قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
Comments (23)
Nika sl
میزنم جلو تا چرت پرتای رحیم با اوستارو نشنفم ! آره رفتی پیش اوستا ، نرفتی کوکبو سیقه کنی جا...کش . تو بد نیستی رحیم آقا من و عمم بدیم فقط
May 19th
Reply
Nika sl
رحیم زن اوستاش میشد خوشبخت تر میشد ، اوستاش خوشبخترش میکرد هر شبم میرفت سراغ رحیم 🤣🤣🤣🤣 محبوبرم بدبخت نمیکرد
May 19th
Reply
safsan Nice
من میگم این اوستا عاشقش شده بردتش اینم خوشش اومده
Sep 19th
Reply (1)
Marzieh Arghande
ممنونم بابت خوانش زیبا صرفا نظر شخصی خودم میگویم چرا نویسنده سعی در خوب و پاک نشان دادن رحیم دارد؟ این اپیزود اصلا جزو داستان نبوده به نظرم میتوانست در قالب یک داستان دیگر اسم دیگر بنویسد و اصلا ربطی به بامداد خمار ندهد خیلی موجه تر بود
اگر همین داستان حتی اگر زبان نویسنده بامداد بود باز هم قابل هضم تر میبود ولی این روایت با تغییر داستان غیر قابل پذیرش است.
Sep 19th
Reply (3)
.f.zSahebi
راستی بچه ها کسی میدونه اونجا اوایل داستانکا رحیم عاشق شد مامانش فرستادش بالا پشت بام برای چی بود من نفهمیدم مگه فهمیده بود ؟؟ برای چی بهش سوره ناس یادش داد؟
Sep 13th
Reply (2)
.f.zSahebi
چقد صداتون دلنشین هست راوی عزیز میخاستم نظر بدم ولی از اول داستان اینقد غرق در داستان شده بودم که همه را پشت سر هم گوش دادم تا رسیدم به این چنتایی آخری و کارای رحیم عوضی اشغال دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم بیام یه کم فحش بدم برم
Sep 13th
Reply (1)
.f.zSahebi
مردا ذات بدی دارن نمیخان قبول کنن کسی از خوشون بهتر باشن
Sep 13th
Reply (1)
.f.zSahebi
والا من اولش فک کردم نویسنده این رمان مرد بوده 😁😁
Sep 13th
Reply (2)
Fatemeh Hoseyni
چقدر به این داستان و صدای شما عادت کردم! لطفا ادامه بدید❤
Jul 5th
Reply (1)
gilva.ceramic
ممنون از خوانش خوبتون خسته هم نباشید 🌱🤍
دیگه نویسنده این کتاب رحیم و داره پیغمبر نشون میده 😬🫣
میزنم جلو تا چرت پرتای رحیم با اوستارو نشنفم ! آره رفتی پیش اوستا ، نرفتی کوکبو سیقه کنی جا...کش . تو بد نیستی رحیم آقا من و عمم بدیم فقط
رحیم زن اوستاش میشد خوشبخت تر میشد ، اوستاش خوشبخترش میکرد هر شبم میرفت سراغ رحیم 🤣🤣🤣🤣 محبوبرم بدبخت نمیکرد
من میگم این اوستا عاشقش شده بردتش اینم خوشش اومده
ممنونم بابت خوانش زیبا صرفا نظر شخصی خودم میگویم چرا نویسنده سعی در خوب و پاک نشان دادن رحیم دارد؟ این اپیزود اصلا جزو داستان نبوده به نظرم میتوانست در قالب یک داستان دیگر اسم دیگر بنویسد و اصلا ربطی به بامداد خمار ندهد خیلی موجه تر بود اگر همین داستان حتی اگر زبان نویسنده بامداد بود باز هم قابل هضم تر میبود ولی این روایت با تغییر داستان غیر قابل پذیرش است.
راستی بچه ها کسی میدونه اونجا اوایل داستانکا رحیم عاشق شد مامانش فرستادش بالا پشت بام برای چی بود من نفهمیدم مگه فهمیده بود ؟؟ برای چی بهش سوره ناس یادش داد؟
چقد صداتون دلنشین هست راوی عزیز میخاستم نظر بدم ولی از اول داستان اینقد غرق در داستان شده بودم که همه را پشت سر هم گوش دادم تا رسیدم به این چنتایی آخری و کارای رحیم عوضی اشغال دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم بیام یه کم فحش بدم برم
مردا ذات بدی دارن نمیخان قبول کنن کسی از خوشون بهتر باشن
والا من اولش فک کردم نویسنده این رمان مرد بوده 😁😁
چقدر به این داستان و صدای شما عادت کردم! لطفا ادامه بدید❤
ممنون از خوانش خوبتون خسته هم نباشید 🌱🤍 دیگه نویسنده این کتاب رحیم و داره پیغمبر نشون میده 😬🫣