قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
Comments (119)
bahareh khalili
ممممنون
خوانش عالیییی🌺🌺
Sep 9th
Reply (1)
mahnaz etemadi
ممنون از خوانش عالی شما
Sep 6th
Reply (1)
Hosein Vosough
همیشه همون بلای که در سریال سازی به بخش های دیگر جهت ادامه داستان گره میزنند و مانند قسمت اول گیرایی نه چندانی دارد متاسفانه این کتاب در جلد دوم خود به همان مشکل برخورده است
نویسنده زحمتی زیاد کشیده ولی مطمن هستم خوانندگان زیادی بیشتر با قسمت اول همزاد پنداری می کنند
وای نمیدانم چرا خانم حاج سید جوادی خودشان به این کار دست نزدنند
وای کاش باز از این نویسنده کارهای بیشتری میخواندیم
Sep 3rd
Reply
Sadaf
همین که فهمیدم اسم دختره محبوبس کل داستان واسم مشخص شد و رحیمی که تا الان فکر میکردم آدم حسابیه از چشمم افتاد ، همچین خودشو مظلوم نشون داده انگار ما نمیشناسیمش🫤
Aug 27th
Reply
ʟᴀʏᴀ
خیلی ممنون از خوانش بینهایت زیبای شما
امیدوارم بیشتر و بیشتر از شما پادکست داشته باشیم🙏🏻
درباره این کتاب، جالب بود که دوباره اون دو جوان از رحیم و از محبوبه نصیحت میشنیدن و آشنای هر دو بودن!
با اینکه حق همچنان با محبوبهس، چون بدترین رفتارها رو حتی براثر سوتفاهم رحیم با محبوب داشت. اما جالب بود، اینکه سودابه عاشق کی شده در انتهای این کتاب مشخص شد و فکر میکنم جالب ترین نکتهش شد.
باز هم ممنون از خوانش دلنشین شما🤍
Feb 27th
Reply (1)
Faeze Eslami
خوانش عالی داستان هم عالی ولی هر دو مقصر بودن
Dec 6th
Reply (1)
Nahal Nahal
پس بگو چرا انقد از خودش مظلوم باری در آورده
نگو داشته برا یکی دیگه تعریف میکرده
بلاخره کنمیتونه بگه آره من زنا میکردم و عیاش بودم
Nov 16th
Reply
nazila mt
تشکر میکنم از خانم پایدار عزیز که زحمت کشیدید وکتاب را زیبا خواندید❤️
امیدوارم خانم پژواک دیگه هیچ کتاب و داستانی را توجیه نکنند😉
Oct 27th
Reply (1)
F@#@NEH
ممنون 🍁
Oct 1st
Reply (5)
beti
خدا قوت خانوم پایدار ...ولی حیف حیف از هشت سال عمری ک پا ی عشق اشتباه گذشت
Jun 20th
Reply (2)
Nika sl
ولی من حق به محبوبه میدم . مگه میشه ی مرد ۶ ماه غیبش بزنه و هیچ کاری نکنه بعد الکی بیاد به زنش بگه فلانیو سیقه کردم ب ای آزار دادن زنش جز اینکه ی بیمار روانی باشه
May 21st
Reply (2)
Nika sl
کاش ی کتابم از زبان منصور یا ننه ی نکبت رحیم یا یکی از شخصیت های دیگه این کتاب بنویسن
May 21st
Reply (11)
Vahid Madadi
بیا ما مردها یه کنار هم جمع شیم یه نمایشنامه خونی برگزار کنیم
May 8th
Reply (1)
Mojgan Mansouri
خسته نباشین با این خوانش دلنشینتون
Mar 16th
Reply
hamed faridi
درود
یک مسیر ارتباطی جهت یه همکاری لطف کنید
تشکر 🙏
Mar 9th
Reply
alireza snt
همشون یک سری اشتباهات داشتن ک مدام تکرار میکردن.
اول از همه رحیم نباید با محبوبه ازدواج میکرد.
دوم محبوبه همیشه بد بین بود و تهمت میزد.
اشتباه سوم زندگی مشترکشان با مادر رحیم بود.
و در آخر رحیم ک خیلی راحت چند بار محبوبه رو کتک میزد و برای اینکه حرص او را در بیاورد به هزار تا کار نکرده اعتراف میکرد و او را تحقیر میکرد.
این اشتباهات اینقدر تکرار شد تا شد آنچه نباید...
Jan 14th
Reply
اللهم صل علی محمد وآل محمد ..
سپاسگزارم از خوانش شما.زحمت زیادی کشیدید.رحیم رو تمام مقصرندونید مرشدوراهنمانداشت.هردپخته نبودند مادرشون هم محبتی ندیده بودو بخواد ب عروسش محیت کنه..
شایدهردوتوسن بالاترازدواج میکردند اینهمه رنج نمیکشیدند.
