رمان کلاسیک دشمن عزیز_ کامل (ادامه ی کتاب بابا لنگ دراز)
Subscribed: 317Played: 8,034
Subscribe
© nooshin fooladgar
Description
جودی ابوت پس از ازدواجش با جرویس پندلتون، دوست صمیمیاش سالی مکبراید را به سرپرستی نوانخانه برمیگزیند و او کارهایی را که انجام داده در قالب نامه به جودی گزارش میدهد. رابطهی سالی و پزشک نوانخانه که او را دشمن عزیز نامیده توأم با لجبازی است اما رفتهرفته اعترافات دلپذیر سالی دربارهی این مرد از لابهلای نوشتههایش سر بر میآورد.
(کتاب دشمن عزیز روند رشد یک زن را در اوایل قرن بیستم برای ما روایت میکند. مشکلات آن دوران را برای ما آشکار میکند و در فضای شاد و صمیمی به ما درسهایی از زندگی میدهد. )
نویسنده:جین وبستر
مترجم:مهرداد مهدویان
انتشارات:انتشارات قدیانی
(کتاب دشمن عزیز روند رشد یک زن را در اوایل قرن بیستم برای ما روایت میکند. مشکلات آن دوران را برای ما آشکار میکند و در فضای شاد و صمیمی به ما درسهایی از زندگی میدهد. )
نویسنده:جین وبستر
مترجم:مهرداد مهدویان
انتشارات:انتشارات قدیانی
33 Episodes
Reverse
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
من که هیچ ایرادی نمیبینم ... و خیلی هم لذت میبرم از خوانش شما
چقدر باهوش و آگاه بوده و چه ژن فرهنگی نویسندگی غنی داشته👌🏻 آخی چقدر کم سن بوده وقتی فوت کرده...فقط ۴۱ سال! چقدر حیف
عه! وقتی کتاب تموم شد با خودم گفتم کاش راجع به جولیا هم کتاب مینوشت یا مثلا کتاب بعدی زندگی سالی و جودی و اینها رو در آینده نشون میداد و جمع آوری نامه نگاری های این ۲ تا دوست باهم بود؛ وقتی گفتی بعد دشمن عزیز فوت کرده ناراحت شدم و متوجه شدم بخاطر همینه که این دنیای قشنگ ادامه پیدا نکرده...
نوشین جان آرامشی که توی صدات هست باعث شده داستان های کلاسیک خیلی بهش بشینن و قشنگ تر بشن، به نظرم کتاب بعدی که میخونی "بربادرفته" باشه؛❤️ هرچقدر از قشنگی این کتاب بهت بگم کم گفتم همین طور فیلمش هم خیلی فوق العاده وقشنگه✨، توی کست باکس ۲ نفر خوندنش "اما" یه نفر انقدر بد و افتضاح خونده که تمام کامنت ها ناراضین و اصلا لذت بخش نیست گوش دادنش و اون یکی کانال هم طرف خوب و اوکی خونده بود اما تقریبا تا نصفه یا ¼ کتاب رو که خونده ناپدید شده؛ پس میتونی بربادرفته رو بخونی و ما هم با صدات بشنویم و لذت ببریم
توی نامه سالی به دکتر میگه وقتی گفتم اشکم روی روتختی ات نریزد و دستت را نبوسم، درحالی که اینها رو نگفته بود، احتمالا بجای دست بوسه بر جای دیگه ای قراره گرفته شده بوده😈 پا که اهل حرف نیستییییم ولی خب سانسور واقعا چیز رو اعصابیه...
احساس میکنم تیکه آخرش که میگه خودم رو لوس نمیکنم و اشکام روی روتختی نمیریزد مربوط بشه به اون شبی که دکتر فاش کرد سالی رو دوست داره و بهش میگه قلبش از سنگ نیست، شاید اون شب سالی خودش رو لوس کرده بوده و قسمت ما هم سانسور و سکوت شده که نفهمیم چی به چی بوده...
