Discoverرادیو دیار
رادیو دیار

رادیو دیار

Author: Diar

Subscribed: 608Played: 10,825
Share

Description

مجموعه ای از گفت‌وگو ها
38 Episodes
Reverse
ممنونم از امیرحسین فرزانه عزیز برای دعوت به پادکست خوبش و از همه تون ممنونم برای پیام های پرمهر تون .من به دنبال ارزش های ماندنی و پایدار میگردم ، از خودم میپرسم چه چیز ارزش جنگیدن داره و سعی میکنم اون معنا رو در زندگیم پیدا کنم که آتش اشتیاقم برای موندن در مسیرم حفظ بشه که انگیزه ادامه داشته باشم . امیدوارم شما هم انگیزه های خودتون رو بشناسید و بهشون ارزش بدید؛ثروتِ شما میتونه سلامتی ، خانواده ، رابطه عاطفی ، موفقیت های شخصی و یا گروهی باشه که با امید به ساختن و حفظ اونها بتونید تلاش تون رو با وجود خستگی ها ادامه بدید . برای تک تک شما آرزوی سربلندی ، عزت و سعادت دارم . با احترام سیاوش صوفی نژادنسخه ویدیویی این گفتگو:https://www.youtube.com/watch?v=So4GNZ01On8
انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستبافت اصفهان با همراهی انجمن معماران استان اصفهان و دانشگاه هنر اصفهان در تاریخ ۹ اسفند ۱۴۰۱ همایشی برگزار کردند که در محل سالن همایشهای اتاق بازرگانی اصفهان همزمان با ۲۵امین نمایشگاه بین المللی فرش دستبافت اصفهان ، به دعوت جناب آقای عصاچی افتخار این را داشتم که سخنران این برنامه باشم .
تو انسانی که مدتی در جهان باشد نیستی !تو جهانی هستی که مدتی ، انسان بودن را تجربه میکند ..یک اثر استادانه، پرتو نوری جدید بر سینمای ایران «لوموند»هر پلان شبیه به تابلویی استادانه است«نومرو»گوهر فراموش‌شده«اومانیته»آتشین و از نظر بصری حیرت‌آور«کایه دو سینما»یک مروارید سیاه و زهرآلود، یک مکاشفه«فرانس انفو»گنجی سرانجام کشف شده که گرانبهاترین است در گنجینه‌اش«لیبراسیون»یک بونوئل ایرانی که شعر بی‌همتایش را زمزمه می‌کند«انروکوپتیبل»جواهری از مدرنیته‌ی شرقی«اِل»اثری غیرمنتظره از سینمای ایران، که حتماً باید کشف شود«تله‌راما»اینها تنها بخشی از ستایش منتقدین بزرگ‌ سینمای جهان راجع به فیلم #شطرنج_باد ساخته محمد رضا اصلانی در سال ۱۳۵۵ است که ۴۴ سال بعد نسخه ترمیم شده اش به جشنواره کن راه یافت . دفترشعر #شبهای نیمکتی روزهای باد (انتشار ١٣٤٤ ) پس از ۵۶ سال به تازگی توسط ( نشر نقره )باز نشر شد . از میان بسیاری نوشته ها پژوهش ها فیلم ها و دفاترشعر ایشان این دو را گفتم تا تصویری نسبت به زمانه ای که او زیسته و در آن خلق اثر کرده به دست خواننده دهم . تصور کنید اینها که مثال زدم چیزی شبیه به ۵۰-۶۰ سال از خلق شان گذشته است . از ایشان راجع به تاوان پیشرو بودن ، هزینه مستقل ماندن ، ماهیت انسان مدرن و بیش از همه خلق زبان شخصی برای هنرمند پرسیده ام .و در پاسخ از تمرین حضور در لحظه حال ، تمرین بازآفرینی هر روزه خود و معنای جهان شخصی هنرمند و راه و روش خلق آن شنیدم .. خاطره همیشه ام از ایشان نگاهیست نافذ با کلماتی که به دقت برای گفته شدن انتخاب میشوند با مهربانی مردی که با گردنی کشیده بر قامتی استوار به افق نکاه میکند ، به یادت می آورد که انسان می تواند چه باشکوه باشد .آسمان که ترد شدبه کوچه زدمسایه‌وشی می‌آمد آمد از کنارم از چهره‌ام که گذشت یک آشنای قدیمی بود بهارکلاه از سر برداشتم به سلام رفته بودپرسیدم کجا شد این بهار چابک مهمانک همراه ابرها کمی آنطرفترگفتم به بویش سلام ما برسدو فردا الطلوع سلام بهار را خانه به خانهدر زدند .محمد رضا اصلانی ‏@mohammadreza_aslani_official
سید کامران طباطبایی دیبازادهٔ ۱4اسفند ۱۳۱55 مارس ۱۹۳۷ ‏(۸۵ سال)متولد تهران است .پروژه هايي مثل موزه هنرهای معاصر و فرهنگسرای نیاوران یا پارک زیبای شفق در یوسف آباد يا شهر شوشتر كه برنده جايزه معتبر آقاخان در سال ٢٠٠٠ شده و بسياری از آثار ارزشمند او تنها تا پیش از ۴۰ سالگی اش که در ایران بوده ساخته شده اند .از او راجع به دغدغه هایش و تجربه هایش پرسیدم و آنچه یافتم عشق به ایران بود و امید به آینده ای تابان و شایسته نام بزرگ مام میهن که فرزند وفادارش همچنان عاشقانه نگاه به سویش دارد .او که تحصیلکرده امریکاست بعد از انقلاب در انگلستان اسپانیا و فرانسه سکونت داشته ولی تا امروز هم‌ تنها پاسپورت ایرانی دارد و ملیت ایرانی اش را حفظ کرده است .پس در ادامه این متن مینویسیم .