بع افتخار شماو رژاخانم یه بوق بلبلی اتوبوسی ویژه براشون میزنم..🔈
وجدانن برا هر کسی نمیزنم..فقط برا کسی که ..❤️❤️.دم شما گرم..واقعن لذت بردم از صدای شما..🙏
پاینده باشی
مهرماه ۴۰۲
Oct 17th
Reply (1)
_Tsukiyome
خب اطرافیانم به من گفتن این کتابم بخون بعد حق و میدی به یکی بعضیا به رحیم حق دادن از بعضیام به دختره من چرا به کسی حق نمیدم؟ واضحه هر دوشون میخواستن خودشونو مظلوم و بیگناه نشون بدن ولی باید همو درک میکردن و مثل آدم باهم حرف میزدن نه اینکه تو دل خودشون بریزن و خودسر کاری کنن جفتشون اشتباه کردن و تفاوت فرهنگا همه چیزو بینشون بدترم میکرد
در کل اینم کتاب خوبی بود و ممنون از خوانش زیباتون کلیچیز جدید یاد گرفتم
Oct 8th
Reply (1)
Nazi Nic
خیلی خوب بود
توی یه رابطه همیشه هر کسی مشکلات و ماجراهای زندگی زناشویی رو از زاویه دید خودش میبینه
اینه که حق رو به خودش میده و تنهایی خیلی تصمیم های مخرب میگیره و تو تنهاییاش با روشی که به ذهنش میرسه گره های ذهنیشو باز میکنه
محبوب تو ذهنش این ناکامی ها رو از سمت رحیم تجربه کرد..
(حدس مصرف الکل،
بودن شخص سومی توی خونشون و حس مداخله مادرهمسرش در زندگی زناشوییشون و مسائل خونه و بچه داری
حدس خیانت و کوچیکتذین تلاشی برای عدم رفع سوء تفاهم از سمت رحیم،
اینکه پول و طلاهاشو گرفت و کتکش زد و گفت میخام باهاش برم زن بگیرم،
سقط جنین،
اینکه حس کرد دروغ بهش گفت که میره نظام و هیچ وقت نرفت،
اینکه مدام خونه رو ترک میکرد و شش ماه بعد برمیگشت بی آنکه بگه من برای کار رفته بودم جنوب
اینکه گفت خونه و مغازه رو باید بنامم بزنی)
همه ی اینا باعث سلب اعتماد میشه که یک زن از زندگی بِبُره....
سپاس
Oct 6th
Reply (1)
❤️🔥tiyara_tiyam❤️🔥
نویسنه شب سراب با این کتاب دلمان راسوزاند یعنی تمام زندگی یه دختر جوان برسر یه دنیا سؤتفاهم نابود شد!نازا شد!مطلقعه شد!رفت هووشد! ایکاش رحیم با گفتن حقیقت سؤتفاهم هارو از بین میبردلجبازی نمیکردهمه اینهایی که به ما ودردلش گفت به محبوبه ش میگفت!دوست داشتم در شب سراب سیروس برای خواستگاری از سودابه میرفت عمو رحیم راهم باخود میبرد ورحیم ومحبوبه بعدازسالها همدیگررامیدیدندسؤتفاهم هاازبین میرفت و چندسال آخرعمرشان راباهم زندگی میکردند کمی داستان شیرین میشد.دق کردم ازاین همه تلخی حیف از این عشق پاک بچگی🥺
ممممنون خوانش عالیییی🌺🌺
ممنون از خوانش عالی شما
همیشه همون بلای که در سریال سازی به بخش های دیگر جهت ادامه داستان گره میزنند و مانند قسمت اول گیرایی نه چندانی دارد متاسفانه این کتاب در جلد دوم خود به همان مشکل برخورده است نویسنده زحمتی زیاد کشیده ولی مطمن هستم خوانندگان زیادی بیشتر با قسمت اول همزاد پنداری می کنند وای نمیدانم چرا خانم حاج سید جوادی خودشان به این کار دست نزدنند وای کاش باز از این نویسنده کارهای بیشتری میخواندیم
همین که فهمیدم اسم دختره محبوبس کل داستان واسم مشخص شد و رحیمی که تا الان فکر میکردم آدم حسابیه از چشمم افتاد ، همچین خودشو مظلوم نشون داده انگار ما نمیشناسیمش🫤
خیلی ممنون از خوانش بینهایت زیبای شما امیدوارم بیشتر و بیشتر از شما پادکست داشته باشیم🙏🏻 درباره این کتاب، جالب بود که دوباره اون دو جوان از رحیم و از محبوبه نصیحت میشنیدن و آشنای هر دو بودن! با اینکه حق همچنان با محبوبهس، چون بدترین رفتارها رو حتی براثر سوتفاهم رحیم با محبوب داشت. اما جالب بود، اینکه سودابه عاشق کی شده در انتهای این کتاب مشخص شد و فکر میکنم جالب ترین نکتهش شد. باز هم ممنون از خوانش دلنشین شما🤍
خوانش عالی داستان هم عالی ولی هر دو مقصر بودن
پس بگو چرا انقد از خودش مظلوم باری در آورده نگو داشته برا یکی دیگه تعریف میکرده بلاخره کنمیتونه بگه آره من زنا میکردم و عیاش بودم
تشکر میکنم از خانم پایدار عزیز که زحمت کشیدید وکتاب را زیبا خواندید❤️ امیدوارم خانم پژواک دیگه هیچ کتاب و داستانی را توجیه نکنند😉
ممنون 🍁
خدا قوت خانوم پایدار ...ولی حیف حیف از هشت سال عمری ک پا ی عشق اشتباه گذشت
ولی من حق به محبوبه میدم . مگه میشه ی مرد ۶ ماه غیبش بزنه و هیچ کاری نکنه بعد الکی بیاد به زنش بگه فلانیو سیقه کردم ب ای آزار دادن زنش جز اینکه ی بیمار روانی باشه
کاش ی کتابم از زبان منصور یا ننه ی نکبت رحیم یا یکی از شخصیت های دیگه این کتاب بنویسن
بیا ما مردها یه کنار هم جمع شیم یه نمایشنامه خونی برگزار کنیم
خسته نباشین با این خوانش دلنشینتون
درود یک مسیر ارتباطی جهت یه همکاری لطف کنید تشکر 🙏
همشون یک سری اشتباهات داشتن ک مدام تکرار میکردن. اول از همه رحیم نباید با محبوبه ازدواج میکرد. دوم محبوبه همیشه بد بین بود و تهمت میزد. اشتباه سوم زندگی مشترکشان با مادر رحیم بود. و در آخر رحیم ک خیلی راحت چند بار محبوبه رو کتک میزد و برای اینکه حرص او را در بیاورد به هزار تا کار نکرده اعتراف میکرد و او را تحقیر میکرد. این اشتباهات اینقدر تکرار شد تا شد آنچه نباید...
سپاسگزارم از خوانش شما.زحمت زیادی کشیدید.رحیم رو تمام مقصرندونید مرشدوراهنمانداشت.هردپخته نبودند مادرشون هم محبتی ندیده بودو بخواد ب عروسش محیت کنه.. شایدهردوتوسن بالاترازدواج میکردند اینهمه رنج نمیکشیدند. بع افتخار شماو رژاخانم یه بوق بلبلی اتوبوسی ویژه براشون میزنم..🔈 وجدانن برا هر کسی نمیزنم..فقط برا کسی که ..❤️❤️.دم شما گرم..واقعن لذت بردم از صدای شما..🙏 پاینده باشی مهرماه ۴۰۲
خب اطرافیانم به من گفتن این کتابم بخون بعد حق و میدی به یکی بعضیا به رحیم حق دادن از بعضیام به دختره من چرا به کسی حق نمیدم؟ واضحه هر دوشون میخواستن خودشونو مظلوم و بیگناه نشون بدن ولی باید همو درک میکردن و مثل آدم باهم حرف میزدن نه اینکه تو دل خودشون بریزن و خودسر کاری کنن جفتشون اشتباه کردن و تفاوت فرهنگا همه چیزو بینشون بدترم میکرد در کل اینم کتاب خوبی بود و ممنون از خوانش زیباتون کلیچیز جدید یاد گرفتم
خیلی خوب بود توی یه رابطه همیشه هر کسی مشکلات و ماجراهای زندگی زناشویی رو از زاویه دید خودش میبینه اینه که حق رو به خودش میده و تنهایی خیلی تصمیم های مخرب میگیره و تو تنهاییاش با روشی که به ذهنش میرسه گره های ذهنیشو باز میکنه محبوب تو ذهنش این ناکامی ها رو از سمت رحیم تجربه کرد.. (حدس مصرف الکل، بودن شخص سومی توی خونشون و حس مداخله مادرهمسرش در زندگی زناشوییشون و مسائل خونه و بچه داری حدس خیانت و کوچیکتذین تلاشی برای عدم رفع سوء تفاهم از سمت رحیم، اینکه پول و طلاهاشو گرفت و کتکش زد و گفت میخام باهاش برم زن بگیرم، سقط جنین، اینکه حس کرد دروغ بهش گفت که میره نظام و هیچ وقت نرفت، اینکه مدام خونه رو ترک میکرد و شش ماه بعد برمیگشت بی آنکه بگه من برای کار رفته بودم جنوب اینکه گفت خونه و مغازه رو باید بنامم بزنی) همه ی اینا باعث سلب اعتماد میشه که یک زن از زندگی بِبُره.... سپاس
نویسنه شب سراب با این کتاب دلمان راسوزاند یعنی تمام زندگی یه دختر جوان برسر یه دنیا سؤتفاهم نابود شد!نازا شد!مطلقعه شد!رفت هووشد! ایکاش رحیم با گفتن حقیقت سؤتفاهم هارو از بین میبردلجبازی نمیکردهمه اینهایی که به ما ودردلش گفت به محبوبه ش میگفت!دوست داشتم در شب سراب سیروس برای خواستگاری از سودابه میرفت عمو رحیم راهم باخود میبرد ورحیم ومحبوبه بعدازسالها همدیگررامیدیدندسؤتفاهم هاازبین میرفت و چندسال آخرعمرشان راباهم زندگی میکردند کمی داستان شیرین میشد.دق کردم ازاین همه تلخی حیف از این عشق پاک بچگی🥺