خب خدایا شکرررت😁🙏🏻 حنایی حنایی گفتن ها بجای دشمن عزیز واقعا نشونه بود خدایا ممنون که گوردون رفت و سالی اونجایی رفت که باید میرفت😁🙏🏻 خیییلی ناراحت بودم که با گوردون هستش آخییییش بالاخره گوردون رفت
چه بامزه! وقتی خوندن این رو تموم کردی میگی ساعت ۲ نصفه شبه، منم اینو ساعت ۲ نصفه شب گوش دادمش😁
گفتید تصویر ضمیمه، اما تصویری نداشتید که🤔
آخیییی دکتر دوسش داره🥺🥺 بهش گفتتتت🥲❤️ ۱ دقیقه😈 یعنی فقط دست گرفتن بوده؟😈
۲۰ اوت چی شده بوده؟ سانسور شده بوده انگار
نویسنده بجز داستان جین ایر از داستان آن شرلی هم به نظر من الهام گرفته و به نظرم کل کتاب بابا لنگ دراز و شخصیت جودی کلا همش از آن شرلی اومده (هنوز کتاب رو نخوندم ولی توی کارتون که دقیقا اکثر کلیات و ماجرای داستان این طوری بود؛ موهای قرمز، کودک یتیم، دختری که درسش عالیه ولی یتیم هستش و...)
فکر کنم کتاب مورد علاقه نویسنده جین ایر بوده، کتاب بابالنگ دراز رو نخوندم ولی توی انیمه/کارتون که ازش دیدم کتابی که جودی نوشت و جایزه گرفت اولش به شدددت الهام گرفته از کتاب جین ایر بود، الانم توی اون اپیزود یادم رفت بنویسم ولی داستان زندگی دکتر دقیقا همون جین ایره، مردی که رده اجتماعی بالایی داره عاشق و شیفته زنی میشه و بعد اون زن دیوانه میشه و مرده سرپرست طور که بچه هم هست، دقیقا مثل دکتر که عاشق زنش بوده و زنه دیوانه شده و یه بچه هم داره!
چرا اشاره شده بود، همین یکی دو فصل پیشه، اتفاقا راجع بهش کامنت هم من گذاشتم که چقدر توی اون فصل اتفاقات زیادی افتاده که یکی از اون اتفاقات بچه دار شدن جودیه
اگه آخر داستان سالی ازدواج نکنه و تصمیم بگیره به تنهایی کار و زندگی کنه نویسنده کتاب خیییلی برام محترم تر میشه، چون با توجه به عقایدش برای تربیت فرزند و... نشون داده خیلی مدرن بوده و اهل مطالعه بوده و شخصیت آروم و سالم و درستی داره توی خیلی چیزها، و اگه پایان این کتاب رو مثل بابا لنگ دراز نکنه که پایان خوش و نهایت خوشبختی و خوشی قهرمان داستان حتما وابسته به بودن مرد و داشتن همسر و ازدواج خلاصه بشه، عاشق خودش و کتابش میشم
هه چه بامزه! از نظر زمانی به این نامه سالی خیلی نزدیکم، برای من ۱ هفته دیگه تقریبا میشه ۲ دسامبر مثل همین نامه🫧
چقدراتفاقات یهویی و عجیبی افتاد توی این فصل! اول اینکه یهویی سالی ازدواج کرد! اصلا باورم نمیشه!چی شد که این طوری شد!؟ فکر میکردم آخرقصه با دکتر ازدواج میکنه اما یهویی با گوردون ازدواج کرد که اصلا حضور چندانی توی قصه نداشت! ،دوما فهمیدیم جودی بچه دار شده وبچه اش دختره،سوم اینکه چقدر رابطه ومدیریت وتربیت دکتر با بچه ها قشنگ و خوبه مثلا انجمن ساخت برای حیوانات وخونه های سرخپوستی هم قبلا براشون ساخته بود،راستش خیلی ناراحتم سالی یهو رفت با گوردون فکر میکردم و دوست داشتم آخر داستان سالی ودکتر بهم برسن
پس علاقه دکتر به آلگا و اینکه نذاشت جدا بشه از برادر هاش بخاطر این بود، یاد بچه خودش می افتاده، چه جالب فکر میکردم سالی و دکتر قراره بهم برسن ولی سالی گفت که دکتر رو اصلا دوسش نداره و گوردون هم یهو از ناکجا آباد اومد و درخواست ازدواج داد! ، گوردون خیلی توی داستان کم حضور داشت حالا شایدم انقدر کم نبوده و سانسور شده
نحوه نوشتن داستان که به صورت نامه ای هست ... برام جالب بود فکر خوبی هست ... لذت بردم تا اینجا
خیلی قشنگ بود🥺❤️