Discoverپادکست بداهه
پادکست بداهه

پادکست بداهه

Author: امیر مهرانی - مهتا قربان‌نیا

Subscribed: 598Played: 16,171
Share

Description

.به پادکست بداهه خوش اومدید
گفتگوهای ما (مهتا قربان‌نیا و امیر مهرانی) از پیش طراحی شده نیستن، ما فکر می‌کنیم خیلی چیزا وقتی گفته می‌شن که از قبل براشون برنامه ریزی نکردیم.
گفتگو در هر اپیزود جریان خودش رو خودش پیدا میکنه و میره به جایی که باید.

----

در این کانال تا پیش از این پادکست مربی منتشر می‌شد.
34 Episodes
Reverse
در این اپیزود با مرور بازخوردهای مخاطبین شروع کردیم و از آنجا رسیدیم به فضای ادب و احترام افراطی بعضی افراد، که حتی اگر مشکلی باهاشون داشته باشیم ممکنه رودربایستی‌ها اجازه ی شفافیت بهمون نده و صمیمیت رو باهاشون ممکنه تجربه نکنیم.بعد رسیدیم به موضوع نقد و نقدپذیری و زخم زدن با نقد. حتی اعتراف کردیم که از نقد ناراحت می‌شیم و در باره‌اش مفصل گپ زدیم. شاید اینجا مهم‌ترین نکته‌مون این بود که زبان نقد دعوت‌گرانه نیست. به تغییر دعوت نمی‌کنه بلکه باعث پوشیدن زره‌های دفاعی می‌شه.از تمایزخواهی‌ها و تمایل به متفاوت بودنمون گفتیم: امیر از خاطرات مهد‌کودک‌اش گفت. (واقعا مهد کودک رفته) و یک جمله نغز با شیر و شعر. (ببینید می‌تونید پیداش کنید؟)مهتا از علاقه به موتورسواری گفت. (سوال: مهتا موتور چه رنگی می‌خواد؟)و درباره ریسک‌هایی که متفاوت بودن و خارج از عرف رفتن می‌تونه داشته باشه صحبت کردیم.از ژاک لاکان و ژیل دولوز و نسیم نیکلاس طالب یاد کردیم و در نهایت درباره مسیرهای تعریف شده و تجربه‌گرایی در زندگی حرف زدیم.خلاصه اگر اهل زدن به جاده‌خاکی هستید یا هیچ‌وقت به جاده خاکی نزدید این اپیزود برای شماست.امیدواریم از این اپیزود خوشتون بیاد و لطفا با دوستانتون به اشتراک بگذارید.-----------------------------------وب‌سایت +++کانال تلگرام +++
مهتا از یک صحنه‌ی خیلی ساده شروع کرد؛ لحظه‌ای که منتظر کسی بود و چشمش به آدم‌هایی افتاد که از کنارش می‌گذشتند. نه فقط آدم‌ها، که حال‌وهوای فضا را دید؛ صدای قدم‌ها، نور، سکوت، و آن حسِ رهاشدگی که گاهی در میان روزمرگی پیدا می‌شود.از این روایت کوچک، گفت‌وگو شکل گرفت. رفتیم سراغ جبر و اختیار؛ این‌که چرا بعضی موقعیت‌ها را وقتی انتخاب می‌کنیم شیرین‌ترند و وقتی مجبوریم، حتی بهترینشان تلخ می‌شود. حرف زدیم از اینکه شاید بیشتر مردم صبح که از خواب بیدار می‌شوند قصد خراب کردن زندگی کسی را ندارند، و چطور پیش‌فرض نیک‌خواهانه می‌تواند راهی برای ساختن اتمسفر اعتماد باشد. تمرینی خیالی کردیم: خانه‌ای را وسط جنگل تصور کن… و ببین اگر آنجا تنها زندگی کنی، چه چیزهایی روزهای تو را تعریف می‌کند؟ اینجا به «اتمسفر» رابطه رسیده بودیم؛ اینکه انگار هر آدمی، اطرافش اتمسفری دارد. برای بعضی‌ها آلوده است و برای بعضی‌ها شفاف و پر اکسیژن. اینکه ما در ساخت چه اتمسفری مشارکت می‌کنیم؟اگر دوست داری با ما از یک لحظه‌ی ساده به دنیای پرکشف رابطه‌ها، انتخاب‌ها و فضاها سفر کنی، این اپیزود را بشنو.آهنگ‌ها:موسیقی ابتدایی: ترانه شاعر - گلسا و محمد موسویموسیقی پایانی: بعضی وقت‌ها - کیوسکدریافت دوره ویدئویی مسترکلاس گفت‌وگو++++++++++++++++++++++++++دریافت کتابچه عبور از رنج‌های بین‌نسلی
به پادکست بداهه خوش اومدیدگفتگوهای ما از پیش طراحی شده نیستن، ما فکر می‌کنیم خیلی چیزا وقتی گفته می‌شن که از قبل براشون برنامه ریزی نکردیم. گفتگو در هر اپیزود جریان خودش رو خودش پیدا میکنه و میره به جایی که باید. در این اپیزود من (امیر مهرانی) با مهتا قربان‌نیا درمورد موضوعات مختلفی صحبت کردیم اینکه: - چی می‌شد اگر بچه‌ها به دنیا میومدن و زندگی می‌کردن و با توجه به شخصیت یا موقعیت‌شون اسم‌شون رو خودشون انتخاب می‌کردن؟- عضویت و دسته‌بندی به ما امکان پیش‌بینی و کنترل موقعیت رو میده، آیا همه چیز رو میشه پیش‌بینی کرد؟- قدم زدن توی مه، تلاش برای تشخیص مسیره نه تلاش برای حذف مه. ما معمولاً تو این مواقع چیکار می‌کنیم؟- برچسب زدن روی آدم‌ها و تقسیم‌بندی اون‌ها چطور جهانشون رو تحت تاثیر قرار میده؟- روایت ما و تعریف متفاوت‌مون از مسئله چه تاثیری روی قضاوتمون نسبت به نتیجه‌گیری داره؟در نهایت باهم از بمرانی گوش میدیم احتمالاً احتمالاً قهرمانی در کار نیست …اگه این گفتگو به نظرتون جالب بود با بقیه هم به اشتراک بذارید و اگه پیشنهادی داشتید برامون بنویسید.
