شهریار | ای وای مادرم | دکلمه ساعد باقری
Description
▨ نام شعر: ای وای مادرم
▨ شاعر: شهریار
▨ با صدای: ساعد باقری
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
تذکر: نسخههای دیگری از شعر موجود است که طولانیتر است، اما متن شعر ارایه شده در اینجا منطبق بر نسخهی خوانش شده توسط استاد ساعد باقری است.
ــــــــــــــــــ
۱
آهسته باز از بغل پلّهها گذشت
در فکرِ آش و سبزی بیمار خویش بود
امّا گرفته دور و برش هالهای سیاه
او مرده است و باز پرستارِ حال ماست
در زندگیّ ما همه جا وول می خورد
هر کنجِ خانه صحنهای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سرِ کارِ خویش بود
بیچاره مادرم
۲
هر روز میگذشت از این زیرپلّهها
آهسته تا به هم نزند خوابِ نازِ من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغلِ کوچه میرود
چادرنماز فلفلی انداخته به سر
کفشِ چروکخورده و جورابِ وصلهدار
او فکر بچّههاست
هر جا شده هویج هم امروز میخرد
بیچاره پیرزن، همه برف است کوچهها
۵
انصاف میدهم که پدر رادمرد بود
با آن همه درآمد سرشارش از حلال
روزی که مُرد روزی یک سال خود نداشت
امّا قطارهای پُر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
۶
نه، او نمرده، میشنوم من صدای او
با بچّهها هنوز سر و کلّه میزند؛
ناهید، لال شو
بیژن، برو کنار
کفگیر بیصدا
دارد برای ناخوشِ خود آش میپزد
با شنیدن این دکلمه به قلم استاد شهریار بسیار غمگین شد احوالاتم...روحم عزای چه گرفته را نمیدانم..و چه کسانی را در گذشته از دست داده را آگاه نیستم.. .ای روح بیچاره ی من..چه سرگذشت ها دیده ای...بخاطر کامل تر شدنت..
بی نظیر ❤️🩹👌🏻
ممنون از شما که این اثر های زیبا رو ارائه میدین