Discoverرادیو حکایت
رادیو حکایت

رادیو حکایت

Author: مجید غفارنیا

Subscribed: 681Played: 18,634
Share

Description

داستان های شاخص ادبیات ایران و جهان با صدای مجید غفارنیا

در این پادکست می کوشم تا بهترین داستان ها رو با لحنی قابل فهم و موسیقی متناسب برای شما تدوین و منتشر کنم.

رادیو حکایت سه شنبه ها و جمعه ها منتشر میشه.

بهترین حمایت از ما معرفی این پادکست به دوستانتون از طرق مختلف است. حتما ما رو از نظرات خودتون بهره مند کنید.


https://zil.ink/radiohekayat



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

47 Episodes
Reverse
ماهی سیاه کوچولو یکی از داستان‌های کودکان، نوشته صمد بهرنگی است. او این داستان را در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشت و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در سال ۱۳۴۷ با تصویرگری فرشید مثقالی منتشر کرد. قصه ماهی سیاه کوچولو در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر می‌کند و سفری دور و دراز را با تجربه‌های متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز می‌کند.ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین جایزه ۶ امین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزهٔ دوسالانه براتیسلاوای چک‌اسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کرده است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ای افسوس...سرزمین کیکاووس...لگد کوب قزاق روس... داستان دوستی خاله خرسه حکایتی از مشکلات مردم فلک زده ی ایران در سالهای جنگ اول جهانی است. ایرانیان از پیش روسها را خرس می خواندند این روایت از شکست های ایرانیان در جنگهای ایران و روس و جدا کردن قفقاز از ایران آغاز شد. ایرانیان شکست خورده دشمن زورگو را به خرسی بی پروا مثل زدند که سالهای پس از آن هم ستمگرانه همواره باج خواهی می کرد.روس ها و انگلیسی ها در سالهای حکومت قاجاریان مانند دو لبه ی قیچی مخالف هم اما برای تخریب ایران هماهنگ حرکت می کردند. تلاشهای قجر ها در گرسنه و خرافاتی نگه داشتن مردم هم مزید بر علت شد و رفته رفته سلطه ی بیگانه چونان اختاپوسی گران بند بند وجود ما را در بر گرفتو کار را به جایی رساند که ناصرالدین شاه از سر استیصال می گفت می خواهم به جنوب مملکت بروم سفیر روس اعتراض می کند می خواهم به شمال مملکت بروم سفیر انگلیس اعتراض می کند  ای مرده شوی سلطنتی را ببرد که شاه حق ندارد به شمال و جنوب مملکتش سفر کند. وضع ما در دوران مظفرالدین شاه بد تر شد و با انقلاب مشروطه حکم کتاب شیرازه در رفته ای را پیدا کردیم که محمد علی شاه گمان کرد می تواند به استبداد صغیرش شیرازه کند و سامان دهد . با فتح تهران و بد تر شدن شرایط، امان از مردم برید و رکودی وحشتناک سرتاسر کشور را فرا گرفت و با همان حالت در حالی که احمد شاه جوان و عاشق پیشه به تازگی از قیمومیت خارج و تاج و تخت را در امر خود داشت جهان وارد جنگ اول جهانی شد . سوء تدبیر ها و یا شاید اقتضای شرایط ما را هم در گیر جنگ نمود و ایرانیان مفلوک و گرسنه مهمانان ناخوانده ای را در سرزمین خود دیدند از نسل همان خرسهای روسی و روباههای انگلیسی . در این شرایط بود که قحطی در ایران آغاز شد و در فاصله ی 1296 تا 1298 به قول محققین بزرگترین قتل عام تاریخ در ایران اتفاق افتاد این سال همان سال گرانی ست که بزرگتر ها به ما می گفتند . در این سالها بود که حدود 8-9 میلیون آدم در ایران تلف شدند و خدا میداند چه شد. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت.ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ملکوت رمان کوتاهی از بهرام صادقی است. داستان این کتاب در یک نشست چند ساعته نوشته شده است کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد.شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
زنی که مردش را گم کرد نام داستان کوتاهی نوشته صادق هدایت است که در سال ۱۳۱۲در مجموعه سایه روشن به چاپ رسیده و روایتگر داستان عشق زنی به نام زرین کلاه اهل الویز شهریار است که در هنگام برداشت محصول انگور عاشق کارگری به نام گل ببو می شود که اهل مارندران است.ترجیحا اگر سن شما کمتر از ۱۵ سال است این داستان را گوش ندهید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
