اپیزود چهلم: خانه‌ای که به سینه می‌فشارم
Update: 2023-03-17
3,072
3,072Description
اپیزود ۴۰ام رادیو دیو- خانه‌ای که به سینه می‌فشارم
این اپیزود با حمایت مالی خانه چوب و هنر منتشر می‌شود
خانه چوب و هنر طراح و تولید کننده‌ی محصولات چوبی خانه است. با چیدمان محصولات خانه چوب و هنر رویای خانه دلخواهتان را به واقعیت نزدیکتر کنید
https://choobohonar.com/
عکاس کاور: بنفشه کاظمی
عنوان اپیزود برگرفته از شعری سروده بیژن الهی از مجموعه شعر دیدن
www.radiodeev.org/donation حمایت از ما از داخل ایران
حمایت از ما از خارج ایران: پی پل / پیتریان
#پادکستفارسی #پادکست #رادیودیو #خانه
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
Download from Google Play
Download from App Store
United States00:00
00:00
1.0x
به یاد آن روز بهاری، که در میان نوازش نسیم سر ظهر و زیر سایه ی درخت حیاط دانشکدگان هنرهای زیبا، در حالی که لباس صورتی به تن داشتم و ساندویچ تند مرغ رو گاز می زدم؛ در حالی که چشم دوخته بودم به آدم ها و رقص برگ های درختان، گوش فرا دادم به این شاهکار و دنیای من در آن لحظه زیباترین بود ... 🩷 " سفر چرا کنم؟ چرا سفر کنم؟ .... 🎶📻🏡🌳 "
زیباترین پادکست ممکن ... 🩷 بارها و بارها با دل و جان به این اپیزود گوش دادم و هر بار برام تازگی داره. برای منِ به نسبت درون گرا و عاشق خونه، این اپیزود مثل پناهگاهه ... چه روزها که حالم بد بود و این پادکست تنها راه آرامش و دل‌گرمیم بود و مثل آغوش من رو در بر می‌گرفت و چه روزها که با حال خوش بهش گوش دادم. موسیقی ابتدا برای من شبیه به یک جور رهاییه ...
گوش دادن این اپیزود، برای بار n ام بهترین انتخاب برای صبح روز تولد .... 💖💕
💙💙💙
من خسته است...
من خسته است... هر چقدر گوش بدم تکراری نمیشه این جمله خیلی این قسمتو دوس داشتم❤️
۲۵خرداد۱۴۰۴،درمشهد این اپیزود را گوش میدهم.در اوضاع هولناکی که سه روز است کشور را در بهت و حیرت فرو برده و امروز هم مشهد را...در تراس نشسته ام و به سکوتی که شب کوچه و آپارتمان‌ها و خانه های کوچه را در خود قورت داده...و به مفهوم عجیب و ناب خانه ... وطنی که خانه ام است و خانه ای که وطنم است ، خانه ای که به سینه می فشارمش .
❤️❤️✨
❤️رادیو دیو
بینظیر
کاش منم به شهر خودم برگردم😔
چقدر خوبین.. 😭💛
⚜️🦢⚜️
🩵
خانه به من چسبیده بود چون ماده گُرگی ، خانه مادر من بود ، او تمامی چیزی بود که من باید نگه می‌داشتم و او مرا نگه می‌داشت... ما تنها بودیم . ساعت ها زار زدم با همین یک پاراگراف .
قشنگید🌙
نباید وقتی ماتم رفتن به یه شهر دیگه برای دانشگاه رو دارم اینو گوش میکردم :)
❤️
این اپیزود رو بسیار زیاد دوست دارم، شاید به این خاطر که خانه ای ندارم تا به سینه بفشارمش. و آروزیم این است..
عالی