کامران دیبا ملیت: ایرانی محل تحصیل: هاروارد پیشه: معمارجایزه ها : ( جایزه معماری ) ( جایزه معماری آقاخان )طرح برگزیده در مجموعه آثار معماری و شهرسازی جهان در نمایشگاه آثار معماری و شهرسازی قرن بیستم (۲۰۰۰)پروژه‌هاموزه هنرهای معاصر تهران پارک شفق و فرهنگسرای دانشجو دفتر مخصوص شهبانو فرح پهلوی پارک و فرهنگ‌سرای نیاوران منزل مسکونی (موزه) پرویز تناولینمازخانه جنب موزه فرش ایران مسجد دانشگاه جندی شاپور شهر جدید شوشترویلای «پیرونه» (اسپانیا)ویلای «اسپارتینا» (اسپانیا)He is famous for designing the new campus of Jondishapur University in Ahvaz, the Tehran Museum of Contemporary Art, and the Niavaran Cultural Center in Tehran.His architectural work has a touch of vernacular. Although a modernist, he believes strongly in cultural context and continuity.Diba is an Aga Khan Award winner. His work Shushtar New Town has been exhibited at the Venice biennale and in the Los Angeles Museum of Contemporary Art’s traveling exhibition “AT THE END OF THE CENTURY.” He has served on international architectural juries and has lectured widely.As an architect-planner and cultural promoter, Kamran Diba has created many innovative Iran institutions, namely a museum and several cultural centers. As the architect and later funding director of the Tehran Museum of Contemporary Art, he amassed a sizable collection of modern and contemporary art.
مسعود کشمیری ترکیبی ست از توانمندي و کم ادعایی هنرمندی که هيچ چيزي جز با خود بودن انسان راستايش نميكند بدون هيچ حرفي می خواهد که برای بیننده اش آرامش ایجاد کند نقاشي او‌ به دنبال نفع و ضرر نيستلذت تامل و رشد در خود دارد به دنبال کشف ناشناخته هاست چیزی که گفتنی نیست نمایش توانایی هایش بدون استفاده از تکنیک های چشمگیر که اتفاقا به خاطر سابقه کاری قدرتمندش در گرافیک کم هم ندارد ظرافتی مثال زدنی در بیان هنرمدانه اش دارد .یادآوری او به بیننده اش این است که آرام باشدبرای او جهان مسابقه ای نیست که ‌نیازی به تلاش برای بقا در هر لحظه اش موج میزند آثار او دعوتی برای با خود بودن است .بیننده هایش را دعوت میکند به مهمانی خودشانبرای اینکه قدر سکوت خود رو بدانند و با خود درون شان آرام بگیرند .به راستی چه‌چیزی بیشتر از این برای هنرمند بودن نیاز است ؟
سال 1344 که استاد حسن کامکار، پدر خانواده کامکارها فرزندانش را دور هم جمع می کرد تا یک گروه کوچک خانوادگی تشکیل دهد، کسی فکرش را نمی کرد که این گروه خانوادگی به بزرگترین گروه موسیقی سنتی ایرانی تبدیل شود. او به تمام بچه هایش موسیقی و سازهای جداگانه یاد داد و آنها را تشویق کرد تا همیشه در کنار هم بمانند. تمرین هایی که هر شب در حیاط بزرگ خانه پدری و در کنار دیگر اعضای خانواده انجام می شدمیرفت تا روزی تبدیل به اجرای موسیقی برای مراسم نوبل شود .ودر صحنه های متعددی در كشورهای مختلف طنین موسیقی فولکلور ایرانی را به گوش جهانیان برساند .بیژن کامکار نوازنده دف، رباب، تار، تمبک و دهل است با تلاشش برای بازگرداندن دف باعث انقلابی در بین سازهای کوبه ای ایرانی شد. این حرکت آنقدر مورد استقبال قرار گرفت که از آن به بعد در بیشتر گروه های سنتی نقش دف غیر قابل انکار است . بیژن کامکار به غیر از نوازندگی کار خوانندگی هم انجام می دهد و در بیشتر کنسرت ها و آلبوم های کامکارها به عنوان خواننده اصلی یا همخوان حضور دارد. در بین کامکارها او با حضور داشتن در یکصد و بیست آلبوم به عنوان نوازنده و خواننده رکورددار است.امروز بیژن کامکار از سوی کمیته ثبت ملی میراث فرهنگی ناملموس به عنوان حامل میراث فرهنگی در فهرست گنجینه‌های زنده بشری قرار گرفته‌است.اما راز تاب آوری او و هم نسلانش را از باید از زبان خودشان شنید ، آنها که کار هنری شان یعنی موسیقی را زمانی شروع کردند که جشن هنر شیراز برگزار میشد و در زمانی ادامه دادند که هیچ جایی برای عرضه آثارشان نبود ولی به یاری اراده و ایمانی همچون کوه با استقامت و صبوری - فراسوی جملگی صخره‌های صعب تحمل سوز - گذشتند تا این گنجینه ها ثبت و ضبط شود و برای نسل های بعد به یادگار بماند . اینگونه جانانه جنگیدن باید که برای نسل ما آموزنده باشد ..این گفتگو بیان قدردانی از نسل من برای بیژن کامکار نازنین و هم اندیشانش است که بودشان همواره برای ما زیباترین احساس و دلگرمی را به همراه داشته…خوب‌ترین روزهای زندگیبر فراز قله‌های رفیع شادمانیدر انتظارشان باد!
گفتگوی رادیو اقتصاد با سیاوش صوفی نژاد به عنوان تولید کننده خلاق و موفق
