بیگانه | اپیزود آخر
Update: 2022-04-27114
Description
متاسفانه در این بخش یه سری مطالب سانسور شده که من لازم دونستم از خود کتاب نوشته های زیر رو براتون بنویسم👇
کشیش باز میخواست با من از خدا حرف بزند. اما من به طرفش رفتم و سعی کردم برای اخرین بار به او بفهمانم که برای من وقت کمی باقیمانده است. و نمیخواهم آنرا با موضوع بی اهمیتی همچون خدا از دست بدهم. او سعی کرد موضوع را عوض کند. و از من پرسید برای چه اورا آقا می نامم و پدرم نمیگویم؟ این مطلب مرا عصبی کرد و به او جواب دادم که پدر من نیست چون با دیگران است. درحالی که دستش را روی شانه ام میگذاشت گفت: نه پسرم، من با شما هستم. اما شما نمیتوانید این مطلب را درک کنید. زیرا قلبی کور دارید. من برای شما دعا خواهم کرد. آنگاه، نمی دانم چرا چیزی درونم ترکید که با تمام قوا فریاد کشیدم و به او ناسزا گفتم و گفتمش که دیگر دعا نکند،و اگر گورش را گم کند بهتر است. یقه اش را گرفتم و آنچه را ته قلبم بود با حرکاتی ناشی از خوشحالی و خشم بر سرش ریختم. کشیش را از دستم خلاص کرده بودند. و نگهبانان بودند که مرا تهدید می کردند. با وجود این، کشیش آنها را آرام ساخت و یک لحظه ساکت مرا نگاه کرد. چشمانش پر از اشک شده بود. برگشت و ناپدید شد. او رفت و من آرامش خود را بازیافتم. از حال رفته بودم و خودم را روی تخت انداخته بودم....
کشیش باز میخواست با من از خدا حرف بزند. اما من به طرفش رفتم و سعی کردم برای اخرین بار به او بفهمانم که برای من وقت کمی باقیمانده است. و نمیخواهم آنرا با موضوع بی اهمیتی همچون خدا از دست بدهم. او سعی کرد موضوع را عوض کند. و از من پرسید برای چه اورا آقا می نامم و پدرم نمیگویم؟ این مطلب مرا عصبی کرد و به او جواب دادم که پدر من نیست چون با دیگران است. درحالی که دستش را روی شانه ام میگذاشت گفت: نه پسرم، من با شما هستم. اما شما نمیتوانید این مطلب را درک کنید. زیرا قلبی کور دارید. من برای شما دعا خواهم کرد. آنگاه، نمی دانم چرا چیزی درونم ترکید که با تمام قوا فریاد کشیدم و به او ناسزا گفتم و گفتمش که دیگر دعا نکند،و اگر گورش را گم کند بهتر است. یقه اش را گرفتم و آنچه را ته قلبم بود با حرکاتی ناشی از خوشحالی و خشم بر سرش ریختم. کشیش را از دستم خلاص کرده بودند. و نگهبانان بودند که مرا تهدید می کردند. با وجود این، کشیش آنها را آرام ساخت و یک لحظه ساکت مرا نگاه کرد. چشمانش پر از اشک شده بود. برگشت و ناپدید شد. او رفت و من آرامش خود را بازیافتم. از حال رفته بودم و خودم را روی تخت انداخته بودم....
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
چقدر مفهومی 🙃👀👌🏻
سانسور😑👎
خیلی ممنون عالی بود . مرسی که متن سانسورشده رو گذاشتین👌🙏
کتاب جالبی بود، هم اعتقاد داشتی شخصیت اصلی بیگناهه و هم اعتقاد داشتی باید مجازات شه
طنین گوش نوازی دارید ممنونم از زیبای لحن و اجراتون
صداتون و طرز بیانکونری بسیار گیراست👍🏻🌹
بسیار عالی بود ممنون از خوانش عالی شما
این ترجمه کسیست که خود اعتقادات سمی چپ داشت و پر مسلم است که در اثر اصلی دست برده شده جلال آل احمد بنظر حقیر دیدگاه درستی به انسلن و زندگی نداشته و در محتوای اثر کامو و مکتب اگزیستانسیال کم کاری داشته و یا ب گونه ای که باور داشته ترجمه کرده است.. راوی عزیز بسیار سپاسگزارم... 🙏✋❤️
نویسنده داستان فارسی و وقایع اتفاقیه در کشور آشنایی نیست ؟
از اینکه کتاب سانسور کرده بودین واقعا ضدحال خوردم
بهترین خوانش که شنیدم.
عالی و فوق العاده بود
خیلی خوب و حرفه ای تهیه شده 👍 امان از تیغ سانسور .
این کتاب بر اساس فلسفه ی اگزیستانسیالیسم است که بر روی یگانگی و انزوای فرد، و تجربیات او در یک جهان خصومتآمیز و بیتفاوت تمرکز میکند. کاش کمتر تحریف میشد ! سپاس فراوان از زحمات راوی 🤍 بسیار لذت بردم
این کتاب رو عجیب دوس دارم ،دوبارخوندمش و برای چندمین بار این پادکست رو گوش دادم ،ممنون ازشما و ممنون از البر کامو ..!
چه عجیب بو د
خیلی عالی بود
عالی بود👌
با تشکر از شما صدای گوینده بسیار دلنشین و واضح فقط لطفا اپیزود های دیگه رو هم قرار بدین
من کتابو یه بار خونده بودم و امروز مجددا با صدای شما گوش کردم که خیلیییی فوق العاده بود اما از سانسور قسمت اخر خیلی ضدحال خوردم اصل رو حذف کردید.خوندنش یه چیز دیگه س.البته چیزی ک نوشتید هم ناقصه فک میکنم بیشتر از اینه مکالمه کشیش و زندانی.خیلی لذت بردم ممنون از شما🙏