DiscoverKescht O Aschk # خشت و اشکدر خلوت شبانگاهی با پدر
در خلوت شبانگاهی با پدر

در خلوت شبانگاهی با پدر

Update: 2025-02-13
Share

Description

در اواخر پاییز ۱۴۰۳، پس از حادثه تصادف پدر. من و برادر و خواهرم، حدود دو سه هفته شب ها تا صبح نزد او می ماندیم.
شب های سختی بود. پدر تقریبا هر یک ساعت از درد دست و یا پا بیدار می شد و من در حدود نیم ساعت با او هم کلام می شدم.
در یکی از این گفتگوها، پدر به شعر حافظ اشاره ای کرد:
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد...
و این گفتگو شکل گرفت.
صدای رنجور او نشان از آن هفته های سخت و پر تلاطم دارد.
Comments 
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

در خلوت شبانگاهی با پدر

در خلوت شبانگاهی با پدر