باورم نمیشد روزی به ماهی قرمز حسودی کنم.
یرای اون نامه نوشتن اما برای من نه.
May 27th
Reply (1)
SaNa
خیلی دلنشین میاندیشی، میخوانی، مینویسی! 😍❤️
May 27th
Reply
Ryhn.a
ماهی یه بار اپیزود منتشر میکنین؟
دلتنگیم...
May 25th
Reply (1)
ho ora
سلام رودابه
May 23rd
Reply (1)
ریحانه حسینی
سلام رودابه جان منم یک ماهی نارنجی قانع و تنها داشتم و یک گلدان حسن یوسف زیبا و لوس
ماهی چند هفت سین مهمان ما بود و با هم دوست و ندار شده بودیم اما حسن یوسف لوس و ناز پرورده بود توی نور میذاشتم میسوخت و جمع میشد جای تاریک می بردم برگ میریخت آب کم می دادم برگهای قرمز مخملییش خشک و کج میشد آب زیاد تر دادم پشه زد خیلی من را حرص داد بعد یاد گرفتم پشه ها رو در هوا بقاپم بندازم برای ماهی قشنگ مهربون خودم و ماهی جان چنان با اشتیاق روی آب پشه را می قاپید که بیا و ببین
May 18th
Reply (1)
mohamaddd
سلام رودابه جان
خیلی خوشحالم که باز پادنامه منتشر شد امیدوارم یه روز بیای بگی فصل 248 پادنامه قسمت 1416
نوشتن نامه برا ماهی قدرت تخیل بالایی میخواد که تو استادی
بازم تونستی اشک ما رو در بیاری😂 خودت رو آماده کن به زودی باید مجری ماه عسل بشی
خوش برگشتی بازم برامون نامه بذار ولی زود به زود ما منتظریم
May 14th
Reply (1)
k!ana
❤️❤️❤️
May 14th
Reply (1)
Marzieh
سلام رودابه جونم، خوشحالم که دوباره برگشتی من عاشق پادکستتم همیشه چشم انتظار اپیزود جدید هستم پادکست تو بوی زندگی میده مخصوصا اونایی که خودت مینویسی 😁!
May 12th
Reply (1)
Reyhaneh Barzgar
سودابه جان امیدت بودیم 🤩خوش برگشتی ❤️🌷
May 12th
Reply (6)
فرشته سلیمانی
سلام رودابه جانم..جات خیلی خالی بود خوبه که برگشتی..اپیزود عید آهنگساز رو که گوش میدادم تا دقایق آخرش منتظر بودم صدات رو بشنوم..
May 12th
Reply (1)
Reza Moezi
این حجم از زیبایی طبیعی نیست
May 12th
Reply (1)
محسن
با نامه 📩 ات زیستم، آنجا که ناراحت 😢 شدی، گریستم و تهش خوشحال ☺️ شدم و ای ول بهت گفتم: تو به یه کشف رسیدی و آن هم احیای ماهی 🐟 از دست رفته.
قلمت، تخیلت مانا
May 12th
Reply (1)
nil
شیرینیهات در فزون باد رودابه جان 🌸
May 12th
Reply (1)
ak mirzaiy
خوش برگشتی
May 12th
Reply (1)
nooshin assar
مثل همیشه زیبا و دلنشین و لذتبخش بود
May 12th
Reply (1)
Arghavan
سلام رودابه جان خوشحال شدیم از بر گشتنتون بلاخره دم در پادکست تان را اب جاروب کردید و بعد از این. همه وقت .....
May 12th
Reply (1)
se varzdar
فکر نمیکردم برای ماهی قرمز هم بغضی شم
May 12th
Reply (3)
Masoomeh
رودی چی زود زود. بیا
May 11th
Reply (1)
Mohammad Kamali
و بالاخره تر و تازه کردن صفحه پاددنامه جواب داد و قسمت جدید آمد ولی گوش کردنش خون جگری بود، چرا که به عنوان فردی از آژانس گلدن فیش از دست دادن از دادن سردستهمان کمثله از دست دادن پدر بود و در حال نقشه ریزی برای هاراکیری بودم که ذرات ریز صدای رودانه روی لبهی تیز شمشیر نشست و به جای شمشیر آب بر دلم ریخت
دست مریزاد 💌💡
باورم نمیشد روزی به ماهی قرمز حسودی کنم. یرای اون نامه نوشتن اما برای من نه.
خیلی دلنشین میاندیشی، میخوانی، مینویسی! 😍❤️
ماهی یه بار اپیزود منتشر میکنین؟ دلتنگیم...
سلام رودابه
سلام رودابه جان منم یک ماهی نارنجی قانع و تنها داشتم و یک گلدان حسن یوسف زیبا و لوس ماهی چند هفت سین مهمان ما بود و با هم دوست و ندار شده بودیم اما حسن یوسف لوس و ناز پرورده بود توی نور میذاشتم میسوخت و جمع میشد جای تاریک می بردم برگ میریخت آب کم می دادم برگهای قرمز مخملییش خشک و کج میشد آب زیاد تر دادم پشه زد خیلی من را حرص داد بعد یاد گرفتم پشه ها رو در هوا بقاپم بندازم برای ماهی قشنگ مهربون خودم و ماهی جان چنان با اشتیاق روی آب پشه را می قاپید که بیا و ببین
سلام رودابه جان خیلی خوشحالم که باز پادنامه منتشر شد امیدوارم یه روز بیای بگی فصل 248 پادنامه قسمت 1416 نوشتن نامه برا ماهی قدرت تخیل بالایی میخواد که تو استادی بازم تونستی اشک ما رو در بیاری😂 خودت رو آماده کن به زودی باید مجری ماه عسل بشی خوش برگشتی بازم برامون نامه بذار ولی زود به زود ما منتظریم
❤️❤️❤️
سلام رودابه جونم، خوشحالم که دوباره برگشتی من عاشق پادکستتم همیشه چشم انتظار اپیزود جدید هستم پادکست تو بوی زندگی میده مخصوصا اونایی که خودت مینویسی 😁!
سودابه جان امیدت بودیم 🤩خوش برگشتی ❤️🌷
سلام رودابه جانم..جات خیلی خالی بود خوبه که برگشتی..اپیزود عید آهنگساز رو که گوش میدادم تا دقایق آخرش منتظر بودم صدات رو بشنوم..
این حجم از زیبایی طبیعی نیست
با نامه 📩 ات زیستم، آنجا که ناراحت 😢 شدی، گریستم و تهش خوشحال ☺️ شدم و ای ول بهت گفتم: تو به یه کشف رسیدی و آن هم احیای ماهی 🐟 از دست رفته. قلمت، تخیلت مانا
شیرینیهات در فزون باد رودابه جان 🌸
خوش برگشتی
مثل همیشه زیبا و دلنشین و لذتبخش بود
سلام رودابه جان خوشحال شدیم از بر گشتنتون بلاخره دم در پادکست تان را اب جاروب کردید و بعد از این. همه وقت .....
فکر نمیکردم برای ماهی قرمز هم بغضی شم
رودی چی زود زود. بیا
و بالاخره تر و تازه کردن صفحه پاددنامه جواب داد و قسمت جدید آمد ولی گوش کردنش خون جگری بود، چرا که به عنوان فردی از آژانس گلدن فیش از دست دادن از دادن سردستهمان کمثله از دست دادن پدر بود و در حال نقشه ریزی برای هاراکیری بودم که ذرات ریز صدای رودانه روی لبهی تیز شمشیر نشست و به جای شمشیر آب بر دلم ریخت