زنی که مردش را گم کرد نام داستان کوتاهی نوشته صادق هدایت است که در سال ۱۳۱۲ در مجموعه سایه روشن به چاپ رسیده و روایتگر داستان عشق زنی به نام زرین کلاه اهل الویز شهریار است که در هنگام برداشت محصول انگور عاشق کارگری به نام گل ببو می شود که اهل مازندران است. ترجیحا اگر سن شما کمتر از ۱۵ سال است این داستان را گوش ندهید. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
سه جوان قصد می کنند به جرکان بروند، کافه چی سه جوان بومی را که پس از جمع کردن قاسنی از آباده به ایشوم آمده اند با آنها همراه می کند تا راهنمای مسیرشان باشند. آغاز داستان با راه افتادن این ۶ نفر شکل می‌گيرد، صبح راه می افتند، ساکها را در خورجین خرها میگذارند، راوی به جوانها مشکوک است، سوال و جوابهایی در طول مسیر شکل می‌گیرد، به چشمه که میرسند آب می‌خورند هواپیمایی می‌گذرد، راوی ملخی پیدا می کند و در جیب می‌گذارد...اشاره هایی به قانون یکجا نشین کردن عشایر و خلع سلاح کردن آنها در دوران پهلوی اول هم در داستان وجود دارد.اگر ایرادی در ادای لهجه های ترکی و اصفهانی در روایت داستان وجود دارد، پيشتر عذر خواهم. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
پسری به نام خوررنگ از حضور عده ای غریبه برای حفاری و کاوش با مقاصد باستان شناسی در روستای ابراهیم آباد واقع در منطقه بوئین زهرای قزوین روایت می کند. اشاره های نویسنده به زلزله بویین زهرا و سرنوشت خوررنگ و برادرش بعد از زلزله خط داستانی را کامل می کند. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
پسری به نام خوررنگ از حضور عده ای غریبه برای حفاری و کاوش با مقاصد باستان شناسی در روستای ابراهیم آباد واقع در منطقه بوئین زهرای قزوین روایت می کند. اشاره های نویسنده به زلزله بویین زهرا و سرنوشت خوررنگ و برادرش بعد از زلزله خط داستانی را کامل می کند. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
شنیدن این قسمت به افراد زیر 18 سال توصیه نمی شود. مدیر مدرسه نام یکی از رمان‌های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است. آل احمد این رمان را در سال ۱۳۳۷ به چاپ رساند. راوی داستان معلمی است که از معلمی به تنگ آمده و با دادن رشوه می‌خواهد مدیر یک مدرسه بشود. با ورود به این شغل با چالش هایی روبرو می شود که دست مایه‌ی طرح این رمان است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
مدیر مدرسه نام یکی از رمان‌های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است. آل احمد این رمان را در سال ۱۳۳۷ به چاپ رساند. راوی داستان معلمی است که از معلمی به تنگ آمده و با دادن رشوه می‌خواهد مدیر یک مدرسه بشود. با ورود به این شغل با چالش هایی روبرو می شود که دست مایه‌ی طرح این رمان است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
مدیر مدرسه نام یکی از رمان‌های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است. آل احمد این رمان را در سال ۱۳۳۷ به چاپ رساند. راوی داستان معلمی است که از معلمی به تنگ آمده و با دادن رشوه می‌خواهد مدیر یک مدرسه بشود. با ورود به این شغل با چالش هایی روبرو می شود که دست مایه‌ی طرح این رمان است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
مدیر مدرسه نام یکی از رمان‌های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است. آل احمد این رمان را در سال ۱۳۳۷ به چاپ رساند. راوی داستان معلمی است که از معلمی به تنگ آمده و با دادن رشوه می‌خواهد مدیر یک مدرسه بشود. با ورود به این شغل با چالش هایی روبرو می شود که دست مایه‌ی طرح این رمان است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
شنیدن این اپیزود به افراد زیر 15 سال توصیه نمیشه!مدیر مدرسه نام یکی از رمان‌های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است. آل احمد این رمان را در سال ۱۳۳۷ به چاپ رساند. راوی داستان معلمی است که از معلمی به تنگ آمده و با دادن رشوه می‌خواهد مدیر یک مدرسه بشود. با ورود به این شغل با چالش هایی روبرو می شود که دست مایه‌ی طرح این رمان است. Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
loading
Comments (154)

