داستان زندگی مادر ترزا (2)
Update: 2025-03-15
427
427Description
اپیزود شماره 110 داستان زندگی مادر ترزا قسمت پایانی
لینک حمایت مالی ریالی و ارزی از پادکست رخ
حامی این قسمت جی پلاس ، گلدیران - لینک سایت
حامی این قسمت صرافی پول نو - لینک ثبت نام
منابع
کتاب مادرترزا یادداشت های شخصی نوشته برایان کولودیژچوک
کتاب مادر ترزا یک زندگی نامه نوشته مک گرین
کتاب چیزی زیبا برای خداوند نوشته ملکم ماگاریج
کتاب بیوگرافی مادرترزا نوشته کاترین اسپینک
مستند فرشته جهنمی ساخته ی کریستوفر هیچز
مستند مادرترزا به نام خداوند فقرا ساخته ی آن وودن
پادکست رخ در شبکه های اجتماعی
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
Download from Google Play
Download from App Store
United States00:00
00:00
x
سپاسگزارم
درود بر استاد سود بخش عزیز واقعا لذت بردم . چقدر با جزئیات و دقیق . عالی بود . شاید اون نقاط تاریکی که مادر ترزا رو از درون رنج میداده ،عدم توجه به موجودیت و رسالت خاص انسانی خودش بوده . انسان آرام انسانی است که ببن تمایلات مادی و روحی خود تعادل برقرار کنه . مادر ترزا یک انسان فوق العاده بخشنده بود اما برای وجود خودش کم گذاشت . پذیرش رنج و سختی مشقت بار آن هم برای ایجاد آسایش دیگران سرکوب کردن بخشی از موجودیت خود انسان هست که این خلاف تعادل و اعتدال و توازن جنبه جسمانی و روحانی انسان است
من شیوه بیان و تن صدای شما رو خیلی دوست دارم گوش دادن به رخ جدا از موضوع برام خیلی لذت بخشه
با همه نقدی که به مادر ترزا وارده ولی من از دیدن اینهمه مهربونی و عشق لذت بردم...به قول دوستان بعضی جاهای زندگیش شبیه ونگوگ بود ولی حداقل مادر ترزا زمان خودش تونست از محبوبیتش لذت ببره ونگوگ که همونم نصیبش شد...اوت قسمت نامه هاش هم یاد دفتر خاطراتی افتادم که میفته دست کسی 😂
با همه نقدی که به مادر ترزا وارده ولی من از دیدن اینهمه مهربونی و عشق لذت بردم...به قول دوستان بعضی جاهای زندگیش شبیه ونگوگ بود ولی حداقل مادر ترزا زمان خودش تونست از محبوبیتش لذت ببره ونگوگ که همونم نصیبش شد...اوت قسمت نامه هاش هم یاد دفتر خاطراتی افتادم که میفته دست کسی 😂خیلی حس بدیه خوبه خودش نیست ببینه نامه هاش رو رفته..با تشکر از آقای سودبخش مثل همیشه خیلی عالی.
با همه نقدی که به مادر ترزا وارده ولی من از دیدن اینهمه مهربونی و عشق لذت بردم...به قول دوستان بعضی جاهای زندگیش شبیه ونگوگ بود ولی حداقل مادر ترزا زمان خودش تونست از محبوبیتش لذت ببره ونگوگ که همونم نصیبش شد...اوت قسمت نامه هاش هم یاد دفتر خاطراتی افتادم که میفته دست کسی 😂خیلی حس بدیه خوبه خودش نیست ببینه نامه هاش رو رفته..با تشکر از آقای سودبخش مثل همیشه خیلی عالی
شاید اون تاریکی ها خود نور بودن
هیچ‌چیز زیبایی تو فقر و رنج نیست، قرار نیست انسان فقط از طریق رنج به چیزی برسه. و داستان مادر ترزا هم نشون میده که ادم وقتی برای هدفی تعصب داشته باشه برای رسیدن بهش از هر مسیری استفاده میکنه و مهم نیست که شخصیت و افکارش چیه و جمله همیشگی من اینه ک از هیچکس بت نسازید...
