Discoverرادیو تنها
رادیو تنها

رادیو تنها

Author: radio tanha

Subscribed: 6,449Played: 275,277
Share

Description

اینجا، جاییست برای تنهایی ها
و همسفری برای سفر به خود
53 Episodes
Reverse
ما گشته‌ایم، نیست توهم جستجو مکن آن روزها گذشت دگر آرزو مکن . . . فاضل نظری . رادیوتنها
حرف بسیار است اما فرق دارد شعر من شرح حال یک جوانِ پیر چیز دیگریست . . . رادیوتنها
درجاده‌ی سکوت صدایی گم شد گاهی، صداها میان گردباد زندگی گم می‌شوند نت‌ها خاموش می‌شوند و موسیقی، آرام در پس پرده‌های روزمرگی رنگ می‌بازد مدتی طولانی «رادیو تنها» در سکوت فرو رفت، نه از فراموشی که از سنگینی طوفان‌هایی که در دل جاری بودند. زندگی، گاهی همه چیز را به تعویق می‌اندازد حتی زیباترین آهنگ‌ها را. اما در پسِ این سکوت، موسیقی زنده بود نت‌های آرام، بی‌آنکه شنیده شوند، در تاریکی ذهن نواخته می‌شدند. اگر در این غیاب، جایی در لحظه‌هایتان جای خالی رادیو تنها را حس کردید به خاطر این خاموشی، از اعماق جان عذر می‌خواهم. اما حالا، این سکوت می‌شکند. برگشته‌ام و با من، موسیقی آرام و خاصی که روح «رادیو تنها» را شکل می‌دهد. این بار، ملودی‌ها زودتر، پررنگ‌تر و نزدیک‌تر از همیشه در گوش‌های شما خواهند نشست. رادیو تنها، دیگر تنها نخواهد ماند . . . رادیوتنها
خب بدون تو که نمیشه زندگی کرد... جانا من دلم واست تنگ میشه... . . هشدار! اگه دلت شکسته این اپیزودو گوش نکن قشنگم 🤍 . . رادیوتنها https://t.me/radiotanha_me
میترسم میترسم که قرص هایم را بخورم و دیگر نبینمت میترسم دیگر نتوانم ر بر شانه هایت بگذارم میترسم شب تنهایی بر تخت به خواب روم اصلا میترسم از تو از نبودنت از تنهایی . . هشدار! اگه دلت خیلی شکسته این اپیزودو گوش نده قشنگم . . رادیو تنها https://t.me/radiotanha_me
گفتی کدام شیوه‌ی مردن پسند توست؟ من حاضرم و گوش به فرمان پاسخت . . . رادیوتنها
وقتی رفتی...

وقتی رفتی...

2024-03-2404:0547

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را تا به امروز بدین مرگ، نمرده‌ست کسی . . صائب تبریزی . . رادیوتنها https://t.me/libschatten_me
طبق این قرارداد بمون نرو بستنی کیم بمون ذوق خوب کودکیم بمون شوق فحش دادن به این به اون به زندگی به کار از بس خسته شدیم دیگه عادت کردیم به زندگی کردن رو این کره زمین . . . . . . رادیو تنها https://t.me/libschatten_me
‌شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟ من غریبانه‌ترین حالتِ دردم به‌ خدا... . . نگار قاسمی . . . . رادیوتنها https://t.me/libschatten_me
قطار خالی

