امروزه بخش گستردهای از ملت ایران، شامل طیف وسیع زحمتکشان شهر و روستا، از کارگر و معلم و کارمند گرفته تا پرستار و بازنشسته و دانشجو، در مواجهه با دشواریهای روزمره، با بیانی روشن و بیپرده، نظام سیاسی حاکم و در رأس آن خامنهای را عامل اصلی بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی کشور میدانند.
متن سخنرانی و پرسش و پاسخ رفیق محمد امیدوار، سخنگوی حزب تودهٔ ایران با عنوان «نگاهی به تحول های ایران پس تجاوز جنایتکارانه دولت اسرائیل و امپریالیسم و وظایف نیروهای چپ و مترقی در شرایط حساس کنونی» -۲ شهریور ۱۴۰۴
مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی در اردیبهشت ۱۴۰۳فرصتی شد برای اینکه رژیم ولایی به ترمیم و جبران ورشکستگی مفتضحانهٔ دولت رئیسی و اجرای برنامههای ویرانگر آن دولت بپردازد. پیامدهای فاجعهبار آن برنامهها، در دولتی که برای ایجاد “حکومت یکدست” زیر نظر و با حمایت کامل خامنهای به میدان آورده شده بود، حتی صدای آیتاللههای مرتجع قم را نیز درآورد. در آن دوره، اعتبار خامنهای و توان رهبریاش حتی در میان حلقهٔ خودیها بیش از پیش زیر سؤال رفت. خیزشهای وسیع در سالهای ۹۶ و ۹۸ و بهویژه خیزش گستردۀ «زن، زندگی، آزادی» شکاف گستردهٔ بین ملت و حکومت را آشکارتر کرد و حکومت را به عقبنشینیهایی واداشت. آن تحولات و فشارهای مردمی آغازگر شتاب روند برگشتناپذیر نامتعادل شدن رژیم بود که تا همین امروز آن را در ترس دائم از خشم و خواستهای مردم قرار داده است.
مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی در اردیبهشت ۱۴۰۳فرصتی شد برای اینکه رژیم ولایی به ترمیم و جبران ورشکستگی مفتضحانهٔ دولت رئیسی و اجرای برنامههای ویرانگر آن دولت بپردازد. پیامدهای فاجعهبار آن برنامهها، در دولتی که برای ایجاد “حکومت یکدست” زیر نظر و با حمایت کامل خامنهای به میدان آورده شده بود، حتی صدای آیتاللههای مرتجع قم را نیز درآورد. در آن دوره، اعتبار خامنهای و توان رهبریاش حتی در میان حلقهٔ خودیها بیش از پیش زیر سؤال رفت. خیزشهای وسیع در سالهای ۹۶ و ۹۸ و بهویژه خیزش گستردۀ «زن، زندگی، آزادی» شکاف گستردهٔ بین ملت و حکومت را آشکارتر کرد و حکومت را به عقبنشینیهایی واداشت. آن تحولات و فشارهای مردمی آغازگر شتاب روند برگشتناپذیر نامتعادل شدن رژیم بود که تا همین امروز آن را در ترس دائم از خشم و خواستهای مردم قرار داده است.
مبارزۀ_هوشیارانۀ_جنبش_مردمی_برای_رهایی_از_منگنهٔ_دیکتاتوری_ولایی by حزب توده ایران
پس از دوازده روز و شب تهاجم بیوقفۀ گسترده و ویرانگر و خونین ماشین جنگی اسرائیل به ایران و، در پاسخ، حملۀ موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل، و در انتها حملهٔ پیشرفتهترین بمبافکنهای رادارگریز آمریکا به سه سایت اصلی فعالیت هستهیی جمهوری اسلامی و بمباران آنها با بمبهای سنگرشکن، سرانجام این درگیری با پذیرش آتشبس تحمیلی ترامپ، یا بنا بر تبلیغات خودشان با “میانجیگری” او، پایان یافت. بیشک برقراری صلح و آرامش غنیمت ارزندهای است.
پس از هفتهها مذاکرهٔ غیر مستقیم جمهوری اسلامی با دولت ترامپ، که به گفتهٔ وال استریت ژورنال با هدف ”محدود کردن برنامهٔ هستهیی جمهوری اسلامی صورت میگرفت و بهنظر بسیاری راهی مناسب برای حفظ صلح منطقهیی تلقی میشد“، در نهایت این مذاکرات ”به پوششی مناسب برای حملهٔ غافلگیرانه اسرائیل تبدیل شد.“
با توجه به وخیمتر شدن بحرانهای داخلی، اکنون بخش مهمی از مسائل اساسی اقتصادی کشور به نتیجۀ مذاکرات بین نمایندههای خامنهای و ترامپ وابسته شده است. برخلاف ادعاهای تبلیغاتی مقامات جمهوری اسلامی ایران، این واقعیتی است که اکنون بیش از پیش آشکار شده است.