طريقتِ درنگ يا (در ستايش آهستگی) دیوار نوشته های شهر در کودکی ما که ز احادیث و امامان بود حالا تبدیل به شعار های انگیزشی آنتونی رابینز شدهمرحمت شهرداری تهران روی پل ها وبیلبوردهایش برای ما !شهردار انقلابی .. خنده ام میگیرد ! این ترکیب نامانوس نماد گم گشتگی نسل ماستنسل بی قهرمان ..نسخه نجات بخش امروز مان را چه کسانی مینویسند ؟ ما از چه کسانی تاثیر میپذیریم ؟کدام روشنفکران ؟ کدام رسانه ؟آیا همین جنس از روشنفکران در همین جنس رسانه ها پیش از این هم باعث خودکشی جمعی نهنگ وار ملتی نشدند که همچنان در تعجبیم که چرا !؟ایران ما سالهاست به دنبال قهرمانی میگرددکه نجات بخش باشد. تمامی قصه های اسطوره ای ما پر است از نام هایی چون آرش .. رستم .. آرتمیس بابک ..سیاوش .. کیخسرو ..کاوه آهنگر .. این بار کیست یاریگری که به جنگ‌ با بیداد برخیزد؟“نه من تو ام نه تو من هم تو در منی هم من که ابتدای من و انتهای من با توست”قهرمان من پسرک شاعر پیشه ایستکه رویای پرآب کردن رودها و سرسبزی زاگرسرا درسرش میپرورد‌.. شازده کوچولوی اخترک زاگرسسعید است که می خواهد با شعر زاگرس را نجات دهد او به جای رفتن از ایران رویای بازگشت به روستا را عملی میکند او از روشنفکری شهری به سمت خرد روستایی بازگشته آستین بالا زده و به زیباترین خاکسپاری جهان (کاشتن بلوط) مشغول است  ..“قسم به دستان زبر كه هيچ سنگي از حوالي مابه سنگسار هيچ زني نرفت”می گوید علاج در عجله نیستدرنگ در جزئيات حيات شعار اوستدرنگی که باعث شفقت میشود با همولایتی هایش به جای قربانی کردن درخت می کارد .“ما در زاگرس موظفيم به عشقتا گل های وحشی هدر نرود .”پیام او دیگرخواهی ست میگوید سود من سود همه و سوگ من سوگ‌ همه استو رستگاری را در (باهم بودن) می داند .من و تو کاری برای ایران نکرده و نا امیداو‌جان بر کف گرفته و امیدواردر این همه نا امیدیوقتی از آتش در قلب زاگرس میشنوی از خودت بپرس در درونش چه میگذردکه باز آرام ادامه می دهد او که جوانیش را پای زاگرس گذاشتهدر طریقت آهستگی چون بلوغِ بلوط هاترس هایش را به ابرها سپرده و تكليفش روشن است بیش از اينكه معلوم باشد .
شاید رویای هر فیلمسازی درجهان همان ۴۵ ثانیه با مجسمه طلایی کوچک در دست باشد که بایستد و حرف بزند ودنیا ببیند و بشنود . ۴۵ ثانیه ای که می ارزد همه عمرت را هزینه اش كني . یادم هست که اولین اسکار در دست اصغر فرهادی بود که آن را به مردمش تقدیم کرداز خودم میپرسیدم کدام مردم ؟ما كه حتي داخل ايران خودي و غير خودي شده ايم. كه از هم دوريم. كه از هم ميترسيم . منظورش کدام ماهاست ؟ با صدايي آرام گفت : سلام به مردم خوب سرزمینمورکشاپ ایده تا فیلمنامه اصغر فرهادی در دوبی از خیلی کشور ها آمده بودیم .. چند نفری از ایران بودیم چند جوان هم از اروپا آمده بودند اما بیشتر سالن عرب بودند .. مصر دوبی امارات بحرین عمان ... مترجم همزمان به فارسی و انگلیسی و عربی مسلط بود جوان عرب از آقای فرهادی پرسید نادر جایی از فیلم به دخترش می گوید که به جای معادل عربی کلمه گارانتی ( ضمانت ) از کلمه پشتوانه استفاده کند ، آیا شما نسبت به ما حس بدی دارید؟ و ایشان توضیح دادند که بخشی از شخصیت نادر وطن پرستی اش است و این معنی دیکری ندارد .. خیلی از همکلاسی ها که عرب بودند نفسی راحتی کشیدند . من درچشم های همه شان می دیدم که امید گرفتن اسکار برق می زد . یک رویای مشترک ما را به هم وصل کرده بود، لابد به خودشان میگفتند حالا که یکی مان از خاور میانه توانسته پس من هم می توانم . و حالا این خیال از ماها ، (یک ما )ساخته بود . دیگر کسی عرب نبود ایرانی نبود همه عشق سینما بودند همه رویاپرداز بودند و نخ این تسبیح شما بودید آقای فرهادی و من به خودم میگفتم چطور باید سرزمین هایی رافتح کرد مگر با فتح قلب مردمانش؟ چرا کسی هرگز نپرسیده که چرا در خاورمیانه تنش هست و جنگ هست و ترس از همسایه هست ؟ چرا ما که منافع مشترک داریم از ترس هم پول به حساب اسلحه ساز های بزرگ ریختیم ؟ چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم ؟خانه اش ويران باد .١٧ ارديبهشت ١٤٠٠ به مناسبت تولد اصغر فرهادی