قطار خالی

2024-01-2602:0268

از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند من چنانم که محال است کسی درک کند... . . . . . متین شریفی . . رادیوتنها https://t.me/libschatten_me
بی‌خودم کن که از آن حالتم آزادی‌هاست. . . . . مولانا . . . رادیوتنها https://t.me/libschatten_me
من خسته‌ام، نمی‌توانم درباره‌ی چیزی فکر کنم و تنها می‌خواهم سر بر دامنت بگذارم، تماس دست‌هایت با پیشانی‌ام را احساس کنم و تا ابد در این حالت بمانم... . . . فرانتس کافکا . . . . . اینستاگرام:Libschatten رادیوتنها
حال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها خوبم اما خوب ویرانم نفهمیدی مرا . مهدی پورحسن . . . . رادیوتنها اینستاگرام:@Libschatten
نشستم چای خوردم شعر گفتم شاملو خواندم اگر منظورت اینها بود خوبم بهترم یعنی🌱 . . . . . رادیوتنها اینستاگرام:@Libschatten
من اما در وطنِ بى تو خوابِ دردآور ِخيابان گردِ آواره اى بى خواب ام كه معشوق در گوشه اى از همين خيابان ها تَركش گفته است و تَركش هاى نبودنت در بدنم سبز مى شوند من سبز مى شوم 🌱 . . . . . . اینستاگرام:@Libschatten . رادیوتنها
تمام راه‌ها به تو ختم می‌شود حتی آنهایی که برای فراموش ‌کردنت پیموده ‌ام . . . محمود درویش . . . . رادیوتنها اینستاگرام:@Libschatten
این نیز بگذرد...

این نیز بگذرد...

2023-04-1303:18361

محبوب من؛ ‏آنقدر غمگینم امروز ‏که دلم می‌خواهد همه چیز را فراموش کنم ‏و هق‌هق کنان، چنان کودکی ‏سرم را در سینه‌ات پنهان کنم. . ‏- تومریس اویار . . . . رادیوتنها اینستاگرام:@Libschatten
دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم عاشق نشدى، لنگ نبودى که بدانى چه کشیدم کو قطره اشکى که به پاى تو بریزم که بمانى؟ بى‌اسلحه در جنگ نبودى که بدانى چه کشیدم تو آن بت مغرور پیمبر شکنى، داغ ندیدى دل بسته به یک سنگ نبودى که بدانى چه کشیدم تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدایى نقاشى بى رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما  فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم . . . . . سیدتقی سیدی . . اینستاگرام:@Libschatten رادیوتنها
آرزوی مُرده

آرزوی مُرده

2023-02-0803:50138

موندی تو حوض نقاشی تا از خودت دست نکشی تا آب خوش سر بکشی تا روی غم آب بپاشی تو . . . . . اینستاگرام:@Libschatten رادیو تنها
مرگ میباید بیاید شایدم کم کند یاد تو را از خاطرم گاه من بی تو نگاهی با خودم میخوانم و کس نمیفهد چه کردی با دلم من برایت جان خود می آورم کم توان بودن برای رفتنت از خاطرم... . . . . . اینستاگرام:@Libschatten . رادیوتنها
loading
Comments (800)

faeze bolhasani

بعد این همممههههه مدتتتت

Oct 5th
Reply (1)

navid

لطفا اسم فیلم ها رو هم بنویسید

Oct 5th
Reply

Akuma

کاش بیشتر فعالیت کنید🥲❣️ کاراتون خیلی خیلی زیباست

Sep 13th
Reply (1)

zahra ashoftedel

عالی🥹💚😭

Jun 10th
Reply

ئاگرین|آگرین

ادامه خط خطی هایم...قسمت آخر: دوست من نگذار فریبت دهند نگذار لبخندت را از صورتت بگیرند نگذار باران را ازت بگیرند نگذار باد را در قفس بگذارند نگذار دشت را از پا هایت محروم کنند نگذار جنگل را از صدایت بگیرند...شاد باش ...بجای من هم شاد باش... . . ببخشید اگر لحظات پر ارزش زندگیتان را با خواندن خط خطی هایم تلف کردم...🖤🌫️☁️

Jun 9th
Reply (34)