جهان هفتهٔ گذشته شاهد نمایش بیشرمانهٔ قدرتنمایی امپریالیسم آمریکا بود که دونالد ترامپ و گروهی از میلیاردرهای بدنام آمریکایی در کنار رهبران مستبد عربستان سعودی، قطر، و امارات متحدهٔ عربی اجرا کردند. برخورداری از ثروتهای افسانهیی، سابقهٔ خشونت و آدمکشی، و اعتقاد به حکومت اقتدارگرایانه تا گرایشهای فاشیستی از جمله نقاط اشتراک این بازیگران است.
همانطور که پیشبینی میشد، مذاکرات میان نمایندگان ترامپ و خامنهای پس از طی مراحل اولیهٔ تشریفاتی بهسرعت وارد مرحلهای شد که آمریکا، مستقیم یا غیرمستقیم، روند و چارچوب و نتیجهٔ نهایی را تعیین خواهد کرد. علت اصلی این وضع برتری قدرت بهنفع آمریکا است، هم در پشت درهای بستهٔ مذاکرات و هم در عرصههای تعیینکنندۀ فشارهای اقتصادی، نظامی، و امنیتی-اطلاعاتی و خرابکاری.
با پایان یافتن دور دوم مذاکرات میان نمایندگان آمریکا و جمهوری اسلامی ایران و توافق برای ادامۀ گفتوگوها، میتوان گفت که این روند فعلاً توانسته است از تبدیل شدن تنشهای موجود به حملهٔ نظامی آمریکا و آغاز جنگ جلوگیری کند و دست دولت جنگافروز اسرائیل را از ایران دور نگه دارد. اما با توجه به وضع فلاکتبار و بحرانزدهٔ اقتصاد ایران، ورشکستگی کامل سه دهه سیاستهای خارجی ضدّملی، و دست خالی خامنهای در برابر ترامپ، باید گفت که کشور ما هنوز، و برای دورهای فعلاً نامعلوم، با طیفی از تهدیدهای بسیار خطرناکِ هارترین جناحهای امپریالیسم آمریکا مواجه است.
چهل و شش سال از انقلاب بهمن ۵۷ میگذرد، انقلابی که با هدفهای اصلی «آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی» بهسرعت توانست طبقات و لایههای وسیع اجتماعی آن روز ایران را برای فروریختن دیکتاتوری فردی شاه بسیج کند. اکثریت قاطع مردم و نیروهای سیاسی صرفاً برای تداوم آن جنبش عظیم مردمی و حمایت از آن و تحقق هدفهایش، با واقعی شمردن شعارهای مشخص خمینی در رفراندوم ۱۲ فروردین ۵۸، به تنها گزینهٔ موجود، یعنی “جمهوری اسلامی”، بهعنوان سدّی در برابر بازگشت دیکتاتوری سلطنتی فاسد و وابسته رأی دادند.
اوضاع در همهٔ عرصههای اساسی سیاسی و اقتصادی-اجتماعی کشور و از همه مهمتر در تأمین معاش زحمتکشان روزبهروز وخیمتر میشود. در همین حال، و بهرغم بحرانهای عمیقی که کشور را در بر گرفته است، رهبران حکومت، بهویژه خامنهای، در دیدارها و نشستهای نمایشی و فرمایشی، برای حفظ ظاهر، همچنان به تکرار یاوهها و وعدههای بیمایه و بیپشتوانهٔ همیشگی مشغولاند. اما در عمل، بهدلیل ترس از سازمانیافته شدن واکنشهای مردمی، در برخورد با برخی از مسائل اجتماعی ناچار به عقبنشینی و انعطاف موقتی شدهاند، گرچه بعید به نظر میرسد که پس از این عقبنشینی بتوانند سنگرهای از دست رفته را بهآسانی پس بگیرند. شکستهای رژیم برگشتناپذیر شده است.
تحولات هفتۀ گذشته و صحبتهای اخیر خامنهای و پزشکیان در مورد روند مذاکره با دولت آمریکا، همراه با کنار گذاشته شدن عبدالناصر همتی و جواد ظریف از دولت، حکایت از آن دارد که هشت ماه پس از تبلیغات کارزار انتخابات نمایشی و خیالپردازی دربارۀ بهاصطلاح “وفاق ملی”، همانطور که پیشبینی میشد هیچ تغییر اساسی در گفتار و کردار رژیم ولایی صورت نگرفته است.
