Discoverمی‌خوانیم
می‌خوانیم

می‌خوانیم

Author: Ali Ganjei

Subscribed: 1,716Played: 76,423
Share

Description

چند سالی است که ما دو شب در هفته دور هم جمع می‌شویم و متونی که از ادبیات فارسی دوست داریم را می‌خوانیم و معنی می‌کنیم و به بحث می‌گذاریم.
نوار جلسات را بعد از مختصری ویرایش و با چند هفته تاخیر، هم اینجا منتشر می‌کنیم و هم در یوتیوب.
خود جلسه هم در این کانال یوتیوب زنده پخش می‌شود: https://www.youtube.com/aliganjei

تا بحال این متون را خوانده‌ایم:
- شاهنامه فردوسی
- تاریخ بیهقی
- تاریخ جهانگشا
- سفرنامه ناصرخسرو
- ارداویرافنامه (از متن پهلوی و ترجمه ژینیو / آموزگار)
- کلیله و دمنه
- هفت پیکر
- راحت الصدور
- چهارمقاله
- جامع التواریخ؛ تاریخ سامانیان و آل بویه و غزنویان
- سوانح العشاق
- چند رساله از سهروردی
- جامع التواریخ؛ تاریخ سلجوقیان
- خسرو و شیرین
- قابوسنامه
- جامع التواریخ؛ تاریخ سلاطین خوارزم
- یادگار زریران
- جامع التواریخ؛ اتابکان سلغری فارس
- جامع التواریخ؛ تاریخ اسماعیلیان
- جامع التواریخ؛ تاریخ اغوز
- سیاستنامه خواجه نظام الملک
- نوروزنامه
- اسکندرنامه (شرفنامه و اقبالنامه)
- لیلی و مجنون
- مخزن الاسرار
- نفثه المصدور
- تاریخ بخارا
- مرزبان نامه
- کلیات رودکی
- سندبادنامه
- تاریخ سیستان
- گزیده اشعار دقیقی، بابا طاهر، قصاب کاشانی، فخری هروی، فلکی شروانی، عماد خراسانی، وثوق الدوله و دیگران
627 Episodes
Reverse
در ادامه فصل قبل به بررسی موجودات بیشتری در عالم می‌پردازیم و اینکه هر موجود روحانی چه کاری در زندگی پیشین خود داشته که سزاوار این مقام شده است. با برخی واژگان سیستم طبقاتی هندی آشنا می‌شویم که در فصل‌های آتی بیشتر توضیح داده خواهد شد. در بخش پایانی جلسه به داستان و صفات «زئوس» خداوند یونانی می‌رسیم و نظر جالبی از ابوریحان خواهیم دید که زئوس را برابر با براهم می‌داند. #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
در ادامه بحث رهایی به یونان رفته و ابوریحان نظرات سقراط را با عقاید هندی تطبیق می‌دهد. و با آوردن نظراتی از صوفیه به بحث رهایی پایان می‌دهد. در فصل جدید نیز انواع تقسیم‌بندی‌هایی که هندوها از موجودات جهان دارند می‌پردازیم و درخواهیم یافت که بسیاری از موجودات اسطوره‌ای و تخیلی از جنس دیوها، فرشتگان، مارها و ... که در هنرهای معاصر دیده می‌شود در واقع پیشینه هندی دارند.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
#تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
داستان این قسمت حول مفهوم «موکش» یا Moksha میچرخد که به معنی رهایی از چرخه زاده‌شده، مرگ، و زایش مجدد هست. تمام این چرخه برای هر انسان هزاران بار تکرار خواهد شد تا رسیدن به دانایی. و دانایی در این است که لذت‌های جهان را بی‌ارزش و خواسته‌های نفس رو زودگذر بدانیم. ما هر بار که میمیریم تمام زندگانی‌های پیشین دوباره در روح ما تجلی پیدا می‌کند و فراموشی حاصل از آمیختن با جسم کنار رفته و روح ما یک قدم به دانایی نزدیک‌تر میشود. اما اینکه دست‌افزارهای دانایی چیست پرسشی است که ابوریحان به آن پاسخ می‌دهد. #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
#تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
در ابتدای این قسمت از داستان اندکی به ادامه بحث تناسخ در یونان می‌پردازیم و به نظریات درخشان سقراط میرسیم و اندکی معادل‌های یونانی این مفاهیم هندی را پی میگیریم. سپس به سراغ جهان یا «لوک‌» خواهیم رفت، میبینیم که ما در جهان میانی یا برزخ هستیم و چگونه روح ما به جهان‌های بالاتر یا پست‌تر تردد خواهد کرد. همچنین با انواع گناهان هندی آشنا می‌شویم که تفاوت‌های فلسفی ما و آنها را در خلال این گناهان می‌فهمیم، از جمله بدترین آنها توهین به استاد و خوار شمردن او، کشتن حیوانات، و قطع درختان است. همچنین بحث‌های کوتاه و شنیدنی زیادی توسط حاضرین در جلسه مطرح میشود که بسیار شنیدنی است.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