ئاگرین|آگرین

ادامه خط خطی هایم...قسمت چهارم: هوای دلم را می گویم که در قفسی پولادین گرفتار شده...می دانی اشک هایم نمیذگذارند که چیزی را ببینم و بدانم که دلم چه بر کاغذ جاری میکند...این جوهر نیست بلکه خون دلم استکه جاری ست تا حرف هایش را به گوش تو برساند آخه جز این در این قفس کاری از دستش برنمی آید..دوست خوبم دلم را گوش کن...الان که این ها را می نویسم هوا هم همصدا با چشمانم شده است و جوی هایی از مروارید را به راه انداخته است...پاشو...پاشو برو بیرون و بجای منهم آن را ببوس...آخه این سخت سیاه نمی گذارد که او نوازشم کند...از باران و دشت برایم بگو..از کوهستان و باد..از ابر ها...دیر زمانیست که من از لطف بیکران آنها محرومم...تو به حال من گریه نکن زندگی طولانی تر از لحظه قبل از عکس گرفتن نیست...اگر لبخندی از ته ته دلت به زندگی بزنی عکس خوبی از آب در می آید... زندگی هم همینقدر کوتاه است...برای من همینقدر کوتاه بود که نگذاشتند حتی یک بغلش کنم فقط از دور چند ثانیه ای او را دیدم و بی اختیار جوب بر جنگل بی درخت رویم جاری کردم... ادامه در کامنت بعدیم...

Jun 9th
Reply (17)

ئاگرین|آگرین

ادامه خط خطی هایم...قسمت سوم: و تنها این چشمانم است که چند قرن است میبارد و باران را صدا میزند..پس برو بیرون و بی واسطه باران را ببوس و سلام من را هم به او و و باد و دشت و علفزار ها برسان...می دانی دوست من...من دلم خیلی تنگ است خیلی...باران برایم تنها همدل بود...دلتنگی‌م بسیار بی پایاب تر از دریاست...دلم تکه ای خون شده است..بغض گلویم را بسته است می خواهم گریه کنم اما اشک ها با باران قاطی میشوند...به آن ابر های درهم تنیده ی تیره و زیبا نگاه کن.اگر دقت کنی رقص نور و تاریکی را در آنها میبینی..میخواهم تا بینهایت ها بشینم و آنها را نگاه کنم. لحظاتی که هرگز فراموش نمی کنم..خیلی وقته که مغز و منطقم به خواب رفته و دستم بی اراده و سرکش همراه باران عاشقانه می رقصد و بر کاغذ میبارد و خون دلم را آنگونه که دلم میگوید بر کاغذ می پراکند...ابر ها اما انگار عجله دارند.نمی گذارند باران و طعم زیبایش را بچشم...میدانی دوست نادیده ام...اینجا هوا خیلی گرفته است...از آن هوا های گرفته پاییز و لذت بخش با ان و درهم تنیدگی ابر ها را نمی گویم ها...هوای دلم را میگویم... ادامه در کامنت بعدیم...

Jun 9th
Reply (5)

ئاگرین|آگرین

ادامه کامنت قبل...قسمت دوم خط خطیم: خجالت ندارد برو دست هایت را تا بینهایت باز کن و آرام با پا های برهنه در لطافت علفزار ها بدو...چشمانت را ببند و بگذار باران تو را راهنما باشد...صورت زیبایت را ببوسد و دل تنگت را گشایش باشد.او از تو دلتنگ تر بود.خود را به هر آب و آتشی میزد تا بغلت کند..تو چرا فرار می کنی؟نگاه کن..مهر مادرانه اش را میبینی...بینهایت دوست دارد...اما تو حتی منتظرش هم نماندی....آخر میدانی..من از همه ی لذت ها محرومم اما آنها را تصور کرده و در خیال خود با آنها عاشقانه میرقصم و بر آنها لبخندی تلخ میزنم.آنقدر تلخ که چشمانم هوای باران کرده و بر سر و رویم باریدن میگیرد...نگذار تو را از پاییز های دل انگیز زندگی محروم کنند.آزاد باش و زندگیت را تا بینهایت ها زنده نگه دار...میدانی آخه اینجا کوچکترین جریانی از باد نیست.آنها باد را هم زندانی کرده اند تا صدایم به گوش های زیبایت نرساند...پس بجای منهم موهایت را به باد بسپار و بگذار زیر گوش هایت را نوازش کند و زلفت را چون خوشه های گندم مواج سازد...موهای من دیر زمانیست که خاموش مانده اند...گوش هایم هم دیگر بخواب رفته اند.. و تنها این چشمانم

Jun 9th
Reply (20)

ئاگرین|آگرین

این آهنگ منو بسمت خط خطی هام برد...الان جلومن...خیلی وقت بود نخوندمشون...میخوام یکیشونو اینجا بازگو کنم...اینو در یک عصر پاییزی زمانی که اولین باران پاییز بارید نوشتم...به دلایلی نمی توانستم زیر آن بروم و خیس شوم... به خودت بیا و آسمانو ببین.متوجه شدی؟دارد باران می بارد.این را سنگ و صخره ها هم فهمیده اند اما تو هنوز نمیفهمی.پنجره را باز کن دست هایت را بیرون ببر.نترس فقط باران است آسیبی بهت نمیزند.چشمانت را ببند و گوش کن،به نوای زندگی گوش کن.می شنوی؟تو را صدا میزند.می دانی چه میگوید؟تو را فرا میخواند....بگذار باد موهایت طوفانی و مواج کند.بگذار در آن دریای زیبا انگشتانش شنا کنند... اتفاقی نمی‌افتد دوباره شانه میزنی.بیا دوست من.بیرون بیا.خودت را به باد بسپار.بگذار باران نوازشت کند.آلودگی و زنگار این یک سال گذر عمر را بشوید.او دلتنگت بود.یک سال است که ندیده ات پس بغلش آرام بگیر و بگذار او هم در بغلت آرام بگیرد...🌫️ ادامه در کامنت بعدیم....

Jun 9th
Reply (2)

ئاگرین|آگرین

چقد تلخی قشنگی داشت....جالبه هرکی یه چیزی مینویسه..یکی میگه تلخی زیبا یکی میگه رنگ زندگی یکی میگه یادآور پاییزه یکی هم بوی بهارو باهاش حس میکنه....من راستش بوی عصر های تاریک و زیبای پاییزو حس کردم🤍🖤☁️🌫️🌫️🌫️

Jun 9th
Reply

Hesam Salehi

وای دو روزه پدرم پر کشیده جز اینجا چیزی نمی‌تونم گوش کنم:)))

Jun 8th
Reply (5)

Hamraz:)

با این اپیزود میتونم ساعت ها گریه کنم:)🖤

Jun 8th
Reply (18)

Hamraz:)

آخ آخ💔🥲

Jun 8th
Reply

El

🤍🌱

Jun 6th
Reply

Hesam Salehi

پس حال دلت خرابه:)

Apr 29th
Reply (1)

daremtedad_dastan

بیشتر کار بدینننن😍😍

Jan 26th
Reply (1)

zahra ✨❤️💤

سالهاست صدایت میکنم و مرا به معشوقه ام نمی رسانی ،شاید چون باید مرا به خودت برسانی

Jan 23rd
Reply (1)

Sara...esf

❤️‍🩹❤️‍🩹حرفی با من نزن👌

Jan 22nd
Reply (1)

نینا

سوته دلی چ حالیه...

Jan 13th
Reply (1)

شهریار درطلوعی

پارسال،این اپیزودها رو گوش میدادم، بهمن نیاد اول بهاری خیلی شبیه‌ِ افکار ِ من در موردِ عزیزان نه‌گفته‌ی مختلفِ عمرم هست،افکاری که در اثرِ ۴۰سال ناکامی و خواسته نشدن و اخیراً دردهای جسمی و بی‌خوابی و البته تجربه‌ی تودهنی‌های ۱۴۰۱ و داغ‌هایی که به جانِ لاجانم گذاشته,از شعریت خارج و به هذیان‌هایِ بیمارگونه نزدیکتر شده،‌حسِ برآمده از میکسِ نویِ پیوند مهر،به مراتب غم‌بار تر از شنیدنش ش در نوجوانیه و آرزوی مرده هم،روضه‌ی

Jan 9th
Reply (1)