فصل یازدهم | ماموریت برای ابراهیم
Update: 2021-09-30
9
Description
الیزابت یک قلپ چای نعناع می خورد و می گوید: «یه کاری برات دارم ابراهیم. خب، یه کاری برای تو و ران، ولی مسئولیتش رو به تو می سپارم.» ابراهیم سر تکان می دهد و می گوید: «خیلی کار عاقلانه ای می کنی. یه وقت حمل بر خودستایی نباشه؟» الیزابت شب قبل تلفنی خبر تونی کرن را به او را داده بود. الیزابت از ران شنیده بود، ران هم از جیسن شنیده بود، جیسن هم از جایی شنیده بود؛ البته خبر هنوز تأیید نشده است؛ در آشپزخانه اش مرده، به سرش محکم ضربه خورده و همسرش او را پیدا کرده است.الیزابت می گوید: «تنها کاری که ازت میخوام اینه که به یه افسر ارشد پلیس دروغ بگی. میتونم توی این مورد بهت اعتماد کنم؟»
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Comments
In Channel






