ونگوک و مادر ترزا خیلی منو متعجب کردن
مثل تمام پادکست‌های رخ ، جذاب و تأمل برانگیز ! برای من اون قسمتش که هر چی سنش بیشتر میشد ، ایمانش کمتر میشد ، خیلی تأمل برانگیز بود. این سوال مطرح میشه که آیا همه‌ی اسطوره‌های ایمان ، چنین خلوت تاریکی دارند و فقط به خاطر معدوم نشدن نامه‌های این یکی ، ما از درونش با خبر شدیم یا ...
جالب آدمهایی که کوچکتری کار مثبتی در زندگیشون نکردن بهش اشکال میگیرن
عجب زن بزرگی بوده فقط کارای بزرگی که در هند بنیاد کرده بشماری سرگیجه میگیری
🌷❤️🌷
سلام ممنون از تلاشهای شما برای گردآوری مطالب ...و تشکر بابت کانال خوبتون ،ولی جای ماری کوری واقعا در اپیزودهاتون خالیست
باعرض سلام وخسته نباشید سپاس ازشمابدون تعصب وطرفداری اطلاعات خوبی در اختیارماقرارمیدهید🌹🌹👌 نه تنها گوش کردن اپیزود عالی بود بعضی نظرات هم قابل تاملبودوعالی ماتلوزیون اخبار...میبینیم بچه ای انسانی ...آسیب میبینه میگیم خدانیست،خدایاکجایی... بعداینهمه فقرودیدن بدبختی ملت وبچه هاو....بعید نبود مادر ترزا افسردگی بگیره وبه خداو....هرکسی شک کنه و بی توجه باشه پول از کجامیادوکجامیره ،اواخر به مادر ترزا ایراداتی وارده اما خوبی ایشون بیشتر از بدی هاشونه وبنظر انسان باهوشی نبودن
ممنون از پادکست خوبتون همونطور که گفتین "مثل همیشه تو روایت زندگی این افراد محبوب و موثر حاشیه بر متن غلبه میکنه...." 🙏🙏🌸❤️
لحظه شک بسیار با شکوه بود از اول اپیزود ۲ منتظرش بودم 👌🏻👌🏻👌🏻
يه سئوال ديگه هم برام پيش اومد گفت اولين كاري كه مي كنين عشق ورزيدن تو خونه تون باشه، چرا اينو گفت؟؟ تو خونه ش عشق داشت؟ اگه داشت چرا ٣٠ سال هيچ خبري از خوانوادش نگرفت؟ حالا ديدنشون نه ولي اون كه يد طولايي در نامه نگاري داشت، و اگر نداشت چرا اخرش گريه كرد كه بدون ديدن مادرش اون فوت مي كنه؟؟
فكر مي كنم زندگي با اعتقاد داشتن خيلي راحت تره تا بدون اعتقاد داشتن، اونجوري هرجا كم مياري فكر ميكني يا تست خداست يا يكي كلا و هميشه حواسش بهت هست راحت تر جلو ميري، ولي وقتي ميفهمي كه هيچي بعدش نيست و هيشكيم اون بالا نيست زندگي خيلي سخت تر ميشه ، ولي نميدونم اين تعارضش براي اون از كجا شروع شد و چرا
اعتقاد عجيب غريبش باعث شد توهم بزنه بهش الهام ميشه و خدا باهاش حرف ميزنه و همين اعتقاد كوركورانه كه حتي مطالعه و .. و ممنوع كرد باعث شد تو جهل بمونه و هم تو سقط هم تو هم تو مركزي كه افراد رو به موت و نگه داشت اونقدر اشتباه كنه، ولي سئوال اصلي اينه اگه اونقدر اعتقاد محكم نداشت راضي ميشد عمرشو تو سختي و با اون همه خوبي به مردم بگذرونه بدون ذره اي لذت جويي از زندگي؟؟