در این قسمت به شنیدنی‌ترین و جذاب‌ترین بحث در فلسفه هندی میرسیم یعنی تناسخ. با تردد ارواح در این جهان آشنا خواهیم شد و بهشت نهایی آیین‌های هندو که همانا دانایی نفس به تمام حقایق هستی و باور به بی‌ارزشی و ناپایداری جسم هست می‌پردازیم. همچنین یکی از شنیدنی‌ترین مکالمات کتاب گیتا بین کریشنا و آرجونا را خواهیم شنید که کریشنا با تشویق آرجونا به کشتن دشمنان او را آگاه می‌کند که بسیار روزگاران با یکدیگر زیسته‌اند و به واسطه بازگشت به جسم‌های نو آرجونا آنها را از یاد برده و به او یادآور می‌شود که مرگ خط پایان نیست و ارواح دشمنان در شکل‌های نو به این جهان باز خواهند گشت.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
ابوریحان در این قسمت به شناخت ۲۵ حقیقت هستی در فلسفه هندی پرداخته که از حواس، مواد تشکیل‌دهنده هستی، ماده مجرده و ضروریات انسان در آن است. بیاس فرزند پراشر گوید: بیست و پنج را به تفضیل و تحدید بشناس... و آنگاه به هر آیینی که خواهی می‌باش که سرانجام تو رستگاری خواهد بود. همچنین بحث‌های فلسفی در باب فعل و فاعل در هستی، نسبت ماده و روح، و هدف همراهی روح و جسم به گفتگو خواهیم نشست.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
فصلی که در جلسه پیش خواندیم در اصل نوعی مقدمه مفصل بود، به این معنی که دلایل دشواری آشنا شدن با فرهنگ هندی را مفصل‌تر از مقدمه تشریح می‌کرد. از این فصل آشنایی با دانش و فرهنگ هندوان آغاز می‌شود و ابوریحان بیرونی از خدا شناسی و اعتقادات آنها آغاز می‌کند.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
در پیشگفتار کتاب ابوریحان شرح داد که چرا قصد دارد کتابی درباره هند بنویسد و به موانع طبیعی و ادراکی در سر راه شناخت هند اشاره کرد. فصل اول که این جلسه می‌خوانیم را هم می‌شود نوعی مقدمه مفصل‌تر حساب کرد. در این فصل ابوریحان به تفصیل دلایل فاصله فکری و شناختی بین مردم زمان خودش و فرهنگ و تمدن هند را برمی‌شمرد و توضیح می‌دهد.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
در نشست اول از خواندن کتاب ماللهند، محمد اصغری چند دقیقه‌ای درباره شخصیت علمی و آثار ابوریحان، دوره و زمانه او و اهمیت کتاب تحقیق ماللهند در عصر شکوفایی علمی قرون پنجم و ششم هجری صحبت کرد و دیباچه کتاب را برایمان خواند.   #تحقیق_ما_للهند #ابوریحان_بیرونی #تاریخ_هند #فرهنگ_هند #ادیان_هند #فلسفه_هند #تناسخ #برهمن #اساطیر_هند #کتاب_گیتا #کتاب_سانک #کتاب_پاتنجل #منوچهر_صدوقی_سها #ایران_باستان #هند_باستان
در پایان داستان بختیارنامه، همانطور که انتظار داشتید، شاه وقتی بختیار پای دار بود بالاخره فهمید که این همان پسر گمشده خودش است و وزیر بدکار هم به دسیسه خود اعتراف کرد و مجازات شد و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد   #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
در باب نهم بختیارنامه، شاه دادبین دو وزیر دارد که یکی‌شان دختری زیبا و باکمالات و زاهده دارد. شاه به دسیسه وزیر دیگر، عاشق دختر این وزیر می‌شود و او را از پدر خواستگاری می‌کند اما دختر که زاهده است در دلش جز عشق الهی جا نمی‌شود و نمی‌خواهد به عقد کسی در بیاید حتی اگر آن کس پادشاه باشد. داستان بیخ پیدا می‌کند و شاه به توطئه وزیر دوم دستش به خون پدر دختر آلوده می‌شود و در نهایت سزای کار خود را می‌بیند.   #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
باب هشتم بختیارنامه که در این نشست می‌خوانیم دلنشین‌ترین و لطیف‌ترین باب این کتاب است و اگر کسی بخواهد از بین سیزده ویدئوی خواندن بختیارنامه فقط یکی را تماشا کند قطعا همین نشست یازدهم را به او توصیه خواهم کرد. نویسنده در این باب همه هنرهای خود را نشان داده و متن چند فراز به‌راستی درخشان دارد.   #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
در این نشست داستان یک خواستگاری پرماجرای دیگر را خواندیم و این بار هم پیام اخلاقی داستان این بود که عجله کار شیطان است. پسر شاه حلب به پدرش التماس می‌کند که دختر شاه مصر را برایش خواستگاری کند و پدر اگرچه این وصلت به نظرش مناسب می‌رسد، ملاحظه این را دارد که مصر خیلی بزرگتر و قدرتمندتر از حلب است و شان حلب حداکثر این است که خراجگذار مصر باشد ولی به هر حال نامه‌ای با لحن خاضعانه برای خواستگاری به شاه مصر می‌نویسد. شاه مصر از ایده ازدواج بدش نمی‌آید ولی می‌گوید چون پول مهمترین چیز دنیا است بگذار اخلاص و ارادت حلبی‌ها را با پول بیازمایم و بهانه می‌آورد که من حرفی ندارم اما مادر دختر می‌گوید باید دویست هزار دینار شیربها بدهید. شاه حلب می‌بیند که ظاهر و باطن ۱۶۰ هزار دینار بیشتر در خزانه ندارند و همه را به مصر می‌فرستد و برای الباقی مهلت می‌خواهد اما شاهزاده که گفتیم عجول بوده به سرش می‌زند بقیه پول را از راهزنی تامین کند. این عجله کردن کار دست شاهزاده می‌دهد و در چند مرحله بد به سرش می‌آید و در نهایت کور می‌شود. #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