روز شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ یک روز و نیم از حمله اسرائیل گذشته بود. بعد از یک اطلاع‌رسانی ساده در کانال تلگرام با حدود ۳۰ نفر به‌شکل آنلاین جمع شدیم و درباره موقعیت فعلی‌مون در این بحران صحبت کردیم. گفت‌وگو به مثابه درمان در موقعیت‌های بحرانی، یعنی گفت‌وگویی با شنیدن عمیق کمک می‌کند تا کمی احساس امیت را بازیابی کنیم و ببینیم که ما تنها آدم‌هایی نیستیم که ترسیده‌ایم و دچار ابهام شده‌ایم.این اپیزود بخشی از صحبت‌های من در آن دورهمی مبتنی بر کتاب عمیق و اثرگذار بپا چادرون با عنوان وقتی چیزها فرو می‌پاشد است.امیدوارم کمی کمک کند
تصور کنید که مثل کره زمین که اتمسفری در اطرافش است و حاوی اکسیژنی است که اگر پاک باشد به موجودات زنده جان می‌دهد و اگر نه باعث مریضی و مسمومیت می‌شود، شیوه رابطه برقرار کردن و کلام ما همین اتمسفر را می‌سازد.در این اپیزود توجه‌تون را به سمت اتمسفری که اطراف شماست می‌دهم. هوای رابطه با شما چطوره؟ پاکه؟ سمیه؟ راحت می‌شه درش نفس کشید یا نه؟خبرنامهکانال تلگرامدونیت
در این اپیزود، به پرسشی که ذهن بسیاری را درگیر می‌کند پرداخته‌ام: چرا شرایط و تغییراتی که در کنترل ما نیست، چنان تأثیر عمیقی بر احساسات و تفکراتمان می‌گذارد؟ با نگاهی به بینش‌های فلسفه شرقی و کتاب "وقتی همه چیز به هم می‌ریزد" نوشته پما چودرون، چهار دوگانه‌ی اصلی که منشاء رنج هستند را بررسی می‌کنیم: لذت و درد، ستایش و سرزنش، شهرت و رسوایی، و سود و زیان. از طریق روایت تجربیات واقعی در محیط کار و زندگی، به موضوعاتی چون "دیده نشدن"، "خشم فروخورده" و "فشارهای اقتصادی" می‌پردازیم و تأثیر آنها را بر زندگی روزمره بررسی می‌کنیم.تلاش کرده‌ام تا در این اپیزود به جای ارائه راه‌حل‌های ساده و فوری، نگاهی عمیق‌تر به ریشه‌های رنج و چگونگی مواجهه با آن داشته باشم. در شرایطی که همه چیز مه‌آلود به نظر می‌رسد، شاید به جای تلاش بی‌پایان برای کنترل، بتوانیم راهی متفاوت برای زیستن پیدا کنیم. امیدوارم این اپیزود برای همه کسانی که می‌خواهند درک بهتری از خود و شرایط پیرامونشان داشته باشند، بتواند روشنگر باشد و دیدگاه متفاوتی برای مواجهه با چالش‌های زندگی ارائه دهد.ثبت‌نام در خبرنامهلینک دونیت
از اسما بابت ۲۰۰ هزارتومان و مهدیار و مهتاب بابت هر کدام ۵۰۰۰۰ تومان دونیت ممنونم.نهادینه شدن پدیده‌ها در جوامع انسانی رو از طریق میزان تکرار گفتگو درباره اون پدیده‌ها بین آدم‌ها می‌توانیم شناسایی کنیم. امروز کلمات هوش مصنوعی، پرامپت (Prompt) و بات و به نمایندگی تمام هوش مصنوعی‌ها، Chatgpt در گفتگوهای روزمره ما وارد شده و زندگی ما امروز تحت تاثیر عمیق وجود هوش مصنوعی است.ما شاید نوع تازه‌ای از رقابت و حتی جنگ در جهان هستیم که مفهوم قدرت را بازتعریف کرده و آن دسترسی به مدل‌های قوی‌تر هوش مصنوعی و قدرت پردازش است. همانطور که ظهور Deepseek امپراطوری Chatgpt و شرکت Nvidia را به چالش کشید.در چنین شرایطی که به‌نظر می‌رسد مدل زندگی ما دستخوش تغییرات اساسی می‌شود پرسش‌هایی وجود دارد که باید به آنها فکر کرد: در دنیای هوش مصنوعی ما چه کسی هستیم و چطور تعریف می‌شویم؟شیوه یادگیری ما چطور تحت تاثیر قرار می‌گیرد؟با در دسترس بودن هوش مصنوعی و دسترسی گسترده به دانش و اطلاعات قدرت حل مسئله ما چطور تعریف خواهد شد؟و …در این اپیزود درباره شیوه استفاده خودم از هوش مصنوعی صحبت کردم و مشاهداتی را با شما به اشتراک گذاشته‌ام که در دید من جزو روندهای پدیدار شونده در زندگی فردی و اجتماعی ما است.عضویت در خبرنامهدونیت
وقتی بچه بودم عاشق این بودم که برق برود. در تاریکی، کنار هم پاسور بازی می‌کردیم و من همیشه برنده می‌شدم. سال‌ها بعد، خودم پدر شدم و گاهی در بازی می‌باختم تا دخترم لذت برنده شدن را تجربه کند. و حالا، در آخرین لحظات با پدرم، همه این خاطرات در یک آغوش به هم گره خورده‌اند.در این اپیزود، روایتی شخصی را می‌شنوید از تجربه سوگواری و دگرگونی‌های عمیقی که فقدان در ما ایجاد می‌کند. از لحظاتی می‌گویم که زمان در هم می‌پیچد، نقش‌ها عوض می‌شوند و معنای قدرت در پذیرش آسیب‌پذیری بازتعریف می‌شود.چطور می‌توان با نبودن کسی که همیشه بود کنار آمد؟ چگونه می‌توان در جهانی که با فقدان به چالش کشیده شده، معنا را از نو ساخت؟ و شاید مهم‌تر از همه، چطور می‌توان پذیرفت که گاهی در اوج غم می‌خندیم و در اوج خنده غمگین می‌شویم - درست مثل روزی که یک موش به من درس بزرگی از زندگی داد.این روایت، داستان پیوندهایی است که با رفتن عزیزان‌مان پایان نمی‌یابند، بلکه شکلی تازه به خود می‌گیرند.عضویت در خبرنامهلینک دونیت
این اپیزود پایان بخش نامرئی‌ها درباره شنیدن و شنیده نشدن است. این اپیزود شبیه یک مونولوگ یا خودگویی است. با برشی از رمان مرد نامرئی رالف الیسون و قطعه موسیقی (البته مونولوگ) از آلبوم آخر Lana Delray یا عنوان Did You know that there’s a tunnel under Ocean Blvd.بخشی از متن پادکست:به مفهوم خدا فکر کنید. انسان‌ها با او حرف می‌زنند اما او همواره ساکت است. خدا انگار هزاران سال قبل حرف‌هایش را زده است. حالا اگر بخواهد چیزی بگوید شاید نشانه‌ای سر راه‌مان قرار دهد و ما انسان‌های جدا افتاده باید خودمان نشانه‌ها را ببینیم و به آن معنا دهیم. به‌همین دلیل است که وقتی هرکداممان بر صندلی خدا بنشینیم دیگر مسئولیتی برای شنیدن احساس نمی‌کنیم. انگار نقشمان می‌شود فرمانده و دیگران باید فرمانبردار باشند. این کار دیگران است که از میان جملات و گفته‌های ما به تفسیرهایی برسند که قرار است همانی باشد که می‌خواستیم بگوییم.ثبت‌نام در دوره دوم مستر کلاس گفتگوبرای ثبت‌نام در مستر کلاس گفتگو می‌توانید از روش‌های زیر استفاده کنید:به سایت دیالوگ استودیو بروید و فرم را پر کنید.در اینستاگرام اکانت dialoguestudio_org را دنبال کنید و دایرکت بدهید.
در این اپیزود با تکتم ساکن مشهد درباره تجربه‌اش از شنیده شدن صحبت کردم. تکتم به این موضوع از منظر زن بودن نگاه کرد و تجربیات خودش را به‌اشتراک گذاشت. با اینکه به‌تازگی پدرش را از دست داده بود، اما در این گفتگو حضور داشت و ازش بسیار سپاس‌گذارم. تکتم جایی در گفتگو توضیح می‌ده که از وقتی خودش رو شنید، زندگی برایش دوباره معنا شد.عضویت در خبرنامه
ه فصل نامرئی‌ها خوش آمدید، در این فصل و در هر قسمت، با افراد عادی گفتگو می‌کنم که داستان‌ها و دیدگاه‌های منحصر به فرد خود را درباره موضوعات مختلفی که برای همه ما اهمیت دارد، به اشتراک می‌گذارند.در جهانی که غالباً تحت تأثیر داستان‌های موفقیت و دستاوردهای برجسته قرار دارد، در فصل نامرئی‌ها به دنبال گفتگو درباره تجربیات روزمره هستم. مهمانان من از خود مخاطب‌های پادکست و افرادی است که ممکن است به‌شکل اتفاقی با آنها آشنا شوم و در هر گفتگو ممکن است بینش‌هایی را ارائه دهند که روایت‌های متعارف را به چالش بکشد.هر قسمت نه تنها برای به اشتراک گذاشتن داستان‌ها طراحی شده است بلکه برای پرورش دیالوگ و تأمل نیز هست. من معتقدم که درک از طریق ارتباط حاصل می‌شود و با گوش دادن به این روایت‌ها، می‌توانیم عمیق‌تر یاد بگیریم. گفتگوهای من هدف دارند تا درس‌هایی را که آموخته شده، چالش‌هایی را که مواجه شده‌ایم و لحظات روشنی را که درک ما از خودمان و یکدیگر را شکل می‌دهد، کشف کنند.در این اپیزود با علی درباره موضوع‌های زیر گفتگو کردیم:اثر تمرین شنیدن در ارتباط با دخترشتجربه رنج‌آور شنیدن نشدن در محیط کارتلاش برای توصیه به دیگران درباره اهمیت مهارت شنیدن و در عین حال اثر مخرب توصیهشنیدن نیازهای برآرده نشده افرادلینک عضویت در خبرنامهدوینت قهوه
