در خلوت شبانگاهی با پدر
Update: 2025-02-13
Description
در اواخر پاییز ۱۴۰۳، پس از حادثه تصادف پدر. من و برادر و خواهرم، حدود دو سه هفته شب ها تا صبح نزد او می ماندیم.
شب های سختی بود. پدر تقریبا هر یک ساعت از درد دست و یا پا بیدار می شد و من در حدود نیم ساعت با او هم کلام می شدم.
در یکی از این گفتگوها، پدر به شعر حافظ اشاره ای کرد:
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد...
و این گفتگو شکل گرفت.
صدای رنجور او نشان از آن هفته های سخت و پر تلاطم دارد.
شب های سختی بود. پدر تقریبا هر یک ساعت از درد دست و یا پا بیدار می شد و من در حدود نیم ساعت با او هم کلام می شدم.
در یکی از این گفتگوها، پدر به شعر حافظ اشاره ای کرد:
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد...
و این گفتگو شکل گرفت.
صدای رنجور او نشان از آن هفته های سخت و پر تلاطم دارد.
Comments
In Channel






