داستان بوتمام وزیر در نشست پیش به اینجا رسید که از دیدن بی‌مهری شاه و طمع او به مالش عاصی شد و قصد جلای وطن کرد و به نزد پادشاه اران گریخت. پادشاه اران خودش خوب بود ولی چهار وزیر حسود داشت که دنبال فرصت می‌گشتند که سر بوتمام را زیر آب کنند. وزیران حسود خبردار شدند که پادشاه چین دختری دارد که او را خیلی دوست دارد و هر کس به به خواستگاری‌اش بیاید را سر می‌برد. نقشه این شد که شاه را به صرافت خواستگاری بیندازند و قانعش کنند که سفیری بهتر از بوتمام نمی‌تواند از عهده این کار بر بیاید و به این ترتیب سر بوتمام به دست شاه چین بریده شود و از او خلاص شوند. نقشه تا آنجا که شاه باید قانع می‌شد و بوتمام را می‌فرستاد خوب پیش رفت ولی شاه چین که آداب‌دانی و نکته‌سنجی او را دید تحت تاثیر قرار گرفت و با خود گفت وقتی سفیر شاه اران این است ببین خودش دیگر کیست و دخترش را با جهازی حیرت‌انگیز به همراه بوتمام روانه کرد تا به عقد مخدوم او در آید. اما این پایان توطئه وزیران نبود ... #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
کار بوصابر که نیمی از داستانش را در نشست پیش خواندیم همانطور که انتظار می‌رود در نهایت و بعد از داستان‌های عجیب و بلاهای غریب بالاخره خوشبخت شد و میوه صبرش را چید و زن و فرزندش هم به او باز گشتند. داستان بعدی که نیمه اولش را در این نشست می‌خوانیم داستان وزیری کاردان است به نام بوتمام که پادشاه به مال او چشم طمع دوخت و او هم که این بی‌مهری و بی‌توجهی را دید قصد بر جلای وطن کرد. #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
در این نشست ادامه داستان بازرگان و پسرانش را خواندیم که طبعا سر بزنگاه دو برادر از نسبت خود آگاه شدند و همه چیز به خوبی و خوشی ختم شد. داستان بعدی که باز هم در توصیه به صبر است، قهرمانی دارد به نام ابوصابر که در برابر همه مشکلات فقط یک راه حل دارد و آن هم توصیه به صبر است. در نیمه اول داستان که در این نشست خواندیم توصیه به صبر حاصل دلخواه را ندارد و بوصابر اول از شهر رانده می‌شود و بعد همه چیزش از جمله زنش را می‌بازد و در جایی به زور به فعلگی مشغول می‌شود.   #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
داستان دومی که بختیار برای منصرف کردن پادشاه از اعدامش نقل می‌کند، داستان گوهرفروشی است که از بد روزگار، بی آن که بداند، پسران خردسال خود را به رودخانه می‌اندازد و بعدها یکی را که به بردگی فروخته شده بود در بازار نخاسان می‌بیند و می‌خرد و این پسر که جانشین پدر می‌شود و حرفه او را ادامه می‌دهد، بعد از سال‌های دراز برادر خود را که به پادشاهی رسیده بود می‌یابد اما نمی‌شناسد و نزدیک است که به دلیل سوءتفاهمی به دار کشیده شود. قرار است پیام داستان پرهیز از تعجیل و توصیه به صبر باشد ولی داستان خلاءها و زیاده‌گویی‌های بسیاری دارد و پیامش لابلای این نقایص گم می‌شود. #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
در نشست پیش، حکایت بازرگانی که بخت از او برگشت را تا نیمه خواندیم. جایی که پس از بدبیاری‌های بسیار بر لب دریا به عده‌ای غواص برخورد و آنها به حال او دل سوزاندند و خواستند کمکش کنند. در این نشست خواندیم که غواصان به نیت کمک به بازرگان به آب زدند و شش مروارید شاهوار صید کردند که همه را به بازرگان دادند ولی چهارتای آنها را در راه دزدان از او ربودند و دو تای دیگر هم در شهر باعث دردسر و به زندان افتادنش شد. در نهایت بازرگان با کمک همان غواص‌ها و شهادت‌شان بر بی‌گناهی‌اش از زندان خلاص شد ولی به این نتیجه رسید که با بختِ برگشته هیچ ترفندی نمی‌توان زد و همین است که هست. #بختیارنامه #لمعة_السراج_لحضرة_التاج #ادبیات_فارسی #نثر_مصنوع #داستان_های_ایرانی #فرهنگ_ایران #ادبیات_ساسانی #محمد_روشن #ادبیات_کلاسیک #قصه‌های_کهن
loading
Comments (764)

