شاهزاده دورگه - فصل ۲۳: هورکراکسها
Description
🟢 خرید بلیت اکران فیلم هری پاتر و محفل ققنوس - جمعه ۱۰ مرداد ساعت ۱۴، شمیران سنتر
در این قسمت از پادکست لوموس همراه با میلاد، امید، خشایار و فرزانه ابراهیمی عزیز، بالاخره به لحظهای میرسیم که راز هورکراکسها برملا میشه. در خاطرهای که هری با کمک معجون شانس از اسلاگهورن گرفته، مشخص میشه که تام ریدل سالها پیش با پرسشهایی هولناک دربارهٔ چندتکه کردن روح، به دنبال جاودانگی بوده. دامبلدور حالا باور داره ولدمورت شش هورکراکس ساخته؛ از دفترچه خاطرات گرفته تا حلقهٔ گانت و حتی نگینی. توی این قسمت، دربارهٔ ماهیت تاریک هورکراکسها و تأثیر این کشف بر ادامه مسیر هری صحبت میکنیم.
🟣 مقاله سایت رسمی هری پاتر در مورد هورکراکسها
آنچه در این قسمت میشنوید:
مهمترین فصل کتابهای هری پاتر
معرفی مهمان این قسمت
فضای شروع فصل
خوانش کتاب
هورکراکس چیه؟
نقش عدد ۷ در داستان
آیا هورکراکس میتونه به خودی خود تبدیل به ولدمورت بشه؟
ریگولوس بلک چطوری از راز ولدمورت باخبر شد؟
بقیه هورکراکسهای چی هستن و کجان؟
چگونگی ساخت هورکراکس
دامبلدور: حاکمین ستمگر از افرادی که سرکوبشون میکنن وحشت دارن
عشق؛ برگ برنده همیشگی هری در مبارزه با ولدمورت
اعلام رسمی ۳ بازیگر اصلی سریال هری پاتر، وسط ضبط لوموس (۶ خرداد ۱۴۰۴)
نکات آخر و پایانبندی
اجراکنندگان: خشایار، امید، میلاد
مهمان: فرزانه ابراهیمزاده
مترجم: حسین غریبی
راوی: آرشیدا لاری
آهنگساز: متین آبان
کپیرایت: Warner Bros and J.K.Rowling
ارتباط با ما: podcast@wizardingcenter.com (توییتر و اینستاگرام)
ارائهای از وبسایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
۲ تا سوال ۱. مگه انگشتر reserection stone نیست؟ پس چرا وقتی تام ریدل دستش میکنه پدر مادر یا افراد دیگه رو نمیبینه؟ که از اونجا متوجه بشه سنگ معمولی و فقط یادگار خانوادگی نیست و از اونجا به وجود hollows پی ببره ۲.بعد از نابودی جسم اصلی ولدرمورت جان پیچ ها از کجا میفهمن باید فعال بشن و مرده رو مجدد زنده کنن چون تو کتاب بعدی میبینیم که جان پیچ ها از وجود هم یا نابودی هم باخبر نمیشن. و اصلا ترتیب زنده شدن جان پیچ ها چجوریه؟ گیریم که ولدرمورت ۶ بار میمرد زنده میشد ترتیب استفاده از جان پیچ ها چطور بود
خیلی ممنون از زحماتتون
فرانک رو خود ولد مورت کشت . چونتوی قبرستون اونقسمتی که چوبدستی ها به هموصل میشه و جادوی قبلی از توی چوبدستی درمیاد ، روح فرانک از چوبدستی ولد مورت میاد بیرون . آخر کتاب جام آتش بود
من با نهایت احترام هنوز هم با اون بخش کشته شدن میرتل مخالفم. بحث دستور قتل دادن به نگینی، یا استفاده از یک ابزار فرق میکنه. به نظرم اونجا ولدمورت باسیلیسک رو فقط آزاد کرده، که صرفا دورگه ها یا مشنگ زاده ها رو بکشه. ولی میرتل صرفا با نگاه کردن به باسیلیسک مرده. شاید اصلا باسیلیسک دستور قتلی هم نگرفته باشه از ولدمورت ولی ذات ش اینجوری ه. مثلا اگر ماری که هری تو باغ وحش آزاد کرد، برگرده به جنگل و تو جنگل کسی و بکشه، هری قاتل ه؟ ذات ماره.
تاحالا تو زندگی انقدر در مورد هفت نشنیده بودم بسیار مفید و جالب بود ممنون ازتون
از سحر خلاص شدیم الان فرزانه جون اومدن🥲اصلا کمکی به پیشرفت نمیکنن فقط نظرات پرتو پلا
۶۰ قسمته دارم پادکست رو دنبال میکنم. هر بار اومدم کامنت مثبت بذارم یا حمایت کنم یادم به اعصاب خووووردم حین پادکست گوش دادن با حرفای خشایار می افتادم و زبون به دهن میگرفتم. واقعا نمیتونم هر قسمت رو یه سره گوش بدم چون اعصابم خورد میشه از اینکه بیش از نیمی از پادکست به اصلاح اشتباهات خشایار، فکت های عجیب غریب و تفسیرهای عجیب غریب ترش میگذره. به عنوان یه دنبال کننده ی پادکست های مختلف که همیشه حمایت هم میکنم و کامنت مثبت میذارم، واقعا در مورد شما نمیتونم. کار بسیار با کیفیتتون با وجود ایشون، بسیار
بعد از پنج ماه گوش دادن مداوم بلاخره رسیدم بهتون😎✌️
خیلی خوبه که همچین پادکستی هست تازه باهاتون آشنا شدم و کلی ذوق کردم ولی کاش یکم آماده تر باشید از قبل یکم بیشتر مطالب و باهم مرور کنید ناامادگی یکم اذیت کننده اس
توی کتاب گنجینه هریپاتر، بخش هورس اسلاگهورن، گفته که یه بار اسلاگهورن از دهنش دررفته و به دامبلدور درباره مکالمهش با تام ریدل درباره هورکراکسها گفته و از پشیمونیش و اینطوری داملبدور گوشی اومده دستش که بله! اینطوری از وجود خاطره خبردار شده بوده، و اینکه قطعا ریدل انقدر احمق نبوده که دوره بیوفته از تکتک استادا درباره هورکراکسها بپرسه،به نظرم فقط از اسلاگهورن پرسیده، اونم چون تقریبا قلقش دستش بوده و میدونسته که سوادش انقدر هست که ممکنه چیزی راجع بهشون بدونه و بتونه از زیر زبونش حرف بکشه.
به نظرتون ممکنه چون هری هورکراکس بوده خانواده درزلیها وقتی پیششون بود باهاش خوب نبودن ؟ چون رن و جینی هم طور مثال وقتی نزدیک گردنبند و دفترچه خاطرات بودن عصبی میشدن؟
بلاخرههههه