Discoverあゆみ
あゆみ

あゆみ

Author: VC

Subscribed: 46,717Played: 895,958
Share

Description

به معنای امید توی قلب. ستاره ای توی تاریکی. اشتیاقی که با فکرش بیدار‌می‌شی و با تصورش به خواب می‌ری. دلیلی برای انجام کارها، ادامه ی زندگی و پیشرفت. ژاپنیا بهش می‌گن آیومی. به معنی دلیل زیبا.به معنی تو.
چنل تلگرام:https://t.me/demiogpoovo
105 Episodes
Reverse
گفتم: «مرگ، ای رهاییِ بی‌نقاب آیا تویی نجات از این خراب؟» خندید، و گفت: «خواب را دریاب من سایه‌ام، نه صلح، نه انقلاب.» شیشه شکافت از لمسِ سردی‌اش، اما فرو نریخت از زخمِ خواب سنگی درونم آرام می‌گریست، بی‌هیچ نغمه، بی‌هیچ التهاب. رفتم به سویش، از خودم تهی چون قطره‌ای که می‌چکد به روی چاه او گفت: «راهت این‌جاست ای صدا اما نپرس از آخرِ این راه.» در من شکست آیینه‌های قدیم، با بازتابی از دلی که نیست؛ هر تکه‌اش، سؤالی بی‌نقاب هر لایه‌اش، غباری از سراب و مرگ؟ نه لبخند بود، نه رهایی نه پایانِ زخم، نه آغازِ راه تنها عبوری کُند از لبه‌ی خواب، میانِ شکستن، میانِ تباه در آینه‌ها صورتش بی‌صدا بود، نه سرد، نه گرم، فقط بین‌راه قدم می‌زدم سمت او، کورمال میان دو لبه، میان دو چاه. صدایش نیامد اما سکوتش شبیه طنینِ سقوطِ شیشه‌ست، که آهسته می‌لغزد از روی سنگ، و در عمقِ شب، بی‌صدا می‌شکست. گفتم: «مرا ببر، ای سایه‌ی دور» ولی رفتنش ماند، ماند و نماند من در خود ماندم، سرد و خالی شبیه مسیری که پایان نداشت.
سراومد زمستون

سراومد زمستون

2025-07-3104:0211

لبخندی لابه لای خرابه های دلم جوانه زد بسی که خوش بود زندگی این چنین نژند شاید که شادی مهمان دیگر خرابه بود اندکی نشست اندکی هم به گریه سپرد خون گرم خوشی سرازیر شد آنجا و آن خواب سهمگینِ فراوان شده ی بجا سردین و سرد به همه ی ما نگاهی سپرد شاید که خوشی شد ،پس به سایه ها برخورد شکوفه ،مه هه تنهاییِ موروثیِ پنجره ی رو به غروب بود آه بیدار خواب یا شایدم صدای سکوت بود پس این چنین جوانه شد از این لابه لا و خواب از سرم پرید ، بس ندانستم رو به کجا
Mehemmed Cavadov-Intizar

Mehemmed Cavadov-Intizar

2025-07-2902:0410

من میان وهم اگر ها با تو بودم در هزارجا
Umutsuz Gunler

Umutsuz Gunler

2025-07-2902:3711

زندگی چیست؟ جز عبوری از خیال یا که رودی جاری از اوج محال عشق چیست؟ جز یک نگاهِ پر ز راز یا که پروازی به سوی بی نیاز مرگ چیست؟ جز یک سکوت پر صدا یا که آغازی به سوی ناکجا
آهنگی نداشتم فقط خواستم حرفامو بزنم مراقب هم باشید ،به فکر دشمن نباشید ، هممون ایرانی هستیم و خون ایرانی داریم. این جنگه و ربطی به اقتصاد و نظام نداره تا الان دیگه احمقایی که خوشحال بودن باید فهمیده باشن ایران و ایرانی داره نابود میشه خاک کشورمون داره نابود میشه مردممون دارن نابود میشن تمدنمون داره نابود میشه. هوای همو داشته باشید و پیش شیشه پنجره ها نرید اگه صدایی شنیدید آرامش خودتونو حفظ کنید و اتصال برق رو قطع کنید ممکنه باعث آتش سوزی داخلی بشه. تونستید به جای امن برید خصوصا از پادگان ها و مناطق هسته ای و مهم دوری کنید - دل خاک ما سوخت از آتشی که افکند دشمن به ناحق، خوشی چه بی‌شرم آن کس که شادی کند ز خونِ جوانان، منادی کند نه از غیرت و مهر، بویی به جان نه زخمی به دل، نه آهی نه نان نشسته به گوشه، تماشاگری که گویی نه از جنس این کشوری اگر ناله‌ی مادران را شنید اگر خونِ کودک به دل‌ها رسید چگونه بخندد؟ چگونه رود؟ بجز آن‌که انسان همی خوک بوَد
Baloğlan Qafarov-Yalan