Arian Arani

وازه "بهوت" مرا به یاد کتاب دایی جان ناپلئون انداخت. جایی که اسدالله میرزا درباره دوستعلی به آن هندی می گوید؛ طبیعت بهوت افسردهی😁

Jan 30th
Reply

aqil bahra

ضبط جای عجیبی قطع‌شد

Jan 20th
Reply (2)

M.fatemi

چقدر از این جلسه دور اما نزدیک شما دانشمندان حظ میبرم

Jan 13th
Reply (1)

M.fatemi

بسیار عالی چقدر چیز یاد گرفتم از شما دستمریزاد

Jan 13th
Reply

Iraj.tangestany7500

اونجا که از راه دریا از بصره به مهروبان میرسد این بندر باستانی مهرویان هست که در این زمان به اسم امام زاده عبدالله در ١۵ کیلومتری شمال بندردیلم استان بوشهر میباشد و بین مردم به روستای امامزاده شاه عبدالله معروف هست.و از بندرمهرویان به ارجان که در نزدیکی بهبهان کنونی بوده است می‌رود.

Jan 9th
Reply

Arian Arani

۱. این بخش (اپیزود) برایم بسیار آموزنده بود. ۲. در فهرست کردن دوزخیان: اگر به همین و بخش های پیشین بنگریم، سخن از تناسخ است. رده های فرودی تناسخ نمی تواند و نباید یکسان باشد. ۳. رده بندی اعمال در دیگر ادیان نیز وجود دارد. برای مثال حرام و مکروه و ... ویا گناهان صغیره و کبیره، یا مواردی که نهی شده ولی گناه نیست. به همین قیاس طبقه بندی دوزخ در این بخش قابل پذیرش است. تفاوت در وجود تناسخ است. ممکن است اشتباه فهمیده باشم.

Jan 1st
Reply

Arian Arani

پایا و مانا باشید، سخت بود و هست ولی ارزش تامل و تعمق دارد. در دقیقه ۳۴ سخن درباره چاه آب است، شاید مرادشان شکافتن و زخمی کردن زمین بوده! اما ای کاش در این دوران برای آسیب به سفره های آب زیر زمینی و فرو نشست ها چنین باوری وجود داشت.