بهرغم تبلیغات حکومتی و سخنوریهای خامنهای و پزشکیان و انتشار اخبار نمایشی در مورد “دستاوردهای علمی-فنی” جمهوری اسلامی، که هیچ تأثیری در بهبود وضع وخیم اقتصادی و معیشت روزمرهٔ زحمتکشان و حتی امنیت اجتماعی ندارد، واقعیتهای عینی نشاندهندهٔ ناتوانی و شکست گستردۀ حکومت در عرصههای گوناگون اجتماعی و اقتصادی است.
هفتهٔ گذشته شاهد دو پیام، یکی در سخنوریهای دونالد ترامپ و دیگری از زبان علی خامنهای، بودیم که نشان میدهد تحولات آیندهٔ کشور در مسیری مبهم و پُرخطر قرار گرفته است. این روند ممکن است به تنش و برخورد نظامی کشیده شود و فاجعهای جبرانناپذیر برای ملت ایران به بار آورد. در صورت ادامۀ چنین وضعی، مبارزات آزادیخواهانه و تلاش برای تحقق خواستهای مبرم زحمتکشان برای صلح و زندگی شایسته ضربهای جدّی خواهد خورد و رسیدگی به این خواستها به حاشیه خواهد رفت.
در پی به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و مسلط شدن دیدگاههای راست افراطی در دولت آمریکا، جهان و منطقهٔ ما دستخوش تحولات پُرشتابی شده است که بیتردید بر تحولات آیندۀ کشور ما نیز اثری تعیینکننده خواهد داشت. تحلیل اوضاع مشخص کنونی ایران، بهویژه با وجود شکاف پُرنشدنی بین ملت-حکومت و بهتبع آن ادامۀ روند نامتعادلتر شدن وضع حکومت ولایی همزمان با غروب رهبری خامنهای، مستلزم توجه به این واقعیت و عامل خارجی است.
گفتههای سران “نظام” و بیانیهها و تبلیغات حکومتی و بهویژه سخنرانیهای اخیر خامنهای نشاندهندهٔ وضع بسیار نامتعادل حکومت ولایی و آشفتگی در سیاستگذاریهای داخلی و خارجی آن است. تحولات پنج ماه گذشته نیز باید به مسعود پزشکیان نشان داده باشد که در ساختار قدرت رژیم ولایی تحقق دستاوردهای اساسی و واقعی برای مردم از بالا، بهویژه بهبود وضع معیشت و زندگی اکثر مردم، آسان و حتی ممکن نیست.
تحولات ماههای اخیر در ایران و منطقه بیشک تا سالها اثرهای مهمی به جا خواهد گذاشت که پیشبینی دقیق آنها از هماکنون بسیار دشوار است. از آن جمله میتوان به این رخدادهای اخیر اشاره کرد: دخالتهای روزافزون امپریالیسم آمریکا و رژیم جنایتکار اسرائیل در بازچینی جغرافیای منطقه؛ برنامهریزی اسرائیل برای گسترش شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی فلسطین و اشغال دائم غزه و بلندیهای جولان در مرز سوریه، که اسرائیل بخشهای مهمی از آن را پس از سقوط اسد به خاکش اضافه کرده است؛ بلندپروازیهای اردوغان برای گسترش نفوذ ترکیه در سوریه و غرب آسیا؛ حضور و فعالیت مجموعهای از گروههای مسلح ارتجاعی همچون داعش، طالبان، فاطمیون، حماس، حزبالله، جهاد اسلامی، و “هیئت تحریر شام” که زیر چتر حمایت رژیمهای ارتجاعی منطقه، از جمله ایران و عربستان و ترکیه، در خدمت گسترش نفوذ و سلطهٔ این قدرتها و حکومتها بر بخشهایی از سرزمینهای این منطقهاند؛
سقوط دیکتاتوری بشار اسد و حزب بعث در سوریه با دخالت آشکار ترکیه، اسرائیل، و امپریالیسم آمریکا و به دست گروههای تروریستی وابسته به “هیئت تحریر شام” وضع جدیدی در منطقۀ خاورمیانه پدید آورده است. فروپاشی دولت اسد در عین حال گواه شکست مفتضحانۀ حلقهٔ اساسی سیاستهای خارجی ماجراجویانهٔ رژیم ولایت فقیه در منطقۀ خاورمیانه با عنوان پُرطمطراق “محور مقاومت” است. منطقۀ خاورمیانه در یک سال و نیم گذشته شاهد رخدادهای مهمی بوده است که امپریالیسم آمریکا و دولت نژادپرست و جنایتکار اسرائیل با بهرهگیری از آنها توانستهاند موقعیتشان را در این منطقه تقویت کنند.
Seedaye Azadi
زنده باد حزب توده ایران و تنها راه ازادی و رسیدن به عدالت اجتماعی در ایران 🚩❤️