سروش صلواتيان و روايت جازموريانخیلی از ماها امیدمونرو نسبت به آینده از دست دادیم . خیلی هامون به مهاجرت فکر میکنیم . فکر میکنیم برنامههامون برای آینده بی معنی شدنو حاصل تلاش ها مون درحال از دست رفتن هستند ، این باید همون حالی باشه که سروش صلواتیان چند سال پیشداشت .  شبی که باهاش به گفتگونشستم میخواستم بدونم تعریفش از خوشبختی و موفقیت چیه ؟یک پسر شهری گذارشبیافته به جایی که انگار صدها سال از تاریخ عقب افتاده . تصور کن چنین جایی باشی وجوری بزرگ شده باشی که تو زندگیت ( نمیشه ) معنی نداشته باشه ، بلند پرواز وعملگرا باشی و عقلت به دلت ببازه و گیر کنی و‌نتونی بری ، مثل سر چهار راه که یهوچشمای یک بچه که میخواد شیشه ماشینت رو تمیزکنه ، خرابت میکنه و به خودت میگی نمیتونم فقط به ساعتم نگاه کنم و برم ..سروش تا امروز ۱۰ تا مدرسه ساخته دوتا مدرسه شبانه روزی آخرین پروژه هاش هستن .. کسی که روزیبرای بیمارستان بردن آدمهای بی شناسنامه جازموریان نگران بود حالا میخوادبیمارستان بسازه..  این جایی بود که سروشصلواتیان شروع کرده..‎از بچهها از مدرسه از کتاب خوندن ‎از یادگرفتن… هوش انسان چندین شکلمتفاوت داره از هوش ریاضی و هوشورزشی و هوش هیجانی شنیدین اما میخوام از هوش معنوی براتون حرف بزنم ، جنسی از هوشکه میفهمه سعادت در شادی جمعیست ‎سروشدنبال رد پا گذاشتن بوددنبال خرج کردن هدیهای به اسم زندگی که باهاش دنیایی رو آباد کنه . بغض و لبخندش کنار همحسی واقعی از حضورش میده ، خیلی واقعی .. طوری که نمیشه از فکر کردن بهش ،شنیدنحرف هاش و نگاه کردن بهش متاثر نشد . نمیشه از کنارش رد شد و ندیده ش گرفت‌. ولی لطفا قهرمان خطابشنکنیم‌ ، با هیچ تعریف مقدسی مسئولیت رو به شانه ش نگذاریم و در مقابل هر کدوم درحد توان مون سعی کنیم مفید و موثر باشیم . سروش صلواتیان با تمامترس ها و نیازها و آرزوهایی که من و تو داریم ، سعی کرده چیزی رو بسازه و بهتر کنه، با مدرسه هایی به اسم (امیدان ایران) که میسازه ،میشه فهمید تو سرش چیمیگذره . دوستِ من ، در ایندنیای بزرگ انگار کسی به فکر ما نیست .بیا با هم ایران روبسازیم .ما بار اشتباهات کسانیرو به دوش کشیدیم که وقت خطا هاشون تو این دنیا نبودیم .نسل غریبی شدیم دوستمن .بیا سر به شونه همبگذاریم و اشک بریزیم ولی با بغض و با امید،خونه مون رو باز بسازیم . راهی جز این نیست .‎ایندنیا به سروش های بیشتری نیاز داره..
‎🔍انواع رسانه، ماهیت و رویکرد آنها‎تکرار اطلاعات و باز نشرهای متوالی، عدم تولید محتوای اصل در بسیاری از رسانه های معماری.‎🔍نقش حق مردم از شهر در تعریف ارتباط کارفرما-معمار.‎🔍معرفی وامتیازدهی شریف به دفاترمعماری ‎🔍 معماری پایدار و معماری سبز در ‎سیاستهای فعلی و آتی کشورها. ‎🔍رسانه ها و شهروند رسانه‎🔍نذر فرهنگی‎🔍 هنر جایگزین برند‎🔍تحلیل دفاتر معماری‎🔍رویکرد سازندگان ‎پروژه تحقیقاتی كلوپ معماران و سازندگان‎ گفت و گو با منتقد،تحلیلگر، مشاور،معمار‎ موضوع تحلیل،مقایسه و راهکار دفاترمعماری و فضای مابین دفاتر معماری و کارفرما.
در آخرین روز کاری سال ۱۳۹۹ گفتگویی زنده با میزبانی اشکان بروج را پذیرفتم و با هم به صحبت نشستیم ، در این سالها که مشغول تولید محتوا هستم خواسته ام که با کیفیت عمل کنم که آنچه می گویم و میسازم بعد ها هم قابل رجوع باشد با اینکه امکان صحبت لایو امکانی بسیار راحت و‌ کاربردی است ولی در این سالها این تنها سومین بار است که با میزبانی فرد دیگری به این صورت با بینندگان صفحه ام‌در ارتباط بوده ام و اعتراف میکنم این را خیلی دوست دارم که بتوانم بیشتر با عزیزانی که تلاشم‌را در این صفحه دنبال میکنند صحبت کنم ،حالا هم از این فرصت استفاده میکنم تا بگویم هرگز گمان نمیکردم در فضای مجازی اینهمه انسان نازنین اینهمه دوستی عمیق اینهمه الهامبخشی و همراهی را تجربه کنم ، دست تک تک شما را میفشارم و‌برای همگی مان آرزوی خیر و برکت دارم .
پری‌ رو تابِ مستوری ندارد کودکی و نوجوانی من در روزگار پس از انقلاب و جنگ گذشته و تنها راه فرارم از دنیای تباه اطرافم سر بردن به داستان ها بود. کتاب ها بهترین و عزیزترین دوستانم بودند چون مرا در دنیای خیال انگیزشان پناه می دادند. کامو،‌ سارتر، هدایت، همینگوی و شاملو انگار عمو و دایی و معلم محبوبم شدند و شاید به همین دلیل است که تا امروز با هر کسی برخورد میکنم همزادی از او را در دنیای موازی عزیزم، دنیای خیالم میبینم. عمریست که سرم در ابرهاست و سعی میکنم پا بر زمین نگه دارم. شغل من طراحیست. معماری خوانده ام، سعی میکنم جهان شاعرانگی و خیال پردازی ام را با فهمِ منطق و الگوریتم ریاضی کارکردِ جهان ببافم . من ایران را دوست دارم برای من ایران زنیست بی نهایت زیبا پا به سن‌گذاشته، مغرور و محترم که شکوه دوران جوانی اش هنوز از پس تمام بی مهری های روزگار رخ می نماید و رويايی دارم که یارانی پیدا کنم که حلقه در بازوی هم این مفهومِ با شکوه (ايران) را به کرامت بر حقش باز گردانیم... دکتر حسین مدنی درغروبی زمستانی از راه رسید. نجیب و باوقار رو به رویم نشست. رفتارش بسیار باملاحظه و آداب دانی اش یادآور جنسی از اشرافیت در دورانی با شکوه تر از ایران امروزمان بود. از گیتی و مینو برایم گفت از آرزویی مشابهِ رویای من برای نجات ایران در این اندک زمانِ باقی...هميشه راجع به افرادي كه با هم گفتگو كرده ایم پیش از انتشار ویدیو ها می نویسم متن كوتاهي از حسم نسبت به ايشان که بماند به يادگار..ولی این سه کلمه رهایم نمیکنند ..اندك زمان باقی  .زنِ زیبا با چشمانِ غمبارش لب گزیده از غروری زخمی به من نگاه می کند این باید شروع متنِ من باشد  ولي اين باربیش از این اشك امانم نمي دهد
