن دیکتاتوری فردی شاه بسیج کند. اکثریت قاطع مردم و نیروهای سیاسی صرفاً برای تداوم آن جنبش عظیم مردمی و حمایت از آن و تحقق هدف‌هایش، با واقعی شمردن شعارهای مشخص خمینی در رفراندوم ۱۲ فروردین ۵۸، به تنها گزینهٔ موجود، یعنی “جمهوری اسلامی”، به‌عنوان سدّی در برابر بازگشت دیکتاتوری سلطنتی فاسد و وابسته رأی دادند.
loading
Comments (1)

Seedaye Azadi

زنده باد حزب توده ایران و تنها راه ازادی و رسیدن به عدالت اجتماعی در ایران 🚩❤️

Feb 2nd
Reply
loading