سیاوش کسرایی | پس از من شاعری آید
Description
▨ نام شعر: پس از من شاعری آید
▨ شاعر: سیاوش کسرایی
▨ با صدای: سیاوش کسرایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پس از من شاعری آید
که اشکی را که من در چشم رنج افروختم
خواهد سِتُرد
پس از من شاعری آید
که قدرِ نالههایی را که گستردم نمیداند
گلوی نغمههای درد را
خواهد فشرد
پس از من شاعری آید
که در گهوارهٔ نرمِ سخنهایم، شنیده لایلایِ من
که پیوندِ طلایی دارد او با من
و این پیوندِ روشن، قطرههای شعرهای بیکرانِ ماست
ولی بیگانهام با او
و او در دشتهای دیگری گردونه میتازد
پس از من شاعری آید
که شعر او بهارِ بارور در سینه اندوزد
نمیانگیزدش رقص شکوفههای شومِ شاخهٔ پاییز
که چشمانش نمیپوید
سکوتِ ساحل تاریک را، چون دیدهٔ فانوس
و او شعری برای رنجِ یک حسرت
که بر اشکیست آویزان
نمیسازد
پس ازمن شاعری آید
که میخندند اشعارش
که میبویند آواهای خودرویش
چو عطرِ سایهدار و دیرمانِ یک گلِ نارنج
که میروبند الحانش
غبارِ کاروانهای قرونِ درد و خاموشی
پس از من شاعری آید
که رنگی تازه دارد رنگدانِ او
زداید صورتِ خاکستر از کانون آتشهای گرمِ خاطرِ فردا
زند بر نقشِ خونینِ ستم
رنگِ فراموشی
پس از من شاعری آید
که توفان را نمیخواهد
نمیجوید امیدی را درون یک صدف در قعرِ دریاها
نمیشوید به موجِ اشک
چشمِ آرزویش را
پس از من شاعری آید
که میروبد بساط شعرهای پیش
که میکوبد همه گلها به پایِ خویش
نمیگیرد به خود زیباییِ پرپر
نگاهِ جست و جویش را
پس از من شاعری آید
که با چشمم