مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۱ با خوانش فاطمه زندی
Description
غزل شمارهٔ ۲۲۳۱ از (مولانا » دیوان شمس » غزلیات) را با خوانش فاطمه زندی بشنوید.
فایل صوتی متناظر را میتوانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 2.00 مگابایت) دریافت کنید.
متن خوانش:
میدوید از هر طرف در جست و جو
چشم پرخون تیغ در کف عشق او
دوش خفته خلق اندر خواب خوش
او به قصد جان عاشق سو به سو
گاه چون مه تافته بر بامها
گاه چون باد صبا او کو به کو
ناگهان افکند طشت ما ز بام
پاسبانان درشده در گفت و گو
در میان کوی بانگ دزد خاست
او بزد زخمی و پنهان کرد رو
گرد او را پاسبانی درنیافت
کش زبون گشتهست چرخ تندخو
بر سر زخم آمد افلاطون عقل
کو نشانها را بداند مو به مو
گفت دانستم که زخم دست کیست
کو است اصل فتنههای تو به تو
چونک زخم او است نبود چارهای
آنچ او بشکافت نپذیرد رفو
از پی این زخم جان نو رسید
جان کهنه دستها از خود بشو
عشق شمس الدین تبریزی است این
کو برون است از جهان رنگ و بو