به فصل نامرئی‌ها خوش آمدید، در این فصل و در هر قسمت، با افراد عادی گفتگو می‌کنم که داستان‌ها و دیدگاه‌های منحصر به فرد خود را درباره موضوعات مختلفی که برای همه ما اهمیت دارد، به اشتراک می‌گذارند.در جهانی که غالباً تحت تأثیر داستان‌های موفقیت و دستاوردهای برجسته قرار دارد، در فصل نامرئی‌ها به دنبال گفتگو درباره تجربیات روزمره هستم. مهمانان من از خود مخاطب‌های پادکست و افرادی است که ممکن است به‌شکل اتفاقی با آنها آشنا شوم و در هر گفتگو ممکن است بینش‌هایی را ارائه دهند که روایت‌های متعارف را به چالش بکشد.هر قسمت نه تنها برای به اشتراک گذاشتن داستان‌ها طراحی شده است بلکه برای پرورش دیالوگ و تأمل نیز هست. من معتقدم که درک از طریق ارتباط حاصل می‌شود و با گوش دادن به این روایت‌ها، می‌توانیم عمیق‌تر یاد بگیریم. گفتگوهای من هدف دارند تا درس‌هایی را که آموخته شده، چالش‌هایی را که مواجه شده‌ایم و لحظات روشنی را که درک ما از خودمان و یکدیگر را شکل می‌دهد، کشف کنند. در این اپیزود با لیلا ساکن آلمان درباره تجربه شنیدن، شنیدن نشدن و نشنیدن گپ زده‌ام. لیلا قصه‌ها و تجربیات جذاب و قابل تاملی را بیان کرده.عضویت در خبرنامهمی‌خوام دونیت کنم
لینک دونیتعضویت در سایتاین اپیزود، اپیزود پایانی فصل دوم پادکست مربی است. پایان فصل دوم به این معنیه که بعد از وقفه‌ای حدود یک ماهه مجدد روند انتشار پادکست‌ها را شروع می‌کنم.درباره توقف دادنمن فکر می‌کنم وقتی در روند انجام کاری توقف نمی‌دیم، کم‌کم درگیر مسئله فقط انجام دادن می‌شیم. فقط انجام دادن تبدیل می‌شه به یک امر بدیهی و امر بدیهی چیزیه که ما در موردش فکر نمی‌کنیم. در روند کار و زندگی ما هر از گاهی به توقف‌ها نیاز داریم. توقف شبیه پیاده‌شدن از قطار سریع‌السیره. توقف به‌نظرم کارکردی داره برای دوباره دیدن. توقف ممکنه باعث بشه کارهای جدیدی انجام بدیم، تغییراتی در روند قبل ایجاد کنیم یا ممکنه هیچ تغییری ندیم. اما هر کدوم از این‌ها که باشه معنیش اینه که ما برای قدم بعدی، چه از جنس تکرار باشه و چه از جنس تغییر، تصمیم گرفتیم. آهنگ انتهای اپیزود از گروه A-HA با عنوان True Northمتن آهنگ:As the crow fliesIn a line from A to BNo more false startsJust find your way to meDue northYou just have to believeAnd sail to the end of the worldBut good sailors always returnSo, hold on to hope andPray there will beFair wind and following seaAs the tide is turningAnd I am far from shoreYou're the nighttime beaconGuiding me to portDue northMy trueTrue northWe just have to believeAnd sail to the end of the worldA good sailor always returnsSo, hold on to hope andJust pray there will beFair winds and following seasWindward turns are how we learnHow to be freeAnd through the darkWe will sail by the starsOn fair wind and following seaTrue north
رویارویی با پرسش‌های بی‌پاسخ و رنج‌های مستمر ما با نگاهی به مقلات Paul Chefurkaموضوع این ایپزودچند وقت پیش در اینستاگرام پرسیدم که موضوع بعدی پادکست چی باشه و شما پرسش‌های مختلفی رو مطرح کردید. سوال‌ها در مورد مهاجرت، مدیریت خشم، بحران میانسالی، انتخاب بین چند اقدام محتمل، دستاورد محور بودن و کمالگرایی، سردرگمی‌های بیست تا سی‌سالگی، اثر تیپ و ظاهر و استایل در روابط کاری، ازدواج و مرزهای درست رابطه، پیدا کردن حرفه‌ای که درش نبوغ داریم و مواردی از این دست مطرح شد.سوال‌ها و دغدغه‌ها رو که نگاه می‌کردم چند الگو به‌نظرم در اغلبشون تکرار می‌شد که همین باعث شد به‌جای پاسخ به‌تک‌تک سوال‌ها موضوع این اپیزود رو بذارم پرسش‌های بی‌پاسخ و رنج‌های مستمر ما که می‌تونه روی شیوه پرسش ما اثر بگذاره و کمک کنه رنج‌هامون رو بهتر بشناسیم.