Jan 1st
Reply

Mandana Rouzkhosh

سلام ، بسیار خوشحالم که شما میخوانید و ما میشنویم چند وقتی هست که به پادکست ها گوش میدم ، دستتون درد نکنه ، میخواستم تفاوت ،این بودا با بودایی که می‌شناسیم رو بهتون بگم؛ همون‌طور که میدونیم آیین ها هندی بر اساس تناسخ هست یک سری قواعد و سلسله مراتب و مشخصه دارند این ارواح (همون‌طور که گفتید) حالا یکی از ویژگی هاشون اینکه که ارواح تمایل به روشنگری و آگاهی دارند و کمال این روشنگری و آگاهی میشه بودا که می‌شناسیم. اما هر رویی ویژگی روشنگری داره و در اینجا منظورش همون تمایل انسان به دانستن و آگاه شدنه

Dec 31st
Reply (1)

Arian Arani

ممنون علی آقا از جمله آخر. داشتم از خودم ناامید می شدم که چرا کم می فهمم 😃

Dec 25th
Reply (1)

Arian Arani

درسته که خیلی نمی فهمم. یک شمای کلی به دستم آمد و حسرت می خورم که چقدر بر فلسفه یونان تکیه شده، به همان میزان کم مهری بر فلسفه شرق ..

Dec 25th
Reply

Arian Arani

برای بار دوم گوش کردم، با وجود توصیح و شرح خوب، تقریبا بازهم چیزی نفهمیدم. احساس می کنم باید شماتیک باشد. گمان دارم دو ویزگی هست یکی گونه نثر. و از آن مهم‌تر فلسفی بودن است.

Dec 25th
Reply

ErfUn

اوایل دقیقه‌ی ۳۳ این بیت رو ثروتیان خوب توضیح داده من نقل می‌کنم: سیراب‌گلش پیاله در دست/ از غنچه‌ی نوبری برون جست: (پیاله ظرف شراب سرخ رنگ مجاز استعاره مصرحه برای گونه ها. گل سیراب گل کاملا شکفته و باز شده و تازه و آبدار رخساره چون گل سیراب او در حالیکه پیاله شراب سرخ گونه ها را در دست داشت از غنچه نوبری بیرون جست و هیأت و رنگ و شکل کودکانه را از دست داد.) ثروتیان ۳۹۱-۳۹۲

Dec 18th
Reply (1)

ErfUn

اواخر دقیقه‌ی ۲۴ بیت «سنگ از دل تنگ من بکاهد» ثروتیان گفته دلتنگی من از سنگ هم می‌کاهد و سنگ را هم آب می‌کند(ثروتیان ص۳۸۸) ولی من با نظر آقای مهرزاد بیشتر ارتباط برقرار می‌کنم که کاستن به تنگدلی برمی‌گرده نه سنگ. جالبه.

Dec 18th
Reply

ErfUn

مته به خشخاش گذاشتنه خودمم همش یادم میره ولی جهت ضبط و ثبت می‌نویسم حِلّه به‌کسر اول میشه کوی و محل و حُلّه به‌ضم اول میشه لباس

Dec 17th
Reply

ErfUn

اواسط دقیقه ۵۱ خیلی عجیبه که دستگردی «هرروز خمیده‌نام‌تر گشت» ضبط کرده اصلا معنی نمیده باید همون خنیده باشه

Dec 16th
Reply

ErfUn

ترکانه ز خانه رخت بربست اشاره به زندگی غیرشهری ترکها داره به‌نظرم

Dec 16th
Reply

ErfUn

این سفت «کان درّ نسفته را در ان سفت/ با گوهر طاق خود کند جفت» که سرش بحث شد، ثروتیان مصدر مرخم گرفته یعنی در آن سفتن بعد معنی کرده معامله و بگیر و ببند

Dec 15th
Reply

ErfUn

دقیقه چهارده و نیم بیت «یاری که ز عاشقی خبر داشت/ برقع ز جمال خویش برداشت» به‌نظرم معنی نمیده گمانم ثروتیان بادی به‌جای یاری و یار به‌جای خویش ضبط کرده جای تامل است

Dec 14th
Reply

ErfUn

❤❤❤

Dec 10th
Reply

ErfUn

فکر می‌کنم (ره پَرشکن است، پر بیفکن) باشه البته که پُرشکن هم کاملا معنی میده

Dec 10th
Reply