پيام قربانی هنرمندی جسور و ساختارشکن است که خلاقیتش را در پسِ عبور از ترس می يابد . ترس از پذیرفته نشدن ترس از قضاوت شدن ترس از بازخورد های منفی .. ترس هایی هستند که همه ما با آنها روبرو هستیم ولی او‌ به شکلی هوشمندانه این بازخورد های منفی را به پتانسیلی برای درگیر کردن مخاطب با آثارش تبدیل می کند .باورها توسط خانواده ،مدرسه و جامعه شکل میگیرند با تمام دلبستگی و احساس تعلقی که به باورهايمان داریم باید بدانیم همیشه همه آنها برایمان بهترین انتخاب نیستند. باید بپذیریم شرایط ما خوب یا بد نتیجه باورهایمان است و اگر مایل به رشد هستیم گاهی باید از باورهایمان دست بشوییم و‌جور دیگری ببینیم .. موفقیت ِ یک هنرمند همین است که چشم و‌گوش مخاطبينش را به زوایای جديدی باز کند .پیام قربانی هنرمندی تجربه گر است که فرصتِ زندگی کردن را از خود نمیگیرد و با اشتیاق هر آنچه که دوست دارد را با گلچین گرایی به آثارش اضافه میکند نگاهی به زندگیش از جنبه ای دیگر نیز الهامبخش است او در خانواده ، برای دنبال کردن هنر و پیدا کردن منِ واقعی اش مجبور به جنگیدن بوده و اینطور نبوده است که راه همیشه برایش هموار بوده باشد تا بتواند وارد رشته مورد علاقه اش بشود. کار کردن، یاد گرفتن ‌و خلق‌ِاثر شعارِاوست پس بی اعتنا به روند طولانی و پیچیده ای که در محیط های آموزشی تعریف شده بخش عمده ای از آموخته هایش را خودآموز یافته است . شاید این تلاش برای استقلال فکری و مالی تمرین خوبی برای امروزش شده که می تواند در دو جنبه تجاری و هنری همزمان موفق باشد، موضوع مهمي كه بسياری از هنرمندان همواره با آن درگیرند. کوتاه نیامدن از ایده ها و استفاده کردنِ بهینه از امکانات برای رسیدنِ حد اکثر ممکن در اجرا شاید کلیدِ موفقیت اوست اما برای شما که این متن را میخوانید و برای عملی کردن ایده هایتان به کمک نیاز دارید پیشنهاد میکنم یک بار فقط از تمام داشته هایتان استفاده کنید ، از سودتان بگذرید ،بیش از حدِ توان کار کنید ولی ایده تان را به هر شکل ممکن به بهترین نحو عملی کنید پس از آن افرادی از جنس خودتان و‌علاقمند به طرز فکرتان را خواهید یافت که سرمایه شما برای عملی کردن بقیه ایده هایتان هستند اما تا زمانی که خودِ حقیقی تان را در شکوهِ کاملش ابراز نکرده اید در چرخه معیوب آرزوهای دست نیافتنی خواهید ماند.
يك لحظه به پاسخ این دو سوال فکر کنیم، پول چیست؟ و ثروت چیست؟جهان به ما آموخته که باید پول بسازیم.همه در تلاشیم که برای رفاه خود و فرزندان مان کسب ثروت کنیم. دوباره به سوالات من فکر کنید.پول چیست؟ و ثروت چیست؟..زمام کشورها در دست سیاستمداران است و قدرت طلبی مسیری برعکس را طی میکند راهی که در آن ثروت اصلی یعنی زمین را نابود می کنند تا پول به دست بیاورند.دانستن آنچه بر ما می گذرد حق ماست هر چند گاهی آدم های کوچک بر مسند های بزرگ با کوته فکری شان دیواری از پول میسازند و‌این دیوار را بر جهل مردمان از حقیقت ساخته اند.من در مسیری که همراه با شما طی میکنم تا امروز افرادی را که در زمینه های فرهنگ و هنر به نوعی موثر بوده اند معرفی کرده ام و چرا امروز فکر میکنم باید یکی از فعالین محیط زیست را معرفی کنم؟ چه چیزی لازم است که بیاموزیم؟ در ایرانی که من و تو در این سالها در آن زیسته ایم ملتی با غم نان در تلاشند برای امرار معاش و با اینکه می دانم سختی ها و رنج ها بر این مردمان روا شده اما زیر پایمان زمینیست که بر آن استواریم و در اطرافمان هواییست که می نوشیم و حقیقت اینکه ثروت اصلی که برای فرزندان مان خواهیم گذاشت این است نه کاغذ پاره ای به اسم اسکناس که در تلاشیم به دست بیاوریم.نسل ما و‌نسل های پیش از ما مسیری را طی کرده که نتیجه اش را می بینیم . و بیشتر از ما آیندگان و فرزندان ما وارثان دنیایی هستند که امروز میسازیم.محمد درويش تا امروز که پنجاه و پنج ساله میشود ۳۳ سال است که در زمینه محیط زیست فعالیت میکند از زمانی که توانست از اینترنت برای گفتن حرف هایش استفاده کند از طریق وبلاگ نویسی و بعدها فیس بوک‌و تا امروز هم با تمام آنچه که شدنیست و می تواند از تالاب ها و جنگل ها و رود ها می گوید. خانه او همین ایرانیست که نسل اندر نسل ما و نیاکان ما در آن زیسته اند و در تلاش است این خانه را از گزند بیشتر در امان دارد.لـشكری دارد از یـارانی با چشمان اشکبار با دست های زخمی با قلب های سرشار