پرسش‌ها و موضوع‌هایی که مطرح شده بود رو بررسی کردم و به‌نظر میاد ویژگی‌های مشترکی بین همه‌شون وجود داشت:- به‌نظر میاد پرسش‌ها و دغدغه‌هایی که مطرح شدن عموما در راستای رسیدن و اتصال به یک نتیجه مشخص باشه. یعنی سوال‌ها به این شکل مطرح شدند که برای رسیدن به یک نتیجه یا خواست دقیقا چه کاری باید انجام داد.- عمده سوال‌ها و دغدغه‌ها پاسخ‌های جهان‌شمول و یکتا ندارند و بسیار موقعیتی هستند. مثلا درباره ازدواج، بحران میانسالی، نکاتی درباره روابط، مسیر حرفه‌ای و ... این‌ها مواردی هستند که به موقعیت شخص، تاریخچه‌ای که داره و امکان‌هایی که در اختیار داره بسیار وابسته است و نمی‌شه به‌راحتی بهشون پاسخ داد.- به‌نظر میاد پرسش‌ها ناشی از ترس‌هایی است که در پس اون سوال‌ها حضور دارند و اگرچه پرسش‌کننده ممکنه اون ترس یا اضطراب رو نبینه اما انگار راهبر این پرسش‌ها و دغدغه‌ها همون ترس‌های نهان هستند که خودشون رو به‌شکل سوال دارن نشون می‌دن. در این اپیزود به استفاده از مفاهیمی که Paul Chefurka مطرح می‌کنه در مورد نوع پرسش‌ها و مسائلی که با اونها روبرو می‌شیم توضیح دادم.عضویت در خبرنامهدونیت
موضوع‌های این اپیزود:وضعیت کتاب در جهان به چه سمتی می‌رود؟تجربه مطالعه با وجود انواع محتوا چه چیزی به ما می‌گوید؟وجود حس اضطرار و عقب ماندن چطور باعث می‌شود روند یادگیری ما مختل شود؟مفهوم Second Brain چیست و چطور به یادگیری کمک می‌کند؟متد Zettelkasten چیست و چطور یادگیری را عمیق می‌کند؟شیوه من برای مطالعه کتاب‌های تخصصی و عمومیاز پادکست: دو سیکل مطالعه کتاب برای منبرای خوندن کتاب‌ها دو سیکل رو طی می‌کنم و از چهار ابزار استفاده می‌کنم:در چرخه اول که مطالعه کتاب هست از سه ابزار مداد، ماژیک مارکر و استیکی نوت استفاده می‌کنم. کتاب رو که شروع می‌کنم هر عبارت یا پارگرافی که برام مهم هست رو با مارکر هایلایت می‌کنم. موضوع اینه که صرفا هایلایت کردن کمکی به فهم و یادگیری نمی‌کنه. یعی اگر هایلایت می‌کنیم که صرفا بدونیم این بخش مهمه، اثری نخواهد داشت و بعدا فراموش می‌کنیم که چرا این بخش مهم بوده. بنابراین اینجا استیکی نوت و مداد اضافه می‌شن و من روی استیکی‌نوت‌ها می‌نویسم که این بخش چرا برام مهم بوده، چه موضوع دیگه‌ای رو به ذهنم آورده یا در ارتباط با چه موضوع دیگری هست که در یک کتاب یا جای دیگه خواندم یا دیدم. این یادداشت کمک می‌کنه که من ارتباط موضوع رو با چیزهایی که در ذهنم دارم برقرار کنم. به‌نظرم یک خطایی که ممکنه در مطالعه گرفتارش بشیم اینه که فرض کنیم چیزی که الان برامون مهمه رو باید به نحوی نگهش داریم. اما نگه‌داری اون چیزی که در کتاب نوشته شده اهمیتی نداره بلکه برداشت شما و ارتباطش با موضوع‌های دیگه‌ای که در ذهنتون دارید مهمه.لینک دونیت ++عضویت در خبرنامه ++
در این اپیزود توضیح دادم که ما باید به ورودی‌های اطلاعاتی و فکریمون توجه کنیم به این دلیل که ورودی‌ها ما جهان ما (فهم ما) و رفتارها و انتخاب‌های ما را می‌سازند. وقتی به ورودی‌ها توجه می‌کنیم با پرسش‌های زیر روبرو می‌شویم:جهان اکنون تو از چه چیزهایی شکل گرفته؟تو در این جهان اکنون چطور آدمی هستی؟تو انتخاب می‌کنی چطور آدمی باشی؟با انتخابت چه چیزهایی را در جهانت تغییر می‌دهی؟همینطور توضیح داد‌ه‌ام که چطور روابط، الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی که درش قرار داریم جهان ما را شکل می‌دهد و در جهانی پر از شلوغی و هم‌همه که هر روز به ما می‌گه بدو، برس و به‌دست بیار ما نیاز داریم این سوال مهم را از خودمان بپرسیم که انتخاب می‌کنیم چطور آدمی باشیم؟ انتخاب می‌کنیم چه کسی باشیم؟لینک دونیت +++عضویت در خبرنامه +++