فرناز

خیلییی خوب بود مرسی 🥹

Feb 16th
Reply (1)

shade fard

ممنون از خوانش عالیتون

Feb 15th
Reply

shade fard

زرین کلاه مازوخیسم داشته 🤭

Feb 15th
Reply

shade fard

چقدر با مزه بود سفر در زمان کردم مرسی از خوانش عالی و خوبتون⚘️

Feb 15th
Reply

Hamid Saadatjoo

بسیار عالی بود مهندس...

Feb 15th
Reply (1)

shade fard

صداتون و خوانشتون عالیه و دوست دارم و ای کاش کتابها و یا داستانهای معمایی و یا بر پایه ی حقیقت base on true story میخوندید با این کتاب ازتباط نگرفتم اما شما خیلی حرفه یی میخونید 🙏⚘️

Feb 15th
Reply (1)

shade fard

ممنون از خوانش زیباتون

Feb 15th
Reply (1)

Hamid Saadatjoo

بسیار عالی

Feb 15th
Reply (2)

nooshin❤️

عالی هستید ممنون واقعا 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Feb 13th
Reply (1)

محمد اسماعیل احمدی میبدی

پروفایل قشنگ قشنگ. 👍🏻👍🏻👍🏻♥️

Jan 26th
Reply (1)

Pouya Abdi

آقا دست مریزاد صدا شیوا آهنگهای استفاده شده عالی لذت بردیم 🌹🙏

Jan 23rd
Reply (1)

aliakbar zare

آخی که چقدر درد داره همه داستانهای صادق خان☹️ ای داد بی داد از عاقبت مانده علی

Jan 15th
Reply (7)

مریم نوروزی

درود جناب غفارنیا لهجه ترکی رو نمیدونم ولی لهجه اصفهانی رو خیلی اشکال داشتین😅 اما طوری نیست مث همیشه عالی بودین، انتخاب قصه ها و آهنگ و همچنین خوانش عالی هست، سپاسگزارم

Jan 14th
Reply (1)

mohammad ali naseri

کلام شیوا و شیرین ، مخصوصا تغییر صدا برای شخصیت های داستان ، لحظه سانسور با بوق هم جالب بود 🤣👍👍👍👍 موفق باشید

Jan 12th
Reply (1)

Nasrin Nekoozadeh

به به قسمت جدید 🤩🤩🤩🤩

Jan 7th
Reply (2)

Nasrin Nekoozadeh

چه داستان قشنگی. چه روایت قشنگی. عاااااالی عاااااالی ممنونم 🙏🙏🙏🙏

Jan 4th
Reply (1)

Soudeh Aghaei

عالی بود ممنون از خوانش زیبای شما 🙏

Jan 4th
Reply (1)

kavehrash1991

نقد و تحلیل فوق العاده ای بود امیدوارم همچنین تحلیلی را برای کتاب بوف کور از شما بشنویم.

Dec 28th
Reply (1)

kavehrash1991

جناب غفارنیا ممنون از صدا و خوانش عالی شما.جسارتن شما نسخه های بدون ممیزی کتاب ها رو می خوانید؟

Dec 28th
Reply (2)

kavehrash1991

این داستان از صادق هدایت واقعا خیلی قشنگ زشتی و زیبایی رو به تصویر میکشه تبعیض های درون خانواده رو به تصویر میکشه خیلی قشنگ به ما می فهمونه که چطور افراد دور و برمون ما رو در مسیرهایی قرار میدن که دوستشون نداریم...این داستان هم مثل داستان ها و کتاب های دیگر صادق هدایت نشون میده که این آدم چقدر نویسنده ی متمایزی بوده و از حق نگذریم خوانش عالی و انتخاب به جا و مناسب آهنگ ها و افکت های صوتی و ...لذت داستان رو دو چندان کرده بود دست مریزاد.

Dec 27th
Reply (1)