برای من که در جستجو برای شناخت « روح زمانه » هستم و کشف و شهودی به پهنای زندگیم را در این مسیر می پیمایم واحدخاکدان ‌ وجه متمایز و منحصر به فردی دارد به این دلیل که از قبل تا بعد از انقلاب ایران کار کرده و آثارش از جمله نقاشی و تصویرگری و موسیقی و سایر تجربیاتش در زمینه های مختلف هنری در زندگی همزمانش در ایران و اروپا صيقل خورده است اين بار هم با او به نتيجه مشابهي ميرسم ..اينكه صداقت با خود و جهان تنها راه برای پذیرفته شدن و خواستنی بودن است ، انسانِ هنرمند فارغ از اینکه شغل و انتخابش در زندگی برای امرار معاش از این طریق باشد يا اينكه تنها نگاهی هنرمندانه به زندگیش داشته باشد و سعی کند که زندگی این هدیه الهی را به شکلی هنرمندانه سپری کند می بایست طریقتِ هنرمندانه زیستن را بیاموزد ، اگر پزشک وکیل یا معلم باشی فرقی نمی کند تو باز هم از نگاه خودت زندگی را ميبينی ، نگاهی که تورا به معنای بودنت خواهد رساند .پیش از هر چیز نگاه تو با درونت به صلح خواهد رسید . روان انسان مقوله پیچیده ایست و فهم خود و شناخت خود می تواند به انسان قامتی خداگونه ببخشد یا بالعکس از او موجودی تمامیت خواه و ویرانگر بسازد .. در این مسیر همیشه هنرمندان پیش از روانکاوان و روانشناسان پیچ و خم های درونشان را میپیمایند و با شجاعتی مثال زدنی درونشان را چون لباسی از بیرون می پوشند چه این درون از نگاه جهان ترسناک و زشت یا زیبا و فریبنده باشد از این مسیر گریزی نیست .از این روست که هنرمندان در تمام طول اعصار بر زندگی ما آدمیان تاثیر گذاشته اند. واحدخاکدان هنرمند شناخته شده ایرانی در سال ۱۳۵۰ تحصیلات خود در هنرستان هنرهای زیبای پسران را به اتمام رساند و به تشویق غلامحسین نامی وارد دانشکده هنرهای تزیینی در رشته معماری داخلی گردید و در سال ۱۳۵۵ از این دانشکده فارغ‌التحصیل شد. او در اوایل دهه شصت شمسی به آلمان مهاجرت کرد. هم‌اکنون در ایران و آلمان زندگی و کار می‌کند.وی هنر را وزنه متعادل کننده بین اقتصاد و معنویت می داند از اين رو ميكوشد تا آثارش به مصداق مرهمی درمانگر برای روح بیننده عمل كنند .اولین نمایشگاهش را سال‌ ٥٣ گذاشتبعد از انقلاب هم در زمره اولین هنرمندانی بود که نمایشگاه های انفرادیش در موزه هنرهای معاصر تهران برگزارشد و تا امروز همچنان پرتلاش و پویا مشغول به خلق اثر است. سوژه آثار این هنرمند لوازم معمولی هستند که بانگاهی هنرمندانه ارزش یافته و بر سطح بوم جاودانه شده‌اند.
سارا کلانتری و‌رضا صیادیان سالهاست در دفتر معماری شان به دنبال مطرح کردن پرسش ها و یافتن پاسخ های متفاوت برای آنها هستند .ایرانِ ما پس از دوره قاجاریه ناگهان با مدرنیته ای روبرو شد که هنوز هم تقابل آن با سنت های دیرینه اش ادامه داردو سالهاست که مساله اصلی برای معماران حل این معادله بوده است.نگاه ساراکلانتری و رضا صیادیان هم به دنبال راهیست که بی مرزیِ دوران انفجار اطلاعات و اینترنت و سوشال مدیا را که واژه ای به نام دهکده جهانی را به ادبیات اخیر جهان اضافه کرده با مرزبندی های فرهنگ ایرانی به شکلی موثر و کاربردی پیوند بزند .ایشان مسئولیت اجتماعی خود را در پیشبرد معماری برای انسان در زیستی سالم و‌ سازنده کنار دیگران تعریف کرده اند و‌ در هر فضای جدیدی که خلق می کنند امید دارند خاطره ای نو در ذهنِ شهر و رویایی تازه برای زیستنِ افرادِ در آن بسازند .آدم ها یا خودخواه هستند یا دیگرخواه ، بعضی برای آرامشِ روحشان در تلاش برای اندوختنِ بیشترند و‌بعضی رضایتِ خود را در ساختن شادی برای دیگری می جویند . یک هنرمند معمار می آموزد که برای دیگران دنیایی بهتر خلق کند ، با خواسته هایشان ، گذشته شان وخاطراتشان زندگی می کند تا با ایشان یکی شود و برای رسیدن به آرزویشان‌پلی بسازد .اگر حکمرانان جهان صاحب چنین نگاهی بودند ، بی شک‌برای هر جانداری سهمی از آب سهمی از نور و سهمی از زندگی و‌سهمی از آسمان در نظر میگرفتند . سهمی که برای‌به‌ دست آوردنش کرامت هیچ انسانی مخدوش نشود .
کودکی همه ما ایرانی ها با فرش ها عجین است روی همین فرش ها مشق نوشتیم خوابمان برد دویدیم بازی کردیم برای حسین رضوانی با اینکه دور از ایران بزرگ شده همچنان بوی غبار روی فرش ها حس حزن‌ آلودی از وطنش را یادآوری می کندسال ها پیش تصمیم گرفت هنر فرش بافی ایرانی را با شکلی معاصر به روز کند و نتیجه اش آثار زیباییست که در سالهای اخیر از او دیده ایم . ما وارثان بخشی از تاریخ و فرهنگ از گذشتگان خود هستیم که اگر برای ارائه آن به دنیا نکوشیم دیگران با میل فراوان همه چیزمان را به يغما خواهند برد .يكی از تعاریف مدرن هوش ، توانایی تغییرکردن است ما هم اگر در عدم تطبیق مان با جهان اصرار بورزیم بازار های جهانی را از دست خواهیم دادکه در نتیجه اش روزی فرش ایرانی جای خود را به فرش هندی و پاکستانی خواهند سپرد همچنان که مولانا که افتخار ما همزبانی با شعرهای اوست سالهاست که در خانه همسایه میزبانی می شود .
مسيرِ آگاهی یک جاده دوطرفه نیست اگر چیزی را بدانی پس از آن نمی توانی خود را به ندانستن بزنی .در فرهنگ ما امثال زيادی وجود دارد که از غم ِآگاه شدن می گوید و فردِ دانا را محکوم به رنج‌کشیدن می داند، از نگاه من دانایی يك راه پیش روی انسان می گذارد ، تلاش برای ساختن و رشد دادن . رَنج اشتباه ِ عقل است ولی خرد و آگاهی پاگذاشتن به جشن بی پایان زندگیست. انسانِ آگاه منفعل نمی ماند و به جای ناسزا گفتن به تاریکی چراغی می افروزد .علیرضا امتیاز از جنسِ آدمهایی ست که برای دانسته هایش می ایستد و‌رسالت خود را در بسطِ اندیشه می داند . مسیری که در پیش گرفته مويد این حقیقت است که می توان بی تفاوت نبود و در مقابل واپس گرایی ایستاد و جنگید هر چند که سکوت همیشه امن ترین راه است و همرنگِ جماعت بودن بهترین پناهگاه برای آنان که از انفعال و بی عملیِ شان قصه دلیری ها می گویند . آنکه هرگز نرد عشقی بازی نکرده پرونده ای پاک از باختن ها دارد ترس از اشتباه کردن ، قضاوت شدن و باختن ، ترس هایی آشنا برای همه ماست و چه آسان است مُماشات کردن.. اینها که می نویسم برداشتم از کسی است که به سادگی می خواهد جامعه اش را بهبود ببخشد ،  نمی ترسد، نمی ماند و به پیش می رود .شاید رواداری در رفتارش میراثِ شهرِ او شیراز است شهری که حافظ و سعدی و کوروش بر بسترِ آنان به آسودگی خفته اند . شهری که به یاد داریم در سیل چند سال پیش مردمانش چه کردند برای مسافران ، آنان که از خروشِ موج های ترساننده ، شرابِ ناب ساختند و از شهرِ روی آب میکده ای . سیل خواهد نشست روزی ، غم شسته خواهد شد از صورت مردمان من ، خورشید به نهایت گرمی خواهد تابید بر این خاک نم زده و مهربانی ست که می ماند ، همان طور که همیشه ..
امير عباس كاشف نماد يك نسل است ، نسلی همسن انقلاب ایران ، نسلی که کودکیش بارش بمب از آسمان بود و نوجوانیش با محرومیت بعد از جنگ عجین شد . متنفرم از اینکه تاج یتیمی به سر کنیم و جمله کلیشه ( نسل ما نسل سوخته بود ) را به خورد دیگران بدهم .این فقط قصه نسل ماست .. .. مایی که نتوانستیم از رویاهایمان دست بکشیم مایی که در تلویزیون جنگ دیدیم و مارش نظامی شنیدیم “آنجا که به دست دشمن افتاد و آنجا که آزاد شد “نسل ما با آنهمه شعار های انقلابی که قرار بود جهان را تغییردهد امروز به میانسالی رسیده است دلتنگ رفقایی که مهاجرت کردند ، متعجب از فراموشی آرمان ها و رنگ عوض کردن نسل جدید آقازاده هایی که پدرانشان قرار بود مشت های محکمی به دهان آمریکا بزنند اما نمی دانیم چرا حالا نسل جدیدشان را در آمریکا به دنیا می آورند ؟ما نسلی هستیم که نوجوانی مان در خیابان به سختی امر به معروف شدیم و داشتن یک نوار کاست برایمان جرم بود ولی با پینک فلوید انگلیسی یاد گرفتیم و بااميركاستاريكا فیلم دیدیم .ما به رویا پناه بردیم ، رویای ما در کتاب هایی که می خواندیم شکل گرفت ، دنیایی بیرون از جهانی که درآن بودیم ، پشت صدای بمب و مارش نظامی، با صدای آژیر خطر قرمز و سفید همچنان رویا ساختیم و تا امروز هم رویا میسازیم ...امید اما دست از سرمان برنمی دارد.. نه آن روزهای سیاه که بزرگ میشدیم و آرزوی هنرمند شدن در سر داشتیم،‌ نه امروز که چشم امیدمان به نسل های بعدیست ، همین دهه هفتادی ها دهه هشتادی ها که متهم هستند به بی بند و باری و جلف بودن و‌ ساختار شکنی ... همین شمایی که برایتان می نویسم و قصه هایم را برایتان مستند میکنم... با شما هستم‌! هر کسی نقدتان کرد ادامه بدهید ، نترسید ..غلط باشید ، اشتباه کنید ، اشتباهتان را تکرار کنید اما حق تان را از زندگی بگیرید .
loading
Comments (34)

