DiscoverUncertainty (عدم قطعیت)
Uncertainty (عدم قطعیت)
Claim Ownership

Uncertainty (عدم قطعیت)

Author: peyman shirpoor

Subscribed: 2Played: 22
Share

Description

من پیمان شیرپور تهیه کننده و گوینده؛ در قسمت های مختلف پادکست عدم قطعیت شما را به موضوعی خاص از فرهنگ و جامعه و هنر دعوت میکنم تا با هم سفری داشته باشیم به کلماتی که بتوانند بعضی چیزها را روایت کنند.

هر قسمت در مورد موضوعی خاص صحبت میکنیم. گاه نقدی داریم بر اتفاقات هنری و فرهنگی و گاه همراه میشویم با روند رو به جلوی این موضوعات در سطح جامعه.



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

5 Episodes
Reverse
یه لحظه بوی یاس اومد. از هیچ‌جا، از ناکجا. نه گلی بود، نه عطری، نه نسیمی که خبری بیاورد. فقط بو، بی‌مقدمه، نرم و بی‌صدا، نشست روی شونه‌هام. همون‌قدر که واقعی بود، غیرواقعی هم بود. یه ثانیه مکث کردم. نفس کشیدم و حس کردم یه چیزی تو دلم تکون خورد. مثل وقتی یه خاطره قدیمی بی‌دعوت میاد، یه صدای آشنا از دور می‌گه “یادت هست؟” نمی‌دونم از کجا اومد. از پنجره نبود، چون بسته بود. از ذهنم شاید. از یه جایی بین خیال و هوا. ولی عمیق بود، انگار زمان برای یه لحظه از مسیر خودش بیرون افتاد.بوی یاس همیشه منو یاد آرامش و دلتنگی با هم می‌اندازه. انگار یه جور تضاد لطیفه. بویی که هم تسکین می‌ده، هم زخمی قدیمی رو بیدار می‌کنه. هم یاد باغ‌های کودکیه، هم یاد نبودنِ کسی. نمی‌دونم چرا، ولی همیشه باهاش یه سکوت خاص میاد. یه جور سکوتِ سفید. نه غم‌انگیز، نه شاد. فقط سکوتی که دلت نمی‌خواد تموم شه.اون لحظه حس کردم یه چیزی یا یه کسی از دور صدام کرده. نه با کلمه، با هوا. با همون بوی یاس. شاید یه روح، شاید یه خاطره، شاید بخشی از خودم که جا مونده بود جایی در گذشته. من همیشه باور داشتم بعضی بوها قدرت دارن. مثل دری هستن بین حال و گذشته. یه ذره از عطر یاس می‌تونه تو رو پرت کنه به یه کوچه‌ی قدیمی، یه عصرِ اردیبهشتی، یا یه لبخند که سال‌هاست ندیدی. برای یه لحظه، دقیقاً اون حس بهم دست داد. انگار ایستادم بین دو زمان. بین منِ امروز، و منِ بچگی که تو حیاط خونه‌ی مادربزرگ دنبال پروانه می‌دویدم. بوی یاس همون‌جا بود، همیشه بود. تو اون حیاط، روی اون دیوار، کنار اون درخت نارنج.شاید مغز یاد گرفته از رایحه‌ها برای زنده کردن گذشته استفاده کنه. ولی من حس می‌کنم این فقط حافظه نیست. یه جور دعوتِ نامرئیه. انگار جهان داره ازت می‌پرسه: «یادت میاد کی بودی، قبل از اینکه خسته شی؟» من یادم افتاد. یادم افتاد به روزایی که ساده بودم. وقتی شادی، دلیل نمی‌خواست. وقتی سکوت ترسناک نبود. وقتی حضور یه گل، یه عصرِ بهار، کافی بود تا احساس کنم دنیا بزرگ و امنه. و حالا، این بوی ناگهانی، اومد تا یادم بندازه اون بخش از من هنوز زنده‌ست. فقط خوابیده بوده.نفس کشیدم. عمیق. بوی یاس پر شد تو سینه‌م، مثل نوری که از درز پرده بیاد تو اتاق. یه‌هو دلم لرزید. یه‌جور آرامشِ بی‌دلیل. آدم بعضی وقتا دلتنگ چیزاییه که حتی یادش نمیاد دقیقاً چی‌ان. شاید دلتنگ خودِ خودش باشه. اون خودی که هنوز باور داشت زندگی بوی گل می‌ده. شاید اون بو، فقط نشونه‌ای بود از همون بخش گمشده.به مریم گفتم اگه الان اینجا بود، حتماً می‌گفتم: “عجیبه، نه؟ یه بو می‌تونه کل ذهن آدمو ببره یه جای دیگه.” و اون احتمالاً لبخند می‌زد و می‌گفت: “شاید داره ازت تشکر می‌کنه که هنوز حس می‌کنی.” آره، شاید بوی یاس فقط یه تشکر بود. از جهان. از زندگی. از بخشی درون من که هنوز خاموش نشده.گاهی فکر می‌کنم هر بویی یه روح داره. بوی یاس، روحِ آرامشه. روحی که هر وقت زیادی سفت شدی، زیادی منطقی، میاد یادت بندازه هنوز نرمی، هنوز حس داری، هنوز می‌تونی دل‌تنگ شی بدون اینکه دلیلش رو بدونی. این‌که یه بو بیاد و تو رو بلرزونه، یعنی هنوز زنده‌ای.