Discover
رادیوما(asal asadian)

21 Episodes
Reverse
ماموری از شهربانی برای تفتیش خانه پدر فرنگیس آمده بود و از نامه هایی که با ماشین تحریر تایپ شده بود میگفت...
فرنگیس با قرارهایی که با استاد ماکان در سینما میگذاشت توانست کم کم توجه استاد را معطوف خود کند...
فرنگیس با استاد ماکان در سینما قرار گذاشت و تمام سعیش را میکرد که استاد را شیفته خود کند...
فرنگیس بعد از بازگشت به ایران در اول خرداد وارد تشکیلات ضد استبداد شد بنا به سفارش خداداد و با ماکان در این نهضت همکاری می کرد و...
فرنگیس برای آقای ناظم از آشنایی با خداداد و مهری بانو گفت از بی پروایی و وطن پرستی خداداد می گفت و...
فرنگیس از دلزدگی اش از نقاشی و ناتوانی اش در این هنر را برای پدرش نوشت وسفری به ایتالیا کرد...
فرنگیس ساعتها از قصه های شیفتگانش در فرانسه داستانها سر داد و من با دقت گوش میکردم...
زن ناشناس از سرگذشت خود شروع به تعریف کرد تا به تحصیل نقاشی در فرانسه و عاشقان سینه چاکش در فرانسه و ایرانیان عاشق پیشه اش در آنجا ...
بالاخره فرنگیس لب به سخن گشود و از اولین بار آشنایی با استاد وقتی که ۱۸-۱۹سال بیش نداشت تعریف کرد و با آب و تاب از خصوصیات خود وخانواده اش ...تعریف کرد و...
من تابلو را پیچیدم وسوار بر درشکه و کاغذی که آدرس روی آن بود به سمت خانه فرنگیس راهی شدم تا راز ده ساله را برملا کنم...
فرنگیس متوجه نبود تابلو چشمهایش شد و از من درخواست خرید تابلو را به مبلغ پنج هزار تومان کرد و باعث عصبانیتم شد و ...
بالاخره فرنگیس را یافتم با پای خود به دام افتادمن باید انتقام استاد را از این زن که موجب زجر و آزار استاد و شاید مرگ او شده بگیرم ،تابلو چشمهایش را یه انبار بردم و همراه فرنگیس وارد تالار شدم و...
بعد از فوت آقا رجب فراش ،من هنوز در جستجوی زن صاحب چشمها بودم.دقیقا روز ۷دی سالروز فوت استاد بالاخره زنی به نامفرنگیس جهت بازدید از نمایشگاه آمد...
من می خواستم از زیر زبان اقا رجب هر طور شده راز آن پرده چشمهایش را بیرون بکشم اما آقا رجب مقاومت می کرد و خود را به آن راه میزد،روزی زنی برای دیدن پرده های استاد آمد که....
استاد ماکان در طول زندگی خود هیچ پرده ای از رجال سیاسی نکشید،تنها اثری که دوست داشت نقاشی کند از یکی از رجال دربار به نام خیل تاش بود اما ...
شکارچی به نام یگر ولاسیچ در جنگل به زن اجباری خودش پلاگیا رو اتفاقی میبینه و ...
استاد ماکان مرا مجبور کرد ماشین نویسی یاد بکیرم تا نامه ها را تایپ کنم اما...
قصه ی کوتاه (سالشمار زنده)در مورد مردی به نام شارامیکین با ۴فرزندش است...
داستان کوتاه صدف
داستان کوتاه اول:هزار رنگ-اچوملف افسری است که سگی که گمان میرود ولگرد است را قرار است مجازات کند...
سلام میخداستم نظرمو در مورد خواننده داستان بگم که خیلی حوصله سربر و خسته کننده میخوانی بخصوص اون اهنگی که در حین خواندن پخش میشد گوش را اذیت میکرد و مکثای طولانی بین متنها خسته کننده بود
ﻣﻴﺨﻮﻧﻢ آخ ﻛﻪ دﻳﮕﻪ ﻓﺮﻧﮕﻴﺲ ﻋـﺸـﻖ ﺗـﻮ داﻏـﻮﻧـﻢ ﻛـﺮد ﺑﻪ کی ﺑﮕﻢ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺎت ﺗﻮ ﻏـﺼﻪ زﻧـﺪوﻧﻢ ﻛـﺮد
تو رو خدا صداي موزيك رو كم كنيد زحمتتون هدر ميره اينجور
آهنگ پس زمينه خيلي رو مخه
چه مزخرف به پهلوی میگن دیکتاتور با همین تصور ما رو بدبخت کردن کشور رو به باد دادن دیگه گوش نمیدم این کتاب رو
خیلی بد خوانده شده، ضمن اینکه به اصطلاح موسیقی متن هیچ سنخیتی با متن و... کتاب ندارد.
خیلی عالی بود فقط سرعت خوندن رو تندتر کنید