Gita Kakavand

عالی بود بسیار لذت بردم سپاسگزارم

Feb 23rd
Reply

mohammad mazandarani

فوق العاده جذاب و دوست داشتنی

Aug 28th
Reply

Mehrdad Hadad

پادکستهاتون کلی انگیزه میدن،✨👌🏻 ادم کلی امیدوار میشه! ممنون از زحماتتون🌼 ...شاید ۵۰-۵۰ فارسی-عربی حرف بزنیم، (متون حقوقی و قضایی هم جای خود)!

Aug 23rd
Reply

Parisa Tehrani

قدردان پادکست های ارزشمند شما هستم 🙏🌷🌷

Aug 6th
Reply

Sara Jalalnezhad

آقای سیاوش صوفی‌نژاد من با اشتیاق تمام این اپیزود رو پلی کردم و امشب این حرف‌ها، من رو در انتخاب یه تصمیم بزرگ که دو به شک بودم براش، مصمم کرد. چقدر افتخار می‌کنم به ایران که شما رو داره و به خودم که با آگاهی انتخاب می‌کنم چه چیزی رو ببینم، بشنوم و چه کسی رو دنبال کنم. لذت بردم. امیدوارم هر روز راضی‌تر و موفق‌تر باشید✨️🙏🏻

Aug 5th
Reply

Parisa Tehrani

درود بر شما جناب صوفی نژاد از برکت وجود شما و پادکست ها و اینستاگرام شما با کلی آرتیست و آدم های حسابی آشنا شدم🙏💎

Aug 4th
Reply

Parisa Tehrani

سایه شریف اتون مستدام 💎عاااالی بود این گفتگو💎

Jul 28th
Reply

Parisa Tehrani

این گفتگو ارزشمند رو چندین بار گوش خواهم داد 🙏💎

Jul 28th
Reply

Parisa Tehrani

عمرتان طولانی و با عزت 🌹🌹🌹

Jul 28th
Reply

Parisa Tehrani

قدردان آموزش ارزشمند شما هستم اشاره دارید به روتین روزانه💎 داشتن برتری خفیف 👌🙏🙏🙏

Jul 28th
Reply

sanaz soheili

پادکست جناب صوفی نژاد عالی بود .صدای دلنشین و حرف های جذاب و تجربه هاشون واقعا حس خوبی داد .ممنون از اقای فرزانه ی عزیز که تو این روزایی که شاید هر کس فکر خودش باشه فکر خال خوب ادماست

Jul 28th
Reply

نیلوفر شرف

🙏

Jul 24th
Reply

نیلوفر شرف

ممنونم از سخنان خالص شما و ممنون ازیادآوری تداوم داشتن ....💫

Jul 24th
Reply

Bahar salavati

و چقدر من عاشق این نگاه سهراب گونه ی آقای انصاریان به زندگی و زیست شدم

Jan 21st
Reply

Bahar salavati

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

Jan 21st
Reply

Bahar salavati

یعنی همون اول ک گفتید طرح های خاص فهمیدم کدوم طرح فرش هاس ک واقعا بی نظیره رفتم تو نت هم سرچ کردم طراحی های اقای رضوانی خیلی خاص و منحصر بفردن و واقعا نمونه های ایرانی ک ازشون کپی کردن خیلی خیلی بی کیفیتن

Jan 21st
Reply

Bahar salavati

خیلی عالی بود این نشست و گپ و گفت بسیار بسیار لذت بردم از صحبت های اقای امتیاز چقد ارامش و دانش موج میزد تو تمام جملاتشون

Jan 21st
Reply

DenizZ

آقای درویش شما انسان بسیار شریفی هستید ، بی نهایت قدردانیم بابت تمام تلاش‌ها و آگاه‌سازی هایتان 🙏🏻❤

Jan 17th
Reply

samane

چه قدر بی نظیرند😍! عالی بود آقای صوفی نژاد،میشه لطفا بازم با ایشون مصاحبه کنید💓💖لطفااا

Sep 12th
Reply

samane

چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم!!خانه اش ویران باد

May 6th
Reply
loading
Download from Google Play
Download from App Store