آوازی غمناک برای شبی بی مهتاب نویسنده بهرام صادقی
Description
بهرام_صادقی زاده ۱۵ دی ۱۳۱۵، نجف آباد ۱۲ آذر ۱۳۶۳، تهران نویسنده داستان کوتاه و از مهمترین چهرههای جُنگ اصفهان . نام مستعار :صهبا مقدادی با این نام - که از همان حروف نام و نام خانوادگی خود ساخته بود - برای شعرهایی که گاهی در اوزان نیمایی مینوشت و منتشر میکرد استفاده میکرد. از این نویسنده یک مجموعه داستان کوتاه به نام "سنگر و قمقمه های خالی" و همچنین یک داستان بلند به نام "ملکوت" باقی ماندهاست. اغلب داستانهای وی نمایانگر فروپاشی و بیهودگی زندگی شهری است. کتاب ملکوت او نشانگر فلسفه زندگی است. دوران ابتدایی را در دبستان دهقان نجفآباد گذراند و سپس به همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و در دبیرستان ادب اصفهان مشغول به تحصیل شد. در آنجا بود که با افرادی چون منوچهر بدیعی، محمد حقوقی و رامین فرزاد و ایرج باقرپور آشنا شد و به تدریج توانست برخی از اشعارش را در مجلات به چاپ برساند. در سال ۱۳۳۴ و پس از قبولی در رشته پزشکی دانشگاه تهران، اصفهان را ترک کرد و مقیم تهران شد. از بیست سالگی همزمان با تحصیل در رشتهٔ پزشکی، داستانهایش را در مجلات ادبی به چاپ میرساند. وی پس از سی سالگی کمتر مینوشت. اولین داستان کوتاهاش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و «ملکوت»، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج سالگی منتشر کرد. برخی منتقدان ملکوت را با رمان بوف کور صادق هدایت مقایسه میکنند. مجموعه داستان «سنگر و قمقمههای خالی»، داستان بلند «ملکوت» و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل میدهند. نخستين داستانش را در شماره دي ماه ۱۳۳۵ سخن كه از نشريات شاخص سال های پس از كودتای ۲۸ مرداد بود، چاپ كرد. وی در ۱۳۳۷ جز هيات نويسندگان مجله صدف بود. صادقي داستان های اصلي خود را در سال های ۴۱ - ۱۳۳۵ نوشت . دوران خلاقيت ادبی اش ديری نپائيد (كمتر از يك دهه) اما در همين مدت داستان های فراموش نشدنی آفريد كه او را در صف اول داستان نويسان ايران قرار دادند. داستان هايش را در مجلات ادبی چاپ میكرد و انگار علاقه ای به انتشار آنها به صورت كتاب نداشت وقتی ناشری تصميم به چاپ مجموعه ای از كارهای پراكنده او گرفت، به دليل دسترسی نداشتن به نويسنده ناچار شد كه جمع آوری و انتخاب و ترتيب داستان ها را خود بر عهده بگيرد. اين مجموعه كه با عنوان "سنگر و قمقمه های خالي" (۱۳۴۹) منتشر شد، شامل رمان "ملكوت" و بيست و چهار داستان كوتاه است. "صادقی" در "ملكوت" در برخی از قسمت ها به شيوه جريان سيال ذهن نزديك مي شود تا آنجا كه مي توان آن را از اين جهت بررسی كرد و در شمار رمان های جريان سيال به شمار آورد. صادقی از نوآورترین نویسندگان ایرانی است، سبک خاص خود را دارد. وی ایجاز زیادی در داستان هایش دارد و بیشتر به مسایل روانشناختی می پردازد. وی یکی از بزرگترین داستان نویسان صاحب سبک و برجسته ی معاصر ایران است که در دورانی که کمتر کسی در ایران، اطلاعی از رمان نو و جنبش های متفاوت این چنینی در داستان نویسی داشت، برخی از متفاوت ترین و مدرنترین داستانهای ایرانی را خلق کرد. وی هم عصر با "مارگارت دوراس" و "آلن رب گریه" و "میشل بارت" و "ساموئل بکت" و "بورخس" و "بارتلمی"، جزء اولین کسانی بود که علاوه بر نوشتن رمان نو (مدرن)، اصول پست مدرن را هم وارد ادبیات داستانی ایران کرد و توانست در این زمینه، آثار جاودانه ای برجای بگذارد. غیر خطی بودن، آشنایی زدایی، فرجام گریزی و چند صدایی بودنِ راوی از جمله مشخصه ها و ویژگی های داستان پست مدرن است که بهرام صادقی در داستانهایش به کاربرده است. صادقی در هر یک از داستان های خود که در قالب مجموعه ای به نام «سنگر و قمقمه های خالی» به چاپ رسیده، به تجربه ی معنایی، زبانی و فرمی تازه ای دست می زند و چنین است که هر داستانش با داستان دیگر تفاوت دارد. داستانهایی که به تعبیر غلامحسین ساعدی حادثه ای را پی نمی گیرند و کشمکش بین آدمهایش بی معنی است و آنچه اهمیت دارد، ساخت فضایی است که ما باید در آن تنفس کنیم. تنها رمان بهرام صادقی به نام «ملکوت» که به شیوه داستان مدرن و تلفیق جریان سیال ذهن و راوی سوم شخص نوشته شده را می توان یکی از بهترین آثار ادبی مدرن ایران دانست. صادقی «ملکوت» را نخستین بار در دی ماه ۱۳۴۰ در «کیهان هفته» منتشر کرد. طنز بديع، تلخ و پيچيده صادقی در داستان های فلسفی اش به ماورای طبيعت میگرايد و واقعگرايی او را خدشه دار می كند. بيشتر داستانهای صادقی در شهر و در فضای سرد و عبوس آن میگذرد. داستان كوتاه "مهمان ناخوانده در شهر بزرگ" از داستانهای نمونۀ اين رويكرد است. گلشیری در مراسم فوت بهرام صادقی ,آن را یکی دیگر از بازیهای عجیب و شوخیهای متفاوت صادقی میخواند و میگوید: "او همچنان دارد با ما شوخی میکند. من میدانم که این هم یکی از شوخیهای اوست." بهرام صادقی در شامگاه دوازدهم آذر ۱۳۶۳ به دلیل ایست قلبی در منزلش در تهران درگذشت. بهرام صادقی ,داستان “آوازی غمناک برای یک شب مهتابی” را به یاد خودکشی یکی از دوستان نزدیکش به نام منوچهر فاتحی در آبان ۱۳۳۹ نوشت.