من همون‌جا نشستم، بی‌حرکت. فقط گوش دادم به نفس خودم. هوا پر از خاطره بود. به خودم گفتم: “شاید زندگی همین لحظه‌ست. یه بوی کوتاه که میاد و می‌ره. و همه‌ی معنا، تو همون رفت‌و‌برگشتِ یه نفس خلاصه می‌شه.” عجیبه که چقدر چیزای ساده می‌تونن پیچیده‌ترین حس‌ها رو بیدار کنن. یه بوی یاس می‌تونه کاری کنه که هزار تا کتاب روانشناسی نتونه. چون مستقیم می‌ره سراغ روح. بدون ترجمه، بدون منطق.من به‌یاد آوردم کسی یه‌بار برام گل یاس آورده بود. . Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
یک متن ساده که فقط یک المان دارد. یک دنیا می ارزد و با آن می شود عاشقی کرد ... Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
من پیمان شیرپور تهیه کننده و گوینده؛ در این قسمت همراه خانم مریم کریمی در مورد پذیرش و لذت تغییر صحبت میکنیم.. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
بعضی ها فکر میکنند و بعضی ها فقط فرار می کنندتو این چند ده سال گذشته، تعداد آدمایی که رفتن تو کشور دیگه زندگی کردن، کلی زیاد شده. یعنی تو سال 2020، تقریباً 281 میلیون نفر تو یه کشور دیگه ای غیر از جایی که به دنیا اومده بودن زندگی می‌کردن. اگه اینو با سال 1990 مقایسه کنی، می‌بینی که دو برابر شده.البته خیلی از اینا به خاطر مشکلای امنیتی مجبور شدن فرار کنن و برن یه کشور دیگه پناهنده بشن. حالا چه خودشون بخوان چه نخوان، تو این مسیر افتادن و بعدش کلی سختی می‌کشن. مهاجرا با انواع و اقسام دردسرا و استرسای اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنن که اینا رو سلامت روان و کیفیت زندگیشون خیلی اثر می‌ذاره.سلامت روان با سلامت جسمی و کلی چیز دیگه مث درس خوندن، کار کردن، فقر و اینکه آدما بتونن تو یه جامعه امن و منصفانه زندگی کنن، ارتباط داره. با اینکه سازمان ملل تو سال 2015 تصمیم گرفت که سلامت روان رو تو اولویتاش بذاره، اما هنوزم بیماریای روانی یکی از دلایل اصلی مشکلای سلامتی تو دنیاست. مثلاً تو سال 2019، اختلالای روانی باعث شد 4.9 درصد از سالای عمر آدما با ناتوانی باشه، در حالی که تو سال 1990 این عدد 3.1 درصد بود.تحقیقایی که تو اروپا انجام شده نشون میده مهاجرا نسبت به آدمای عادی، بیشتر احتمال داره که دچار مشکلای روانی مث اضطراب، افسردگی، استرس بعد از سانحه یا فکر خودکشی بشن. این هم به خاطر اون سختیاییه که قبل و حین مهاجرت کشیدن، هم به خاطر موانع و نابرابریایی که سر راهشون تو کشور جدید هست، مث نبود سیاستای حمایتی و خدمات در دسترس.خلاصه کلام اینکه این مهاجرا بیچاره از یه طرف مجبورن جا و زندگیشونو عوض کنن، از یه طرف دیگه هم کلی دردسر سر راهشونه که اینا رو سلامت روحی و روانیشون اثر میذاره. پس باید بیشتر بهشون رسیدگی بشه و سیستما و خدماتی باشه که بهشون کمک کنه با شرایط جدید راحت‌تر کنار بیان.پس مهمه ما برای چه هدفی مهاجرت میکنیم. هدف گاهی دور از اون ذهنیتی میشه که ما توی ذهنمون میسازیم. آدم های زیادی رو دیدم که قصد مهاجرت دارند ولی وقتی صحبت از هدف هاشون میشه.... از نظر من هدف اسم گذاری نمیشه. به عنوان مثال درس خوندن یه هدفه؟ نه درس خوندن نوعی ابزاره برای رسیدن به اون چیزی در درس و علم بهش فکر میکنیم. ولی امروز درس خوندن شده هدفی برای مهاجرت کردن. یا رسیدن به یه کشور و تازه ساختن اهداف زندگی. درس خوندن شده نوعی عامل فرار از اون چیزایی که تو ذهنمون میخوام بهش برسیم.ما چه بخواییم چه نخواییم مجبوریم به دنیای بعد از مهاجرت هم فکر کنیم. حتی اگه قبول کنیم راهی جز رفتن نداریم. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
او بی پایان تلاش میکند و به ندرت پاداش میگیرد. او به این دلیل که در آن زندگی میکند خسته است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Comments