Listen to my newest episode and discover more great content from my show!
Comments (5)
علی محمدی
خواستگار های خوب داشت به خدا میگفت کاش بمیرن کاش ول کنن و از خدا شاکی بود رحیم و میخواست نذر میکرد بهش برسه رسید میخواست تغییرش بده خودش کوتاه میومد و حرف نمیزد با آدما ولی گله میگرد به خدا بچه شو انداخت و دعا میکرد بچه دار نشه الان در حسرت بچه اون موقع از کار های زیاد خسته الان از بیکاری محبوب با خودت چند چندی
خواستگار های خوب داشت به خدا میگفت کاش بمیرن کاش ول کنن و از خدا شاکی بود رحیم و میخواست نذر میکرد بهش برسه رسید میخواست تغییرش بده خودش کوتاه میومد و حرف نمیزد با آدما ولی گله میگرد به خدا بچه شو انداخت و دعا میکرد بچه دار نشه الان در حسرت بچه اون موقع از کار های زیاد خسته الان از بیکاری محبوب با خودت چند چندی
هیچوقت خداروشکرنکرد تو کل کتاب دیگه چی میخواد
وای محبوب چرا انقدر حسودی؟؟؟؟؟ 🥴🥴🥴
ما سه نفر مثلث مضحکی را تشکیل میدادیم
چقدر غم انگیز