این اپیزود یک مموآر و خود نوشت است درباره تنها ماندن، نیاز به حرف زدن به‌عنوان یک تلاش مستمر در مسیر زندگی و به‌پرسش کشیدن افسانه‌های پیدا کردن خود حقیقی و مواردی از این دست.در خلل گوش دادن به این اپیزود شما با این سوال روبرو می‌شوید که شما چه روایتی دارید می‌سازید و چه روایتی می‌خواهید بسازید؟چطور به‌شکل مستمر تلاش می‌کنید که با دیگران ارتباط برقرار کنید؟ بیشتر از اینکه بخوام این اپیزود را توضیح بدهم باید آن را گوش کنید. مثل همیشه از خلل، قصه‌ها و خاطره‌ها سعی کردم درباره نیاز مستمر به حرف زدن و در ارتباط بودن را توضیح دهم.از متن پادکست:ما برای پدیدار شدن در قصه تازه، باید در قصه فعلی بمیریم. یعنی از روایت امروز رها شویم. یعنی ارتباط‌های تازه بسازیم. مثل کسی که پس از سال‌ها از همسرش جدا شده است. او تا وقتی در قصه فعلی نمی‌رد و به جریان روابط تازه و محیط‌های تازه نپیوندد در قصه‌ای تازه متولد نخواهد شد. آدم‌ها با تغییر شرایط و با تغییر روابط خیلی وقت‌ها در قصه‌های همیشگی‌شان می‌مانند. در همان‌جا از دیگران می‌جنگند، انتقام می‌گیرند و خیال خودشان را راحت می‌کنند حال که دیگر بازیگران قصه وجود ندارند. آنها فرصت پدیدار شدن را از خود می‌گیرند.در میان تمام گفته‌ها و قصه‌ها و روایت‌ها ما درگیر افسانه‌هایی هستیم که گرفتارمان می‌کند. مثلا افسانه تنهایی بنیادین. افسانه‌ای که می‌گوید ما انسان‌ها موجوداتی محدود و محصور در جهان آگاهی خودمان هستیم. افسانه‌ای که به ما می‌گوید تو مستقل از روابط‌ات هستی. تو جهانی داری درون خودت که باید آن را کشف کنی و اگر آن را کشف کنی زندگی‌ات شیرین می‌شود. حال‌که شاید همین افسانه مسیر جستجوی ما را به خطا می‌برد. همین می‌شود که سال‌ها می‌گردیم و دست خالی می‌میریم. این افسانه ما را تشویق می‌کند که به این فکر کنیم که در پایان زندگی‌مان چه‌کاری کرده باشیم رضایت داریم. ما به این سوال هر پاسخی بدهیم خطا است...اگر این اپیزود رو دست داشتید دونیت کنیدعضویت در خبرنامه
امید موضوعی است که ریشه در تاریخ انسان دارد. از جایی که انسان با مفهوم آینده بیشتر آشنا شد و فهمید که کارهایش فردا را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این فردا می‌توانست فردای زمینی‌اش باشد یا بشارت و تهدیدی که در راستای رودهای روان و آرامش ابدی بوده یا آتش و سوختنی پایان‌ناپذیر در جهنم.امید مسئله‌ای است که مفهومش در طول زمان به فضیلت اخلاقی میل کرده. انگار که امیدوار بودن بخشی از خصایص پسندیده انسانی است. از زمان گسترش ادیان و شکل‌گیری مفهوم جهان پس از مرگ مسئله امید هم به‌شیوه‌ای که ما امروز درک می‌کنیم پررنگ‌تر شده. فیلسوفان مسیحی مثل سنت آگوستین و توماس آکوئیناس امیدواری را از فضیلت‌های فرد با ایمان می‌دانستند. در واقع چنین نگرشی به امید درباره داشتن دانش و آگاهی نبوده و نیست و آن را می‌توان بخشی از یک ایمان اجباری دانست. از منظر دین و فضیلت اخلاقی اگر به مسئله امید نگاه کنیم به‌نظر می‌رسد چنین تعریفی از امید کمک می‌کرده یا می‌کند که با رنج‌هایی که پیروان یک مکتب متحمل می‌شدند یا می‌شوند بتوانند کنار بیایند و البته همینجا مفهومی به اسم امید تبدیل به ابزاری برای قدرت‌ورزی و هدایت افراد و توده به سمت خواست‌های حاکمان قدرت می‌شود. در واقع حاکمان و قدرتمندان به‌نظر می‌رسد برای کنترل بیشتر جامعه تحت حکم‌رانی‌شان بیشتر به مفهوم امیدواری به‌عنوان فضیلت اخلاقی نیاز داشتند و دارند تا بتوانند رفع کاستی‌های همیگشی را به جایی برای آینده حواله دهند.در این اپیزود درباره تعریفی از امیدواری صحبت کرده‌ام که نه‌تنها سازنده نیست که می‌تواند مخرب باشد. با خاطراتی از کودکی‌ام، قصه ۳۳ معدنچی شیلیایی، تعریف چارلز سیندر و دیگر متفکران از امید، سعی کرده‌ام توضیح بدم که با امیدواری و ناامیدی چه کنیم.موزیک‌هایی که در این اپیزود به‌ترتیب استفاده شده:- قطعه Exciles Pt. 5 از Max Richter- قطعه Exciles Pt. 14 از Max Richter- قطعه Wind Song از Ludovico Einaudi- قطعه The Last Samurai Suite Part 3 از Hans Zimmer- آهنگ Angles on Earth از گروه Marillionبرای پیش‌ثبت‌نام در مستر کلاس گفتگو از این لینک استفاده کنید:پیش‌ثبت‌نام مسترکلاس گفتگولینک عضویت در خبرنامهThecoach.irلینک دونیت برای این اپیزودhttps://www.coffeete.ir/amir.mehraniمنابع مورد استفاده برای این اپیزود:کتاب امید نوشته استفان ون هوفت ترجمه مهدی نصراله زاده[Hope (Stanford Encyclopedia of Philosophy)](https://plato.stanford.edu/entries/hope/)[Blind Pessimism and the Sociology of Hope | Discover Society](https://archive.discoversociety.org/2015/12/01/blind-pessimism-and-the-sociology-of-hope/)[Michael Milona, Philosophy of Hope - PhilPapers](https://philpapers.org/rec/MILPOH-2)متن آهنگ پایانی از گروه MarillionThe angels in this world are not in the walls of churches The angels in this world are not in the walls of churches The angels in this world are not on the walls of churches The heroes in this world are not in the hall of fame The angels in this world are not in the walls of churchesI saw a man paint a woman on the wall Mask on her face, screen over her eyes Hospital clothing, worried and exhausted A thing of beauty, a thing of care Pure class right there, right there The angels in this world are not in the walls of churchesThe angels in this world are not in the walls of churches The angels in this world are not rendered in bronze or stone The heroes in this world, working while we’re all sleeping She wrapped her arms around me He wrapped his arms around me She wrapped her arms around me He wrapped his arms around meAn angel here on earth came down here To carry me home To carry me home.
در این اپیزود درباره ذهنیت گفتگو محور صحبت کرده‌ام. به‌کارگیری این رویکرد برای ایجاد تغییر فردی و جمعی اثر قابل توجهی دارد و یک شیوه موثر رهبری کردن است.در این اپیزود:یک قصه کودکانه اما عمیق خواهید شنید.با تعریف ذهنیت گفتگو محور آشنا خواهید شد.شیوه‌هایی برای تمرین ذهنیت گفتگو محور را یاد خواهید گرفت.همینطور با کارکرد دو مفهوم Phronesis و Praxis برای تقویت دیالوگ کردن آشنا خواهید شد.و مثال‌ها و خاطراتی را خواهید شنید که به‌شما در درک و استفاده از ذهنیت گفتگو محور کمک خواهد کرد.پیش‌ثبت‌نام مستر کلاس گفتگوبرای پیش‌ثبت‌نام در مستر کلاس گفتگو و دریافت ویدئوهای رایگان اولیه روی دکمه زیر بزنید:پیش‌ ثبت‌ناماگر این اپیزود یا اپیزودهای قبلی رو دوست داشتید خوشحال می‌شم من رو به قهوه مهمون کنید. عضویت در خبرنامه
کافیه کلمه متقاعدسازی رو به فارسی یا persuasion به انگلیسی رو در گوگل جستجو کنید و با حجم زیادی از راهنماها، الگوها، روش‌ها و مدل‌ها برای متقاعد کردن و اثرگذاری بر دیگران روبر می‌شید.به‌نظر می‌رسه متقاعدسازی به‌عنوان یک مهارت کلیدی برای مدیران و افراد حرفه‌ای مطرح می‌شه و انگار در مسیر موفقیت یک رویکرد کلیدی به‌حساب میاد.من قصد دارم به موضوع متقاعدسازی از منظر انتقادی نگاه کنم. بنابراین سوال اینه که آیا واقعا ما باید دیگران رو برای رسیدن به خواست یا هدفی که داریم متقاعد کنیم؟از نظر من متقاعد نکردن یک اقدام شجاعانه است و در تلاش برای متقاعد کردن یک‌جور ترس نهفته است. شاید ترس از پذیرفته نشدن. شاید ترس از دست دادن و شاید ترس از شکست خوردن. این نوع ترس‌ها در زمین جنگ و رقابت معنادار هستند و حالا چی می‌شه که ما اساسا زمین بازی رو عوض کنیم و به‌جای متقاعد کردن به سمت روشنگری بریم؟ این اپیزود راهنمایی است برای رهایی از بازی متقاعدسازی.به این اپیزود گوش کنید و نظراتتون رو به‌اشتراک بگذارید.-----------------------------------------------------------لینک عضویت در خبرنامهhttps://www.thecoach.ir
loading
Comments (83)

Leyla

خیلی خوب بود شنیدنتون، خصوصا از وسطاش ببعد اوج میگیره. ولی در مجموع "پیشنهاد" دادن روی "بداهه" بنظرم دشوار میاد (اگر نه غیر ممکن). چون شما ادعایی نمیکنی انگار یا هدفی تعیین نمیکنی یا وعده ای نمیدی که بشه بازاش سنجید یا حتی گفت .. مثلا" این وری میرفت بهتر بود یا اونجوری میشد بهتر بود .. یکجورایی شافل ه دیگه.

Aug 16th
Reply

Leyla

بداهه مبارک! شاید یکی از مهمترین آورده های دوره ی دیالوگ واسه من، درک در هم تنیدگیِ این دو بظاهر متضاد بود: "بداهه بودنِ جریان گفتگو" و "واضح کردن قصد و هدف و نتیجه متصور/مطلوب قبل از ورود به گفتگو".

Aug 1st
Reply

Mehdi Khakpour

👏👏👏

May 10th
Reply

Mehdi Khakpour

👏👏👏

May 10th
Reply

mina rahbarfar

ممنون که انرژی خوب منتشر میکنید عالی و تاثیرگذاره 🌸

Apr 27th
Reply

reyhan.m

چقدر تامل برانگیز ،همیشه از شما یاد میگیرم و چقدر قددران هستم🌻 من کم کم یاد گرفتم بجای انکار یا سریع خلاص شدن ،با احساسم بیشتر بمونم،سوالاتی که دراین مواقع از خودم می پرسم ایناست این احساس را در کجای بدنم حسش میکنم؟ چه اسمی میتونم روش بزارم؟ سعی داره چی بگه بهم؟ آیا الگویی میتونم پیدا کنم ،الان با این احساسم چیکار کنم؟ خیلی سخته واقعا وقتی احساسات مثل بمب ترکیدن بخای اینجوری فکر کنی اما فکر می‌کنم با تمرین بهتر میشه

Feb 28th
Reply (1)

Leyla

در امتداد این موضوع برخوردم به کتاب https://www.goodreads.com/book/show/55723020-dopamine-nation ملت دوپامین Dopamine Nation

Feb 25th
Reply

Mitra

با این اپیزود یاد مفاهیم خودمحوریت و رفتارهایی ناشی از اون افتادم. مثل همیشه اپیزود قابل تأملی بود،ممنونم☄️

Feb 23rd
Reply (1)

Leyla

حالا که ما هستیم و هوش مصنوعی هم هست، مساله "نحوه ی مواجهه" ی ماست با اون و از کجا که همین نحوه ی مواجهه، تعریف کننده ی بخشی از هویت ما نباشه.

Feb 9th
Reply

Samira Asheri

عمیق ترین نقطه ی درد قضیه همین جاست که حتا پس از گذشته چند سال به زندگی نگاه می کنی و از خودت می پرسی چرا من بدون پدرم شادم دارم می خندم دارم زندگی عادی می کنم، چرا می تونم و... صدها چرایی دردناک دیگه 🤦🏾‍♀️

Jan 15th
Reply

ali prhn

امیر جان درود یه شما بمباران برق آلستوم رو منم یادمه، تمام شیشه های خونمون شکست و من از ترس زبونم بند اومده بود. لعنت به همه خاطرات بد. روح پدرتون شاد 🖤🖤

Jan 12th
Reply

Mitra

روح پدر عزیزتون در آرامش💥

Jan 8th
Reply

Leyla

عالی بود. همین فرمون بریم جلو. بدم نمیاد یک وقتی هم لابلای صحبت ها با مهمانان عزیز ازتون بشنویم که .. اساساً چرا بعضی وقتها نمی شنویم ی تعمداً تصمیم میگیریم که نشنویم؟ و آیا "نشنیدن" لزوماً و در همه ی موارد مردود است؟ اشیاء رو به اضداد، بهتر میتوان شناخت.

Nov 14th
Reply

Leyla

حالا واقعاً انتخاب شما برای عنوان این فصل "افراد نامرئی" هست یا "جنبه های نامرئی افراد" ؟؟

Nov 4th
Reply (4)

Leyla

نشمردم، ولی فکنم ۵۰ باری گفتم "مثلاً" 😅 باید بیشتر حرف زدنم رو ببینم.

Nov 4th
Reply

Behnaz Moghaddam

آخرش به یه فورمول نرسیدیم؟،

Oct 28th
Reply

Saeid Heidari

سلام و خداقوت جناب مهرانی خیلی از شما یاد گرفتیم و با توجه به اینکه یک ماه از شروع این توقف میگذره مشتاق شروع فصل جدید پادکست و شنیدن دوباره شما هستیم.

Oct 13th
Reply (1)

reyhan.m

ممنونم از قدردانی تون جناب مهرانی عزیز🍀 خیلی چیزها ازتون یاد گرفتم ، از تلاش و زحمتی که برای تولید پادکست می کشید بی اندازه ممنونم منتظر شما هستیم

Sep 18th
Reply (1)

Leyla

عنوان فرعی این اپیزود میتونست "شاه کلید یا کلید؟" باشه.

Sep 2nd
Reply

Leyla

ممنون از انتشار این محتوا در راستای اهمیت سوال ها! دغدغه ی شما برای رشد و گسترش، قابل درک و ارزشمند هست، اما از فواید "تجاری نشدن" و خاص موندن و خلوت ... هم نمیشه غافل شد. اونچه بعنوان مثال من رو بعد از سالها ... دوباره به مربی برگردوند، همین تجاری نشدنش بود با امید به اصالت و خلاقیت.

Sep 2nd
Reply
loading