Baloğlan Qafarov-Yalan

2025-03-1602:1251

من زمزمه‌ای هستم که هرگز نبوده سایه‌ای میان خطوطِ نانوشته، نفسی در سینه‌ی سکوت، آوازی که لب‌هایم نخوانده‌ ردِ پایی بر برفِ نیامده، دستی که هیچ‌گاه رها نشد، اشکی که پیش از افتادن مُرد، و فریادی که در گلو جا موند شب، نامم را در تاریکی نوشت، اما هیچ چراغی مرا نخواند، و ماه، فروغش را از من گرفت، چون هیچ ستاره‌ای منتظرم نماند
در آینه‌ها چهره‌ای از غبار که روزی لبخند می‌زد به باران چشمانی که روشنی را فهمیدند ولی در تاریکی ماندند، بی‌امان دست‌هایی که نوازش را بلد بودند اما در آغوش شب رها شدند گام‌هایی که جاده‌ها را شناختند ولی در هیچ مقصدی جا نشدند من از گل‌هایی که در آتش شکفتند و بوسه‌هایی که بوی دارچین داشتند حکایتی نوشتم بر دیوار تنهایی که هیچ خواننده‌ای نداشتند خنده‌هایی که در سکوت گریه کردند و اشک‌هایی که طعم خنده داشتند اینجا، در سرزمینی از تضاد خداحافظی‌ها، زیباتر از ماندن شدند
Rememberance

Rememberance

2025-02-1505:4926

در کوچه‌های تار شب، صدای زنجیرم سایه به سایه‌ی مرگ، نفسِ دلگیرم قدم زدم در باد، میان خاکستر آتش گرفت روحم، به جرم یک باور خدا صدایم کرد، ولی صدا نرسید پایانِ قصه بود، کتاب سر نرسید ملائکه در صف، قضاوتی خاموش در چهره‌شان برق، ولی نگاها پوچ قاضی بدون لب، ولی پر از فریاد در دست‌های او، ترازویِ بیداد زمین ترک برداشت، مرا بلعیدند فرشته‌های خشم، نگاهم چیدند در چاه بی‌پایان، سقوط کردم من گم شد تمام من، امیدی نبود به باور اینجا کجاست آخر؟ بهشت یا دوزخ؟ یا بازیِ ذهنم، خیالی بی منطق؟ صدا زدم: "ای داد، مرا ببخش ای نور!" اما خدا دیگر، نبود در این میان
por_una_cabeza

por_una_cabeza

2025-01-3005:2527

استخوان پوسیده در عقربه‌ها، صدای خفه‌ای در حنجره‌ی سایه‌ها، یک نام که در دهانِ زمان مانده، یک من که حتی مرگ هم جرأت بلعیدنش را نداشته.
این سکوت چه زیباست این سکوت چه گیراست این سکوت پر از خوشی بود پر از نور آبی بود پر از تنهاییِ زرشکی رنگ پر از صدای بی معنی بود
and

and

2024-11-2902:4132

روز های بی پایان شب های تمام شده
My Spring

My Spring

2024-11-1502:5131

پاهایم به جایی نمی‌رسد دستم به هیچ نوری
Vusal Namazli-Annem

Vusal Namazli-Annem

2024-11-1502:2619

و باز همینجا، همین خستگی ها و همین روزهایی که بوی درد میدهند. چشمانم می‌بینند اما نمیخواهند آن رنگ پریده ی آسمان را که شاید روزی به بهار برسد
Threnody

Threnody

2024-04-0404:4176

مهم نیست چقدر تلاش میکنم من گاهی به گذشته بر میگردم به روز های سرد و تلخی که بود. مهم نیست چقدر تلاش میکنم من گاهی به آینده بر میگردم به شب های کوتاه و افسوسی که بود.
Bogzar ze Man

Bogzar ze Man

2024-04-0405:5772

و همینطور پیش میرود شب ها و همینطور پیش میرود روز ها بیمار ، خسته ، و پوچ زرد رنگ تر از همیشه آسمانِ ما
Khaneye Sabz

Khaneye Sabz

2024-03-1802:4745

حتی میشه گفت واقعا نزدیک بودی ، در انتها
balmorhea_remembrance

balmorhea_remembrance

2024-03-1605:4964

در رویاهای من میخواهم به خانه برگردم برای لمس دوباره‌ی شادی و درد که هم خانه‌ی ماست
3055

3055

2024-03-1305:2634

حس مردن میده
اما الان نه. موهات بلنده ، بلند بود من میشنوم لمس میکنم کلماتو کلماته تورو تو می‌بینی این بارو؟
Fariborz Lachini-Eshgh

Fariborz Lachini-Eshgh

2024-03-1305:3326

با هر چیزی که می‌دونم هر رفتاری برای احساس بی وزنی دوباره متعلق به توعه
loading
Comments (1236)

realarezu

این موزیک با بوی پاییزی که داره میاد و اون خنکی خاص خودش.... چه انقلابی کرد درون من🍂🍃

Sep 17th
Reply

hamid jafari

زندگی منشوریست در حرکت دَوار که گَهی پُشت به زین و گَهی زین به پُشت

Sep 10th
Reply

saeed tayebi

بینظیرید

Aug 28th
Reply

Ali Mazi

به تلخ‌کامی ایام بی ملاحظه رفتم ببخش اگر که نبودم اگر نیامده رفتم!

Aug 18th
Reply

Ali Mazi

سوال بی جواب کیستی تو چیستی که نیستی به جز خیال و خواب من تو نیستی که نیستی

Aug 18th
Reply

A T

چه خوش بر جان مینشینه🕊

Aug 17th
Reply

YASEEN

لبخند های قندِ تو از خاطرم نرفت ...:)

Aug 17th
Reply

دُرسا|Dorsa

ترسیده‌ای؟ ازکه؟ ازجهان؟ من جهانت ازگرسنگی؟ من گندمت ازبیابان؟ من بارانت از زمان؟ من کودکیت ازسرنوشت؟ من هم،از سرنوشت ترسیده ام

Aug 17th
Reply

leha

در شاخ و برگ خیالم خشکیدی مثل نسیمی که هیچ وقت نیامد

Aug 14th
Reply (3)

Alireza Rahimi

زندگی غمی ایست بی پایان ،بحری ایست بی کران و امواج لحظه ای شاد

Aug 9th
Reply (1)

Raoufeh

انگار که امشب دنیا یه چشمه از جادوش رو نشونم داده باشه....

Aug 4th
Reply

Raoufeh

برام عجیبه که دقیقاً امشب دوباره برگشتم به این آهنگ... نمی‌دونم چطور ممکنه بعد از این همه مدت ، دقیقا در این شب دوباره به سراغش اومده باشم، اما دو سال پیش دقیقاً زیر همین آهنگ کامنتی گذاشته بودم که هنوز هست؛ وقتی کسی بی‌خبر رفت و دلم شکست. حالا امشب دوباره از دوستی دل کندم، دوستی که منو رها کرد... شاید صدای احساسات، بلندتر از اون چیزی باشه که فکر می‌کنیم، که بعد از این همه سال بازم دنیا با همون حس و حال منو به سمت این آهنگ کشونده ... کلمه ای جز جادویی برای وصفش ندارم ...‌

Aug 4th
Reply (1)

Ali Mazi

بازیچه ی خیال کسی نیستم،توام!

Aug 2nd
Reply (2)

"ارنواز"🍒

🌙🧡

Jul 30th
Reply (1)

leha

میان وداع نور و سلام شب سایه ها آرام نفس می‌کشیدند. ونفس ها تن خسته ی زندگی را به دوش می کشیدند.

Jul 30th
Reply

leha

صدایی خاکستری داستان های کهربایی‌

Jul 30th
Reply

"ارنواز"🍒

حس رقص والس توی جشن نیمه شب با لباسای اشرافی رو میداد💫

Jul 30th
Reply

🌀🤍

قرن‌ها بعد که هردوی ما خاک شدیم، زیبایی تو و اندوه من همچنان خواهند زیست. 'میکل آنژ'

Jul 16th
Reply (6)

Ali Mazi

به سرنوشت کسی مبتلا شدم، که نبودم!

Jul 11th
Reply

Ali Mazi

دل خسته ایم حوصله ی شرح درد نیست باری بهار ما همه جز فصل زرد نیست

Jul 7th
Reply