Discoverشاهنامه شنیدنی .Whispers of the Shahnamehروایت نبرد سوم اسکندر و دارا ۱۰۲
روایت نبرد سوم اسکندر و دارا ۱۰۲

روایت نبرد سوم اسکندر و دارا ۱۰۲

Update: 2025-10-171
Share

Description


بیشتر ما اسکندر مقدونی را به‌عنوان فاتحی بیگانه می‌شناسیم که امپراتوری هخامنشی را فروپاشید. اما در شاهنامه، فردوسی چهره‌ای متفاوت از او می‌آفریند؛ روایتی که در آن، انسانیت و خرد جایگزین خون‌ریزی و انتقام می‌شود. نبرد اسکندر و دارا تنها جنگی تاریخی نیست، بلکه تراژدی‌ای عمیق از سرنوشت، خیانت و بخشش است. در این نوشته، چهار نکته کلیدی از این داستان را مرور می‌کنیم که نگاه ما را به اسکندر و دارا برای همیشه دگرگون می‌کند.۱. اسکندر، فاتح بخشندهبرخلاف تصویر رایج، اسکندر در شاهنامه چهره‌ای بخشنده و خردمند دارد. پس از فتح استخر و شکست دارا، فرمان عفو عمومی صادر می‌کند:هر آن کس که زنهار خواهد همی / ز کرده به یزدان پناه همیهمه یکسرن در پناه منید / بدانید گر نیکخواه منیددر اینجا واژه «گر» به معنای «چه» است؛ یعنی چه نیکخواه و چه بدخواه، همه در پناه منید. او قول می‌دهد به اموال مردم دست‌درازی نکند و زخمیان را درمان نماید. این رفتار، او را از تصویر یک فاتح خون‌ریز دور می‌کند و به انسانی فراتر از قدرت تبدیل می‌سازد.۲. خیانت از درون: مرگ دارا به دست یارانشتراژدی دارا در خیانت نزدیک‌ترین اطرافیانش رقم می‌خورد. پس از شکست، دو تن از یارانش، جانوشیار (وزیر) و ماهیار (موبد و گنجور)، برای طمع قدرت او را می‌کشند. آنان می‌پندارند اسکندر در ازای این خیانت به آنان مقام خواهد داد:سکندر سپارت به ما کشوری / بدین پادشاهی شویم افسریدر تاریکی شب، جانوشیار خنجری بر سینه دارا می‌زند:یکی دشنه بگرفت جانوشیار / بزد بربر و سینه شهریاربدین‌گونه، مرگ دارا نه به دست دشمن که به تیغ خیانت داخلی رقم می‌خورد.۳. سوگواری بر پیکر رقیب: «ما از یک ریشه‌ایم»اسکندر از مرگ دارا شاد نمی‌شود، بلکه با اندوه به سوی او می‌شتابد. بر بالین دارا زانو می‌زند و سرش را بر دامان می‌گیرد:سر مرد خسته به ران برنهاداو قول می‌دهد پزشکان روم و هند را بیاورد و خائنان را کیفر دهد. در این لحظه راز بزرگی بر زبان می‌آورد که هسته نگاه انسانی فردوسی است:ز یک شاخ و یک بیخ و پیراهنیم / به بیشی چرا تخمه را برکنیماینجا «بیشی» به معنای آز و طمع است. فردوسی ریشه تراژدی را نه در دشمنی قومی، بلکه در زیاده‌خواهی انسان می‌بیند. فاتح و مغلوب چون دو برادر بر یک ریشه مشترک می‌گریند.۴. حکمت در شکست: واپسین سخنان دارادر واپسین دم، دارا به چهره‌ای حکیمانه بدل می‌شود. او درمی‌یابد که زمان کوشش او به پایان رسیده و اکنون باید سرنوشت را پذیرفت. دارا اسکندر را پند می‌دهد تا مغرور نشود و از «من» گفتن بپرهیزد:به مردی نگر تا نگویی که منسپس در بیتی جاودانه فرجام همه قدرت‌ها را خلاصه می‌کند:بر این است فرجام تخت بلند / خرامش همه رنج و سودش گزندبدین‌گونه، فردوسی از شکست دارا پیروزی‌ای معنوی می‌سازد و او را در لحظه مرگ، به جایگاه یک فیلسوف می‌نشاند.سخن پایانی: حماسه‌ای فراتر از جنگروایت شاهنامه از نبرد دارا و اسکندر تنها گزارش تاریخی نیست، بلکه درسی جاودانه درباره شرافت، خیانت و سرنوشت است. فردوسی با نگاهی انسانی، بزرگی را نه در غلبه نظامی، که در بخشش و درک رنج انسان می‌داند. در این حماسه، پیروزی حقیقی از آنِ کسی است که می‌فهمد قدرت گذراست، اما خرد و انسانیت جاودان‌اند.

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

روایت نبرد سوم اسکندر و دارا ۱۰۲

روایت نبرد سوم اسکندر و دارا ۱۰۲

parsiadab شاهنامه خوانی