هشتاد و دو – سگِ کوی: عراقی
Description
عراقی
ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان
ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان
اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم
شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان
مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش
بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان
دریغا! رفت عمر من، ندیدم یک نفس رویت
کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان
رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان
که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان
چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید
که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان
عراقی گر به درگاهت طفیل عاشقان آید
در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان
لینک های پادکست
شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا
حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا
تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
کارتون خیلی خوب و دلنشین هست
در حقیقت چو ببینی دل و دلدار یکیست آری از یکدیگر این هر دو جدا نتوان کرد این من و ما که تو بینی همه باشد ز فراق ورنه در وصل حدیث از من و ما نتوان کرد منعم از میمکن ای شیخ که با پیر مغان کردهام عهدی و آن عهد خطا نتوان کرد اشگ مظلوم کند خانهٔ ظالم ویران در ره سیل بلی خانه بنا نتوان کرد ای چراغ امل افروخته غافل ز اجل شمع روشن به ره باد صبا نتوان کرد در صفا سعی نما تا به مقامی برسی قرب حق درک جز از راه صفا نتوان کرد غم عالم همه گر قسمت ما گشت صغیر چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد